سلام علی آل یاسین...!(182)

مهدویت در اندیشه شهید مطهری

مهدويت و آينده تاريخ
در انديشة تربيت شدگان مكتب قرآن, تاريخ، سير صعودي و تكاملي دارد. هر اصلاحي كه امروز به دست بشر صورت گيرد, زمينه خواهد بود براي يك اصلاح نهايي و حكومت جهاني. هر چند اين انديشه با بعضي انديشه‌هاي ماترياليستي و غير ماترياليستي به ظاهر شباهت دارد, ولي در اصول اساسي كاملاً با آن ديدگاه‌ها متفاوت است؛ نخست اين‌كه در تئوري مهدويت اسلامي سخن از آينده تاريخ, بيان حاكميت اراده الهي است نه صرفاً طبيعت مادي تاريخ (به استناد آيات كريمه قرآن) دوم آن‌كه در اين ديدگاه, اين انسان‌هاي صالح هستند كه همواره زمينه و شرايط تحقق آن جامعة واحد جهاني را فراهم مي‌كنند؛ و سوم اين كه، ارزش هر مبارزه‌اي به حق بودن آن است نه نو بودن آن. 11 در اين انديشه, هر مبارزه‌اي تنها براي احقاق حق فردي و اجتماعي مشروعيت و قداست پيدا مي‌كند.
استاد مطهري در بيان نقش حضرت حجت(ع) در تكامل تاريخ و بشريت مي‌فرمايند: «يعني زندگي بشر در آينده منتهي مي‌شود به عالي‌ترين و كامل‌ترين زندگي‌ها كه از جمله آثاري كه در آن هست آشتي انسان‌ و طبيعت است و آن اين است كه زمين تمام معادن خود را در اختيار انسان قرار مي‌دهد, آسمان تمام بركات خود را در اختيار انسان قرار مي‌دهد و همه اين‌ها خود تكامل تاريخ است.»12
ايشان در جاي ديگر مشخصات حكومت حضرت مهدي(ع) را اين گونه بيان مي‌نمايند:‌

«ما مسلمان‌ها بالاخص شيعيان مي‌گوييم دورة سعادت بشري آن عصري است كه دورة عدل كامل است يعني عصر ظهور حضرت حجّت(ع)؛ آن دورة كه اوّلين مشخصه‌اش اين است كه دورة حكومت عقل است يعني دوره‌اي كه در آن,‌ علم اسير و برده نيست.
اميرالمؤمنين(ع) تعبيري دربارة آن عصر دارد كه مي‌فرمايند: «در آن عصر مردم صبحگاهان و شامگاهان جام حكمت و معرفت مي‌نوشند».13
استاد به بررسي نگاه بدبينانه و اضطراب‌آور مادي مسلك‌ها, در تحليل آيندة تاريخ مي‌پردازند و مهم‌ترين علت اين بدبيني را نداشتن اهداف والاي الهي و معنوي مي‌داند, در مكتبي كه رهايي, بيهودگي و عبث‌گرايي, آرمان نهايي‌اش, باشد، نبايد چيزي جز اين بدبيني شوم را نسبت به آيندة بشريت انتظار داشت. ويل دورانت به خوبي به اين معضل اعتراف نموده است:‌ «ما از نظر ماشين توانگر شده‌ايم و از نظر مقاصد فقير».14
ايشان نگاه حكيمانه پرورش يافتگان مكتب الهي را اين گونه توصيف مي‌كنند: «خير,‌ عمر جهان به پايان نرسيده است, هنوز اوّل كار است, دولت مقرون به عدل، عقل، حكمت، خير، سعادت، سلامت، امنيت، رفاه، آسايش و وحدت عمومي و جهاني, در انتظار بشريت است, دولتي كه در آن دولت, حكومت با صالحان است و انتخاب اصلح به معني واقعي در آن صورت خواهد گرفت.» 15
اعتقاد به مهدويت در اسلام نه تنها خوش‌بيني نسبت به پايان كار جهان و آيندة بشريت را تضمين مي‌كند بلكه نويدي است بر بلوغ فكر و انديشة16 بشريت؛ وقتي قرآن در آية 105 سورة انبياء مي‌گويد:
و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أنّ الأرض يرثها عبادي الصالحون.
صحبت از زمين است, نه صحبت از اين منطقه و آن منطقه و اين قوم و آن نژاد. اولاً اميدواري به آينده است كه دنيا در آينده نابود نمي‌شود. دوم آن دوره, دورة عقل و عدالت است. شما مي‌بينيد يك فرد سه دورة كلي دارد...
چگونه مي‌شود كه چنين دوره‌اي نيايد؟!‌ مگر مي‌شود كه خداوند اين عالم را خلق كرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفريده باشد, بعد بشر به دورة بلوغ خودش نرسيده يك مرتبه تمام بشر را زير و رو كند؟!‌ پس مهدويت يك فلسفة بسيار بزرگ است. ببينيد مضاميني كه در اسلام داريم چقدر عالي است!»17
آيا براي فطرت‌هاي بيدار, درك چنين دولت كريمه‌اي نويد و آرزوي بزرگ نيست؟!‌ «و ترزقنا بها بكرامة الدّنيا و الاخرة»
گفتارمان را با سخن ارزشمندي از استاد شهيد مطهري, در بيان اوصاف اصحاب امام زمان(ع) (با توجه به آيات 112 سورة توبه و 17 سورة آل عمران) 18به پايان مي‌بريم. ايشان در بحث لزوم هماهنگي در پرورش گرايش‌هاي دروني و بروني با استناد به آيات فوق مي‌فرمايند:
بنابراين در اسلام, اين گرايش‌ها از يكديگر تفكيك پذير نيست, كسي كه يكي از اين‌ها را استخفاف كند، ديگري را هم استخفاف كرده است. در اوصاف اصحاب حضرت حجّت‌(ع)تعبيري است كه من نه فقط در يك حديث بلكه در احاديث متعدد, آن را ديده‌ام: «رهبان بالليل, ليوث بالنهار» در شب راهب‌اند؛ شب كه سراغ آن‌ها مي‌روي گويي سراغ يك عده راهب رفته‌اي ولي روز كه سراغشان مي‌روي (گويي) سراغ يك عده شير رفته‌اي.19
از اين بيان مي‌توان نتيجه گرفت كه «راهبان بالليل» بودن است كه «ليوث بالنهار» مي‌پرورد و «ليوث بالنهار» شدن مستلزم «رهبان بالليل» بودن است. به تعبير زيباي خود استاد, استخفاف يكي استخفاف ديگري است. در جامعه‌اي كه انتظار داريم اصحاب آن امام منتظر تربيت شوند، لازم است شرايط تحقق صفات اوّل: رهبان بالليل و تزكيه و پرورش دروني، را فراهم آوريم. كسي كه از بركات الهي در شب و تربيت نفس در خلوت, محروم باشد تاب مقاومت و مداومت در رزم روزانه را ندارد.
پي‌نوشت‌:
....
11. در انديشة ديالكتيكي ماركسيسم, براي انتقال تاريخ از يك دوره به دورة ديگر, مبارزة نو با كهنه شرط است, كهنه از آن جهت كه كهنه است بايد از بين برود (نه از آن جهت كه باطل است) تا مقدمات ورود در دورة جديد حاصل شود.
12. مطهري، فلسفه تاريخ, ص 202 , انتشارات صدرا.
13. مطهري، اسلام و مقتضيات زمان, ج 1, ص 50, انتشارات صدرا.
14. ويل دورانت,‌ لذات فلسفه، اين سخن را استاد مطهري در كتاب انسان و سرنوشت, ص 134 نقل كرده است.
15. مطهري، انسان و سرنوشت, ص 137, دفتر انتشارات اسلامي, قم.
16. همان‌طور كه در آيات كريمة قرآن هم تأكيد بسياري بر تعقل و تفكر شده است.
17. مطهري، سيري در سيرة ائمة اطهار، ص 299.
18. سورة توبه (9)، آية 112 «التابئون العابدون الحامدون السابحون الراكعون السجادون الامرون بالمعروف و الناهون عن المنكر... سورة آل‌عمران (3) آية 17 «الصابرين و الصادقين و القانتين و المنفقين و المستغفرين بالاسحار.» در قرآن كريم براي شب توصيفات زيبايي شده است. چندبن بار به شب «ليل» سوگند ياد شده است. نزول قرآن در شب، توصيف مؤمنان به استغفار در شب، ارزش ويژة نماز در شب و رسيدن به مقام محمود و ... در اشعار شعرا نيز نزول بركات به شب نسبت داده شده است و به تعبير خودشان «تازه برات‌ها» و معارف ناب در شب به دست مي‌آيد.
19. مطهري، انسان كامل, ص 101, انتشارات صدرا.
منبع:معراج انديشه