معرفت شناسی در قرآن (نشریه 60)

بسم الله الرحمن الرحیم

معرفت شناسی در قرآن : فصل هفتم ( طرح مساله  معرفت در آیات قرآن )

طرح مسأله معرفت در قرآن کریم

در قرآن کریم به تفصیل درباره شناخت و ارکان آن یعنی معلم ، عالم ، علم و معلوم و همچنین در باره شرایط ، وسایل ، ابزار ، موانع و حجاب های شناخت سخن به میان آمده است.

در بسیاری از آیات به حقایق خارجی که می توانند معلوم انسان واقع شوند اشاره شده است ، مانند خداوند سبحان ، آسمان ها و زمین ، فرشتگان ، وحی ، غیب و شهادت ، قیامت و برزخ ،دین و دنیا ، بهشت و جهنم ، پاداش و کیفر. در بسیاری از آیات دیگر به غیر واقعی بودن و بطلان اوهام و خیالات بت پرستان و یا اهدافی را که آنها دنبال می کنند تصریح شده است.

انسان و ارتباط او با خارج که از طریق حس ، عقل و شهود قلبی حاصل می شود و آنچه میزان و معیار  برای شناخت آدمی است از موضوعات دیگری است که در قرآن کریم مطرح شده است.

در قرآن کریم ، علاوه بر تصدیق به ارکان شناخت یعنی معلوم ، عالم ، علم و معلم از خداوند سبحان  به عنوان آفریننده آنها و نیز معلم اول و بالذات و تعلیم دهنده ای که به تدبیر ربوبی خود ، پیوند بین عالم و علم را تامین می کند یاد شده است.

امور یاد شده به همراه برخی دیگر از مسائل ، رئوس و اصول مبحث قرآنی معرفت است که در طی چند فصل مطرح و مبرهن می گردد.

 

  الف ) رکن اول معرفت در قرآن

اولین رکنی که حقیقت معرفت متکی بر آن است وجود معلوم است ، در میان منکران شناخت ، سوفسطاییان کسانی هستند که با انکار اصل واقعیت به انکار معلوم می پردازند. اما مادیون گرچه اصل معلوم را منکر نیستند لیکن وجود معلومات غیر مادی را انکار می کنند.

1- فراغت قرآن کریم از بحث درباره اصل واقعیت.

2- هستی و نیستی و عناوین حق و باطل در کتب آسمانی.

3- فراغت قرآن از بحث درباره اصل ذات خداوند تبارک و تعالی.

4- اسماء و نشانه های الهی در آیات قرآن.

5- سوره توحید و اخلاص هستی برای خداوند تبارک و تعالی.

6- آفرینش جهان و آغاز و انجام آن در قرآن.

7- راه عقل و راهبری وحی در قرآن.

8- نظام داخلی عناصر آفرینش در لسان آیات.

9- تدبیر نظام و کیفیت وساطت فرشتگان.

10- نظام دوگانه ملک و ملکوت و زمام واحد آن.

11- تبیین مسائل دنیوی و امور اعتباری در قرآن.

ب) رکن دوم و سوم معرفت ( عالم و علم ) در قرآن

خداوند تعالی برای معرفت جهان ، انسان و فرشتگان را آفریده است. در این که انسان هست جای بحث نیست ، آیات فراوانی در باب آفرینش انسان وارد شده است، عمده مقام سوم بحث یعنی بحث از قدرت و توانایی انسان برای معرفت جهان است.

در هستی علم نمی توان شک داشت ، زیرا مرادف با سفسطه است.

کار شناخت و علم ، تمیز حق از باطل است ؛ زیرا چنین نیست که هر آنچه در جهان وجود دارد بین الرشد و هر آنچه نیست بین الغی باشد وگرنه هرگز خطا و شبهه رخ نمی داد.

در سوره « رعد » تمثیل زیبایی درباره آمیختگی حق و باطل که موجب شبهه میان آن دو می شود بیان شده است : ( انزل من السماء ماء فسالت اودیۀ بقدرها فاحتمل السیل زبدا رابیا.... کذلک یضرب الله الحق و الباطل ... کذلک یضرب الله الامثال ). « رعد ، 17 »

حق ، همانند آب و باطل به سان کف روی آب است و گاه کف روی آب با خود آب اشتباه می شود ، از این رو باید برای رفع اشتباه ، شناخت و علم بدیهی که معصوم از اشتباه است وجود داشته باشد.

این علم معصوم که میزان برای رفع شبهات است اگر از درون انسان باشد همان بدیهی اولی است و اگر از برون باشد ره آورد وحی است و هماهنگ با قسم اول. البته وحی برای معصوم ( علیه السلام ) علم قطعی را به همراه دارد و برای پیروان او از راه تواتر یا خبر واحد محفوف به قرینه یقین حاصل می شود.

آیات قرآنی که دلالت بر تحقق علم و شناخت انسانی دارد بر اساس نحوه دلالتی که دارند به چند دسته تقسیم می شوند :

1- تشویق به فراگیری.

2- توبیخ کاهلان.

3- تعظیم عالمان.

4- ذم تقلید.

5- تکریم علم.

ج) رکن چهارم معرفت ( معلم ) در قرآن

دانشمدان مادی همانگونه که در علوم تجربی در یک مسیر افقی بحث می کنند ، درباره شناخت نیز به مباحث افقی آن بسنده نموده و هرگز سخن از سیر عمودی آن که بحث از معلم حقیقی آن باشد به میان نمی آورند.

قرآن کریم در حین تشریح ابعاد گوناگون شناخت ، از معلم آن نیز یاد می کند :

( الرحمن * علم القرآن * خلق الانسان * علمه البیان ) « الرحمن ، 2-5 »

( و علم آدم الاسماء کلها ) « بقره ، 31 »

( و لا یأب کاتب ان یکتب علمه الله ) « بقره ، 282 »

( و ما علمتم من الجوارح مکلبین تعلمونهن مما علمکم الله ) « مائده ، 4 »

( و علمناه صنعۀ لبوس لکم لتحصنکم من بأسکم فهل انتم شاکرون ) « انبیاء ، 80 »

( و لقد آتینا داود منا فضلا یا جبال اوبی معه و الطیر و النا له الحدید ) « سبا ، 10 »

( و اتقوا الله و یعلمکم الله ) « بقره ، 282 »

تبصره : بحث پیرامون معلم در معرفت شناسی در قرآن از دو سو لازم است :

1- کمال معرفت شناسی همانند شناخت سایر حقایق هستی زمانی میسر است که از علل درونی و بیرونی شیء مورد بحث تحقیق به عمل آید.

2- بحث از نظام فاعلی و غایی در معرفت شناسی قرآن کریم ضمن تبیین نظام درونی.

درجات علم و عالم

از منظر قرآن کریم معلوم دارای شؤون و درجات فراوانی است فلذا علم و در نتیجه عالم نیز به تبع ادراکی که از معلوم خود دارد دارای درجاتی است ، مانند علم مبدأ شناسی ، معاد شناسی ، فرشته شناسی ، نبوت و عصمت شناسی و طبیعت شناسی.

تقسیم علوم  ، در پیمودن راه ها ، تهیه ابزار و وسایل علوم و چگونگی استفاده از آنها و نیز در تقسیم شرایط و موانع علوم اثر می گذارد.

راه های معرفت

در قرآن کریم از راه های مختلفی جهت شناسایی حقیقت یاد شده است. از جمله آیات مشعر به بحث  آیه شریفه سوره حج است :  ( و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم و لا هدی و لا کتاب منیر ) « حج ، 8 » تفصیل این آیه شریفه در مورد راه های شناخت نشانه آن است که چهار راه برای شناخت وجود دارد :

1- راه حس. این راه رای همگان باز است.

2- راه عقل. خواص ، توان پیمودن آن را دارند.

3- راه تهذیب و تزکیه. این راه برای عارفان گشاده است.

4- راه کتاب منیر و راه وحی. این راه مختص به انبیای الهی است.

نکته : بین راه سوم و چهارم تفاوت جوهری وجود ندارد ، جز آنکه راه چهارم با عصمت همراه بوده و از آسیب سهو ، نسیان و خطا و ... مصون است لذا از نقص و نیز از عیب منزه است بر خلاف راه سوم ، یعنی راه عارفان که گرفتار هر دو محذور است. و از طرف دیگر از طریق راه چهارم ، گدشته از معارف تکوینی غیبی به معارف تشریعی نیز اطلاع حاصل می شود.

 

ابزارهای معرفت

قرآن کریم در مواردی به برخی از ابزارهای شناخت اشاره کرده است از جمله :

( و لا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا ) « اسراء ، 36»   سمع و بصر دو نمونه از ابزار شناخت و از مجاری اولیه ادراک آدمی است و اختصاص به ذکر این دو در آیه از آن جهت است که وسعت آگاهی این دو حس نسبت به دیگر حواس بیشتر است و اما فؤاد همان  جان و حقیقت انسان و مرکز تشخیص و تصدیق حق و باطل است.

فهم سؤال از ابزار حسی آسان است ولی سؤال از فؤاد انسان که همان حقیقت آدمی است مسأله ای است که ادراک آن آسان نیست ؛ زیرا منظور از آن قلب گوشتی مشترک انسان و حیوان نیست بلکه قلبی است که : ( ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب او القی السمع و هو شهید ) « ق ، 37 »

پس ، از تذکره الهی آن کس که صاحبدل است بهره می برد و صاحبدل کسی است که چشمه های حکمت از درون او می جوشد.

وسیله دیگر ، القای سمع است یعنی به سخن حق و گفتار صدق مرجع علمی گوش دادن ؛ و استفاده از هر دو مانعۀ الجمع نیست.

نکته : القای سمع غیر از استماع است ؛ استماع نظیر مطالعه و نظر است که با درس و بحث حاصل می شود و اما القای سمع ، گوش سپردن به سخن صاحبدل و پذیرفتن و امتثال کردن است.

پس آن قلب مذکور در آیات ، همان حقیقت مختص به انسان است و سؤال از آن ، سؤال از حقیقت انسانی است. زیرا تمام حقیقت انسان به قلب اوست.

خلاصه آنکه انسان ، هم مسؤول و هم مسؤول عنه باشد نیاز به تدبر بیشتری دارد ؛ چگونه می توان تصویر کرد که انسان هم مسؤول باشد و هم درباره آن از وی سؤال شود ؟ آیا حقیقت دیگری در درون انسان وجود دارد که آن – من – مستور مورد سؤال قرار می گیرد و این – من – ظاهر مسؤول عنه است ؟

حجاب های معرفت

از آنجا که علم انسانی به تبع درجات معلوم دارای شرایط و موانعی متفاوت است هر مرتبه از علوم مبتلا به موانع و حجاب های خاصی است. از این موانع گوناگون گاه با عنوان حجب ظلمانی و گاه با عنوان حجب نورانی یاد می شود.

اگر انسان بخواهد شناخت حسی داشته باشد برخی از امور طبیعی می توانند حاجب شناخت او باشند.

اگر انسان بخواهد با نشئه مثال در ارتباط باشد حجاب شناخت او گذشته از امور مادی و محسوس       برخی از موجودات عالم مثال است و اگر بخواهد با نشئه مجردات تامه آشنا شود حاجب شهود او گذشته از موجودهای مادی و مثالی برخی از موجودهای همان عالم عقلی است.

از حجاب هایی که متعلق به نشئه مجردات تامه است با عنوان حجب نوری یاد می شود و آنچه که در مناجات شعبانیه و غیر از آن ، هنگام درخواست ، رفع حجاب های نوری مطرح شده است ناظر به همین قسمت از حجب است ، اگر اضافه حجاب به نور در « حجب النور » بیانیه باشد یعنی حجابی که خود از سنخ نور است ولی اگر بیانیه نباشد به طوری که مخصوص به اضافه غیر بیانیه باشد ، یا جامع هر دو قسم ، در این صورت حجاب مادی و ظلمانی را هم شامل می شود ؛ زیرا موجود مادی و اشتغال به آن  در حد خود حجاب نورانیت خواهد بود.

تبصره : توجه به این نکته ضروری است که حاجب بودن هر مرتبه از واقعیت نسبت به مرتبه بالاتر از  خود از چند اصل پیشین نتیجه گیری می شود :

1- واقعیت دارای مراتب است و مراتب بالایی آن به لحاظ وجودی ، شدیدتر و قوی تر از مراتب پایینی آن است.

2- معرفت هر مرتبه از واقعیت نیز از همین تناسب پیروی می کند.

3- محتوای کیفی معرفت در هر مرتبه کاملا متفاوت از محتوای آن در مراتب دیگر است ( برای نمونه محتوای شناخت عالم طبیعت حسی و تجربی است و محتوای شناخت عوالم مثالی و عقلی شهودی است ).

4- عالم همواره در دست یابی به مراتب بالاتر چنین شناختی باید در سیر طولی و بدون طفره در مراتب شناخت سیر کند

تذکر : درک هر مطلبی بر هر کسی میسور نیست ، این صعوبت ادراک یا برای فقد مقتضی است یا بر اثر وجود حجاب.             

                                                                                                          والسلام