معاد در قرآن

باسمه تعالی

معاد در قرآن

دنياي ستوده و نكوهيده

امير مؤمنان (عليه‏السلام) شنيد كسي دنيا را نكوهش مي‏كند. فرمود: چرا دنيا را مذمّت مي‏كني. تو مجرمي وگرنه دنيا جرمي نكرده. دنيا هر چه در آن است آشكار ساخت و عيبي را كتمان نكرد؛ بيمارستان، گورستان و حوادث سخت و ناگوار را نشان داد. اگر دنيا نشاط و سرورهاي جواني، ثروت، رفاه و مانند آن را نشان مي‏داد و اندوه و مرگ و بيماري را نشان نمي‏داد خيانت مي‏كرد، ولي دنيا زشتي‏ها را در كنار زيبايي‏ها نشان داد: «أيّها الذّامّ للدّنيا المغترّ بغرورها، المخدوع بأباطيلها، أَتَغْتَرّ بالدّنيا ثم نذمّها؟ أنت المتجرّم عليها، أم هي المتجرّمة عليك؟ متي استهْوَتْكَ أم متي غرّتْكَ؟

أبمصارع آبائك من البلي، أم أبمضاجع أمّهاتك تحت الثّري؟ كم علّلت بكفّيْكَ،و كم مَرَّضْتَ بيديْك...»؛ اي نكوهنده دنيا كه به نيرنگ آن فريفته شده و به ناراستي‏هايش فريب مي‏خوري! آيا به دنيا فريفته شده و آن را نكوهش مي‏كني؟ تو بر آن جرم و گناه مي‏نهي يا او بر تو جرم و گناه مي‏نهد؟ از كجا و چه وقت دنيا تو را سرگردان كرد و فريب داد، آيا به جاهاي برخاك افتادن پدرانت و پوسيده شدن آنان (در گورها) يا به خوابگاه‏هاي مادرانت زير خاك؟ چه بسيار با دست‏هاي خود ياري كردي، و چه بسيار با دست‏هايت پرستاري كرده و بر آنان بهبودي طلبيدي... «إنّ الدّنيا دار صدق لمن صدَقَها، و دار عافية لمن فهم عنها، و دار غنيً لمن تزوّد منها، و دار موعظةٍ لمن اتّعظ بها. مسجد أحِبّاءِ اللّه و مُصلّي ملائكة اللّه، و مَهْبِطُ وَحْيِ اللّه و مَتْجَرُ أولياء اللّه. اكتبسوا فيها الرّحمة و ربحوا فيها الجنّة. فمن ذايذمّها و قد آذنت ببيْنها، و نادت بفراقها، و نعت نفسها و أهلها، فمثّلت لهم ببلائها البلاءَ، و شوّقتْهم بسرورها إلي السّرور؟!»؛ محقّقاً دنيا سراي راستي است براي كسي كه گفتار آن را باور دارد و سراي ايمني است براي كسي كه فهميد و آنچه را كه خبر داد دريافت و سراي توانگري است براي كسي كه از آن توشه بردارد و سراي پند است براي كسي كه از آن پند گيرد. جاي عبادت و بندگي دوستان خدا و جاي نمازگزاردن فرشتگان خدا و جاي فرود آمدن وحي خدا و جاي بازرگاني دوستان خداست، كه در آن رحمت و فضل او را به دست آورده و سودشان بهشت بود. پس كيست كه دنيا را نكوهش مي‏كند؟ در حالي كه دنيا مردم را به دوري خود از آنها آگاه ساخت و به جدايي خويش ندا داد و به نابودي خود و اهلش خبر داد. پس براي ايشان به گرفتاري خود گرفتاري آخرت را نشان داد و آنان را به شادي خويش به شادي آخرت آرزومند گردانيد....

وصف دنيا از منظر امير مؤمنان (عليه‏السلام)

امير مؤمنان و قدوه پارسايان در سخناني كه در كتاب گران‏سنگ غُرَر و دُرَر نقل شده، بيش از سيصد بار با بيان‏هاي گوناگون چهره دنيا را ترسيم و آن را تحقير كرده و در سراسر نهج البلاغه با تعبيرهاي ناخوشايند از آن ياد كرده است؛ چنان‏كه فرمود: «عباداللّه، أُوصيكم بالرّفض لهذه الدّنيا التّاركة لكم وإن لم تحبّوا تركها، و المُبْلِية لأجسامكم وإن كنتم تحبّون تجديدها، فإنّما مَثَلُكم و مَثَلُها كسفرٍٍ سلكوا سبيلا ً فكأنّهم قد قطعوه، و أمّوا عَلَماً فكأنّهم قد بلغوه...»؛ اي بندگان خدا! شما را به ترك دنيا سفارش مي‏كنم.دنيا شما را رها مي‏سازد، گرچه به ترك آن ميل نداشته باشيد. كالبدهاي شما را كهنه كرده مي‏پوساند، اگر چه شما دوست داريد تازه بماند. داستان شما و دنيا همچون داستان مسافراني است كه به راهي مي‏روند و گويا راه را به پايان رسانده و نشانه‏اي را منظور خويش قرار داده و به آن رسيده اند... . آيا در گذشتن پدران شما عبرت و پندي نيست؟ آيا نديديد كه گذشتگان از شما باز نمي‏گردند؟

آگاه باشيد، در هنگام شتاب به انجام كارهاي زشت مرگ را به ياد آريد كه لذّت‏ها و خوشي‏ها را ويران مي‏كند، وعيش‏ها را برهم مي‏زند و آرزوها را قطع مي‏كند.

به دنيا نظر كنيد، مانند نگاه كردن كساني كه از آن اعراض و دوري جسته اند؛ زيرا به خدا سوگند دنيا به زودي ساكنش را دور مي‏كند، و صاحب نعمت، دولت و امنيت را مصيبت زده و اندوهناك مي‏سازد. چيزهايي كه پشت كرده (همچون جواني) باز نمي‏گردد و آنچه پس از اين خواهد آمد نامعلوم است. خوشي آن به اندوه آميخته، قوّت، توانايي و جواني مردان آن به ضعف و ناتواني وپيري مي‏رسد. خدا رحمت كند مردي را كه انديشه كند و عبرت بگيرد و بينا شود كه آنچه از دنيا باقي مانده به زودي نابود است و آنچه از آخرت موجود است زوال ناپذير و همواره بوده است: «انظروا إلي الدّنيا نظر الزاهدين فيها، الصّادفين عنها، فإنّها و اللّه عما قليل تُزيل الثّاوى السّاكن... رحم اللّه امْرأً تفكّر فاعتبر، و اعتبر فأَبصر...».

امير بيان حضرت علي (عليه‏السلام) دنيا را به ماري نرم، خوش خط و خال و زيبا تشبيه مي‏كند كه در عين حال سمّ آن انسان را از پاي درمي‏آورد. آن حضرت براي سلمان (عليه‏السلام) چنين مي‏نگارد: «فإنّما مَثَل الدّنيا كمثل الحيّة: ليّن مسّها، قاتل سمّها، فَأعرِضْ عمّا يعجبك فيها، لقلّة ما يصحبك منها...» ؛ اي سلمان دنيا مانند مار نرم اندامي است كه زهرش كشنده است. بنابراين، دوري گزين از آنچه تو را در دنيا شاد مي‏گرداند، براي آن كه از كالاي آن اندكي (كفني) با تو همراه مي‏ماند، چنان‏كه بهره تو نيز از دنيا كم خواهد بود و اندوه‏هاي آن را از خود دور ساز براي آن كه به جدايي از آن و تغيير احوالش باورداري و هر وقت انس و خوي تو به دنيا بيشتر است از آن هراسانتر باش....

فخر رازي در تفسير كبير خود پس از ذكر چند وجه از زشتي‏هاي دنيا به سخن ارزشمند علي (عليه‏السلام) تمسّك كرده، مي‏گويد: «إنّ الدّنيا متاع الغرور، وإنّها كما وصفها اميرالمؤمنين علىّ بن ابي‏طالب (عليه‌السلام) حيث قال: ليّن مسّها قاتل سمّها». همچنين آن حضرت (عليه‏السلام) فرمود دنيا را طلاق دهيد تا به بهشت وارد شويد؛ زيرا كابين بهشت طلاق دنياست: «طلاق الدّنيا مَهر الجنّة».

حضرت علي (عليه‏السلام) خطاب به دنيا چنين مي‏فرمايد: به خدا سوگند اگر تو شخصي بودي ديدني در كالبدي محسوس، حدود الهي را برتو اجرا مي‏كردم، به سزاي بندگاني كه با آرزوها فريب دادي و مردماني كه در پرتگاه‏هاي شقاوت و بدبختي افكندي و پادشاهاني كه به نابودي سپردي و آنان را در آبگاه‏هاي بلا و سختي فرود آوردي، جايي كه فرود آمدن و بازگشت نبود: «و اللّهِ لو كنتِ شخصاً مرئيّاً، و قالباً حسّيّاً، لأقمتُ عليكِ حدودَ اللّه فى عبادٍ غرَرْتِهم بالأمانى، و أمم ألقَيْتِهم فى المهاوى، و ملوك أسلمتِهم إلي التّلف، و أوردتِهم موارد البلاء، إذْلا وِرْدَ و لا صَدَر...».

اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) به آدميان گوشزد مي‏فرمايد كه نپنداريد نمي‏توان از فريب دنيا رست: «و حقّا أقول: ما الدّنيا غرّتْكَ، و لكن بها اغتَررْتَ...» ؛ به درستي مي‏گويم كه در واقع دنيا تو را فريب نداده، بلكه تو به آن فريفته شده اي. دنيا براي تو پندها آشكار ساخته و تو را به عدل و برابري آگاه كرده و به وعده‏هايي كه به تو مي‏دهد، از قبيل رسيدن درد به اندامت و كم شدن تواناييت راستگوتر و وفادارتر است از آن كه با تو دروغ گويد يا تو را فريب دهد....

دنيا چيزي را كتمان نمي‏كند. همين مطلب را قرآن كريم مي‏آموزد؛ هنگامي كه منافقان در قيامت به مؤمنان مي‏گويند: (انظرونا نقتبسْ من نوركم)؛ به ما فرصتي دهيد تا ما هم از نور شما روشنايي برگيريم. مؤمنان در پاسخ منافقان مي‏گويند: (ألم نكن معكم قالُوا بَلي و لكنّكم فتنتم أنفسكم و تربّصتم و ارتَبْتم و غرّتكم الأمانيّ حتّي جاء أمر اللّه و غرّكم باللّه الغرور)؛ بلي راست مي‏گوييد، ليكن شما به نفاق با خدا خود را چنين به فتنه و هلاكت افكنديد و در دنيا انتظار پيروزي خود و شكست اهل ايمان را داشتيد و در كار دين به شك و ريب بوديد و آرزوهاي دنيا فريبتان داد، تا وقتي كه امر خدا فرا رسيد و شيطان فريبنده شما را تا لحظه مرگ از خدا غافل و مغرور گردانيد.

علي بن ابي‏طالب (عليه‏السلام) دنيا را به پس مانده غذا در دهان كه انسان به وسيله مسواك آن را از دهان خارج مي‏كند شبيه كرده، فرمود: آنچه در دست شماست از خانه و زندگي، زمين و باغ همه پس مانده‏هاي غذاست كه لاي دندان‏هاي نسل گذشته بر جاي مانده است؛ «ألا حرّ يدع هذه اللُّمَاظةَ لأهلها؟ إنّه ليس لأنفسكم ثمن إلّا الجنّة فلا تبيعوها إلّا بها»؛ آيا آزاده‏اي نيست كه اين پس مانده طعام در دهان (دنياي پست) را براي اهلش رها كند. براي جان‏هاي شما بها و قيمتي جز بهشت نيست. پس ارواح خود را جز به آن بها نفروشيد.

سخن امير مؤمنان (عليه‏السلام) با اهل گورستان

امير مؤمنان وقتي از پيكار صفّين باز مي‏گشت هنگامي كه به گورستان كوفه رسيد فرمود: «يا أهل الدّيار الموحشة، و المحالّ المُقفره...»؛ اي ساكنان سراهاي ترسناك و جاهاي بي‏كس و بي‏آب و گياه و گورهاي تاريك! اي ساكنان خاك! اي دور ماندگان از وطن و اي بي‏كسان و اي ترسناكان! شما پيشرو و ما پيرو شما هستيم كه به شما خواهيم رسيد؛ خانه‏هايتان را ساكن شدند؛ و با زنانتان ازدواج كردند و دارايي‏هايتان را تقسيم كردند. اين خبر از چيزي است كه نزد ماست. پس خبر آنچه نزد شماست چيست؟: «ثمّ التفت إلي أصحابه فقال: أما لو أُذِن لهم فى الكلام لأخبروكم أَنّ خير الزّاد التّقوي». سپس به همراهان نظر كرد و فرمود: بدانيد اگر ايشان در سخن گفتن اذن داشتند به شما خبر مي‏دادند كه بهترين توشه تقوا و پرهيزكاري است.

فرمود متوجه آخرت باشيد. عمرتان به سرعت مي‏گذرد؛ فردا به امروز نزديك است. ساعات روز زودگذر، روزهاي ماه زودگذر، ماه‏هاي سال زودگذر و سال‏هاي عمر زودگذر است: «فإنّ غداً من اليوم قريب. ما أسرع السّاعات فى اليوم، و أسرعَ الأيام فى الشّهر، و أسرعَ الشّهور فى السّنة، و أسرع السّنين فى العُمُر».

مي‏فرمايد: امروز به فكر فردا، يعني آخرت باشيد. امروز زمان كردار است، نه حساب و فردا وقت حساب است، نه كار: «وإنّ اليوم َعملٌ و لا حسابَ، و غداً حسابٌ، و لا عملَ».

دنيا به سرعت مي‏گذرد؛ چنان‏كه گويي يك روز يا يك ماه است كه سپري گشته: «فكانت كيوم مضي، أو شهر انقضي». در پي لذت‏هاي زودگذر روز تلخي پنهان است: «ما قال النّاس لشي‏ءٍ «طوبي له» إلّا و قد خبأ له الدّهر يوم سوءٍ».

تنها پارسايان دنيا را شناخته اند كه آن حضرت (عليه‏السلام) در وصف ايشان فرمود: اگر نبود اجل و مدّتي كه خداوند برايشان تعيين كرده از شوق ثواب و بيم عذاب به اندازه چشم بر هم زدني جان آنان در بدنشان قرار نمي‏گرفت. خداوند در نظر آنان بزرگ است و جز او هر چه هست در ديده آنان كوچك است؛ «و لولا الأجل الَّذى كتب اللّه عليهم لم تستقرَّ أرواحُهم فى أجسادهم طرفة عينٍ، شوقاً إلي الثّواب، و خوفاًمن العقاب. عظُم الخالق فى أنفسهم فصَغُرَ مادونه فى أعينهم...».

 

.