تفسیر شریف تسنیم2 (نشریه هادی شماره 80)

آیه 7 سوره آل عمران...

راز كاربرد متشابه در قرآن

«تشابه» از اوصاف لفظي، مانند عموم يا اطلاق يا اجمال نيست، زيرا لفظ مجملْ ظهوري ندارد. آري ممكن است كسي آن را مطابق رأي خود معنا كند؛ لكن شأنيّت فتنه‏زايي ندارد، چون براي همگان مفهوم روشني ندارد تا دستاويز بيماردلان قرار گيرد، چنان‏كه عمل كردن به آيه عام يا مطلق، بي‏اعتنا به مخصّص يا مقيّد، خلاف است؛ امّا فتنه‏انگيز نيست؛ ولي متشابه در معناي خود ظهور دارد، گرچه آن معناي ظاهر حق نيست و حق نماست؛ مثلاً آيه ﴿اِنَّ رَبَّكَ لَبِالمِرصاد) 1) به خوبي دلالت دارد كه خدا در كمين است؛ امّا عقل نمي‏پذيرد كه خداي مجرّد محض و پيراسته از جسم و ماده، در كمين جسماني باشد؛ لكن ارجاع اين آيه به آيه محكمي چون ﴿لَيسَ كَمِثلِهِ شي‏ء)2) روشن مي‏سازد كه مترصّد بودن، صفتِ فعل خداست نه ذات؛ و فعل خدا موجود امكاني است، پس مي‏شود در مكان معيّني ظهور كند.

 با روشن شدن پيوند «محكم» و «متشابه»، اين نتايج به دست مي‏آيد:

1. قرآن كريم در صورتي مي‏تواند روشنگر جز خود و ﴿تِبينًا لِكُلِّ شي‏ء) باشد كه خودش روشن و مبيَّن باشد و هنگامي روشن و بيّن و مطمئن و ثابت است كه متشابهات آن به محكمات ارجاع شود.

2. از اين رابطه مي‏توان به معناي اين روايات پي برد: إنّ الكتاب يصدّق بعضه بعضاً؛ ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه علي بعض ؛ كتاب الله يصدّق بعضه بعضاً

3. متشابهات، چون داراي معناي دلپذير و آرامبخشي نيستند، توان آرامش بخشيدن به يكديگر را نيز ندارند؛ امّا «محكمات» نه تنها «متشابهات» را تفسير مي‏كنند، برخي محكمات ديگر را نيز در پرتو خويش روشن‏تر مي‏سازند؛ يعني هم خود آرامش دارند و هم آرامش بخش‏اند.

4. «محكمات» را بايد كاملاً شناخت تا بتوان متشابهات را به آن‏ها بازگرداند.

قرآن كريم، آيات متشابه را دستاويز فتنه‏انگيزان مي‏شمرد. قرآن كتاب «هدايت» و «نور» است و خود را به ﴿اِنَّهُ لَقَولٌ فَصل * وما هُوَ بِالهَزل) و نيز ﴿تِبينًا لِكُلِّ شي‏ء) مي‏ستايد و در صدد رفع هر گونه ابهامي است، پس چرا بايد آيات متشابهي در آن باشد كه زمينه فتنه و گمراهي را فراهم سازد و مستمسك ظلمت‏طلبان فتنه‏جو شود؟

اين سؤال از مباحث علوم قرآني است و پاسخ‏هايي بدان داده‏اند كه برخي از آن‏ها در تفسير شريف الميزان  آمده است:

أ. پذيرش قرآن كريم عبادت است و اگر همه آيات آن محكم بود، ادراك و پذيرش آن به سهولت انجام مي‏گرفت؛ ليكن با وجود متشابهات، اين عمل عبادي، سختي و اجر بيشتري دارد.

اين پاسخ ناتمام است، چون اگر اين رنج در ارتقاي معرفت انسان سهمي نداشته باشد، معرّف كمال قرآن نيست. از سوي ديگر هر رنجي اجر ندارد، زيرا رنج و اجرْ لازم و ملزوم يكديگر نيستند، چون رنجي كه براي فهم معارف قرآن باشد، ملازمِ با اجر است؛ نه حلّ معماگونه آن كه دستاويز دست‏آموزان فتنه‏جوست.

ب. اگر همه مطالب قرآن كريم صريح مي‏بود، متفكران گوناگون را جذب

نمي‏كرد، چون صراحتِ در بيان گاهي رنجش خاطر و راندن افراد ژرف‏انديش را در پي دارد.

اين جواب با دو نكته نقدپذير است: يك. قرآن كريم محافظه‏كار نيست، كتابي صريح و قاطع و حجّتي رسا و انكارناپذير است: ﴿لِيَهلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ ويَحيي مَن حَي عَن بَيِّنَة) و خداي سبحان نيز سخن خود را ﴿لَقَولٌ فَصل) مي‏نامد.

دو. خداي سبحان بارها بت‏پرستي را تحقير و كافران و تبهكاران را به «چارپايان»  «حمار»  و «كلب»  مانند كرده است.

ج. متشابهات قرآني ابزار بيداري روح تحقيق و رهايي از تقليد است.

اين پاسخ نيز ناتمام است، زيرا فهم محكمات قرآني نيز بي‏تحقيق شدني نيست، چون محكمات هم با استدلال عميق آميخته‏اند و پي‏بردن به ارتباط مبادي و نتايج و نيز به تلازم مقدّم و تالي در قياس‏هاي استثنايي قرآن، تحقيق و نجات از دام تقليد است.

نيز لازم اين سخن، نزول از سوي خدا نيست، بلكه به هر سببي پديد آيد، چنين نتيجه‏اي خواهد داشت.

د. متشابه داراي تأويل است كه رسيدن به آن، نيازمند فراگيري علوم مختلفي مانند صرف، نحو، لغت، معاني و بيان و اصول فقه است، از اين‏رو متشابهات قرآني، زمينه تخصّص را در علوم و فنون فراهم مي‏آورد.

اين جواب نيز باطل است، زيرا اولاً اين هدف را «آيات محكم» نيز مي‏توانند فراهم كنند و ثانياً «متشابهات» دستاويز فتنه‏جويان‏اند؛ نه وسيله بالندگي علوم و ارتقاي تخصّص

ه . آيات متشابه، زمينه‏ساز امتحان الهي‏اند، تا روح تعبّد و تسليم شناخته شود، زيرا اگر همه آيات قرآني محكم مي‏بود، ايمان به آن‏ها چون ايمان به شهادت بود و چنين ايماني نمي‏تواند معيار آزمايش باشد؛ امّا آياتي كه به وجود «برزخ»، «صراط»، «تطاير كتب»، «انطاق جوارح» و مانند آن دلالت دارند، به «غيب» مربوط مي‏شوند و ايمان به غيب معيار امتحان است.

اين پاسخ نيز مانند جواب‏هاي گذشته ناتمام است، زيرا قرآن كريم متشابهات را دستاويز فتنه‏گران مي‏داند؛ نه در بردارنده اسرار غيب؛ و همچنين آيه آن‏گاه مي‏تواند وسيله امتحان باشد كه اگر معناي تفصيلي روشني ندارد، داراي معناي اجمالي دقيق و قوي باشد، در حالي كه «متشابه» چنين نيست.

و. قرآن كريم براي شكوفايي عقل، با متشابهات انسان را به تدبّر وا مي‏دارد و اگر همه آيات قرآني محكم بودند، نيازي به تدبّر نبود و عقل انساني هم شكوفا نمي‏گرديد.

استاد، علاّمه طباطبايي(قدس‌سرّه) در نقد خود مي‏فرمايد: قرآن كريم ضمن دعوت مردم به تدبّر و تعمّق در آيات آفاقي و انفسي، با طرح انواع براهين، راه را براي تعقّل و تفكّر انسان‏ها هموار مي‏سازد، پس براي رسيدن به اين هدف به آيات زمينه‏ساز فتنه‏انگيزي نيازي نيست .

ز. از آنجا كه برخي مخاطبان قرآن كريم، هوشمند و ديگران متوسّط يا پايين‏تر هستند، آيات قرآني هم داراي مراتبي است و «متشابهات» براي هوشمندان و «محكمات» براي ديگر طبقات است.

در نقد اين جواب مي‏توان گفت كه «محكمات» مفسّر متشابهات‏اند و هرگز تنها با تمسّك به متشابه و بي‏ارجاع آن به محكم، مراد قرآن فهميده نمي‏شود. «متشابه» در سايه محكم، معناي واقعي خود را يافته و براي همگان روشن مي‏شود، پس در ناحيه معنا ميان محكم و متشابه تفاوتي نيست و اين‏دو از سنخ واحدند.

افزون بر اين، اگر متشابه رمزگونه و فهم آن مخصوص هوشمندان باشد، آن كه نه هوشمند است و نه از مؤمنان منقاد، چنانچه در پي متشابهات برود، خود را به زحمت مي‏اندازد و زمينه گمراهي ديگران را نيز فراهم مي‏سازد.

تنوع سطح مفاهيم قرآني، با تقسيم آيات به محكم و متشابه ربطي ندارد و متشابهات نيز تنها دربر دارنده معارفي ويژه خواص نيستند.

ح. اثر متشابه، رجوع مردم به اهل بيت عصمت(عليهم‌السلام) و برقراري پيوند علمي با آنان است.

درباره اين پاسخ بايد گفت كه سخن گفتن با مردم و تبيين معارف بلند الهي براي آنان و جريان سيل خروشان علوم و معارف به ذهن بشر، پديد آمدن پديده كف تشابه را در پي دارد و در نشئه طبيعت گزيري از تشابه نيست و مرجع حقيقي حلّ آن، ائمّه هدي(عليهم‌السلام) هستند، زيرا آنان مبيّن و مفسّر قرآن كريم، بلكه قرآن ممثّل‏اند و همان‏گونه كه محكمات را روشن مي‏كنند، متشابهات را نيز به محكمات برگردانده و معناي حقّ آن را مي‏نمايانند؛ امّا آيات متشابه براي اين هدف نيامده‏اند. همچنين اگر اشتمال قرآن بر تشابه براي حفظ پيوند مردم با ائمّه(عليهم‌السلام) مي‏بود، نبايد در روايات نيز متشابهات باشد، در حالي كه هست.

نكته: در نظام تكويني، برخي از امور «مبدأ ضروري» و بعضي «لازم مبدأ ضروري» هستند كه از قسم اول به «مقصود بالذات» و از قسم دوم به «مقصود بالعرض» ياد مي‏شود. مسئله محكم و متشابه در نظام تدوين، با اين قانون همراه است؛ يعني فوائدي كه بر تشابه آيات خاص مترتب است از قسم اول يعني مقصود بالذات ـ نيست بلكه از قسم دوم است ـ يعني مقصود بالعرض است ـ چنان‏كه خود تشابه نيز مقْضي و مَرضي بالعرض است و نظام ضروري و بالذات آن، همان است كه قبلاً بيان شد.

از اينجا مي‏توان گفت دليلي بر تعيّن يا تعيين يا حصر فوائد تشابه در امور ياد شده در پاسخ‏هاي گذشته نيست و مي‏شود همه آن‏ها با حفظ اولويت، بعضي از بركات تشابه به شمار آيند و از ادله نقلي كه فوائد اشتمال قرآن بر متشابه را برمي‏شمارند هرگز برنمي‏آيد كه امور ياد شده در رديف علّت‏هاي ذاتي و اوّلي آن‏اند، زيرا ميان فائده و غايت فرق است، چنان‏كه غايت بالذات و غايت بالعرض نيز غير از هم‏اند.

نسبي بودن محكم و متشابه

عنوان‏هاي مطروح در متون نقلي يكسان نيستند، زيرا بعضي از آنها نفسي‏اند و برخي نِسبي؛ مثلاً عناوين عام و مطلق، نفسي‏اند؛ ولي مجمل و مبين و نيز محكم و متشابه، نسبي؛ يعني عموم عام و اطلاق مطلق به افرادي كه از آن‏ها استظهار مي‏كنند ارتباط ندارند، زيرا انطباق عام و مطلق بر افراد و مصاديقشان و اندراج افراد و مصاديق تحت آن‏ها در هر زمان و زمين و نسبت به هر فرد و گروه يكسان است؛ امّا ظهور و خفا و ابهام و بيان و اجمال و تبيين و ساير عناوين دلالي نسبت به افراد يكسان نيستند: ممكن است لفظي (مفرد يا جمله) براي كسي كه از موارد استعمال و كيفيت آن آگاه است، مبيّن باشد؛ ولي براي ديگري مجمل و همچنين مي‏تواند آيه‏اي يا روايتي براي بعضي متشابه؛ اما براي ديگري محكم باشد و نيز مي‏شود نسبت به بعضي حدوثاً متشابه باشد؛ ليكن بقاءً متشابه نباشد، زيرا قدرت علمي ارجاع آن را به محكم داشته باشد، در نتيجه تشابه‏زدايي شده و آنچه حدوثاً متشابه بود، بقاءً محكم گردد.