تفسیر شریف تسنیم سوره بقره(شماره 116)

ما ننسخ من آية أو نُنْسها نأت بخير منها أو مثلها ألم تعلم أنّ الله علي كلّ شي‏ءٍ قدير (106) ألم تعلم أنّ الله له ملك السموات و الأرض و ما لكم من دون الله من ولي و لا نصيرٍ (107)

تفسیر

ننسخ: نسخ با ازاله همراه است. مانند این که می­گوییم خورشید سایه را نسخ کرد. در نتیجه هم سایه زایل شد و هم خورشید سبب این ازاله بود. در نتیجه می­گوییم خورشید سایه را نسخ کرد. در برابر هیچ گاه برای از بین قرفتن روز و شب شدن نمی­گوییم شب روز را نسخ کرد. زیرا اگر چه که روشنایی روز زایل شد ولی شب که سراسر ظلمت و عدم است این کار را انجام نداد.

ننسها: انسا از ریشه نسیان است. انساء به معناي ناسي كردن از كارهاي علمي و ذهني است و تفاوت آن با نسخ اين است كه نسخ ازاله خارجي است و انساء ازاله علمي؛ برداشتن شي‏ء از صحنه عين را نسخ و برداشتن آن از صفحه علم را انساء گويند.

تناسب آیات

این آیات به یکی دیگر از کارشکنی­های یهود اشاره می­کند که در مواجهه با نسخ تعدادی از آیات قرآن، می­گفتند که اگر این آیات از جانب خدا بود، نسخ در آن رخ نمی­داد. زیرا نسخ آیات نشانگر محدودیت علم کسی دارد که این آیات را نازل کرده است. غافل از اینکه نسخ  نشانگر تغییرات مصالح بندگان است و چون مصالح بندگان متغیر است، در نتیجه تعدادی از احکام خداوند نیز تغییر می­کند.

شبهه یهودیان

يكي از شبهات يهوديان كه در قرآن كريم نقل و به آن پاسخ داده شده، شبهه نسخ است؛ آنان مي‌پنداشتند منشأ نسخ، محدوديت آگاهي قانون‌گذار و عدم پاسخ‌گويي قانونِ قبلي به مصالح روزِ فرد يا جامعه است، ازاين‌رو نسخ را با حقانيت اسلام ناسازگار مي‌دانستند؛ يعني اسلام ادعا دارد از سوي خدايي است كه به همه مصالح و مفاسد آگاه است و در مقام قانون‌گذاري نيز آن را رعايت مي‌كند؛ پس قانون و احكامي كه از علم و قدرت نامحدود خدا نشئت گرفته باشد تغيير ناپذير است و تنها نسخ در قانوني قابل پذيرش است كه آن قانون به سبب كاستي علم قانون گذار، با مصالحِ روز انسان هماهنگ نباشد و پس از مدّتي كاستي آن آشكار شود.

«و إذا بدّلنا ءَاية مكان ءَايةٍ والله أعلم بما يُنزّل قالوا إنّما أنت مفترٍ بل أكثرهم لايعلمون»

محور این شبهه گاهی علم خداوند بود و گاهی نیز قدرت خداوند

پاسخ شبهه علم

پاسخ شبهه یهودیان این است که انسان موجودی است زمانمند و نیازهای او با توجه به زمان تغییر می­کند. چون این نیازها با گذشت زمان تغییر می­کند، در نتیجه مصالح او نیز با گذشت زمان تغییر می­کند. در نتیجه حکمی که مدتی پیش دربر گیرنده­ی مصالح آدمی است در زمان حال کارایی نداشته و نیاز به صدور حکم جدید است. خدايي كه به همه مصالح آدميان در همه اعصار و امصار آگاهي مطلق و علم بي‌كران دارد، مي‌داند در هر مقطع چه قانوني تأمين‌كننده مصالح آنان است؛ بنابراين، نسخ در احكام الهي بر اثر تحوّل در «مصالح انسان قانون پذير» است، نه تحول در «آگاهي قانون‌گذار»

پاسخ شبهه قدرت

1: خدا قادر است.

2: سراسر جهان ملک خداست.

3: همه موجودات به غیر از خدا ولی و یاوری ندارند.

نتیجه: خدا در هر آیه ای می تواند تصرف کند.

آیا شریعت ها نسخ می شوند؟

اسلام روح همه شرایع الهی است و هرگز نسخ نمی شود امّا شرايع، جز شريعت خاتم، ديگر شرايع در مدار دگرگوني است و از اين ‌رو هر شريعت پيشين جاي خود را به شريعت بعدي داده است؛ ليكن بر اين‌گونه تغيير و تبديل عنوان «نسخ» اطلاق نمي‌شود؛ زيرا پيامبران اولوا العزم پيشين همواره بشارت ظهور پيامبر بعدي را داده‌اند وچنين بشارتي،گرچه به دلالت مطابقي «بشارت» است، ليكن به دلالت التزامي «اعلام محدوديت شريعت گذشته» است

پاسخ اين شبهه يهوديان كه خداوند همه مصالح ما را در آيين يهوديت رعايت كرده، پس تورات كتاب جاويد و ابدي است، بر محور جدال احسن اين بود كه بر اين اساس، پس از شريعت نوح(عليه‌السلام) كه همه مصالح آن امّت در آن ملحوظ شده بود چرا شريعت ابراهيم(عليه‌السلام) مطرح شد و نيز پس از شريعت ابراهيم(عليه‌السلام) كه همه منافع آن ملت در آن رعايت شده چرا شريعت موسي(عليه‌السلام) تشريع شد؟ رعايت مصالح از سوي خداوند بدين معنا نيست كه مصالح دگرگون نمي‌شود، يا قانون‌گذاري الهي از تحول مصالح آگاه نيست.

گستره آیه

هر چه نشان حق متعالي باشد، در نظام تكوين يا تشريع، مصداق آيه است؛ ازاين‌رو مفاد آيه مورد بحث اين است كه اگر مشيئت حق تعالي بر ازاله و نسخ آيه‌اي قرار گيرد و آن را زايل كند، حتماً جايگزيني همتا يا برتر خواهد آورد؛ اعم از اينكه آيه مزبور بيانگر احكام تشريعي باشد، يا از نشانهاي تكويني خدا.

1-    ممكن نيست موجودي در قلمرو خلقت يافت شود و داراي جهات متعدد باشد و همه آنها آيت خدا نباشد؛ زيرا موجود ممكن از لحاظ ذات، صفت، فعل و اثر هيچ حيثيتي ندارد مگر آنكه از هر جهت و حيثيت، آيت و علامت خداست.

2-    اطلاق آيه مورد بحث مايه شمول آن نسبت به امور تكويني و تشريعي است و شأن نزولي كه براي آن ذكر شده، شمول آن را نسبت به امور تشريعي و آيات تدويني محرز مي‌داند، ليكن برخي اهل معرفت به آن اطلاق و به اين شأن نزول اعتماد نكرده و به اطلاق و شمول فتوا نداده، بلكه آيه را منحصراً ناظر به امور تكويني دانسته است. اما دو اسم مبارك «قدير» و «مالك» همان‌طور كه سند تغيير امور تكويني است، دليل تحويل امور تشريعي هم خواهد بود؛ بنابراين، نه صرف‏نظر كردن از اطلاق آيه مورد بحث موجّه است و نه بي‌اعتنايي به شأن نزول لازم، بلكه به استناد قدرت بي‌كران و مالكيت نامتناهي خداي سبحان، هر دو جهت تأمين مي‌شود.

3-    عنوان«آيه» مقول به تشكيك است؛ زيرا از سنخ هستي است و حكمي مانند آن دارد؛ يعني داراي مفهوم واحد است، نه ماهيّت و نيز داراي مصاديقي متكثر است.

تفکر تفویض و قبول نسخ

يهوديان مي‌پنداشتند پس از آفرينشِ جهانْ دست خدا در تقدير و تدبير و ربوبيت عالم بسته است. اگر خداوند آن‌طور كه يهوديان مي‌پنداشتند دست او پس از آفرينش جهان بسته باشد، نه توان اعزام رسول و انزال كتاب و تأسيس شريعت را دارد و نه قدرت نسخ حكمي از احكام شريعت را.

مصداق هایی ار تفکر تفویض در یهودیان:

1-    زراندوزان يهودي گاهي مي‌گفتند: خداوند فقير است و ما توانگريم؛و زماني مي‌گفتند: تهي دستان بايد فقير بمانند؛ زيرا اگر رسيدگي به امور آنان كار نيكي بود خداوند خود، آنان را بي‌نياز مي‌كرد؛ خداي سبحان در پاسخ مي‌فرمايد: قدرت الهي نامحدود و مالكيت وي بي‌كران و دست‌هاي بي‌دستي او هماره باز است و تقسيم روزي ميان انسانها براي رسيدن به تسخير محمودِ متقابل است، نه تسخير مذموم يك‏جانبه و زمينه آزمايش است تا انسان توانگر با دست خود ببخشد.

2-    در پاسخ سؤال و شبهه مقدّر ديگر كه اگر خدا مي‌خواست، خود از دشمنان انتقام مي‌گرفت، پس چرا بندگانِ خود را به جهاد و دفاع فرا مي‌خواند، مي‌فرمايد: اگر خدا تكويناً مي‌خواست از دشمنان انتقام مي‌گرفت، ليكن براي آزمودن شما كه آيا در پشت جبهه مي‌نشينيد و تنها با دعا به رزمندگان كمك مي‌كنيد يا براي رزم در جبهه حضور مي‌يابيد، حكم جهاد را تشريع كرد.

نسخ وتخصیص قرآن با خبر واحد

آيا نسخ يا تخصيص قرآن با خبر واحد ممكن است؟ نسخ قرآن با خبر واحد ممكن نيست؛ گرچه تخصيص عمومات و تقييد مطلقات قرآن با خبر واحدِ معتبر ممكن است.

مهم‌ترين دليل بر عدم نسخ قرآن با خبر واحد اين است كه حجيت و ارزش حديث، اعم از آنكه سند آن قطعي باشد يا ظني، در گرو عدم مخالفت تبايني آن با قرآن است، و قرآن ميزان سنجش درستي و نادرستي حديث است؛ زيرا بر اساس روايات متواتر، از آنجا كه قرآن جعل‌ناپذير و حديث جعل‌پذير است، بايد احاديث بر قرآن عرضه شود و در صورت عدم مخالفت تبايني (نه احراز موافقت) پذيرفتني و حجت است وگرنه حديث مخالفِ مباينِ قرآن، در مرحله صدور يا جهت صدور از اعتبار ساقط است؛ يعني يا صادر نشده يا از روي تقيه صادر شده است، نه آنكه از لحاظ صدور و جهت صدور معتبر باشد و در مرحله دلالت به سبب ناسازگاري با قرآن فاقد اعتبار شود

نسخ با تخصيص يكسان نيست؛ زيرا بين ناسخ و منسوخ اختلاف تبايني است و جمع عرفي و عقلايي ندارد؛ برخلاف عام و مخصص يا مطلق و مقيّد كه اختلاف آنها جمع عرفي دارد و تعارض آنها بدئي است و نشان آن اينكه عقلا در عرف قانوان‌گذاري بين مطلق و مقيّد و همچنين عام و مخصص تباين نمي‌بينند.

پاسخ به یک اشکال

اشكال: به گفته اميرمؤمنان(عليه‌السلام) در قرآن ناسخ و منسوخ وجود دارد و اختلاف ناسخ و منسوخ قطعاً تبايني است؛ پس چگونه در قرآن كريم اختلاف تبايني نفي شده

زيرا همه كتابهاي ياد شده از سوي خداست و تمام انبيا و رسولان فرستاده خدايند، و هرچه از ناحيه خداوند باشد، خواه به صورت انزال كتاب يا اعزام رسول، از اختلاف مذموم منزّه است؛ بنابراين، نسخ شريعت ماضي به وسيله شريعت آتي هيچ اختلاف مذمومي را به همراه ندارد، بلكه زمينه تشكيل يك سازمان نظام‌مند وحياني است.

نسخ در تکوین

اصولیان اصطلاح نسخ را که برگرفته از تعبیر قرآنی است ویژه احکامی تشریعی و شریعت دانسته، آن را در برابر «بداء» که مربوط به تکوین است قرار داده­اند.امّا این عنوان در قرآن کریم هم در امور تشریعی و هم در امور تکوینی به کار رفته است؛ چنان که درباره­یزایل ساختن اثر وسوسه­ها و کارشکنیهای شیطان در برنامه­های هدایتی انبیا که امری تکوینی است ، چنین آمده است:«وما أرسلنا من قبلک من رسول و لانبی إلا إذا تمنّی ألقی الشیطان فی أمنیته فینسخ الله ما یلقی الشیطان ثم یحکم الله ءایته و الله علیم حکیم» . تمنی پیامبران و به ویژه رسول گرامی اسلام هدایت و اصلاح جوامع بشری است و شیطان که از موانع تکامل انسان است ، می­کوشد در برنامه­های هدایتی و اصلاحی پیامبران اخلال کند گرچه شیطان هیچ راهی به دلهای پاک پیامبران برای وسوسه ندارد؛ زیرا دلهای آنان از حصون امن الهی است که از گزند وسوسه هر شیطانی مصون است لیکن دسیسه و وسوسه او برای صّد از صراط مستقیم در تحقق عینی است . خدای سبحان القائات و اخلالهای شیطانی در برنامه­های پیامبران را نسخ و ازاله و آیات خود را تحکیم می­کند؛ یعنی با حاکمیت آیات خود، راه نفوذ شیطان را می­بندد.

نسخ در تشریع

انسان از یک سو اصل ثابت و نامتغیری به نام «فطرت» دارد؛ «فأقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک دین الدین القیم» از سوی دیگر، از لحاظ بدن و امور بدنی در نشئه حرکت و تحول به سر می­برد و همواره شرایط زیست او در دگرگونی و به تبع آن مصالح جوامع بشر همواره در تغیر است.

براین اساس دین که با فطرت جامع ، مشترک و ثابت هماهنگ است و برای هدایت بشر آمده ، واحد است و تغیّر نه تنها در اصول کلی آن مانند توحید، نبوت، معاد... راه ندارد، بلکه در فروع کلی دین(فقه،اخلاق،حقوق) مانند اصل عبادت، اصل عدالت و مبارزه با ستم ... نیز راه ندارد و تنها در فروع جزئی یا جزئیات فروع دین ، مانند شمار رکعات نماز ، قبله نماز و کیفیت جهاد و ... راه دارد.

اما (شریعت) که پاسخ­گوی نیازهای دگرگون شونده­ی آدمی است همواره دگرگون شده: «لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا» و شریعتی پس از شریعت دیگر آمده تا به مرحله­ی نهایی خود رسیده است ؛«الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دینا» و از آن پس نیز اجتهاد مستمر فقیهان و رهبری ولیّ فقیه پاسخ­گوی نیازهای متنوع در شرایط متغیر جوامع انسانی است.

برخی احکام نسخ در تشریع

نسخ مسائل فراوانی دارد که بخشی از آن در علوم قرآن و بخشی در فن اصول فقه مطرح است.

نسخ شریعت

اسلام روح همه­ی شرایع الهی؛«انّ الدین عند الله الاسلام» و هرگز نسخ نمی­شود ؛ از این رو قرآن حکیم اصول و خطوط کلی شرایع و کتابهای آسمانی پیشین را در آیاتی چند تأیید و تصدیق کرده است؛«مصدقا لما بین یدیه من الکتاب»

امّا شرایع، جز شریعت خاتم، دیگر شرایع در مدار دگرگونی است و از این رو هر شریعت پیشین جای خود را به شریعت بعدی داده است؛« لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا» ، لیکن بر این گونه تغییر و تبدیل عنوان (نسخ) اطلاق نمی­شود ؛ زیرا پیامبران اولوالعزم پیشین همواره بشارت ظهور پیامبر بعدی را داده­اند

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم كما سئل موسي من قبلُ و من يتبدّل الكفر بالإيمان فقد ضلّ سواء السبيل (108)

تناسب آیات:

این آِیه در ادامه‌ی آیات مربوط به بنی اسرائیل؛ کارشکنی‌ها ، لجاجت‌ها و بهانه‌گیری‌های این قوم لجوج و عنود، آمده. مخاطب این آیه می‌تواند سه دسته باشند که در هر صورت این آیه ادامه موضوع آیات قبل است:

1-    اگر مخاطب آیات یهودیان باشند، این آیه تتمه‌ای برای آیات قبل است.

2-    اگر مخاطب مؤمنانی باشند که با تحریک و تشکیک یهود، خواسته‌های باطل داشتند، نیز قضیه چنین است.

3-    اگر مخاطبان آیه مشرکان مکه باشند نیز از باب تشابه قلوب یهودیان و بت‌پرستان که آن‌ها هم درخواست‌های نامعقول داشتند، موضوع این آیه در ادامه موضوع آیات قبل است.

4-    همچنین با توجه به عبارت «نسخ» در آیات قبل، که هم شامل احکام تشریعی می‌شد و هم آیات تکوینی مانند نسخ دلایل نبوت، تناسب آیه با آیات قبل روشن می‌شود. زیرا خداوند دلیل و معجزه‌ای را برای حقانیت پیامبری تغییر می‌دهد و معجزه‌ی جدیدی را مؤید پیامبر فعلی می‌نماید.  بنابراین اگر مخاطب این آیه یهودیان باشند، از پیامبر طلب معجزه‌ای شبیه به پیامبر خودشان را داشتند و اگر مخاطب مومنان باشند، آنان نیز با تحریک یهودیان عصر نزول قرآن، چنین خواسته‌هایی را ابراز می‌کردند.

به هر تقدیر، گویا مفاد آیات 106 الی 108 این است که  قدرت خدای سبحان به نوع خاصی از آیات و معجزات محدود نیست و خداوند می‌تواند معجزاتی بهتر از معجزات حضرت موسی و یا مانند آن را بیاورد.

نکته‌ی دیگر اینکه طرح این گونه سوالات در زمان نزول قرآن، نه از روی روح حقیقت طلبی و در پی یافتن دین حق، بلکه همانند بنی اسرائیل زمان حضرت موسی که به معجزات موجود قانع نبودند، در پی بهانه جویی طرح می‌شدند.

نکته دیگرتر! اینکه در آیه، عبارت «رسولکم» آورده شده، پس چطور ممکن است که مخاطب آن یهودیان و یا مشرکان باشند؟ در پاسخ می‌توان گفت که چند وجه محتمل است؛ اگر مخاطب آیه مومنان باشند، منظور از «رسولکم» پیامبری است که شما رسالتش را پذیرفته‌اید. ولی اگر مخاطب یهودیان و مشرکان باشند، منظور پیامبری است به سوی شما آمده است.

درخواست‌های مذموم

قرآن کریم اصل سوال و درخواست از خدا و اولیای الهی را مطرح و جامعه بشری را به آن تشویق نموده است ولی از آنجا که سوال به دو نوع ممدوح و مذموم تقسیم می‌شود، انسان را از درخواست‌های مذموم و نامعقول برحذر داشته است.

برخی از درخواست‌های مذموم یهودیان و مشرکان از پیامبر چنین بود:

1-    از پیامبر می‌خواهند که کتابی مدون از جانب خدا بیاورد.

وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ ﴿سوره انعام، آیه ۷﴾

و اگر نامه‌اي بر روي صفحه‌اي بر آنها نازل كنيم و (علاوه بر ديدن) آن را با دست‌هاي خود لمس كنند باز كافران مي‏گويند اين چيزي جز يك سحر آشكار نيست!

2-    فرشته محسوس بر پیامبر نازل شود.

وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَكًا لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنْظَرُونَ * وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ ﴿سوره انعام، آیات 8 و ۹﴾

گفتند چرا فرشته‌اي بر او نازل نشده (تا او را در دعوت مردم به سوي خدا همراهي كند) ولي اگر فرشته‌اي بفرستيم (و موضوع جنبه حسي و شهود پيدا كند) كار تمام مي‏شود (و اگر مخالفت كنند) ديگر به آنها مهلت داده نخواهد شد (و همگي هلاك مي‏گردند). * و اگر او را فرشته قرار مي‏داديم حتما وي را به صورت انساني در مي‏آورديم باز (به پندار آنان) كار را بر آنها مشتبه مي‏ساختيم همانطور كه آنها كار را بر ديگران مشتبه مي‏سازند!

3-    در این آیات از سوره اسراء شش نمونه از درخواست‌های مذموم آمده:

وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا ﴿۹۰﴾

و گفتند ما هرگز به تو ايمان نمي‏آوريم مگر اينكه چشمه‏‌اي از اين سرزمين (خشك و سوزان) براي ما خارج سازي!

أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا ﴿۹۱﴾

يا باغي از نخل و انگور در اختيار تو باشد و نهرها در لابلاي آن به جريان اندازي.

أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا ﴿۹۲﴾

يا قطعات (سنگهاي) آسمان را آنچنان كه مي‏پنداري - بر سر ما فرود آري: يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياوري!!

أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا ﴿۹۳﴾

يا خانه‏ اي پر نقش و نگار از طلا داشته باشي، يا به آسمان بالا روي، حتي به آسمان رفتنت ايمان نمي‏آوريم مگر آنكه نامه‏‌اي بر ما نازل كني كه آن را بخوانيم!! بگو منزه است پروردگارم (از اين سخنان بي‌ارزش) مگر من جز بشري هستم فرستاده خدا؟!

4-    آوردن کتابی مدون و نشان دادن پروردگار.

يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَى أَكْبَرَ مِنْ ذَلِكَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً  ﴿سوره نساء، آیه ۱۵۳﴾

اهل كتاب از تو تقاضا مي‏كنند كتابي از آسمان (يكجا) بر آنها نازل كني (در حالي كه اين بهانه‏ اي بيش نيست) آنها از موسي بزرگتر از اين را خواستند و گفتند خدا را آشكارا بما نشان بده

5-    سوالی که فرجام سوئی دارد و روشن شدن مورد سوال به مصلحت سوال کنندگان نیست و به عبارتی ندانستن‌شان بهتر از دانستن‌شان است.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِنْ تَسْأَلُوا عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ ﴿سوره مائده، آیه ۱۰۱﴾

اي كساني كه ايمان آورده‏‌ايد از مسائلي سوال نكنيد كه اگر براي شما آشكار گردد شما را ناراحت مي‏كند، و اگر به هنگام نزول قرآن از آنها سوال كنيد براي شما آشكار ميشود، خداوند آنها را بخشيده (و از آن صرف نظر كرده) است و خداوند آمرزنده و حليم است.

سوال و درخواست از اولیای الهی

قرآن کریم در زمینه درخواست، سه اصل را به جامعه انسانی آموزش می‌دهد:

الف) اصل سوال از خدا و اولیای الهی مطلوب و مورد تشویق است، چه سوال عینی باشد مانند شرح صدر و سعه‌ی رزق و چه علمی باشد مانند مزید علم. اولیای الهی نیزاز آنجا که مظاهر اسمای حسنای خدا هستند، هم شفیع درخواست‌های عینی‌اند و هم وسیله تقاضاهای علمی.

ب) وعده‌ی اجابت خواسته‌ها از خداوند قطعی است. از صفات خدا این است که هیچگاه سائلی از او محروم باز نمی‌گردد. گرچه ممکن است عین خواسته دعا کننده تأمین نشود ولی دست خالی رها نمی‌شود.

ج) هرگز نباید بر عطای الهی به دیگران حسد ورزید.

وجه مجهول آورده شدن کلمه "سئل"

همواره شخصي که سوالي را مطرح مي­کند به دنبال يکي از دو هدف زير مي­باشد

1-    به دنبال افزايش آگاهي و علم و رهايي از ضلالت

2-    ايجاد شبهه و تحقير و گرفتار کردن و عنود بودن با فرد سوال شونده

    در آيه مورد بحث با توجه به اينکه وجه دوم مورد نظر است و خداوند عليم حتي فاعل سوال کننده از حضرت موسي کليم را شايسته نام بردن ندانسته است و فعل را به­صورت مجهول آورده است تا يک حالت کلي به آيه ببخشد و دربر گيرنده تمام کساني باشد که چنين درخواستهاي نامعقولي را از پيامبران داشته­اند.

تذکر: سوال و درخواست از مدعي نبوت مبني بر آوردن معجزه جهت اطمينان قلبي و پذيرش سخنان، ممدوح است اما در آيه مذکور به­صورت واضح سوال کننده به دنبال تخريب و استهزاي پيامبر اکرم بوده است نه هدايت شدن.

تبديل ايمان به کفر

  در آيه مذکور به صورت مشخص بيان شده است که کسي که اين سوالات همراه با استهزا و دشمني را مطرح مي­کند، حتما ايمان خود را به کفر فروخته است. با توجه به جمله تبديل ايمان به کفر واضح است که آيه تذکري به مسلمانان و کافران است. در مورد مسلمانان موضوع واضح است که در صورت ورود به چنين پرتگاهي قطعا جاي ايمانشان را کفر مي­گيرد اما سوال اينجاست که درمورد کافران چگونه تعبير مي­گردد!

کافران نيز درصورت درخواستهاي اينچنيني و عدم اجازه به الهامهاي فطرت پاکشان به گواهي به حقانيت پيامبران الهي عملا فطرت الهي خود را فروخته و در گمراهي می­مانند و اين تبديل را درفطرت خود ايجاد نموده­اند و از اين جهت وجه مشترک با جمله تبديل ايمان به کفر پيدا نموده­اند.

پرسشهاي ممدوح و مذموم در قرآن

  در قرآن کريم به پرسشهاي مذموم در آيات مختلف مانند آيه مذکور اشاره شده است. مثلا کافران از پيامبر اکرم درخواست داشتند تا کوه­هاي اطراف مکه را از جا بکند تا زمين مکه آماده کشاورزي گردد.

در موارد زيادي در قرآن کريم از سوالات ممدوح ياد شده که سوال کننده به دنبال افزايش آگاهي و علم و روشن شدن حقايق مي باشد مانند آيات زير:

﴿يسئلونك عن الأهلّة   ﴿يسئلونك ماذا ينفقون   ﴿يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه   ﴿يسئلونك عن الخمر