معاد در قرآن

 

معادشناسي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)

 

همان طور كه بينش توحيدي درجاتي دارد و معرفت توحيدي پيامبر عظيم الشأن (صلي الله عليه و آله و سلم) در بالاترين درجه توحيد است، معادشناسي هم درجاتي دارد و معرفت آن حضرت راجع به معاد در برترين درجه آن جاي گرفته است. علت اين امر آن است كه چون هر فيضي كه از جانب خدا مي‏رسد با حفظ درجات است، همچنين هر فيضي كه به جانب او رجوع مي‏كند با ترتيب درجات است، نخستين فيض كه در قوس نزول از خداي سبحان نشأت گرفته وجود مبارك رسول خدا و ائمه دين (عليهم‏السلام) هستند كه در آن مقام رفيع نور واحدند؛ چنان‏كه فرمود: «اوّل ما خلق اللّه نورى»، باز در قوس صعود اوّلين فيضي كه به لقاء اللّه بار مي‏يابد وجود مستفيض حضرت ختمي مرتبت (صلي الله عليه و آله و سلم) است. از اين‌رو فرمود: «أنا أوّل وافد علي العزيز الجبّار». البته منظور، تقدّم رتبي است، نه تقدّم زماني و تاريخي

 

 

فيض منبسط ربوبي كه متصف به امكان فقري است از نور واحد انسان كامل آغاز و به همان نور واحد پايان مي‏پذيرد. از اين رو انسان كامل مظهر كامل توحيد و معاد است؛ در حالي كه ديگران چنين نيستند؛ گروهي براساس ترس از دوزخ و مواقف هولناك به ياد قيامت هستند، دسته‏اي بر پايه رغبت به نعمت‏هاي بهشت به ياد قيامت بوده، تعدادي هم براي لقاء اللّه. اما انسان كامل چون پيشوايان دين (عليهم‏السلام) همه مراحل را داراست. از اين‏رو با حفظ مراتب و در طول يكديگر به ياد همه آنهاست؛ يعني هم ترس از جهنم، هم شوق به بهشت و هم لقاء اللّه و رضوان اللّه: (و في الآ خرة عذاب شديد و مغفرة من اللّه و رضوان)؛ يعني در آخرت عذاب سخت جهنم، آمرزش، رضوان و خشنودي خدا موجود است. انسان‏هاي كامل مي‏گويند: «و هبني صبرتُ علي حرّ نارك فكيف أصبر عن النّظر إلي كرامتك»؛ گيرم كه بتوانم در برابر عذاب آتش جهنم شكيبا باشم، ولي با عذاب فراق چه سازم؟ (إنّا نخاف من ربّنا يوماً عبوساً قَمطريراً)؛ ما از قهر پروردگار خود به روزي كه از رنج و سختي آن، رخسار خلق درهم و غمگين است مي‏ترسيم.

شناختي كه براساس ترس از قيامت يا بر پايه رغبت به بهشت باشد، شناختي متوسّط و نفساني است.از اين رو درخواست‏هاي زاهدانه يا راغبانه در پي دارد. امّا كساني كه خدا را به عظمت شناخته اند شناخت آنان از مبدأ و معاد، عقلي است و ترس از هجران و فراق و شوق به وصال مقوّم حقيقت آنان گشته و خوف آنان عقلي است؛ آن سان كه فرشتگان از خوف خدا تسبيح گوي اويند: (ويسبّح الرّعدُ بحمده و المَلاَئكة من خيفته)؛ رعد و همه فرشتگان از بيم قهر خدا به تسبيح و ستايش او مشغولند. همچنين آيه (و لمن خاف مقام ربّه جنّتان) و آيه (و أمّا من خاف مقام ربّه و نهي النّفسَ عن الهوَي  فإنّ الجنّة هي المأوي) ناظر به خوف عقلاني است. بنابراين، رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) به عنوان انسان كامل، معلّم فرشتگان و اسوه جهان هستي، همه مراتب ترس از خدا اعم از وهمي، خيالي و عقلي را داراست، بلكه بيشتر از ديگران نيز داراست.

گروهي از اهل سنت نقل كرده اند: بيم دهنده ترين آيه از قرآن مجيد آيه‏اي است كه به حساب و كتاب عمل انسان در روز قيامت مربوط است: (فمن يعمل مثقال ذرّة خيراً يرهُ  و من يعمل مثقال ذرّة شرّاً يرهُ)

گفتني است، صرف داشتن وصف خوف از دوزخ يا شوق به بهشت نقص نيست، بلكه توقف در اين مرحله و جمود بر آن، نقص است، نه سير از نقص به كمال و از فقر به جانب غنا تا رسيدن به مرحله لقاء اللّه سير صعودي ادامه يابد و در اين راه از هر وسيله استمداد شود مانند آنچه هنگام تغذّي گفته مي‏شود: «قوّ علي خدمتك جوارحي و اشْدُدْ علي العزيمة جوانحي»؛ زيرا براساس حركت جوهري، غذا به صورت كمال علمي و عملي ظهور مي‏كند؛ انديشه ورزي و فرهيختگي به خوف از هجران خدا و اميد به لقاي او مي‏انجامد. از اين رو حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) چون در اوج معرفت پروردگار است، بيش از ديگران از معاد هراسناك و به ياد قيامت است؛ زيرا صحنه معاد واقعاً سنگين است و درجه سنگيني آن از تصوّر بشر عادي خارج است: (إنّ هؤلاءِ يحبّون العاجله ويذرون وراءهم يوماً ثقيلا ً)؛ اين مردم غافل همه دنياي نقد عاجل را دوست مي‏دارند و روز سخت سنگين قيامت را به كلّي از ياد مي‏برند. صعوبت تحمل قيامت تنها براي انسان نيست، بلكه آسمان و زمين قدرت آن را ندارد كه حقيقت قيامت را تحمّل كند: (ثقلت في السّماوات و الأرض). تحمّل اين بار گران تنها در عهده انسان كامل است.

شيخ بزرگوار، مفيد نقل كرده است: وقتي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از قيامت خبر مي‏داد، مانند كسي كه از تهاجم ناگهاني سپاه نيرومند، مسلح و بدانديش دشمن گزارش دهد، با حالتي جدّي و احساس خطر خبر مي‏داد: «كانّه منذر جيش جرّار» و گونه‏هاي مباركش سرخ مي‏گشت: «تحمارّ وجنتاه». در حقيقت آن حضرت آتش دوزخ را از نزديك مشاهده مي‏كرد. بديهي است كسي كه آتش دوزخ را بالعيان مشاهده كند جدّاً از آن پرهيز دارد. وجود عيني آتش بسي مؤثّرتر از وجود علمي آن است: «ليست الرّوِيّةُ كالمعاينة مع الأبصار». كسي كه آتش قيامت را نبيند سخن او از معاد به منزله اعلام خطر نيست، برخلاف درد آشناي معاد، كه هم علمش نسبت به اصل معاد شهودي است و هم خود آتش را مي‏بيند و گزارش او دردمندانه و شاهدانه است. از اين رو رسول گرامي (صلي الله عليه و آله و سلم) از خداوند مسألت مي‏داشت: خداوندا ترسي در دل ما قرار ده تا مانع از معصيت و نافرماني تو شود؛ «اللّهم اقسم لنا من خشيتك ما يحول بيننا وبين معصيتك». نمي‏توان گفت: همه اين مناجات‏ها، تضرع‏ها و به ياد قيامت بودن‏ها جنبه آموزش به ديگران دارد و از باب «إيّاك أعنى و اسمعى يا جارة» است، بلكه آنان اين لابه‏ها را درجات نردبان ترقي مي‏شمرند كه توقّفْ در منطق آنان زيان‏آور است و كسي كه دو روز او مساوي باشد مغبون است. بنابراين، خشيت از خدا كمال و ترس از غيرخدا نقص است؛ چنان‏كه منافقان نادان از مؤمنان بيشتر از خدا ترس داشتند: (لأنتم أشدّ رَهبةً في صدورهم من اللّه ذلك بأنّهم قوم لا يفقهون)؛ اين مردم منافق در دلشان از شما بيشتر ترس دارند تا از خدا؛ زيرا اينان مردمي هستند كه هيچ شعوري ندارند.

شناخت و معرفت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به قبر و قيامت به قدري شهودي و عياني بود كه مي‏فرمود: اگر خوف آن نبود كه مرده‏هايتان را دفن نكنيد (از ترس عذاب قبر) از خدا مي‏خواستم تا صداي عذاب قبر را كه من مي‏شنوم به گوش شما نيز برساند: «فلولا أن تدافنوا لدعوت الله أن يُسمعكم من عذاب القبر الّذى أسمع منه». اگر شما مانند پيامبر عذاب مرده‏ها را در قبر مشاهده مي‏كرديد، هرگز آنها را دفن نمي‏كرديد. اگر كسي شعله گور را ببيند قطعاً از آن مي‏ترسد و مرده را به گودال جهنّم نمي‏فرستد؛ آن گونه كه اگر كسي بهشت را ببيند به اشتياق آن جان در اندامش قرار نمي‏گيرد و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) شخصيتي است كه هر دو جريان را در معراج مشاهده كرد، بلكه هر لحظه از زندگي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) يك معراج بود. از اين رو بخشي از تربيت پيامبر بر پايه انذار بود: (...شاهداً و مبشّراً و نذيراً).

معاد و سيره توحيدي صاحبان خرد

قرآن كريم در معرّفي «أولوالألباب»، يعني صاحبان خرد ناب و عقل ورزان مي‏فرمايد: (إنّ في خلق السّماوات و الأرض و اختلاف اللّيل و النّهار لآيات لأولي الألباب  ألّذين يذكرون اللّه قياماً و قعوداً و جنوبهم و يتفكّرون في خلق السّماوات و الأرض ربّنا ما خلقتَ هذا باطلا ً سبحانك فقنا عذاب النّار  ربّنا إنّك مَن تُدخِلِ النّار فقد أخزيتَهُ... و لا تُخزِنا يومَ القيامة)؛ نشانه‏هاي آنان كه داراي عقل ديني و فرهيخته مذهبي هستند در اين آيات به شمار آمده است: قطعاً در آفرينش آسمان‏ها و زمين و رفت و آمد شب و روز براي خردمندان دلايلي است؛ آنان كه در حالت ايستاده و نشسته و خفته خدا را ياد مي‏كنند و دايم در فكر خلقت آسمان‏ها و زمين بوده، مي‏گويند پروردگارا اين دستگاه با عظمت را بيهوده نيافريدي، پاك و منزّهي، ما را به لطف خود از عذاب آتش دوزخ نگاه دار. اي پروردگار ما هر كه را تو در آتش افكني او را سخت خوار كرده اي. او ستمكار بوده و ستمگران را هيچ كس ياري نخواهي كرد... پروردگارا روز قيامت ما را خوار مگردان. اين آيات چنان در جان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نشسته بود كه شب‏ها هنگام تهجّد به ستارگان پرفروغ و زيباي آسمان مي‏نگريست و بخشي از اين آيات را تلاوت مي‏كرد. او هرگز اين نبأ عظيم و خبر بزرگ را از ياد نمي‏برد. نخست ياد حق در دل و بعد نام او را بر زبان داشت. اين بدان جهت است كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) عقل كلّ و ختم رسل و خردمندترين فرد بشر از آغاز تا انجام بود. عقل ديني چيزي است كه انسان را به بهشت نزديك و از جهنم دور سازد: «قلت له: ما العقل؟ قال: ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان» اساس رهبري پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را دو امر بزرگ مبدأ و معاد به عنوان دو خبر بزرگ و جهاني تشكيل مي‏داد. رهبري جهاني پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در اين دو امر خطير بر پايه عقل و نيروي خردناب استوار بود.

امام صادق (عليه‏السلام) مي‏فرمايد: خداوند چيزي به شرافت و عظمت عقل نيافريد. پس از آفرينش عقل به او فرمان اقبال و ادبار داد و عقل اطاعت كرد. آن گاه عقل را صد بخش كرد و نود و نه جزء آن را به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و يك بخش آن را به ديگران بخشيد. از اين رو امام صادق (عليه‏السلام) در روايت ديگر فرمود: رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) با هيچ كس به كنه عقل خود سخن نگفت: «ما كلّم رسول اللّه (صلي الله عليه و آله و سلم) العباد بكنه عقله قطّ»؛ زيرا هيچ كس توان ادراك و فهم كنه عقل آن حضرت را نداشت. براين اساس، معرفت او درباره مبدأ و معاد فوق تصور بشر معمولي است. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از قبر، برزخ، سؤال قبر، فشار قبر، نشأه قيامت، صراط، حساب، تطاير كتب، دعوت هر كسي در معاد به نام امام و رهبر او، اصحاب يمين، اصحاب شمال، آنان كه نامه‏هاي كردار خويش را از پشت سر دريافت مي‏كنند و ساير مواقف، حقايق و واقعيت‏هايي را ادراك مي‏كرد كه ديگران از ادراك آن قاصر بودند. گاهي مي‏فرمود: سوره «هود» و «نبأ» و به نقل ديگري سوره «هود» و «واقعه» مرا پير كرد. برخي از بزرگان فرمودند: سرّ تأثيرگزاري سوره «هود» و «واقعه» دعوت به استقامت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و همراهان آن حضرت (صلي الله عليه و آله و سلم) است: (فاستقم كما أُمرت و من تاب معك). استاد علامه طباطبايي(قدس‌سرّه) چنين احتمال دادند كه جامع بين سوره «هود» و «واقعه» همان ذكر معاد است. عنايت به معاد چنان در جان رسول مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اثر گذاشت كه او را پير كرد؛ زيرا قيامتروزي است كه خردسالان را پير مي‏كند: (يوماً يجعل الولدان شيباً)

رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با اين همه اعتناي به معاد حتي يك لحظه از جامعه، خدمت به خلق خدا و رهبري آنان غفلت نورزيد؛ زيرا انزواي از جامعه و بريدن از مردم در اسلام نكوهيده است. از اين رو مي‏فرمود: اگر نهالي در دست يكي از شماست و اجل شما در آستانه فرا رسيدن است و مي‏توانيد آن را بكاريد و بميريد، حتماً بكاريد كه پاداش خواهيد برد: «إن كان بيد أحدكم فسيلة فاستطاع أن يغرسها قبل أن تقوم السّاعة فليغرسها فإنّ له بذلك أجراً»؛ يعني نبايد حتي در لحظات پاياني عمر بگوييم چرا درخت بكاريم و دست از عمران و آباداني زمين بكشيم. البته غرس درخت مثال است و مقصود هر كار سودمند به حال خلق و جامعه است. اهميت ياد معاد باعث شد كه در بسياري از دعاها توجه به روز واپسين چشمگير باشد: «إلهي أعوذبك من نفس لاتشبع و من قلب لايخشع و من علم لا ينفع و من صلاة لاترفع و من دعاء لا يُسمع». يكي از همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي‏كند: من پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را در بستر نمي‏يافتم سپس وي را در گوشه‏اي در حال تضرع و لابه مي‏ديدم كه عرض مي‏كرد: «اللّهم لا تنزع عنى صالح ما أعطيتنى أبداً اللّهم و لا تردّنى في سوء استنقذتنى منه أبداً اللّهم و لا تكلنى إلي نفسى طرفة عين أبداً»؛ بار خدايا لحظه‏اي مرا به حال خودم وامگذار، خدايا فضايلي كه به من بخشيدي از من مگير، و رذايلي كه مرا از آنها رهايي بخشيدي برمگردان؛ يعني خدايا ارزش‏هايي كه به موجودي فقير، چون انسان كه ذاتاً فاقد هرگونه ارزش و كمالي است، اعطا فرمودي به فقدان مبدّل مفرما؛ زيرا موجود فقير اگر به حال خود رها شود سقوط خواهد كرد. همسر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) عرض كرد: اي رسول خدا! خداوند درباره شما فرمود: (ليغفرلك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر)؛ يعني خداوند براي بخشش گناهان سابق ولا حق، اين فتح بزرگ را بهره تو كرد (مراد ذنب متوهّم دشمنان است، نه گناه مصطلح ديني)، پس چرا اين قدر تضرع و ناله داريد؟ رسول گرامي(صلي الله عليه و آله و سلم) در پاسخ فرمود: چون حضرت يونسِ پيغمبر (عليه‏السلام) لحظه‏اي به حال خود رها شد و به آن حال مبتلا گرديد: (فلولا أنّه كان من المُسبِّحين  للبث في بطنه إلي يوم يُبعثون). كشتي به خطر افتاد، قرعه زدند به نام يونس (عليه‏السلام) افتاد و چون وي را به دريا افكندند ماهي دريا او را به كام فرو برد. مردمان هم ملامتش مي‏كردند. اگر او به ستايش و تسبيح خدا نمي‏پرداخت تا قيامت در شكم ماهي مي‏زيست. مقصود پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آن است كه اين ناله و سوز و گداز براي دفع خطر است، نه براي آن كه گناهي دامن او را گرفته و قصد رفع آن دارد؛ زيرا اساساً پيامبران از خطا و لغزش معصومند. گناهي كه ديگران درباره آن حضرت توهّم مي‏كردند بر اثر جنگ‏هايي بود كه عدّه‏اي كشته شده بودند و پيامبر را مذنب قلمداد مي‏كردند؛ نظير آنچه حضرت موسي فرمود: (و لهم عليّ ذنب فأخاف أن يقتلونِ)؛ من از ديدگاه اين مردم گناهكارم. پس در انديشه ام مبادا به قتل من دست يازند.

شخصي از حضرت ختمي مرتبت (صلي الله عليه و آله و سلم) تقاضا كرد قرآن را به وي بياموزد. يكي از ياران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مأمور تعليم او شد و چون دو آيه (فمن يعمل مثقال ذرّة خيراً يرهُ  و من يعمل مثقال ذرّة شرّاً يرهُ) را به وي آموخت، آن شخص به معلّم خود گفت: همين آيه بس است. ديگران تعجّب كردند كه چرا با آن عطش فراوان براي آموختن قرآن به دو آيه بسنده كرد؟! حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «انصرف الرّجل وهو فقيه»؛ او در حالي كه فقيه شد بازگشت؛ يعني اين شخص عارف به معاد شد كه از مهم‏ترين معارف ديني است.

امير مؤمنان (عليه‏السلام) هر شب پس از فريضه عشا با صداي رسا به نمازگزاران مي‏فرمود: «تجهّزوا رحمكم اللّه»؛ بار سفر را ببنديد، ره توشه برگيريد، مسافرت نزديك است. ياد مرگ، توشه برگرفتن و استغفار هميشگي داشتن از سفارش‏ها و آموزش‏هاي قرآن كريم است: (فأنّي لهم إذا جاءتهم ذكراهم  فاعلم أنّه لا إله إلّا اللّه و استغفِر لذنبك و للمؤمنين و المؤمنات و اللّه يعلم متقلّبكم و مثواكم). پس از آن كه قيامت بيايد در آن حال تذكر و پند، آنان را چه سود خواهد بخشيد، هيچ خدايي جز خداي يكتا نيست و تو بر گناه خود و براي مردان و زنان باايمان آمرزش طلب كن، و بدان كه خدا محلّ انتقال شما به عالم آخرت و مسكن هميشگي شما را مي‏داند. در آيه ديگر فرمود: (إذا جاء نصر اللّه و الفتح  و رأيت النّاس يدخلون في دين اللّه أفواجاً  فسبّح بحمد ربّك و استغْفِره إنّه كان توّاباً)؛ چون هنگام فتح و پيروزي خدا فرا رسد، و در آن روز مردم را بنگري كه فوج فوج به دين خدا داخل مي‏شوند، در آن هنگام خداي خود را حمد و ستايش كن و پاك و منزّه دان و از او آمرزش طلب كن كه او خدايي است بسيار توبه پذير. در اين آيات، خداي سبحان به زبان اثبات همه را متوجّه آخرت ساخته و با لسان سلب فرموده است: (... و لا تطع مَن أغفلنا قلبَه عن ذكرنا و اتّبع هواه و كان أمرهُ فُرُطاً  و قل الحقّ من ربّكم فمن شاء فليُؤمنْ و من شاءَ فليكفُرْ إنّا أعتدنا للظّالمين ناراً أحاط بهم سرادقها وإنْ يستغيثوا يُغاثوا بماءٍِ كالمُهلِ يشوي الوجوه بئسَ الشّراب و ساءَت مرتفقاً) ؛ اي پيامبر هرگز از آنان كه تابع هواي نفس خود شدند و به تبه‏كاري پرداختند پيروي مكن و بگو دين حق همان است كه از جانب پروردگار شما آمد. پس هر كه مي‏خواهد ايمان آرد و هر كه مي‏خواهد كافر شود. ما براي كافران ستمكار آتشي مهيّا ساخته ايم كه شعله هاي آن مانند خيمه‏هاي بزرگ گرد آنان احاطه كند و اگر از شدّت عطش شربت آبي درخواست كنند، آبي بسان مس گداخته به آنان دهند كه چهره‏ها را بسوزاند. آن آب بسيار بد شربتي و آن دوزخ بسيار بدآسايشگاهي است