سلام علی آل یاسین...!(250)

مقدمه نشریه هادی شماره 77

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و ...

والمستقرّين في أمر الله؛

استقرار يافتگان در امر خدا

بندگان خالص

اوصاف انسان از لحاظ ثبات و عدم ثبات، تابع بينش و عمل است؛ بدين معنا كه هر چه بينش آدمي و معرفت او از امري پسنديده بيشتر و در عمل كردن به آن، كوشاتر باشد، اتّصاف وي به آن صفت، شديدتر و آن صفت در وي راسخ‌تر مي‌شود. از اين‏رو، ايمان كه يكي از اوصاف نفساني است، در برخي روايات به مستقرّ و مستودع تقسيم شده و در تعريف ايمان چنين آمده است: ايمان مستقرّ، ايمان ثابت و پابرجاست، اما ايمان مستودع، ايمان عاريتي است كه روزي از دست آدمي خواهد رفت.

بدون شك، در روز قيامت، ايمان مستقرّ سودمند است؛ زيرا نجات در آن محشر عظيم، از آنِ كسي است كه مؤمن محشور شود، اما ايمان مستودع كه نمي‌تواند آدمي را تا آنجا همراهي كند، تنها شخص را در دنيا به زندگي انساني نزديك مي‌كند و در دور شدن وي از زندگي حيواني، ياري مي‌رساند. امام صادق(عليه‌السلام) با اشاره به زندگي زبيربن‏عوّام فرمود:

زبير در پناه نور ايمان حركت مي‌كرد، ليكن اين نور تا زماني كه رسول‌خدا(صلّي الله عليه وآله وسلّم) زنده بود و اندكي پس از وفات آن حضرت، پرتوافشاني مي‌كرد. از اين‏رو شمشير كشيد و مي‌گفت: جز با علي[(عليه‌السلام)] بيعت نمي‌كنيم{ تفسير عياشي، ص371}، ليكن چون ايمانش مستودع بود، تا صحنه قيامت او را همراهي نكرد.

پذيرش امر خدا و گردن نهادن به فرمان او نيز درجات و مراتبي مختلف دارد. التزام و تقيّد برخي از افراد در اجراي فرمان‌هاي الهي به گونه‌اي است كه با اندك مشكلي، از زير بار آن، شانه خالي مي‌كنند؛ برخي حاضر به تحمّل ضرر مالي هستند، برخي حاضر به فدا كردن آبرو و... اما برخي حاضرند در اين راه از همه چيز بگذرند و اگر ضرورت اقتضا كند، تمام متعلّقات خود را قرباني مي‌كنند؛ مانند آنچه اميرمؤمنان(عليه‌السلام) در ليلة المبيت و امام حسين(عليه‌السلام) در صحراي كربلا انجام دادند. چنين افرادي، حقيقتاً و به معناي واقعي كلمه، مستقرّ در امر خدا هستند و اين‌گونه افراد مي‌توانند پذيراي مقام امامت باشند و در كنار پذيرش اين كمال بي‌مثال، رنج‌هاي جانبي آن را (اعم از نبرد در ميدان جهاد اكبر و اوسطْ در حدّ حفظ عصمت، نبرد در ميدان جهاد اصغر تا مرز شهادت، اسارت، سر بر بالاي نيزه‏رفتن، زندان، شكنجه و... در ميدان تبليغ و هدايت و حمايت از حق در حد ايثار و نثار...) تحمّل كنند و بلكه به جان بخرند و مشتاقان را مستفيض و مست فيض و فوز الهي كنند و... . خلاصه اينكه در انجام هيچ وظيفه‌اي اعم از وظايف شخصي يا وظايف شخصيتي، كوتاهي نكنند.

آنچه گفته شد، بر اين اساس است كه «امر»، مفرد «اوامر» به معناي «فرمان» باشد، اما اگر مفرد «امور» به معناي «شأن و كار» باشد، در حقيقت، به اين معناست كه بر اثر استقراري كه در امر تشريعي الهي دارند، در كارها و شئون تكويني مربوط به خدا استقرار كامل دارند و چون «أمر الله» مطلق است، همه آنچه را مربوط به خدا مي‌شود، دربرمي‌گيرد و استقرارشان در هر مرحله‌اي، متناسب با همان مرحله است؛ مثلاً استقرارشان در شأن توحيد، بدين صورت است كه شرك با تمام ظرافتي كه دارد و ورود آن به قلب آدمي از صداي پاي مورچه سياه بر سنگ سياه در دل شب تاريك، خفيف‌تر است، در هيچ مرحله از ذات، صفات، افعال، عبادت، خوف، رجا و... به حريم مقدس آنها راه ندارد. استقرارشان در ولايت تكويني، بدين گونه است كه نه اين مقام، قابل غصب كردن از آن ذوات مقدس است و نه آنها حاضرند آن را در جايي كه مجاز به اِعمال آن نيستند، به كار بگيرند.

احتمال ديگر، اين است كه اين جمله، هماهنگ با جملات قبل، اشاره به نقش هدايتگري آن ذوات مقدس داشته باشد؛ بدين معنا كه ائمه اطهار (عليهم‌السلام) براي استقرار مردم در امر خدا تلاش مي‌كنند.

اشارات

1. نقش انسان در امر ويژه ملكوتي

انسان كامل، گذشته از حضور در ساحتِ امر (به معناي فرمان الهي) و صرف نظر از ظهور در صحنه امر (به معناي شأن و كار)، در امر ويژه (به معناي شأن ملكوتي وكار مجرّد) نيز استقرار دارد؛ به طوري كه رهبري دل‌ها، هدايت اعمال و باطن‌ها به اذن خدا به عهده اوست: و جَعَلناهم أئمّةً يهدون بأمرنا و أَوحينا إليهم فِعْلَ الخيرات... [ ـ سوره انبياء، آيه 73.]؛ يعني انسان‌هاي كامل و معصوم، گذشته از نفوذ در اوامر و امور الهي، به اذن خدا در كارهاي ملكوتي كه از نبش زمان و فرش زمين برترند، حضور دارند و رهبري آن را واجداند؛ زيرا لازم صدور اوّل يا ظهور نخست، همان وساطت در تمام مجاري و مجالي صدورها و ظهورهاي بعدي است و همان طور كه ناسوتيان، مطيع اوامر اولي الأمرند: أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أولي الأمر منكم[ سوره نساء، آيه 59.] ملكوتيان نيز تابع هدايت ولي امر ملكوتي‌اند؛ چون ولي مطلق خداي سبحان (انسان كامل معصوم)، در امر ملكوتي كه با «كن فيكون» محقّق مي‌شود، استقرار كامل دارد.

2. شرط به پا داشتن امر الهي

انسان كامل معصوم، همه نصابِ اقامه امر و احياي آن را در حدّ ملكه عصمت، به نحو تمام و كمال داراست؛ يعني اگر براي نگهداري و نگهباني امر خدا شرايطي لازم است، همه آن شرايط لازم را انسان كامل به طور كمال، واجد است. اميرمؤمنان(عليه‌السلام) براي اقامه امر خدا فضايلي را لازم دانست: «لا يُقيم أمرَ الله سبحانه إلاّ مَن لايُصانع و لا يُضارع و لايتّبع المطامع»[ نهج‌البلاغه، حكمت 110.]؛ كسي امر خدا را به پا نمي‌دارد، مگر آنكه اهل ادهان و ايهان و سازش و سهل‌انگاري در احكام خدا و همسان و هماهنگ باطل‌گرايان نباشد و نيز پيرو آز و تابع حرص و طمع نباشد. نزاهت مستقرّين در امر خدا از رِجْزِ مُصانعه و رِجْسِ مضارَعه و طمعْ به خوبي معلوم است؛ لذا از آن ذوات قدسي، به عنوان مَلجَأ امر ياد شده است «هُم مَوضِعُ سِرّهِ وَ لَجَأُ أمرِهِ، وَ عَيْبةُ عِلمِهِ و مَوئِلُ حُكمِهِ و كُهُوفُ كُتُبه و جِبالُ دينه... ».[ همان، خطبه 2](ترجمه: عترت پیامبر(صلی الله علیه و آله) جایگاه اسرار خداوندی و پناهگاه فرمان الهی و مخزن علم خدا و مرجع حکم خداوند و نگهبان کتابهای آسمانی و کوههای همیشه استوار  دین خدایند....)

3. مظاهر استقرار در امر خدا

استقرار انسان كاملِ معصوم در امر خدا به معناي جامع آن، مظاهري دارد كه برخي از آنها در همين زيارت جامعه بازگو شده است: «المظهرين لأمرالله و نهيه»، «و هم بأمره يعملون»، «أولي الأمر»، «القوّامون بأمره»، «و أمره إليكم» و «و أمركم رشد» كه در اين تعبيرها عنوان امر، محور قرار گرفته است؛ گذشته از آنكه مطالب فراوان ديگري مطرح است كه مصداق امر خداست؛ هرچند نام امر در آنها به كار نرفته است: «بكم فتح الله و بكم يختم و بكم ينزّل الغيث و بكم يُمسك السماء أن تقع عَلي الأرض إلاّبإذنه و... ».