سلام علی آل یاسین....! (254)

                                                            مقدمه نشریه هادی شماره 78

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و ...

والتّامّين في محبّة الله؛

 و تمامان در محبّت خدا

«تامّين» جمع «تامّ»، اسم فاعل «تمّ» است. معناي تَمام و كَمال است

.(راجع به مبحث اسم و اسم فاعل در پایان مبحث به طور مختصر توضیحی برای عزیزان آماده شده است)

راغب اصفهاني مي‌گويد: تمام شدن يك چيز، بدين معناست كه به جايي برسد كه همه اجزاي آن، بدان ملحق شود و احتياج به چيزي ديگر نداشته باشد، در حالي كه ناقص، به اشياي خارج از خودش احتياج دارد اما كمال شي‏ءبه اين است كه به جايي برسد كه غرض از آن حاصل شود

نيز گفته‌اند: تمام، غالباً در كمّيات استعمال مي‌شود و كمال در كيفيات

و اما محبت از ریشه «حبب» و ضد بغض است. در روایات نیز حب و بغض مقابل یکدیگر به کار رفته است: مانند «هل الدین الا الحب و البغض» (بحار، ج 65، ص 63)؛ بنابراین، « تامّين في محبّة الله» به معنای تمامان در دوست داشتن خدا یا تمامان در دوستداری خداست.

راغب اصفهانی می گوید: محبت خدا به بنده اش این است که نعمت خود را بر او نازل کند و محبت بنده به خدا این است که خواستار نزدیک شدن به او باشد.

ریشه محبت

 

انسان، موجودی کمال طلب است؛ از این رو اگر مطلوب خود را که همان کمال است در شی یا شخص ببیند، محبت و علاقه به آن در دلش جا می گیرد و تلاش می کند به آن نزدیک شود، خود را شبیه آن گرداندو... . بدین ترتیب ، محبت از یک سو معلول معرفت و از سوی دیگر علت انقیاد در برابر کامل است پس هر چه ادراک و معرفت بیشتر باشد، محبت بیشتر میشود و در نتیجه اطاعت افزون تری را  بدنبال دارد.

 بنابراین محبت به دو چیز وابسته است: وجود کمال در محبوب و معرفت محبت نسبت به آن. از امام صادق علیه السلام نقل شده است: اگر نور معرفت بر دل بتابد، نسیم محبت می وزد(مصباح الشریعه، باب اول، ص4). و اما ذات اقدس الهی بیش از هر موجودی علم به کمالات خود دارد پس بیش از هر موجودی به ذات قدسی خود عشق می ورزد.

و در میان موجودات امکانی هیچ موجودی همتا و همپای ائمه علیهم السلام در میدان معرفت الله نیست، بنابراین هیچ موجودی در میدان محبت و عشق به خدا به درجه آنان نمی رسد به بیان دیگر برای موجودات امکانی شناخت خدا بیش از آن مقدار که ائمه بدان دست یافتند ممکن نیست و بیش از آن مقدار جون مقدور نیست مورد تکلیف هم نیست، بلکه تنها باید اظهار عجز کرد.

بنابراین می توان گفت که ائمه علیهم السلام در باب معرفت الهی البته در حدی که مقدور است به مرحله تام آن رسیده اند. از این رو محبت آنان به محبت خدا تام است و در نتیجه همه اعمالشان از روی عشق و محبت به خداست.

{ پیوست(برگرفته از سایت عربی آسان): در رابطه با اسم ها ( دقت کنید نوشته اسم ها ، نه فعل ها)  در عربی با توجه به وزنشون به دو دسته کلی تقسیم میشن : 1-جامد 2-مشتق
1) جامد
اسمی که از کلمه ی دیگری گرفته نشده باشه ، جامده. مثل : بَیت ، اَسَد ، عِنَب
جامد دو نوع است :

الف - جامد مصدری ---> اسمی که میشه از اون مشتق ساخت. یعنی به عبارت دیگه ، یه ریشه ای توی این اسم ها وجود داره که از طریق اون ریشه و حروف اصلی ، می تونیم مشتق بسازیم. مثلا : علم ، کتاب ، تحکیم

( الآن برای مثال با علم که جامد مصدریه ، میشه این مشتق ها رو ساخت : معلّم ، علامة ، علیم و .... )

ب - جامد غیر مصدری ---> اسمی که نمیشه از اون مشتق ساخت. یعنی هیچ ریشه ای در اون ها وجود نداره. مثلا : قلم ، امّ ، جدار



2) مشتق
مشتق اسمیه که داری ریشه است و بر یک ذات و معنای وصفی دلالت می کنه. مثلا : عالم ، مقدور ، کذّاب
مشتق بر 8 قسمه که توضیحشون رو در زیر میاریم ؛
1 - اسم فاعل : به معنای کننده کار. اسم فاعل یا از فعل های ثلاثی مجرد ساخته میشه یا از فعل های ثلاثی مزید.
اسم فاعل از ثلاثی مجرد --->  بر وزن «فاعل» ساخته میشه.
مثال : اسم فاعل از یَخلُقُ = خالِق  ,  اسم فاعل از یَقتُلُ = قاتِل

اسم فاعل از ثلاثی مزید ---> جایگزین کردن « مـُ » به جای حرف اول فعل مضارع + کسره دادن به حرف یکی مونده به آخر.
مثال : اسم فاعل از یُدَرّسُ = مُدَرِّس  ,  اسم فاعل از یَستَکبرُ = مُستَکبِر

----------------------------------------------------------------
2 - اسم مفعول : کسی یا چیزی که کاری روی آن انجام شده. اسم مفعول یا از فعل های ثلاثی مجرد ساخته میشه یا از فعل های ثلاثی مزید.
 اسم مفعول از ثلاثی مجرد ---> بر وزن «مفعول» ساخته میشه.
مثال : اسم مفعول از یَکتُبُ = مَکتوب  ,  اسم مفعول از یَعبُدُ = معبود
 اسم مفعول از ثلاثی مزید ---> جایگزین کردن « مـُ » به جای حرف اول فعل مضارع + فتحه دادن به حرف یکی مونده به آخر
مثال : اسم مفعول از یُقَدّرُ = مُقَدَّر  ,  اسم مفعول از یَستَضعِفُ = مُستضعَف
نکته !
برای ساختن اسم فاعل و اسم مفعول در حالت ثلاثی مزید ، از اولین صیغه فعل مضارع استفاده میشه.

----------------------------------------------------------------
3 و 4 - اسم زمان و مکان : به یک زمان یا مکانی اشاره میکنه. اسم زمان و مکان یا از فعل های ثلاثی مجرد ساخته میشه یا از فعل های ثلاثی مزید. البته از ثلاثی مجرد بیش تر کاربرد داره.
اسم زمان و مکان از ثلاثی مجرد ---> بر وزن مَفعِل و مَفعَل
مثال : مَغرِب(محل یا زمان غروب)  ,  مَشهَد(محل یا زمان شهادت)  ,  مَسجِد(محل یا زمان سجده)
اسم زمان و مکان از ثلاثی مزید ---> دقیقا مانند فرمول اسم مفعول از فعل ثلاثی مزید
مثال : مستخرج (زمان یا مکان استخراج)  ,  مجتمع (زمان یا مکان جمع شدن)
نکته!
پس اسم مفعول از ثلاثی مزید هم معنای اسم مفعول میده ، هم معنای اسم زمان و مکان
مستخرج : خارج شده ، محل استخراج ، زمان استخراج

----------------------------------------------------------------
5 - اسم تفضیل : اسمی که بر برتری چیزی یا کسی دلالت میکنه. اسم تفضیل یا از فعل های ثلاثی مجرد ساخته میشه یا از فعل های ثلاثی مزید.
اسم تفضیل از ثلاثی مجرد ---> مذکر بر وزن «أفعَل» ؛ مؤنث بر وزن «فُعلی» ( بخوانید فُعلا )
مثال : اسم تفضیل از یَعلَمُ : یَحسِنُ = أحسَن و حُسنی (نیکو تر)  ,  اسم تفضیل از یعظم : أعظَم و عُظمی (بزرگ تر)

اسم تفضیل از ثلاثی مزید ---> أشَدُّ + مصدر (و رنگ ها و عیب ها)
مثال : اسم تفضیل از یجتهد = أشَدُّ اِجتهاداً (کوشا تر)  ,
اسم تفضیل از حماقه = أشَدُّ حماقةً (احمق تر)  ,
اسم تفضیل از بیاض = أشدّ بیاضاً (سفید تر)

----------------------------------------------------------------
6 - صفت مشبهه : بیانگر وجود یک صفت ثابت در کسی یا چیزی. صفت مشبهه بر وزن های زیر می آید.

فَعیل ---> شریف ، عجیب ، حکیم

فَعول ---> قَطور ، فَکور ، وَدود

فَعِل ---> خَشِن ، فَرِح ، کَسِل

فَعل---> صَعب ، سَهل ، عَبد

فَعلان ---> عَطشان ، رحمان ، کَسلان

نکته !

وزن های بالا پرکاربردترین وزن های صفت مشبهه هستند ؛ البته صفت مشبهه فقط در وزن های بالا خلاصه نمیشه ؛ صفت مشبهه وزن های دیگری هم داره مثلاً : فُعلان (عریان)  ،  فُعال (شجاع)  ،  فَعَل (حَسَن)  ،  فَیعِل (سَیِّد)