سلام علی آل یاسین...!(177)

مهدويت از ديدگاه آيت‌الله بهجت (رضوان الله علیه)-(3)

   اسباب ظهور امام (علیه السلام)
آسيب اصلي در نظرگاه آيت‌الله بهجت(ره)، آسيب رابطة امام و مأموم است. از اين رو راه حلّ محوري ايشان اصلاح اين رابطه و تعميق آن است. تصريح مي‌كنند: «تا رابطة ما با وليّ امر ـ امام زمان(عج) ـ قوي نشود كار ما درست نخواهد شد.»
اما قوي شدن اين رابطه چگونه است؟ ايشان در اين‌باره رويكرد اخلاقي خويش را بيشتر آشكار كرده، ادامه مي‌دهند: «قوت رابطة ما با وليّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است. آيا واقعاً تا خودمان را اصلاح نكنيم كار درست مي‌شود؟»19
لذا اصلاح نفس، تحكيم ايمان و تطبيق عقيده و عمل بر عقيده و عمل امام(ع) در بيانات ايشان از درخشش و تأكيد خاصي برخوردار است.
«ما مي‌خواهيم هر كاري دلمان مي‌خواهد بكنيم؛ به نزديكان‌مان به دوستان‌مان هر كاري مي‌خواهيم بكنيم اما ديگران، دشمنان حق ندارند به ما اسائه‌اي بكنند. ما اگر به راه بوديم و در راه مي‌رفتيم چه كسي اميرالمؤمنين(ع) را مي‌كشت؟ چه كسي امام حسين(ع) را مي‌كشت؟ چه كسي همين امام حيّ حاضر را كه هزار سال است از ديده‌ها غائب است مغلو‌ل‌اليدين (دست بسته) مي‌كرد؟20

براي مؤمنان، تثبيت در دين و ايمان، ثبات قدم تا ظهور آن حضرت، از ظهور آن حضرت مهم‌تر است.»21
اين راه حلّ محوري از سوي ايشان مبتني بر تحليلي است كه از وضعيت موجود شيعيان و دشمنان دارد. «ما كه قدرت دفاع در برابر قدرت‌هاي بزرگ دنيا را ـ كه براي ما با هم هم‌دست شده‌اند ـ نداريم و نمي‌توانيم به صورت ظاهر با آنان بجنگيم. چرا دست از وظيفه خود برمي‌داريم؟! وظيفة فعلي ما با اين‌همه ابتلائات و آتش‌هايي كه براي نابودي شيعه در ايران، عراق، لبنان، پاكستان، افغانستان و ... فروخته شده دعا و توسل به حضرت حجت(عج) و توصية ديگران به دعاست.»22
توسل و دعا كه شاخصي براي به‌سازي رابطه مأمومين و امام خويش است، در بيان آيت‌الله بهجت جايگاهي خاص و ويژه دارد. اما نبايد گمان كرد كه تنها وظيفه در قبال ظهور را فقط دعا و استغاثه مي‌دانند. ايشان براي تحقق راه حل محوري‌اي كه اشاره شد هم راه‌كارهاي اجتماعي ارائه مي‌كنند و هم راه‌كارهاي فردي.
الف) راه‌كارهاي اجتماعي
آيت‌الله بهجت از يك سو، بندگي و اطاعت را موجب تصحيح رابطه با امام و مسبّب همة كمالات دانسته، از سوي ديگر مانع جدي در اين امر را اجانب و كفّار مي‌دانند:
چه مي‌شد به واسطة بندگي خدا، روابط ما با آن آقا (حجت‌بن‌الحسن(عج)) محفوظ مي‌ماند؟ ديگران نگذاشتند هر چند ما هم مقصريم و نخواستيم اتصال ميان ما و آن حضرت محفوظ باشد.23
در ديدگاه ايشان اصلي‌ترين نقشة كفار، ضربه زدن به آن رابطة اصيل و دور كردن مسلمين از ثقلين است:
ائمه ما(ع) دعاها را در اختيار ما گذاشته‌اند تا ما را غرق در نور ببينند. انبيا آمده‌اند كه ما را از دنيا و توجه به آن دور سازند ولي كفّار به ما مي‌گويند: دين را كنار بگذاريد تا ما به شما دنيا دهيم و وسايل راحتي ظاهري ـ نه راحتي دروني ـ شما را فراهم كنيم! البته اين سخن هم دروغ است، زيرا اگر آنان براي ما راحتي دنيا را مي‌خواهند پس چرا اين همه بر سر تسلّط بر ما، با هم نزاع دارند. نقشة كفار اين بوده و هست كه قرآن را از دست مسلمانان بگيرند و روحانيت را از منابع ديني و معنويات و سرچشمه‌هاي معارف ـ يعني قرآن و سنت ـ جدا سازند، تا اين دو سلاح مهم از دست مسلمانان خارج گردد و راه تسلط آنان بر بلاد و ثروت‌هاي مسلمانان باز شود. ولو به اينكه كساني را در رأس قرار دهند كه طبق مرام آنان كتاب و سنت را توجيه كنند و ديگران نابود، منزوي يا كشته شوند: اي كاش مي‌ديديم كه گرگ‌ها به ما هجوم آورده‌اند و ما را مي‌خورند!24
در پي اين درك خاص است كه راه‌كار اصلي اجتماعي ايشان براي تأمين آن مقصود، توصيه به عدم اختلاط با كفار است؛ هم اختلاط سياسي ـ اقتصادي و هم اختلاط فرهنگي ـ فكري.
در ادامه سخن پيشين ايشان بيان مي‌نمايد:
با اين وضع چه بايد كرد؟ هر چه به ما فرمودند:
لا تتخذوا الكافرين اولياء
(كافران را به عنوان دوست و سرپرست خود نگيريد).
گوش نكرديم! حالا با اين اوضاع و گرفتاري و بلاها كه بر سر ما مسلمانان مي‌آيد چه بايد بكنيم؟ اگر تكليف خود را بدانيم كه چه بايد بكنيم و به آنچه فهميديم عمل بكنيم از جهت علم به وظيفه فرداي قيامت راحت‌ايم.25
اختلاط ما با كفار آخرش به همين جا مي‌كشد؛ يعني ابتدا از مسلمانان پذيرايي مي‌كنند، به آنان احترام مي‌گذارند، آنان را به بلاد خود دعوت مي‌كنند و در تجارت و معاملات بازرگاني خود داخل مي‌كنند، وقتي رؤسا و سياست‌مداران مسلمان مست پول و غير پول شدند مسلمانان حاضر مي‌شوند امتيازاتي بدهند تا آنان بر بلاد اسلامي حكومت كنند. بدين ترتيب اختلاط با كفار، تسلط و حكومت آنها را بر مسلمانان آسان‌تر مي‌سازد. آيا اگر مثلاً كفار بر نفت ايران حكومت كردند، مي‌شود كه نتوانند بر ايران و ملت ايران حكومت كنند؟ و مالك الرّقاب ممالك اسلامي و مسلمانان نشوند؟26
پی نوشت ها :
19. دلاور، همان، ص 61.
20. همان، ص 61.
21. رخشاد، همان، ص 366.
22. همان، ص 290.
23. همان، ص 305.
24. همان، ص 189.
25. همان.
26. همان، ص 32.

.
منبع:www.bashgah.net