سلام علی آل یاسین...!(153)
- توضیحات
- زیر مجموعه: مقالات
- دسته: سیره و بینش بزرگان
- منتشر شده در 08 شهریور 1392
- نوشته شده توسط محمدعلی صدری
- بازدید: 1414
لزوم حکومت اسلامی در دوران غیبت کبری از نگاه امام خمینی رضوان الله علیه
این نویسنده ی جاهل باز در کتابچه ی پوسیده، حرف هایی نسنجیده به دین و دینداران نسبت می دهد و از آن، نتیجه های شگفت آور می گیرد. می گوید: (دین امروز ما می گوید: هر دولتی که پیش از قیام قائم برپا شود، باطل است - کل رایةٍ تُرفع قبل قیام القائم، فصاحبها طاغوت یعبد من دون اللَّه - . می گوید: کار سلطان و همراهی با آن عدیل کفر است - سألته عن عمل السلطان؟ فقال: الدخول فی اعمالهم و العون لهم و السعی فی حوائجهم عدیل الکفر - . می گوید: قتال به همراهی غیر امام مانند خوردن گوشت خوک و خون است). بلکه در حدیث صحیح، آماده بودن برای جنگ با دشمن را هم نهی کرده.
این نویسنده، مطالب را درهم و برهم کرده و روی هم ریخته، بی خردانه به اعتراض برخاسته. این احادیث هیچ مربوط به تشکیل حکومت خدایی عادلانه که هر خردمند لازم می داند، نیست. بلکه در روایت اول، دو احتمال است. یکی آنکه راجع به خبرهای ظهور ولیّ عصر (ع) باشد و مربوط به علامات ظهور باشد و بخواهد بگوید عَلَم هایی که به عنوان امامت قبل از قیام قائم برپا می شود، باطل است. چنانچه در ضمن همین روایت، علامت های ظهور هم ذکر شده است. و احتمال دیگر آن که از قبیل پیش گویی باشد از این حکومت هایی که در جهان تشکیل می شود تا زمان ظهور که هیچ کدام به وظیفه ی خود عمل نمی کنند و همین طور هم تاکنون بوده. شما چه حکومتی در جهان بعد از حکومت علی بن ابیطالب (ع) سراغ دارید که حکومت عادلانه باشد و سلطانش، طاغی و برخلاف حق نباشد؟
اکنون اگر کسی تکذیب کند از وضع یک حکومتی که این حکومت ها جائرانه است و کسی هم تا زمان دولت حق نمی تواند آنها را اصلاح کند، چه ربط دارد به این که حکومت عادلانه نباید تشکیل داد؟ بلکه اگر کسی جزیی اطلاع از اخبار ما داشته باشد، می بیند که همیشه امامان شیعه با آن که حکومت های زمان خود را حکومت ظالمانه می دانستند و با آنها آن طورها که می دانید سلوک می کردند، در راهنمایی برای حفظ کشور اسلامی و در کمک های فکری و عملی، کوتاهی نمی کردند و در جنگ های اسلامی در زمان خلیفه ی جور باز شیعیان علی (ع) پیش قدم بودند. جنگ های مهم و فتح های شایانی که نصیب لشکر اسلام شده، مطلعین می گویند و تاریخ نشان می دهد که، یا به دست شیعیان علی (ع) یا به کمک های شایان تقدیر آنها بوده، شما همه می دانید که سلطنت بنی امیه در اسلام، بدترین و ظالمانه ترین سلطنت ها بوده و دشمنی و رفتارشان را با آل پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم و فرزندان علی بن ابیطالب علیهم السلام همه می دانید. و در میان همه ی بنی هاشم، بدسلوکی و ظلمشان نسبت به علی بن الحسین زین العابدین (ع) بیشتر و بالاتر بود. به همین سلطنت وحشیانه ی جائرانه ببینید علی بن الحسین (ع) چه قدر اظهار علاقه می کند....
اما روایت دوم که می گفت: داخل شدن در عمل سلطان و معاونت کردن از او و رفع حاجت او را کردن، هم دوش کفر است. این ماجراجوی بی خرد چنانچه تاکنون دیدید و عادت دارد، در نقل روایات خیانت می کند وگرنه مطلب، روشن تر از آن است که در آن، خود را نیازمند به جواب بدانیم. این روایت و امثال آن که روایات بسیاری است، جلوگیری از داخل شدن در تشکیلات دولت است برای اعانت به ظالم و کمک کاری کردن بر ستمکاری ها. این در تمام قوانین عالم ممنوع است.... ما می گوییم در همان تشکیلات خانمان سوز دیکتاتوری هم اگر کسی وارد شود برای جلوگیری از فسادها و برای اصلاح حال کشور و توده، خوب است. بلکه گاهی هم واجب می شود. خوب است آقایان رجوع کنند به کتب فقها در باب ولایت از قِبَل ظالم، ببینند آنها چه می گویند....
این بی خردان ماجراجو فقط برای آن که دولت و ملت را با دین داری و دین داران و خصوصاً با ملاّها بدبین کنند، در میان کتاب ها می گردند، یک حدیث پیدا می کنند. بی آن که بگویند این حدیث در چه موضوعی وارد شده است، به چشم آنها می کشند. غافل از آن که خوانندگان این اوراق، بسیاریشان دست کم با تاریخ اسلام سر و کار دارند. آنها می دانند از اصحاب خاص ائمه و دوستان خصوصی این خاندان، در شغل دولتی داخل بودند و ائمه ی دین آنها را تأیید و تمجید می کردند؛ مثل: علی بن یقطین و محمد بن اسماعیل بن بزیع و عبداللَّه نجاشی؛ والی اهواز و دیگران و همین طور از بزرگان علمای ما در دربار سلاطین وارد بودند، چنانچه پیش از این، اسم آنها را بردیم.
و اما روایت سوم که می گوید: قتال به همراهی غیر امام، مانند خوردن گوشت خوک و خون است. این جاهل بی خرد، نسنجیده و کتاب های فقها را ندیده، این بیهوده را می گوید. در اسلام، دوگونه جنگ است که یکی را جهاد می گویند و آن کشورگیری است با شرط هایی که برای آن شده است و دیگری، جنگ برای استقلال کشور و دفع اجانب از آن است.
جهاد که عبارت از کشورگیری و فتح ممالک است، پس از آن است که، دولت اسلامی با وجود امام یا به امر امام تشکیل می شود و در این صورت، اسلام بر تمام مردان که به حدّ بلوغ رسیده باشند و افتاده و عاجز نباشند و مملوک که از افراد اجانب است، نباشند، واجب کرده است که برای کشورگیری حاضر شوند و قانون اسلام را در سرتاسر ممالک جهان منتشر کنند و باید همه ی جهانیان بدانند که کشورگیری اسلام با کشورگیری فرمانفرمایان جهان، فرق ها دارد....
و چون معلوم شد که جهاد اسلامی، کشورگیری مانند سایر کشورگیری ها نیست. البته باید تشکیل حکومت اسلامی در تحت نظر امام عادل یا به امر او بشود تا به این امر اقدام شود وگرنه، چون کشورگیری دیگر جهانیان شود که آن از حکم خرد، بیرون و از بیدادگری ها و ستمکاری ها به شمار می رود و اسلام و تمدن و عدالت اسلامی از آن دور و بری است.
و اما قسم دوم از جنگ اسلامی که به نام دفاع اسم برده شده و آن، جنگیدن برای حفظ استقلال کشور و دفاع از اجانب است، به هیچ وجه مشروط به وجود امام یا نایب امام نیست و کسی از مجتهدین نگفته که دفاع را باید با امام یا جانشین آن کرد، بلکه بر تمام افراد توده واجب است به حکم اسلام، از کشور اسلامی محافظت کنند و استقلال آن را پابرجا نمایند. (کشفالاسرار، صص 225 - 231.)
اکنون که دوران غیبت امام (علیه السلام) پیش آمده و بناست احکام حکومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم می آید. عقل هم به ما حکم می کند که تشکیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند، بتوانیم جلوگیری کنیم. اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند، دفاع کنیم. (ولایت فقیه، ص 62.)
از غیبت صغری تا کنون که هزار و چند صد سال می گذرد و ممکن است صد هزار سال دیگر بگذرد، و مصلحت اقتضا نکند که حضرت تشریف بیاورند، در طول این مدت مدید، احکام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود؟ و هر که هر کاری خواست بکند؟ هرج و مرج است؟!
قوانینی که پیغمبر اسلام صلی الله علیه وآله در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای آن، بیست و سه سال زحمت طاقت فرسا کشید، فقط برای مدت محدودی بود؟ آیا خدا، اجرای احکامش را محدود کرد به دویست سال؟ و پس از غیبت صغری، اسلام دیگر همه چیزش را رها کرده است؟
اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آنها بدتراز اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است. هیچ کس نمی تواند بگوید دیگر لازم نیست از حدود و ثغور و تمامیت ارضی وطن اسلامی دفاع کنیم یا امروز مالیات و جزیه و خراج و خمس و زکات نباید گرفته شود، قانون کیفری اسلام و دیات و قصاص باید تعطیل شود. (همان، ص 30.) اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارک و تعالی برای احراز امر حکومت در دوره ی غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمی خواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا این که اسلام، تکلیف را معین کرده است، ولی تکلیف حکومتی نداریم؟
معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود و ما با بی حالی، دست روی دست بگذاریم که هر کاری می خواهند بکنند؟ و ما اگر کارهای آنها را امضاء نکنیم، رد نمی کنیم. آیا باید اینطور باشد؟ یا این که حکومت لازم است و اگر خدا، شخص معینی را برای حکومت در دوره ی غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (ع) موجود بود، برای بعد از غیبت هم قرار داده است. (همان، صص 62 - 63.)
نگویید بگذار تا امام زمان (ع) بیاید. شما نماز را هیچ وقت می گذارید تا وقتی که امام زمان (ع) آمد، بخوانید؟ حفظ اسلام واجب تر از نماز است. منطق حاکم خمین را نداشته باشید که می گفت: « باید معاصی را رواج داد تا امام زمان (ع) بیاید. اگر معصیت رواج پیدا نکند، حضرت ظهور نمی کند!» اینجا ننشینید فقط مباحثه کنید، بلکه در سایر احکام اسلام مطالعه کنید. حقایق را نشر دهید، جزوه بنویسید و منتشر کنید. البته، مؤثر خواهد بود. من تجربه کرده ام که تأثیر دارد. (همان، ص 87.)
از همه شکننده تر، شعار گمراه کننده ی « حکومت قبل از ظهور امام زمان (ع) باطل است » و هزاران « اِن قلت » دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایی بود که نمی شد با نصیحت و مبارزه ی منفی و تبلیغات، جلوی آنها را گرفت. تنها راه حل، مبارزه و ایثار و خون بود که خداوند، وسیله اش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد، سینه را برای مقابله با هر تیر زهرآگینی که به طرف اسلام شلیک می شد، آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند. (صحیفهی نور، ج 21، ص 88.)