عکسی ماندگار
- توضیحات
- زیر مجموعه: مقالات
- دسته: ادب و هنر
- منتشر شده در 18 آذر 1394
- نوشته شده توسط محمدعلی صدری
- بازدید: 1306
علیرضا فرزین» در یک روز برفی عکس از مادر شهیدی میگیرد که بر سر مزار فرزندش رفته است.
به گزارش فارس، سوز و سرمای یک روز برفی، عکسی ماندگار از این روز زمستانی در گلزار شهدای قم و مادری بر سر مزار فرزندش. باری دیگر در اولین برف امسال این عکس برایم تداعی میشود؛ در این عکس حضور مادر شهید با چادر سیاهش بر روی زمین سفیدپوش خوب به چشم میآید و گامهایی که این مادر بر زمین نهاده تا به مزار برسد.
بیاد شهدا برای سلامتی پدر و مادرهای بزرگوارشان صلوات
ماجرای هدیهای که حاج قاسم سلیمانی به برادر مجید مجیدی داد
- توضیحات
- زیر مجموعه: مقالات
- دسته: ادب و هنر
- منتشر شده در 17 شهریور 1394
- نوشته شده توسط محمدعلی صدری
- بازدید: 1505
محسن پیرهادی عضو شورای شهر تهران یادداشتی دربارهی فیلم «محمد رسولالله صلی الله علیه و آله» نوشته و در آن به اکران خصوص این فیلم در اسفند سال گذشته اشاره کرده که حاج قاسم سلیمانی فرماندهی سپاه قدس هم در این اکران حضور داشته و پس از پایان فیلم دربارهی کار مجیدی حرف زده است.
پیرهادی نوشته:« فصل اكران هاي خصوصي فيلم «محمد رسولالله» رسيد؛ يك اكران در خاطرم جاودانه شد. سردار قاسم سليماني، خانواده عماد مغنيه از جمله فرزند كوچك ايشان، مصطفي مغنيه و افراد ديگري نيز از جريان مقاومت در اكران فيلم حضور داشتند. جملاتي را كه شنيده ام، «نقل به مضمون» مي كنم كه آن سردار بزرگ پس از اکران فیلم در سالن وزارت ارشاد از جاي برخاست و در كمال تواضع گفته بود:
سلام علی آل یاسین...!(234)
- توضیحات
- زیر مجموعه: مقالات
- دسته: ادب و هنر
- منتشر شده در 09 مرداد 1394
- نوشته شده توسط محمدعلی صدری
- بازدید: 1446
کجاست جای تو در جمله زمان؟ که هنوز ...
که پیش از این؟ که هماکنون؟ که بعد از آن؟ که هنوز؟
و با چه قید بگویم که دوستت دارم؟
که تا ابد؟ که همیشه؟ که جاودان؟ که هنوز؟
چقدر دلخورم از این جهانِ بیموعود
از این زمین که پیاپی ... از آسمان که هنوز...
سلام علی آل یاسین...!(231)
سلام علی آل یاسین...!(209)
- توضیحات
- زیر مجموعه: مقالات
- دسته: ادب و هنر
- منتشر شده در 23 آبان 1393
- نوشته شده توسط محمدعلی صدری
- بازدید: 1501
در انتظار تو چشمم هميشه باراني ست
و بي تو حال و هواي دلم چه طوفاني ست
بيا كه خيري از اين زندگي نمي بينم
كه لحظه لحظه ي عمرم پراز پريشاني ست