حکمت متعالیه جلسه 79
- توضیحات
- دسته: مطالب نمونه
- تاریخ ایجاد در 07 آذر 1392
- نوشته شده توسط محمودرضا نیلی
- بازدید: 1673
بسم الله الرحمن الرحیم
در باب تحقق فلسفه اسلامی مطالبی را از جناب بوعلی نقل کردیم، پس از نوع نگاهشان به وحی و نبوت و پس از بیانی که در باب فهم متون دینی ایشان داشتند رسیدیم به بحث توحید. در جلسه قبل اوصاف الهی را که ایشان بر شمردیم ناظر به متون دینی هست.
در کتاب تعلیقات صفحه 21، حکمت را در مقام حکیم بودن و حکمت در مقام فعل گفته شد.
مساله فوق زمان و سرمدی بودن خداوند مطرح است. همین که گفتیم خداوند جسم نیست پس احکام جسمی و زمانیت مطرح نیست. در متون دینی هم بسیار تاکید شده که خداوند زمان نیست بلکه فوق زمان است. زمان را ایجاد می کند ولی خود زمانی نیست . پس چگونه حقیقتی است؟ و این موضوع بحثی است به اسم زمانی و دهری و سرمدی که بوعلی این بحث را دارد. صفحه 142 تعلیقات عبدالرحمن بدوی: العقل یفرض ثلاثه اکوان:
- احدهما الکون فی الزمان و هو متی
- الثانی کونها مع الزمان و هو یسمی الدهر
- الثالث کون الصامت مع الثابت و یسمی السرمدی و هو محیط بالدهر
حضرت خق یک نوع امتداد دارند، نه امتداد زمانی بلکه امتداد سرمدی؛ خدا همیشه هست و این معنی را در زمان معنی نمیکنیم و این نوعی امتداد سرمدی هست مثلا در روایت از امام صادق(ع) آمده است: الرب السرمد الذی لا یزول و لا یحول و لا یغیره الدهور.
بحث ذات و اوصاف ذات و اوصاف سلبی هم بحث شد؛ حال به مقام فعل میرسیم و ما در این مباحث گزینشی از افکار بوعلی را ارائه میکنم و همین هم نشان میدهد که جناب بوعلی از فارابی جلوتر است.
در متون دینی داریم که احسن الخالقین خداست و خالق هم خداست و فلاسفه هم اذعان دارند که خالقیت فقط منسوب به خداست.
وجود تام وجودی است که دیگر حالت منتظرهای ندارد مانند عقول مفارقات اما وجود فوق تمام در عین اینکه حالت منتظره ای ندارد تراوش وجودی دارد و به دیگران هم وجود می دهد.
صفحه 188 الهیات شفا: ان الحکماء قد نقل التام ان التام هو الذی لیس شی من شانه ان یکمل به وجوده بما لیس له بل کل ما هو کذلک؛ یعنی وجود تام منتظر کامل شدن از شی دیگری نیست و کامل است.
فوق التمام: ما له الوجود الذی ینبغی له و یفضل عنه الوجود و له الوجود الزائد و ذلک مبداء الاول
خداوند آن زمانی که می خواهد شی ای را خلق کند، چه چیزی را اعطاء می کند؟ بعد از باز شدن این مبحث بین متکلمان و فیلسوفان معارضه ای بروز داد!
دوام نیاز معلول به علت را فیلسوفان و جناب بوعلی تحت تعلیمات دینی و نیاز فقری مطرح کردند.
الهیات شفا صفحه 260 همین بحث مطرح شده است: حضرت حق خالق شی است بعد از آنکه آن عدم بود و وجود نداشت. تنها چیزی که شی می خواهد وجود است و عدم و قبل و بعد از آن نیازی به فاعل و خالق ندارد و وجود بخشی خیلی مهم است.
صفحه 263: بحث فاعلی که در فهم عرفی مطرح است؛ فاعل از قبل کاری نداشته و بعد از آن کار و فعلی را انجام می دهد، پس شی در حدوث و دوام نیاز به فاعل دارد و ان المعلول یحتاج الی مفیده الوجود دائما سرمدا مادام الموجودات.
جناب بوعلی در بحث فیض نظرات مهمی دارد؛ تعلیقات صفحه 100: الفیض انما المستعمل للباری و العقول ولا غیر، فیض که حالت فیضان و جریان را دارد و این لازمه ذاتی حق می باشد و این لازمه ذاتی و طبیعی اوست. و به این دلیل به آن فیض می گویند چون حالت جریان و پیوستگی را دارد.
صفحه 81: الفیض فعل فاعل دائم الفعل و لا یکون فعله بسبب دعاه الی ذلک و لا لغرض الا نفس الفعل؛ پس فیض فعل کسی که دائم الفعل است و هیچ سببی برای فعل خود ندارد و نه هیچ غرضی را.
جناب بوعلی مسئله خلقت را به جود و جواد بودن حضرت حق نسبت داده است و این جود را اینطور معنی کرده است: بخشش چیزی بدون اینکه عوض و بدلی بخواهد ولی جود حقیقی را اینطور باید معنی کرد: کاری کنیم بدون هیچ پاداش و ثنایی.
پس خداوند که اشیا را خلق می کند باید بدون قصد و پاداشی باشد و این از تصور جواد بودن خدا منشاء می گیرد.
الهیات صفحه 296: جود در ابتدا در لغت به معنای افاده مفید است که به ازای آن بدلی نخواهد.
جود در فهم عرفی خیلی معنای نازلی پیدا کرده است.
و انه استعاذ منه بدلا و قیل له مبایع او معاوض و لان الشکر و الثنا و الشهره. و اینها هم جزو تشکر و سپاس است.
اشارات صفحه 145: اتعرف ما الجود؟ الجود هو افاده ما ینبغی لا لعوض. و این عوض نباید بین عمل باشد، بلکه تمامی تشکر و حمد و ثنا هم جزو این عوض است ولی در عرف اصلا این معنا مرسوم نیست.
فاذا جواد و الملک الحق لا ابذ له و لا غرض له: تعلیقات صفحه22: و همین بحث جود مطرح می شود. امام صادق: هو الخالق للاشیا لا لحاجه : الهیات صفحه 402: محث فاعل با لعنایه: ابتدا فاعل بالقصد را رد می کند.
مفهوم فیض جود عدم تغیر و فاعل بالعنایه برای خداوند متعال در کنار هم قرار گرفته شده اند.