حکمت متعالیه استاد یزدان پناه69

در بخش بحث هویت فلسفه اسلامی مطرح شد و در آن بحث امکان فلسفه اسلامی مطرح و پس از آن به تحقیق فلسفه اسلامی رسیدیم.

در امکان فلسفه اسلامی اصل اینکه می شود فلسفه اسلامی داشت بحث شد و حال  بدنبال آن هستیم که عملاً فلسفه اسلامی در تاریخ فلسفه مسلمانان روی داده است یا نه. و از این بحث به عنوان تحقیق فلسفه اسلامی نم بردیم و از کندی آغاز کردیم که ایشان فلسفه اسلامی را شروع کرده است اما نه به صورت جدی و کامل. ولی از فارابی که آغاز کردیم می توانیم بگوییم که فلسفه اسلامی هم آغاز شده است. مباحثی از فارابی را با عنوان وحی و نیز نسبت دین و فلسفه را مطرح کردیم که نوع نگاه او مشخص شد. بعد از آن به مبحث توحید رسیدیم و سپس به مبحث ملائکه و معاد رسیدیم و عرض شد که ضعیف ترین مبحث فارابی همان معاد ایت در صورتی که جناب بوعلی مبحث معاد را خیلی مبسوط تر بحث کرده اند و دلیل آن فهم درست و دقیق آموزه های دینی است که شیخ اشراق آن را کامل تر و در آخر جناب ملاصدرا آن را به اوج می رسانند.

آنچه که تا به حال مطرح شد خصوص ان خطوط کلی که در آموزه های دینی امده است و آن خطوط کلی مشخص و معین فلسفه اسلامی است که قبلاً بیان شد.

از این پس به دنبال طرح بحث جدید اندیشه وجود و نگاه کلان هستی شناختی است که در فضای اسلامی رخ داده مانند وجود، تشکیک و ... که در آخر به این نتیجه می رسیم که این مباحث صبغه دینی و الهی دارد.

وجود موجود

در یک دوره مبحث "است و هست " در فارسی چه معادلی در عربی دارد.

1)    "هو": گاهی به معنای "است" می باشد مانند زید هو شاعر

2)    "وجود و موجود": مانند زید موجود

کتاب الحروف فارابی صفحه 112 و 113 فصل 15 از مبحث موجود شروع می شود (از صفحه 110 تا صفحه 128) و لیس فی العربی متداول و ضعها لفظه تقوم مقامها فی الفارسیه و لا مقام فی سایر السنه. در منطق لفظ "است و هست" می باشد اما در فلسفه نه. بعد از بیان معادل "هو" به جای "هست" به بیان معادل دیگر "هست" می پردازد یعنی استعمال لفظ "موجود" و مصدر "هویت" به "وجود" معادل می شود. و لفظ "موجود" مشتق می باشد و بستگی به موضوع و مصدری می باشد که لفظ "موجود" به درستی معنی شود.

بار معنایی "وجود" از یافتن به تحقیق تغییر کرد.

صفحه 219 به بحث معنای "ماهیته" و "انیته" پرداخته شده که قبلاً مطح شد.

اندیشه فیض و صدور

خود حق شد وجود و موجود که به دیگران این موجودیت را می دهد. و قبلاً هم در کتاب سیاسه مدنیه صفحه 47 و 48 بیان شده است "متی وجد الاول، الوجود الذی هو له لزم ضرورتاً ان یوجد عنه سائر الموجودات الطبیعیه و وجود ما یوجد عنه علی جهت فیض وجوده لوجود شی آخر  و علی ان وجود غیره فائض عن وجوده" اصل وجود واجب و اینکه دیگران از واجب وجود گرفته اند در مباحث دیگر کتاب هم بیان شده است مانند صفحه 58: "تمام الموجودات و هی کلها اقتبست الوجود عن الاول" و صفحه 57: "فان السبب الاول الذی وجوده فی جوهره (وجود او عین ذاتش است)لیس ان ما افاض بوجود ما لا یمکن ام یوجد فقط" یعنی وجود اول فقط به وجود عقول مفارقات نپرداخته است بلکه به شی ای که امکان وجود دارد وجود اعطا می کند.

مبحث تشکیک وجود در جلسات گذشته مطرح شد به طوریکه در صفحه 50 بیان شده که وجود و موجود هم برای واجب مطرح است و هم برای دیگران، اما برای واجب به نحو اولی مطرح می شود.

در کتاب جمع الرئین و نیز کتاب احصاءالعلوم هم به تشکیک وجود پرداخته اند.

در این مباحث به نگاه های کلان وجود، تشکیک وجود و مراحلی که این وجود می تواند داشته باشد می پردازد.

در نگاه مشاء هم به بحث وجوب و امکان وجود می پردازد، یعنی وجود ایجابی و مکانی و این نگاه هم هنوز مطرح است.

جناب فارابی هم به بحث واجب الوجود و گاها به بحث ممکن الوجود می پردازد و می گوید اجسام سماوی واجب الوجود در زمان اند و اجسام عنصری ممکن الوجود.

و این نگاه فارابی به عنوان شاکله کلی مشاء یعنی وجود، تشکیک وجود و تقسیم وجود به ایجاب و امکان می باشد که صبغه الهی دارد و درآنبحث ملائکه و معاد و... وجود دارند.

حال به دنبال روشن شدن مبحث وجوب و امکان می باشیم.

کتاب فصول المنتضعه فارابی صفحات 78 و 79: ما لا یمکن ان لا یوجد هو فی جوهره و طبیعته کذلک

                                              ما یمکن ان یوجد و ان لا یوجد و هو فی جوهره و طبیعته کذلک

و اجناس الموجودات ثلاثه :

  1. البری عن الماده ( مجردات و عقول مفارقات و خداوند سبحان)
  2. الجسام السماویه
  3. الجسام الهیولانیه (اجسام عنصری)

و مالا یمکن ان لا یوجد :    واجب در فوق زمان

                                واجب در زمان

و العوالم ثلاثه

  1. روحانیه (عقول مفارقات و خداوند سبحان)
  2. سماویه (افلاک سماوی)
  3. هیولانیه (اشیاء مادی)

و الاقسام الاول اربعه:

  1. واجب دائمی غیر زمان
  2. ممتنع الوجود
  3. ما لا یمکن ان لا یوجد حین ما
  4. ما لا یمکن ان یوجد و ان لا یوجد

کتاب سیاست مدنیه صفحه 56: اشیاء ممکنه الوجود هو احد نحو الموجودات

پس در می یابیم که اصطلاح واجب الوجود و ممکن الوجود از متون یونانی اقتباس نشده است بلکه از متون اسلامی گرفته شده است و این تعابیر از فارابی شروع شده است و ایشان در ادامه مبحث وجود بالذات و وجود بالغیر را مطرح می کند.

رساله اثبات المارقات: 1) اثبات الموجود الذی لاسبب له: برای این اثبات از چند موضوعی استفاده می شود که یکی از انها وجوب و امکان است. و می گوید همه ممکنات به موجودی در آخر نیازمند هستند که واجب باشد و لاسبب له و پس برهان "طرف و وسط" را می آورد و این نتیجه را می گیرد که وجوب و ممکن مطرح است و استدلالات دیگری را نیز در این زمینه مطرح می کند.

کتاب عیون المسائل فارابی صفحه 66: ان الموجودات علی ضربین، احدهما اذا اعتبر ممکن الوجود و احدهما واجب الوجود و این فرض وجود واجب الوجود حتمی است ولی وجود ممکن الوجود حتمی نمی باشد.

نتیجه گیری: اندیشه کلان هستی شناختی لازم است که به یک دسته بندی در مرد وجود برسد و این ساختار کلان هستی شناختی صبغه ای الهی دارد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شما اینجا هستید: خانه مقاله ها فلسفه و حکمت حکمت متعالیه استاد یزدان پناه69