فتامل (10)

مطلبی از سایت تابناک: «باید راستگویی را در جامعه رواج دهیم؛ اما متأسفانه جامعه را به سمتی پیش برده‌اند که مردم به خاطر مسائل اقتصادی دروغ بزرگ را به دولت می‌گویند»؛ این بخشی از اظهارات غلامحسین کرباسچی از حزب کارگزاران سازندگی است.

وی ‌گفته است: در ‌‌نام‌نویسی یارانه‌ها اعلام شده بود، ۶۰ درصد مردم ایران بی‌خانه هستند؛ آیا این واقعا واقعیت دارد؟ این ‌یک دروغ ملی است، چرا که ما هم‌اکنون ۲۱ میلیون خانوار در کشور داریم که‌ کشور نیز دارای ۲۰ میلیون واحد مسکونی ‌است.

حال صرف‌نظر از اینکه این ادعا درست است یا نادرست، پرسش این است، چه کسانی در این سال‌ها مردم را ‌به دروغگویان ملی تبدیل کرده‌اند؟ اینکه گناه را گردن دولت گذشته بیندازند و خیال خود را آسوده کنند، چندان حلال مشکلات نیست. اگر مردم بنا به گفته کرباسچی به دروغگویان ملی هم تبدیل شده‌اند، پس دروغگو نبوده‌اند، بلکه به آن تبدیل شده‌اند. پس چه کسی و چه چیزی مردم را به دروغگویانی ملی تبدیل کرده است؟

تقریبا می‌توان گفت‌ تا پایان جنگ، مردمان ایرانی و عموم آنان که اکنون بدنه جامعه کنونی را هم تشکیل می‌دهند به تعبیر امام‌ از جامعه پیامبر در عصر حجاز هم سر‌آمد‌تر بودند که جان و مال و آبرویشان، کف دست‌هایشان بود. اگر این را بپذیریم، باید بپرسیم پس از جنگ چه بلایی بر سر مردم آورده‌اند؟

دروغگویی در بخشی از بی‌اعتمادی ناشی می‌شود. اگر فردی ضعیف‌تر به قول و وعده‌های طرف قدرتمند‌تر اعتماد نداشته باشد و اتفاقا از‌‌ همان ناحیه هم مورد ظلم و ستم قرار بگیرد،‌ داوطلبانه اسرارش را فاش نمی‌کند.

فردای پس از جنگ، دولت‌هایی بر سر کار آمدند که از دید مردم مهم‌ترین ویژگی آنان در اختیار دادن رانت‌های ثروت و قدرت در دستان نزدیکانشان بود. در همه دولت‌های پس از جنگ عده‌ای چنان از رانت‌های قدرت و ثروت بهره گرفتند که برای مردمی که از جنگ برگشته بودند، ‌باورناپذیر می‌نمود. مردم سختی کشیده دوران جنگ با چنان افزایش طبقاتی در جامعه روبه‌رو شدند‌ که در بخشی فضای روانی آنان را به هم ریخت. دولت‌های لیبرال پس از جنگ که به نام رفاه، مستضعفین را فراموش کرده بودند، سیاست‌هایی را پیگیری کردند که از دل آنان القابی همچون آقازاده‌ها، رانتخواران و... در‌آمدند.

این سیاست مختص به یک دولت خاص نشد و در هر سه دولت پس از جنگ، ویژه‌خواران و آقا‌زاده منابع و ثروت مردم را با یک دستور یک مقام عالی ریاست و یا وزارت، به انبان شخصی خود افزودند و مردم بی‌نصیب همه چیز را در گوشه‌ای‌‌ رها کردند.
 
در چنین شرایطی که وعده‌های عدالت و رفاه اجتماعی پوچ می‌نمود و شکاف بین فقیر و غنی روز به روز وسیع‌تر می‌شد و برخورداران از ثروت قدرت بدون اندک تلاشی جا را برای حضور مردم عادی تنگ کردند، مردم به شیوه‌های دفاعی و حتی نامطلوب روی آوردند.

در چنین شرایطی اگر بپذیریم که مردم دروغگو شده‌اند، باید بگوییم بی‌اعتمادی آنان را بدین سو برده است. مردم می‌پرسند چگونه برخی از وزرای هر سه دولت پس از انقلاب میلیاردر شده‌اند؟ چگونه برخی از وزرای هر سه دولت ده‌ها شرکت تجاری و اقتصادی دارند و در بیش از ده‌ها شرکت تجاری عضو هیأت مدیره هستند؟ جالب اینکه همین مدیران تا چندی پیش همه یارانه بگیر بودند؛ یعنی خود را مستحق دریافت یارانه می‌دانستند! این مردم به چه و که اعتماد کنند و حقیقت زندگی‌شان را بگویند؟

مردم می‌پرسند، مگر مسئولان در هر سه دولت پس از جنگ، مگر حقیقت زندگی‌شان را به مردم گفته‌اند؟ مگر با مردم صادق بوده‌اند؟ مگر به اموال بیت‌المال به چشم مال عموم نگاه کرده‌اند. اگر چنین‌ است چرا به این اندازه بین زندگی مردم و برخی ‌مسئولان دولت‌های پس از جنگ فاصله افتاده است؟

آقای کرباسچی نمی‌داند در حالی که عده‌ای به اندازه انگشتان دو دست و بلکه بیشتر واحد مسکونی دارند، عده‌ای در خانه‌های کپری زندگی می‌کنند؟ دروغگویی در کار نیست! ثروت ایران در دستان عده معدودی است! این عده پس از جنگ و ‌مسئولیت پولدار شده‌اند؛ یکی به امضای مقام عالی ریاست، یکی با امضای مقام عالی وزارت‌ و دیگری با امضای مقام عالی وکالت!

چه کسانی ابتدا به آن مردم مخلص پس از جنگ‌ دروغ گفتند؟ چه کسانی بر منابع آنان نشستند و بار خود را بستند؟ چه کسانی بیت‌المال را برای دوستان خود باز و به روی مردم بستند؟ نخست بگویند آنان چه دروغ و خیانتی به مردم کردند تا بعدا نوبت به مردم برسد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید