سلام علی آل یاسین...!(220)
- توضیحات
- زیر مجموعه: مقالات
- دسته: قرآن و عترت
- منتشر شده در 24 بهمن 1393
- نوشته شده توسط محمدعلی صدری
- بازدید: 966
مقدمه نشریه هادی شماره 67
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و ...
و حفظة سرّ الله؛
و حافظان سرّ خدا
مراحل گوناگون خلقت، حقايقي را در خود نهفته دارد كه برخي از آنها با حواس ظاهري يا تعقّل و انديشيدن به دست ميآيد، ليكن بسياري از آنها نه با حواس ظاهري و تجربه، فهميدني است و نه به صيد تعقّل و تفكّر دراميآيد. اينها همان اسرار نظام هستي است كه ممكن است هر يك از موجودات عوالم مختلف خلقت، حامل بخشي از آنها باشد و حتي ممكن است خودش نيز نداند كه سرّي را در خود نهفته دارد.
ذات اقدس باري تعالي به مجموعه نظام هستي علم حضوري دارد. به همين دليل، عالِم به همه اسرار است، ليكن بخشي از اين اسرار كه در حقيقت، حريم باري و قلمرو واجب متعال است اختصاص به او دارد و علمِ اكتناهي كسي بدان راه ندارد؛ مانند علم به ذات حق تعالي و خصوصيات آن. بخش ديگر اين اسرار در اختيار بندگان شايسته قرار ميگيرد و اهلبيت رسول اكرم(عليهمالسلام) بيش از هر كسي از اين علوم و اسرار، بهرهمند شدهاند. حضرت اميرمؤمنان(عليهالسلام) ميفرمايد:
«بل اندمجت علي مكنون علم لو بُحتُ به لاضطربتم اضطراب الأرشية في الطّوي البعيدة»[ نهجالبلاغه، خطبه 5.]؛ از علومي آگاهي دارم كه اگر بيان كنم، همانند ريسمان آويخته در چاه عميق به لرزه و اضطراب در ميآييد.
معناي حفظ اسرار
حفظ اسرار، دو معنا دارد:
يكم. برخورداري از قدرت فهم، تجزيه و تحليل معارف و اسرار بلند و تسليم شدن در برابر آن؛ به گونهاي كه می فرمایند:
«حديثنا صعبٌ مستصعبٌ لا يؤمن به إلاّ ملكٌ مقرّبٌ أو نبيٌّ مرسلٌ أو مؤمن امتحن الله قلبه للإيمان... »[ بحار، ج2، ص191، ح28.]؛ حديث ما سخت و دشوار است كه جز فرشته مقرّب يا نبي مرسل يا مؤمن امتحان داده، به آن ايمان نميآورد..
اصبغ بن نباته و ميثم تمّار درباره حديث «إنّ حديثنا صعب مستصعب... » گفتوگو ميكردند. ميثم به محضر اميرمؤمنان(عليهالسلام) رسيد و از معناي اين حديث پرسيد. آن حضرت ضمن سخنان خود به سؤال ملائكه در ماجراي خلقت حضرت آدم(عليهالسلام) و اعتراض حضرت موسي(عليهالسلام) به حضرت خضر(عليهالسلام) اشاره كرد و فرمود:
نه ملائكه توان تحمّل آن علم را داشتند و نه موسي(عليهالسلام) با آنكه از پيامبران اولواالعزم و صاحب شريعت بود، قدرت تحمّل علم خضر را داشت.[ ر.ك: بحار، ج2، ص210، ح106.]
دوم. پرهيز از اشاعه و انتشار بيحساب اسرار و معارف الهي و دارا بودن قدرت برخورد مناسب با طالبان و متقاضيان؛ زيرا هر چيز ارزشمند، مخصوصاً اگر مخفي و دور از دسترس باشد، خواهان بسيار دارد، ليكن همه متقاضيان، به ارزش واقعي آن آگاه نيستند. از اين رو ممكن است در صورت دستيابي به آن و استفاده ناصحيح و نابجا، موجب ضايع شدن و از بين رفتن آن گردند. افزون بر اين، ممكن است براي خود يا ديگران، مشكلي به وجود آورند. امين پارسا كسي است كه خود، ارزش واقعي امانت در دست خويش را بداند، متقاضيان و خواهان حقيقي آن را بشناسد و با هر كدام، برخورد مناسب داشته باشد. بنابراين، پارسايي و امانت داري اقتضا ميكند با برخي سكوت مطلق داشته باشد و حتي به آنها نگويد گوهريگرانبها در اختيار دارم ، به برخي تنها در اختيار داشتن آن را اعلام كند، به گروهي، فقط محل اخفاي آن را بگويد، به گروه ديگر، تنها آن را نشان دهد و.... بدين ترتيب، حفظ يا اشاعه هر چيزي به دو امر وابسته است: «ارزش شيء مورد نظر» و «آگاهي مخاطب از ارزش آن و امانتداري او».
اسرار الهي، گوهراهاي گرانبهايي است كه برخي از آنها را به هيچ كس نميتوان گفت؛ زيرا هيچ كس تاب تحمّل آن را ندارد. امام صادق(عليهالسلام) با اشاره به همين قسم از اسرار و معارف، به ابوصامت فرمود:
در ميان احاديث ما چيزهايي هست كه نه ملك مقرّب تاب تحمّل آن را دارد و نه نبي مرسل و نه عبد مؤمن. ابوصامت سؤال كرد: پس چه كسي آنها را تحمّل ميكند؟ فرمود: خودمان: «إنّ من حديثنا ما لايحتمله ملك مقرّبٌ و لانبيٌّ مرسلٌ و لاعبدٌ مؤمن ـ قلت: فمن يَحْتَمِله؟ قال(عليهالسلام) : ـ نحن نحتمله».[ بحار، ج2، ص193، ح36.]
اسرار و معارفي كه قابل گفتن براي ديگران است نيز داراي درجات و مراتب گوناگون است؛ به گونهاي كه هر مطلبي را به هر كسي نميتوان گفت.
شخصي كه گمان ميكرد در قرآن كريم تعارضهايي وجود دارد، بر اميرمؤمنان(عليهالسلام) وارد شد و سؤالهاي خود را با آن حضرت در ميان گذاشت. حضرت علي(عليهالسلام) به همه پرسشهاي وي جواب داد تا به آخرين سؤال او كه درباره مرگ و فرشتگان مأمور آن بود رسيد. آنگاه فرمود:
هر صاحب علمي نميتواند علم خودش را براي همه مردم تفسير كند؛ چون مردم داراي مراتب مختلفي هستند: برخي قوي و برخي ضعيفند. از سوي ديگر، برخي از علوم، قابل تحمّل و برخي غيرقابل تحمّل است، مگر آنكه خدا تحمّل آن را آسان گرداند و اولياي خاص الهي كساني را نسبت به آن كمك و ياري كنند. آنگاه به آن شخص فرمود: همين مقدار تو را كفايت ميكند كه اجمالاً بداني خداي سبحان، مُحيي مميت است و بندگان خود را به دست هر كس كه بخواهد، ملائكه يا غيرملائكه توفّي ميكند: «و ليس كل العلم يستطيع صاحب العلم أن يفسّره لكلّ الناس لأنّ منهم القويّ و الضعيف و لأنّ منه ما يطاق حمله و منه ما لاايطاق حمله إلاّ أن يسهّل الله له حمله و أعانه عليه من خاصّة أوليائه و إنّما يكفيك أن تعلم أن الله المحيي المميت و أنّه يتوفّي الأنفس علي يدي من يشاء من خلقه من ملائكته و غيرهم».[ بحار، ج90، ص141 (به نقل از توحيد صدوق، ص268).]
جابر بن يزيد جعفي به امام باقر(عليهالسلام) گفت: فدايت شوم! بسياري از اسرارتان را به من فرموديد كه من به هيچ كس نگفته و نميگويم، ولي گاهي سنگيني و عظمت آن، چنان آشفته و مضطربم ميسازد كه گويا حالتي شبيه جنون، مرا فرا ميگيرد. امام باقر(عليهالسلام) فرمود:
اي جابر! وقتي چنين حالتي پيدا كردي، به صحرا برو و گودالي حفر كن، آنگاه سر خود را داخل آن گودال كن و بگو: محمدبن علي به من چنين حديث كرد[اما از گفتن به ديگران پرهيز كن]: «يا جابر! فإذا كان ذلك فاخرج إلي الجَبّان فاحفر حفيرة و دلِّ رأسك فيها، ثمّ قل: حدّثني محمد بن علي بكذا وكذا».[ معجم رجال الحديث، ج4، ص22، ش2025. ]
با آنكه جابر كسي است كه ميگويد: امام باقر (عليهالسلام) هفتاد هزار حديث به من گفت كه من آن را به كسي نگفته و نخواهم گفت؛ «حدّثني أبوجعفر بسبعين ألف حديث لمأُحدّثها أحداً قطّ ولا أُحدّث بها أحداً أبداً»[ همان.]، حساب ديگران روشن است.
اين اختلاف درجه، در ميان اصحاب خاص ائمه(عليهمالسلام) نيز وجود دارد؛ به گونهاي كه برخي از آنها را تنها مثلاً به سلمان ميتوان گفت، ولي ابوذر قدرت تحمّل آن را ندارد. چنان كه برخي از اسرار، تنها براي ابوذر قابل گفتن است و... .
اشاره
حفظ اسرار مردم
اسرار بندگان خدا يكي از اسرار الهي است كه ائمه(عليهمالسلام) از آن آگاهي دارند؛ چون همان طور كه قبلاً نيز گفته شد، آنها پنهان و پيداي اعمال مردم را در اين نشئه به اذن خداوند مشاهده ميكنند تا در قيامت به آنها شهادت دهند.
خداي سبحان آبروي بندگان خود را حفظ ميكند و برخي از اعمال آنها را نه تنها بر مردم، بلكه بر ملائكه موكّلِ اعمال نيز ميپوشاند: «...الكرام الكاتبين الذين وكّلتهم بحفظ ما يكون منّي و جعلتهم شهوداً عليّ... و الشاهد لما خفي عنهم وبرحمتك أخفيته و بفضلك سترته».[ مفاتيح الجنان، ص133، دعاي كميل. ] مظاهر تامّ و كامل او، يعني ائمّه اطهار(عليهمالسلام) نيز همانند ذات اقدس باري تعالي حفظ آبرو كرده، اسرار بندگان او را افشا نميكنند.
از اين رو ستر عيب مؤمن، علامت و نشانه ايمان است؛ چنان كه حق مؤمن بر برادر مؤمن شمرده ميشود. اميرمؤمنان(عليهالسلام) درباره علايم و نشانههاي ايمان فرمود: مؤمن، پردهاي را نميدرد و رازي را آشكار نميكند... اگر از كسي عمل زشت و ناپسندي ديد، آن را ميپوشاند و غيب را حفظ ميكند: «لا يهتك ستراً و لا يكشف سرّاً... و إن عاين شرّاً ستره، يستر العيب و يحفظ الغيب».[ اصول كافي، ج2، ص228 ـ 229.]
امام باقر(عليهالسلام) فرمود: حق مؤمن بر برادر مؤمن اين است كه هفتاد گناه بزرگ او را بپوشاند: «يجب للمؤمن علي المؤمن أن يستر عليه سبعين كبيرة».[ اصول كافي، ج2، ص207. ]
از امام رضا(عليهالسلام) نيز رسيده است: مؤمن، مؤمن نيست جز اينكه سهخصلت در او باشد:سنّتي از پروردگارش، سنّتي از پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم) و سنّتي از ولي خدا(عليهالسلام). سنّت پروردگارش همان كتمان سرّ است. سنّت پيامبر او(صلّي الله عليه وآله وسلّم) مدارا كردن با مردم و سنّت ولي او، صبر كردن در مشكلات و تنگناهاست: «... فأمّا السنة من ربّه فكتمان السرّو... ».[ تحف العقول، ص442، كلمات قصار امام رضا(عليهالسلام).]