رساله الولایه (نشریه شماره84)

 

 

بسم تعالی

 

2-1-2. موانع بازگویی همه سطوح حقیقت وحی به مردم

دو مانع مهم برای دستیابی عموم مردم به حقیقت و کنه این معارف وجود دارد:

1-     این حقایق علوی اساسا در قالب الفاظ و کلام متعارف نمی گنجند.

2-     در صورت بیان لفظی این گونه معارف، عقل مردم عادی از ادراک آن ناتوان و محروم است و چه بسا از شندین چنین معارفی دچار سرگردانی و تناقض پنداری و تردید در اصل دین و انحراف عقدیه شوند.

در واقع، ادراک این معارف و رسیدن به حقیقت آن ها از طریق الفاظ و مفاهیم و علوم حصولی و دراستی میسور نیست، هر چند الفاظ و مفاهیم و علوم حصولی و دراستی می توانند برای تفهیم آن حقایق تا اندازه ای موثر باشند، اما شاهراه رسیدن به ادراک آن حقایق علوی چیز دیگری است که همانا طریقه ی معرفت و تذهیب نفس است.

2-1-3. خلاصه و عصاره تبیین روایت نخست

1-     هرچند الفاظ برای ارواح معانی و به تعبیر دیگر برای مفاهیم عام وضع شده اند، به گونه ای که هر مفهوم عام می تواند مصداق ناقص، مستکفی، تام و فوق تمام داشته باشد، مانند الفاظ موجود، علیم و ... .

2-     بسیاری از الفاظ که اطلاق آن ها در مصادیق مادّی دوسیه است، در مصادیق مجرّد تامّ می تواند یک سویه باشد، مانند کلمه (معیّت)، این واژه وقتی در مصادیق مادی به کار می رود همراهی دو چیز را با هم بیان می کند، ولی در مورد مجرّد تامّ می تواند یک جانبه باشد. «هو معکم این ما کنتم»(سوره حدید، آیه 4)

3-     هر حائلی حاجب است، ولی موجود مجرّد تامّ یا فوق تام در حالی که حائل بین انسان و قلب اوست، هیچ گونه حجابی را به همراه ندارد «و اعلموا انّ الله یحول بین المرء و قلبه»(سوره انفال، آیه 24) حیلوله بدون حجاب برای توده مردم قابل ادراک نیست. غرض آنکه نیل به مصادیق مجرّد برای موجود مادی و مثالی مقدور نیست.

2-2. روایت صعب و مستصعب بودن احادیث اهل البیت (علیهم السلام)

شاهد و دلیل روایی دیگر بر مدّعای مورد بحث (باطن داشتن ظاهر دین)، سه دسته از روایاتی است که درباره ی صعب و مستصعب بودن و عدم امکان تحمّل مضمون عالی حدیث اهل بیت نقل شده است:

دسته اول روایاتی هستند که فرشته مقرّب و نبی مرسل و بنده  مومنی که قلبش به امتحان الهی ممتحن است، از عدم امکان تحمل حدیث استثنا شده اند.

دسته دوم هیچ استثنایی ذکر نکرده است، یعنی برخی از احادیث را تنها خود اهل بیت درک می کنند.

دسته سوم روایاتی است که تحمّل حدیث اهل البیت را منحصر به کسی دانسته اند که خود آن ذوات قدسی بر اساس ولایت تکوینی او را برگزینند و بخواهند.

علامه طباطبایی جمع این سه دسته از روایات را به دارای مراتب بودن حدیث اهل البیت می دانند.

2-2-3. دسته سوم: انحصار تحمل حدیث به برگزیدگان ائمه (علیهم السلام)

در برخی از روایات که هیچ کس از حکم عدم تحمل آن استثنا نشده، در پاسخ به سوال راوی که می پرسد «پس چه کسی تحمل حدیث شما را دارد؟» امام صادق (ع) می فرمایند: «آن که ما بخواهیم.» مثلا در روایتی از ابو صامت آمده است: «قال ابو عبدالله: ان حدیثنا ضعب مستصعب شریف کریم ذکوان ذکی وعر لا یحتمله ملک مقرب و لا نبی مرسل و لا مؤمن ممتحن. قلت: فمن یحتمله جعلت فداک؟! قال: من شئنا یا ابا الصامت.» ابوصامت در ادامه می گوید: «فظننت ان لله عبادا هم افضل من هؤلاء الثلاثه» یعنی با توحه به اینکه امام صادق فرمودند: پاره ای از احادیث ما را حتی این سه دسته نیز تحمل نمی کنند و فهم این بخش از احادیث منحصر به کسانی است که ما می خواهیم، من به این نتیجه ظنی رسیدم که گویا خداوند بندگانی داردکه از این سه گروه (فرشتگان مقرب و انبیاء مرسل و مؤمنان خاص آزموده شده) نیز فراتر و برترند و به همین سبب موفق به فهم و تحمل چنین معارفی می شوند.

یادآوری: ممکن است علمی که تحمل آن از حوصله پیامبران و فرشتگان و مؤمنان ویژه خارج است، از سنخ کارهای تأویلی و ملکوتی حضرت خضر برای حضرت موسی باشد، چنانچه حضرت کلیم استطاعت آن را نداشت. البته معلوم است که آن ذوات نورانی مصداق اتمّ آیه شریفه «و ما تشاءون الّا ان یشاء الله» هستند و خواست و مشیتشان فانی در مشیت الهی است، چنانکه در ذیل همین آیه شریفه روایت شده است: « قلوبنا اوعیه لمشیّه الله فإذا شاء شئنا و الله یقول»

در روایتی از این مظهریت به آشیانه اراده ی خدا یاد شده. در این روایت ابن ابی عمیر از مفضل بن عمر از امام صادق (ع) به این مضمون نقل می کند که: اگر از سوی خداوند مأذون و مجاز بودیم که حالمان نزد خدا و منزلت و جایگاهمان در محضر او را برای شما بیان کنیم، هرگز تحمل نمی کردید. مفضل می گوید: آیا منظورتان مسئله علم است؟! امام صادق فرمود: تحلیل مسئله علم امام (و نامحدودی آن) بسیار آسانتر از آن چیزی است که من به آن اشاره دارم. در حقیقت امام معصوم آشیانه ی اراده ی خداست؛ پس امام هیچ چیزی اراده نمی کند مگر آنکه خدا اراده کرده باشد و مشیت امام فانی در مشیت خداست.

بنابراین قلب امام ظرف اراده ی الهی و حقیقت وجودی امام آشیانه ی مشیت خداست و در نتیجه هر کسی را که این دوات قدسی بر اساس ولایت تکوینی شان بخواهند، می توان قادر به تحمل معارف و اسراری شود که حتی فرشتگان مقرب و انبیاء مرسل و مؤمنان خاص ممتحن نیز از ادراک و تحمل آن ها ناتوان اند. مهم آن است که آن ذوات قدسی بر اساس مصلحت و حکمت چه کسی را بخواهند و برای هر کسی چه اندازه از این معارف ناب عرشی را بپسندند.

2-2-4. روایتی در علت ناتوانی خلق از تحمل حدیث اهل بیت (علیهم السلام)

مفضل بن عمر از وجود مبارک امام باقر (ع) روایت کرده که در آن روایت نیز مانند روایات پیشین، حدیث اهل بیت صعب و مستصعب خوانده شده و نیز مانند دسته دوم، استثنایی برای عدم تحمل ذکر نشده، ولی این روایت دو تفاوت عمده با روایت پیشین دارد: 1- دو وصف «ذکوان» و «اجرد» در این روایت افزدوه شده و تعریف و تبیین این اوصاف چهارگانه نیز در متن روایت آمده است؛ 2- علت عدم تحمل حدیث اهل بیت نیز به روشنی بیان شده.

2-2-4-1. معنای واژگان صعب، مستصعب، ذکوان و اجرد

صعب به اسبی وحشی گفته می شود که با دشواری بسیار به وسیله طناب و ... گرفته می شود و اندک اندک رام می گردد و مستصعب یه اسب وحشی اطلاق می شود که هم به زحمت گرفته می شود و هم پس از گرفته شدن، رام شدنی نیست. بر این اساس، امام باقر در این روایت می فرماید: حدیث ما صعب و مستصعب است. صعب بودنی به این معناست که مانند توست سرکشی است که تا کنون کسی بر آن به آسانی سوار نگشته و سوار شدن بر آن دشوار است. مستصعب بودنش به این معناست که مانند مرکب رام نشدنی بوده و وقتی از دور دیده می شود از آن می گریزند، چنانکه مضامین آنها به آسانی در دسترس ذهن قرار نمی گیرد، چون دور و گریزان از ذهن اند.

«ذکوان» بودن حدیث اهل بیت به این معناست که این معارف تنها نصیب مؤمنان هوشمند و تیزفهمی می شوند که به بلوغ عقلی رسیده و دلی استوار و محکم دارند. «أجرد» به معنای حقیقت مجردی است که «لا یتعلق به شیء من بین یدیه و لا من خلفه»، یعنی حقیقت معارف اهل بیت آزاد و رها و متعالی است و بر خلاف علوم عادی بشری که تعلق به مفاهیم و محسوسات و موهومات و زمین و زمان دارند، این حقیقت ناب تعلق به هیچ چیزی جز «صرف الحقیقه والجود» ندارد، یعنی به به زمان و زمین گذشته تعلق دارد، نه به عصر و مصر آینده.

2-2-4-2. اشاره ی روایت به مقامات و منازل ولایت

اوصاف چهارگانه یاد شده و نیز اوصاف دیگری که در روایات بعدی برای حدیث و محتوای کلام اهل بیت ذکر می شوند، در حقیقت اشاره به درجات عقلی و منازل ولایت دارند که در کتابهای مربوط به «منازل العارفین» و «منازل الاولیاء» به تفصیل مورد بحث قرار می گیرند. مقامات و منازب ولایی غیر از منازب اخلاثی مانند زهد و سخا و تواضع و عفو و تخفیف و ... است که در حقیقت، درجات و منازل سالکان و ساوران و از سنخ اخلاقیات می باشند و بخشی از آن در کنات هایی همچوم منازل الساورین خواجه عبدالله انصاری آمده است. البته منازل ولایی پس از گدراندن منازل اخلاقی است، اما نه آنکه هرکه منازل اخلاقی را بگذراند به مقام منیع ولایت باریابد، زیرا فنّ مهم اخلاق داخل در حوزه جهاد اوسط است و فنّ اهمّ ولایت داخل در قلمرو عرفان.

2-2-4-3. احسن الحدیث بودن حدیث اهل بیت (علیهم السلام)

امام باقر در بخش پایانی روایت می فرمایند: حدیث ما با اوصاف یاد شده همان سخنی است که خداوند متعالی در وصفش فرموده: «الله نزّل احسن الحدیث» پس بهترین سخن حدیث ماست، زیرا خدا بهترین حدیث را نازل کرده و چنین کلامی هرگز رقیب و مماثل ندارد. احسن الحدیث بودن کلام اهل بیت به دو معناست:

1-     حدیث ایشان «اتقن الحدیث» و درست ترین و شایسته ترین و برهانی ترین سخنان است.

2-     آیات قرآن و احادیث اهل بیت از جهت الفاظ و ادبیات و فصاحت و بلاغت و فنون زیبایی شناختی نیز زیباترین سخنان است.

البته طبق مفاد آیات و روایات، احسن الحدیث در اینجا به معنای اتقن الحدیث بودن است.

2-2-4-4. عدم احاطه ی مخلوقات به کنه حدیث اهل بیت (علیهم السلام)

در ادامه ی روایت محلّ بحث به این مضمون آمده است که سخن ما همان کلام خدا و بهترن و متقن ترین سخن هاست و هیچ آفریننده ای قادر به حمل تمام و کمال آن نیست.مراتب نازل و متوسط حدیث اهل بیت را مبتدیان و متوسطیان در سلوک علمی و عملی ادراک می کنند و مراتب عالی این معارف را نیز اولیای خاص خدا تحمل می کنند، اما هیچ کس توان ادراک اکتناهی همه ی حقیقت حدیث اهل بیت را ندارد. تنها کسی می تواند نهایت و کنه احسن الحدیث را ادراک کند که توان تحدید آن را داشته باشد، یعنی نسبت به مجموع این حقیقت، حادّ و محیط باشد و آن حقیقت ناب، محدود و محاط او قرار بگیرد. از طرفی کسی که چیزی را تهدید و احاطه می کند باید بزرگ تر از آن چیز باشد، در حالی که این امر در توان هیچ کسی جز خود اهل بیت نیست.

2-2-4-5. روایت مفضّل و وجه جمع مفاد روایات سه گانه:

علامه در شرح روایت مفضل و وجه جمع سه دسته روایات یاد شده چنین می فرماید:

سخن پایانی امام باقر در باره عدم دسترسی به کنه حدیث، با سخنی که در صدر روایت پیرامون نفی تحمل حدیث به صورت مطلق آمده، روی هم رفته بر این مطلب دلالت دارند که حدیث اهل بیت حقیقتی مشکک و دارای مراتب است و بعضی از این مراتب  به واسطه تحدید قابل دسترسی است، یعنی اگر شخص از اولیای الهی بعضی از مراتب حدیث را تحدید کرد و بر آن احاطه یافت، می تواند آن را ادراک کند. البته تحدید همه ی مراتب و ادراک کل و کنه این حقیقت متعالی مقدور کسی نیست. شاهد بر این وجه جمع نیز همان روایت پیشین ابوصامت است که امام صادق در آنجا فرمود: «ان من حدیثنا»، نه ان حدیثنا و با توجه به کاربرد حرف «من» تبعیض معنای آن روایت این است که بعضی از احادیث ما قابل تحمل و ادراک نیست؛ پس این سخن نافی آن نیست که تحمل برخی احادیث دیگر یا برخی از مراحل دیگر احادیث برای گروهی از اولیاء و خواصّ ممکن باشد.

2-2-4-6. محدودیت ذات مخلوقات و عدم اکتناه حدیث

برای تبیین و تعلیل این بخش از روایت چهارم و تفسیرحضرت علامه  از مقام ولایت مطلق معصومان می توان این گونه استدلال کرد:

1-     خدای سبحاننامتناهی بالذات است؛

2-     اهل بیت و حدیث آنان به علم نامتناهی الهی مرتبط هستند؛

3-     این ارتباط غیر منقطع است، یعنی غیرمتناهی «لا یقفی» است، نه غیرمتناهی و نامحدود بالفعل

4-     اهل بیت و حدیث آنان در اثر این ارتباط حقیقی و دائم، نامتناهی بالعرض اند؛

5-     هیچ امر نامتناهی قابل تحدید و حمل و ادراک اکتناهی توسط مخلوقات محدود و متناهی نیست؛

در نتیجه مقام اهل بیت و کنه حدیثشان قابل تحدید و حمل و ادراک اکتناهی برای دیگر آفریده ها نیست.

از آنچه تا کنون در باره ی روایات سه گانه گذشت، دانستیم که فراتر از الفاظ و ظاهر احادیث اهل بیت حقیقتی است که در جان آنان مستقر است و به سبب آن حقیقت، دارای ولایت مطلق هستند.

روایت بیان اسرار شریعت توسط حضرت مهدی (ع) پس از ظهور

در برخی از روایات به این نکته اشاره رفته که امام موعود موجود حضرت مهدی (ع) پس از ظهورشان، اسرار و معارف مکتوم را بیان و قرآن کریم را تصدیق می­کند؛ مثلا در روایتی داریم: إن حدیث آل محمد (ص) صعب مستصعب ثقیل مقنّع أجرد ذکوان لا یحتمله إلّا ملک مقرب أو نبیّ مرسل أو عبد امتحن الله قلبه للایمان أو مدینه حصینه. فإذا قام قائمنا نطق و صدّقه القرآن.

در این روایت  سخنی از سنخ آنچه ولیّ عصر (عج) بیان می­کند نیامده؛ اما با ملاحظه ی صدر و ذیل روایت و توجه به سیاق کلام، روشن است که مفاد و محتوای نطق آن بزرگوار از سنخ همان معارف صعب و مستصعب و ثقیل و مقنّع و أجرد است که کسی جز چهار طائفه ی یاد­­­­شده قادر به تحمل و هضم و ادراکش نیست. در روایت دیگری امیر المومنین (ع) خطاب به کمیل میفرمایند: یا کمیل ما من علم الّا و أنا أفتحه و ما من سرٍّ إلاّ و القائم (ع) یختمه؛ یا کمیل «ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم» ای کمیل دانشی نیست جز آنکه من درب آن را گشودم و سرّی نیست مگرآنکه قائم ما (ع) آن را به سر آنجام رسانده و ختم می­کند.

نکته درخور تأمل این روایت آن است که وصف «خاتم الأسرار» درباره وجود مبارک خاتم الأوصیاء (ع) می­تواند اشاره به این نکته باشد که در آخرالزمان عالمان و محققان و متعمّقانی پدیدار می­شوند که اهل غور در اسرار و تأویلات و غوص در باطن­ دین اند و از همین رو، حضرت صاحب (ع) فصل الخطاب و ختم کننده این حقایق و معارف و اسرار باطنی است.

تکامل عقل و علم و ادراک شیعیان در عصر حضور

گویا علت بیان و نشر این معارف ثقیل توسط بقیه الله الأعظم (ع) آن است که عقل و علم و حلم مردم آن زمان به واسطه ی تصرف ید ولایی امام به کمال می­رسد چنانکه روایات فراوانی براین امر تصریح یا اشاره دارد؛ مثلا روایتی از امام باقر (ع) نقل شده که فرمود: إذا قام قائمنا (ع) وضع یده علی رءوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت بها أحلامهم. و روایت دیگری ابان ابن تغلب از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: علم بیست و هفت حرف است و همه­ی آنچه تا کنون پیامبران آورده­اند دو حرف از آن است؛ پس مردم تا هم اکنون غیر از این دو حرف را نشناخته و نیاموخته­اند، اما هنگامی که قائم ما قیام کند بیست و پنج حرف دیگر را اظهار و بین مردم منتشر می­سازد و آن دو حرف پیشین را هم به آن ضمیمه می­کند تا همه اجزای دانش بین مردم رواج یابد.

 همچنین در روایت دیگری از امام صادق آمده است: هنگامی که حضرت مهدی (ع) قیام می­کند خداوند قلمرو بینایی و شنوایی شیعیان ما را گسترش می­دهد تا جایی که بین آنها و حضرت مهدی (ع) هیچ مسافت و فاصله ای وجود ندارد، پس پیام آن حضرت را می­شنوند و سیمای مبارکش را می­بینند در حالی که حضرت مهدی (ع) در مکان خویش است.[1]

روایت تفاوت سطح معارف سلمان فارسی با ابوذر

امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش نقل می­کند که روزی در محضر امام زین العابدین (ع) سخن از تقیه به میان آمد و آن حضرت در توضیح معنای تقیه فرمود: به خدا سوگند اگر ابوذر عمق معارفی را که در قلب سلمان است می­فهمید او را به اتهام کفر می­کشت، در حالی که خداوند به واسطه رسول الله (ص) بین آن دو بزرگوار پیون برادری برقرار کرد؛ پس درباره ی دیگران چه گمانی دارید؟! علم علماء چنان صعب و مستصعب است که کسی تحمل هضم و ادراک آن را ندارد، مگر پیامبر مرسَل و فرشته­ی مقرب و بنده­ی مومنی که خداوند قلبش را امتحان نموده. وانگهی اینکه سلمان فارسی این معاف را می­فهمید برای آن بود که او از زمره­ی ما اهل البیت شده بود و به همین سبب پیامبر اکرم (ص) او را به ما نسبت داد و فرمود: سلمانُ منّا اهلَ البیتِ. با اندکی تأمل در این روایت معلوم می­شود که معارف دینی مراتبی دارد که برخی از آنها مستور و بعضی مشهورند و ممکن است دو انسان عالم عادل در ادراک معارف چنان فاصله ای داشته باشند که یکی قادر به تحمل و هضم معارف مستور در قلب دیگری نباشد و آن حقایق و معارف دینی را کفر و شرک بپندارد.

2-9 . روایت نهی شدید اهل بیت علیهم السلام از فاش کردن اسرارشان

از امام صادق علیه السلام روایت شده: هر که سرّ ما اهل بیت را افشا کند خداوند داغی آهن گداخته را در قیامت به او می چشاند

ابوعلی جوّانی می گوید: امامی صادق علیه السّلام را دیدم که یکی از موالی (به نام سالم) نزد ایشان بود و آن حضرت دست برلب او گذاشته بود و فرمود: ای سالم، زبانت را نگه دار تا سالم بمانی و ما را گرفتار مردم نکنی. نیز امیر مؤمنان علیه السلام به آن طبیب یونانی (که به تازگی به دست مبارک آن حضرت مسلمان شده و معجزات آشکاری از او دیده بود) فرمود:به تو دستور می دهم که دین خود و علمی را که در تو به امانت نهادیم و اسراری که بر دوش تو گذاشتیم را حفظ و صیانت کنی، پس مبادا علوم ما را برای کسانی آشکار کنی که با عناد و دشمنی با آن مقابله می کنند و به سبب همین معارف با تو دشمنی می کنند و ناسزا و نفرین می گویند و به آبرو و بدن تو صدمه می زنند. و هرگز راز ما را برای کسی فاش نکن که در نزد جاهلان به مقام و احوال ما، زبان به تقبیح و مذمت ما بگشاید و دوستان ما را در معرض خشم و غضب جاهلان قرار دهد. و به تو دستور می دهم که همواره تقیه را در دین خود به کار گیری.

همچنین آنچه از علی بن موسی الرضا علیه السلام رسیده که مؤمن سنّتی از خدا  و سنّتی از رسول و سنّتی از امام دارد و سنّت خدا که باید در مؤمن باشد کتمان سرّ است: «عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا» می تواند ناظر به همین بخش از مطالب باشد.

2-9-1 . دستور به بازگو کردن اسرار در چاه

در روایتی امام صادق (علیه السلام) به جابر بن یزید می فرماید که هنگامی که تحمل اسرار بر او سنگینی می کند و عرصه بر او تنگ می شود به منطقه جبّاانه (در یمن) برود و گودالی بکند و سرش را در آن فرو ببرد و بعد از بازگویی اسراری که امام باقر (علیه السلام) به او گفته اند چاه را پر کند، چون زمین آن اسرار را می پوشاند. این کار مشابه همان دأب امیر مؤمنان (علیه السلام) است که سر در چاه فرو می بردند و اسرار خویش را با چاه بازگو می کردند.

  1. بی شک این عمل لغو نیست و حکمتی دارد، زیرا امامان معصوم علیهم السلام از کار لغو و بیهوده منزه اند.
  2. در ذیل آیه شریفه « و انّ منها لما یهبط من خشیة الله » که می فرماید : بعضی سنگ ها از ترس خدا جا به جا می شوند و ریزش می کنند، محدّثان عامّه و امامیه نقل کرده اند که وجود مبارک پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: سنگی را در مکه می شناسم که پیش از مبعوث شدنم به رسالت، هرگاه مرا می دید سلام می کرد و هم اکنون نیز آن سنگ را می شناسم.

بنابراین بر اساس آیه یاد شده و روایت ذیل آن همه سنگ ها و چاه ها و زمین ها یکسان نیستند، چون آیه شریفه با تعبیر «و انّ منها» اشاره به تبعیض و تفاوت سنگ ها دارد و روایت مزبور نبوی نیز از سنگ خاصی حکایت می کند. همچنین در روایت محل بحث نیز امام صادق (علیه السلام) مکان مشخصی را به جابر معرفی نمودند که در آنجا چاه بکند و اسرار را باز گو کند. سرّ عمل حضرت علی (علیه السلام) هم نشاید این بوده که آن چاه اسرار را درک می کرده و محرم راز و مخاطب خوبی برای آن حضرت بوده است، چنانکه استُن حنّانه ارتباطی خاص با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) داشت و از ترس فراق ان ذات مقدّس ناله سر داد.

بنابراین اثبات اصل ادراک و شعور جمادات با براهین فلسفی و شواهد نقلی و قرآنی و روایی میسّر است، چنانکه شواهد ذوقی و شهودی بر این مطلب نیز فراوان است، اما مدرَک های این جمادات یکسان نیستند و ممکن است یک سنگ خاص چیزی را ادراک کند که دیگر سنگ ها ادراک نمی کنند.

2-10 . روایت فزونی معارف پنهان نسبت به معارف عیان

امام باقر علیه السلام به جابر فرمود: آنچه از شما مستور داشتیم بیش از چیزی است که برای شما ظاهر نمودیم.

نکته: هر چه در عالم ملک است مسبوق به عالم ملکوت است اما هر چه در عالم ملکوت است ملحوق به عالم ملک نیست، زیرا بسیاری از اسرار غیبی اند که صلاح ظهور و سلاح نزول نیافته و نمی یابند.

2-11 . اصحاب سرّ اهل بیت عصمت علیهم السلام

نکته دیگری که ما را به این حقیقت عمده و بنیادین (باطن داشتن ظاهر دین و حقیقت حدیث اهل بیت علیهم السلام)  رهنمون می سازد، این است که اهل معرفت با تتبّع و تأمل در اخبار و احادیث به این نتیجه رسیده اند که برخی از اصحاب پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) امامان معصوم(علیهم السلام) مانند جناب سلمان فارسی، اویس قرنی، کمیل بن زیاد نخعی، میثم تمّار کوفی، رُشید هَجَری و جابر جعفی قدس سرهم را از اصحاب اسرار بر شمرده اند و برای شناخت و معرّفی شایسته اصحاب آنان را به دو قسم اصحاب ظاهر و اصحاب سرّ تقسیم کرده اند، یعنی همانگونه که دانشمندان فقه اصغر برای احادیث فقهی کتاب رجال نوشتند و مثلاَ عده ای را به عنوان اصحاب اجماع معرّفی نموده و گروهی را موثّق شمردند، اهل معرفت و ولایت نیز گروهی از رجال حدیث را به عنوان اصحاب سرّ معرفی کردند.

اشاره: بین مفاد محوری مقام اول (دلیلعقلی) و مقام دوم(ادله نقلی) تفاوت وجود دارد. مطلب مقام اول این بود که اعتبار صحیح راه رسیدن به حقیقت است، امام مطلب مقام دوم این است که دنیا راهزن است. در واقع، یکی از راه و مقصد سخن می گوید و دیگری از راهزن و مقصد. در یکی، راهی برای مقصدی نشان داده می شود و در دیگری بدون ذکر راه مقصدی مطرح می شود و خطر راهزن گوشزد می گردد، پس اصل «مقصد» در هر دو مقام بیان شد ولی راه تنها در مقام اول و راهزن فقط در مقام دوم بیان شده است.

 

 



[1] .ممکن است برخی امثال این روایات را به پیشرفت فن­آوری اطلاعات و دانش تجربی تفسیر کنند و برقراری ارتباط از راه دور به وسیله این تکنولوژی ها را تحقق اخبار این روایات بدانند.

چنین تفسیر از این روایات با متن و سیاق آنها چندان سازگار نیست، زیرا مثلا در همین روایت چند نکته وجود دارد که تفسیر مزبور را بر­نمی­تابد.
أ. امام صادق (ع) فرموده: هنگامی که قائم ما قیام کند چنین اتفاقی می­افتد، نه اینکه حضرت مهدی (ع) در زمانی قیام می­کند که چنین اتفاقی افتاده است. پس این توانایی مربوط به عصر ظهور است، نه عصر غیبت.

ب. این توانایی و امتداد قوا برای شیعیان و یاوران آن حضرت ذکر شده ، نه برای همگان.

ج. حضرت ولی عصر (عج) به عنوان طرف ارتباط و رویت و سمع یاد شده، نه اشخاص دیگر.

از این­روی، دلیلی برای تفسیر اینگونه روایات به مقوله­ی فن­آوری ارتباطات و... وجود ندارد بلکه پاره ای از شواهد نقلی چنین تفسیری را نفی می­کنند و گویای آن هستند که این توانایی خاص جزو کرامات حضرت و اختصاصات شیعیان عصر حضور است.

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شما اینجا هستید: خانه مقاله ها رساله الولایه (نشریه شماره84)