سلام علی آل یاسین...!(307)
- توضیحات
- دسته: مقالات
- منتشر شده در 02 مرداد 1401
- نوشته شده توسط محمدعلی صدری
- بازدید: 973
مقدمه نشریه هادی شماره 119
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و ...
وأشهد أنّ محمّداً عبده المنتجب ورسوله المرتضي أرسله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدّين كلّه ولوكره المشركون..(و شهادت ميدهم كه محمّد (صلي الله عليه و آله و سلم) بنده خالص و برگزيده خدا و رسول پسنديده اوست. او را با هدايت و آيين حق فرستاد تا بر جميع اديان و مذاهب، پيروز گرداند؛ هر چند مشركان را خوش نياید)
اشارات
1شهادت مقام رسالت و امامت
شهادت گاهي به استناد برهان عقلي محض، زماني با تحليل معجزه واستمداد از بعضي مبادي عقلي وگاهي به استناد شهود صادق عرفاني است. شهادت خداوند به توحيد خود، تنها از قسم سوم است؛ آن هم مرتبه اعلي و اكمل آنچه در علم شهودي ممكن است. چنان كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و امام معصوم (عليهالسلام) رسالت و امامت خود را به صورت شهادت صادق عرفاني مشاهده ميكنند؛ آن هم در نهايت كمالي كه براي موجود ممكن متصور است. البته رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وامام معصوم (عليهالسلام) ميتوانند رسالت وامامت خود را از راه اوّل و دوم براي ديگران ثابت كنند.
. ( در تفسير طبري آمده است: وقتي جبرئيل براي نخستين بار در غار حرا بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شد و خود را معرفي كرد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) او را نشناخت و نفهميد كه چه شد. لذا به گونهاي وحشتزده شد كه ميخواست خود را از بالاي كوه پرت كند... . هنگامي كه به خانه برگشت، ماجرا را به خديجه گفت و خديجه به سراغ ورقة بن نوفل رفت و... . خلاصه اينكه اين مشكل با سرانگشت تدبير و انديشه ورقه حلّ شد و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با ارشاد او فهميد كه به پيامبري رسيده است! (تفسير طبري، ج30، ص161، ذيل سوره علق). با توجه به آنچه در متن آمده است، بياساس بودن اين افسانه كه متأسفانه از تفسير طبري به ساير كتابها راه پيدا كرده، روشن ميشود: (براي توضيح بيشتر ر.ك: سرچشمه انديشه، ج1، ص335، مقاله ادب نقد ـ سيره تفسيري طبري). )
شهادت برخي از اوحدي مردان با درايت و پروا و رجال تذكيه عقل و تزكيه روح و تضحيه نفس، گذشته از راههاي اول و دوم، ميتواند از سنخ طريق سوم نيز باشد؛ زيرا شهود رسالت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) وامامت ولي معصوم (عليهالسلام) براي خواص از امت محال نيست. بنابراين زائري كه به شهادت توحيد نائل ميآيد و از شهادت رسالت و امامت طرفي ميبندد، به مقدار ارج شهادت خود فائز ميشود؛ زيرا همان طور كه صدر و ساقه هستي نظاممند، به وجود خداي يكتا و يگانه مستند است، معارف ديني زيارت جامعه كبيره نيز به شهادت توحيد الهي وابسته است. هر اندازه معرفت توحيدي قويتر باشد، معرفت رسالت وامامت، نيرومندتر ميشود وفيض بيشتري نصيب چنين زائر عارفي ميگردد
2. عبوديت، پايگاه رسالت
هر يك از «انتجاب» كه وصف عبد و«ارتضا» كه صفت رسول واقع شده است، مراتبي دارد؛ مرتبه قوي انتجاب، برتر از مرتبه ضعيف ارتضاست و به عكس. مقام رسالت پس از رسيدن به مرحله كمال عبوديت حاصل ميشود، البته نه آنكه هر عبد كاملي رسول گردد، بلكه اگر مشيت حكيمانه الهي، عبد كامل را براي وصف ممتاز نبوّت ورسالت صالح ببيند، به مقام رسالت نائل ميكند: (اللّه أعلم حيث يجعل رسالته).[ سوره انعام، آيه 124]
همان طور كه اسماي حسنا و صفات علياي خداي سبحان مصداقاً وصدقاً عين هم ولفظاً ومفهوماً غير يكديگرند، كمالات انسان كامل معصوم (عليهالسلام) كه مظهر اسم اعظم خداست نيز چنين است؛ زيرا خصيصه موجود واجب، ازليّت صفات ذاتي است وگرنه عينيّت صفات باهم و باذات موصوف، خصيصه واجب الوجود نيست؛ يعني همان طور كه ذات او سرمدي است، عينيّت آنها با هم وبا ذات نيز ازلي است؛ به بيان ديگر: ضرورت همه آنها از سنخ ضرورت ازلي است، ولي موجود ممكن كه عين امكان فقري و ربط وجودي است، همه آن امور ياد شده نسبت به او از سنخ فقر وجودي وربط ذاتي (به معناي هويت، نه ذاتي به معناي ماهيت)[ زيرا ماهيت كمتر از آن است كه صلاحيّت ارتباط با واجب الوجود را داشته باشد.] است.
3. رابطه هدايت، حكمت و سنّت معصومانه
اگرچه هدايت و دين حق، هماهنگ با يكديگرند، ولي هرگز مترادف نيستند؛ چنان كه قرآن وحكمت، هرچند با هم مرتبطاند و از اين جهت قرآن به وصف ممتاز حكيم ستوده شد: والقرءان الحكيم [سوره يس، آيه 2.]، ولي مترادف هم نيستند. شايد مقصود از حكمت، همان سنّت معصومانه باشد؛ همان طور كه محتمل است هدايت نيز همان سنّت رسول معصوم باشد كه آن را از راه الهام و وحي غير قرآني از ذات اقدس ربوبي دريافت كرده است.
4.عاقبت ارسال رسل
هدف طرح دين وفرستادن پيامبر و فرو فرستادن كتاب آسماني، تكامل جامعه بشري در علم و عمل است، نه پيروزي دين حق بر دين باطل، ليكن چنان هدف والايي بدون چنين كاري ميسّر نخواهد بود. بنابراين حرف «لام» در آيه ... ليقوم الناس بالقسط[سوره حديد، آيه 25]، با آنچه در آيه ...ليظهره علي الدين كلّه [سوره توبه، آيه 33] آمده است، به يك معنا نيست؛ زيرا اوّلي براي غايت ودومي براي عاقبت است؛ هرچند با برخي توجيهات قابل تطبيق بر غايت خواهد بود.
البته غايت در همه اين موارد به مخلوق برميگردد، نه خالق؛ چون غايت مكمّل ذي غايت است وخداي سبحان كمال نامتناهي است وفرض تكامل در آن بارگاه راه ندارد، بلكه خداوند چون صرف كمال است، خودْ هدف هر چيز وهر شخص است؛ همان طور كه مبدأ فاعلي هر چيز وهر شخصي است.
5. ولايت، برجستهترين كمال انساني
رسالت وامامت در يك حيثيت وجودي كه از برجستهترين كمالهاي انساني است، سهيماند وآن مقام شامخ «ولايت» است كه باطن هرگونه سِمَتي است كه خداوند به انبيا وامامان معصوم بخشيده است. ارتباط ولايت مظاهر اسماي حسناي خداوند با توحيد، تنها پيوند ثبوتي شرط ومشروط نيست، بلكه اثباتي است، يعني هرچند وحدت خداوند واَحديّت او عين ذات وي است و پيش از هرچيز و پس از هر چيز يكسان بوده وهست وخواهد بود وتحقّق آن به نحو مطلق است نه مشروط، منجّز است نه معلّق، بالفعل است نه بالقّوه، ليكن توحيد ذات اقدس ربوبي، يعني اعتقاد به وحدانيت خدا به طور مطلق، نجات بخش شخصِ موحّد نيست، بلكه بايد به هر حكم و دستوري كه از ناحيه آن ذات نامتناهي صادر شده است، از نظر اعتقادي معتقد؛ از منظر اخلاقي متخلّق بود واز لحاظ عملي عامل بود. پس توحيد (اعتقاد به وحدانيت خدا وگفتن كلمه طيّبه «لا إله إلاّ اللّه» ) به طور مشروط، عامل نجات وباعث ورود در حصن الهي ودژ مستحكم خداست وشرط آن، قبول دين خداست كه نماد راستين آن ولايت است كه هم در رسالت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ظهور ميكند و هم در امامت جانشينان معصوم آن حضرت (صلي الله عليه و آله و سلم). لذا امام رضا (عليهالسلام) فرمود: «بشروطها وأنا من شروطها... »[ حار الانوار، ج3، ص7؛ ج49، ص123]؛ چنان كه رسالت نيز هرچند در مقام ثبوت مطلق است نه مشروط ـ يعني در نيل به مقام شامخ رسالت، غير از حيثيتهاي لازم كه طبق اللّه أعلمحيث يجعل رسالته[سوره انعام، آيه 124]، معتبر است، وصف ديگري لازم نيست ـ ليكن در مقام اثبات (يعني عينيّت فعلي وتحقّق خارجي) مشروط است، نه مطلق؛ لذا در تبيين اهمّيت ابلاغ امامت اميرمؤمنان (عليهالسلام) چنين آمده است: يا أيّها الرسول بلّغ ما أنزل إليك من ربّك و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته واللّه يعصمك من النّاس إنّ اللّه لايهدي القوم الكافرين [سوره مائده، آيه 67]؛ يعني اگر امامت معصوم (عليهالسلام) ابلاغ نشود، اصل رسالت تحقّق نمييابد
6. اسناد مطلق هدايت به خدا
گرچه هدايت را به «ارائه طريق» و «ايصال به مطلوب» تقسيم كردهاند، ليكن هر دو قسم آن، فيض وجودي و كمال واقعي است، نه سرابي و وهمي. با توجه به اينكه هر كمالي بالذّات متعلّق به خداوند است وبالتَّبع يا بالعرض به مخلوق او اسناد مييابد، نميتوان «ايصال به مطلوب» را مخصوص خالق و «ارائه طريق» را ويژه مخلوق دانست؛ زيرا ايصال به مطلوب، امري تكويني است وكمالهاي تكويني با اراده پروردگار، از مخلوق نيز صادر يا ظاهر خواهد شد؛ همان طور كه فعل مصدر يا ظهور ظاهر را از آن صادر يا مظهر نميدانيم؛ يعني كار خارجي واقعاً از ناحيه مصدر يا ظاهر (خداوند متعال) است كه در آيينه صادر يا در چهره مظهر يافتميشود. از اين رو هرگز نميتوان تأثير عيني (مانند اعجاز) كه فعل خداست از مخلوقهاي مقرّبي نظير نبي (صلي الله عليه و آله و سلم) يا وصي نبي (صلي الله عليه و آله و سلم) سلب كرد؛ چنان كه نميتوان آن را از صحيفه الهي، (قرآن حكيم) مسلوب دانست.
بنابراين، قرآن وپيامبر وامام معصوم (عليهالسلام) نيز هر يك به عنوان مظهر وآيت خداي سبحان، هم ارائه راه را به عهده دارند و هم ايصال به مطلوب را؛ هرچند تمام اين كمالهاي ياد شده بالاصاله متعلّق به خداي سبحان است. پس آنچه ميتواند به عنوان بهترين راه جمع بين سلب و اثبات باشد، همين فرق بين آيه وذي آيه است.
با اين تحليل ميتوان راز اسناد هدايت به خداوند: قل اللّه يهدي للحق[سوره يونس، آيه 35] وبه قرآن: انّ هذا القران يهدي للتي هي أقوم[سوره اسراء، آيه 9.] وبه پيامبر: إنّك لتهدي إلي صراط مستقيم[سوره شوري، آيه 52.] از يك سو و رمز سلب آن را از پيامبر إنّك لاتهدي من اَحبَبْتَ... [سوره قصص، آيه 56] از سوي ديگر روشن كرد، هرچند كه جمع بين هدايت تشريعي وتكويني، يكي از راههاي برطرف كردن تنافي متوهم است.
7. خصلت ممتاز رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم)
در اين زيارت، از ميان صفات رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دو وصف عبوديت و رسالت آن حضرت (صلي الله عليه و آله و سلم) مورد شهادت زائر قرار گرفته است؛ چنان كه در تشهّد نماز نيز كه ستون دين است، چنين شهادتي تعبيه شده است. اين خصيصه براي آن است كه حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) همانند ساير پيامبران، دو جنبه دارد: «جنبه ارتباط با خدا» و «جنبه ارتباط با مخلوقات و بندگان خدا».
در ميان صفاتي كه چهره ارتباطي آن حضرت را با خدا بيان ميكند، مانند: مرزوق بودن، مخلوق بودن، متعلّم بودن و... صفت عبوديت (آن هم عبوديت مطلق) از همه صفات، برجستهتر و بالاتر است؛ چون صفت عبوديت زمينه هر كمالي را براي عبد فراهم ميكند و نردبان ترقّي او براي پيمودن هر مقام رفيع است؛ چنان كه در ميان صفاتي كه چهره ارتباطي او را با بندگان و مخلوقات خدا بيان ميكند، مانند: قضاوت، ولايت، تبليغ، تعليم و... صفت رسالت، از امتياز ويژهاي برخوردار است؛ زيرا وسيله هرگونه پيوند اجتماعي خواهد بود. عبوديت، مقام مجعول و سِمَت منصوب نيست تا لازم باشد كسي نسبت به آن شهادت دهد. برخلاف مقام نبوت و امامت كه به لحاظ مجعول بودن نياز به شهادت دارد. در عين حال براي پرهيز از غلوّ و نزاهت از باور باطل كه منشأ آن، حلول، اتّحاد و ساير ارجاس بدعتي است، شهادت به عبوديت آن ذوات نوراني بر هر مسلماني لازم است، و چون مقدّم بر رسالت و مقدّمه آن است، مقدّم بر شهادت به رسالت ميشود تا بيانگر مقدّميت آن نيز باشد. اين تقدّم در آيات قرآن كريم نيز مشهود است. حضرت مسيح (عليهالسلام) هنگامي كه در گهواره براي تنزيه و تطهير دامن مادر خود، مريم عذرا(عليهاالسلام) لب به سخن گشود، نخست به عبوديت خود اشاره كرد و آن گاه از نبوّتِ خويش سخن به ميان آورد: قال إنّي عبداللَّه ءاتاني الكتاب و جعلني نبيّاً[سوره مريم، آيه 30.]؛ چنان كه پروردگار بيزوال، ابزار تنذير عالميان، يعني قرآن كريم را تنها در اختيار كسي ميگذارد كه عبد محض خداي عالم باشد: تبارك الّذي نزّل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً.[ سوره فرقان، آيه 1. }
از سوي ديگر، زائر با شهادت به عبوديت حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در حقيقت به نردبان ترقّي و تكامل اشاره كرده، پيش از هر چيز به خودش تفهيم ميكند كه راه رسيدن به كمالِ انساني، عبوديت است و با شهادت به رسالت آن حضرت، اشاره به تكليف خود كرده، به خودش ميفهماند كه حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) براي تكامل بشريت مأموريت داشته است؛ لذا خود را ملزم به الگوگيري از آن حضرت و پيمودن راه تكاملي وي ميداند: لقد كان لكم في رسول اللَّه أُسوة حسنةٌ[سوره احزاب، آيه 21.] و به عنوان عضو ناصح، نافع و مردمي در متن جامعه، بدون انزواي از خلق، در عين انزواي از دنيا زندگي ميكند.