تفسیر شریف تسنیم سوره بقره(نشریه هادی شماره93)

آیه 32-قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا انک انت العليم الحکيم

    پس از پاسخ تفصيلي و عملي خداوند به سوال فرشتگان، آنان به دليل اين موضوع که جعل خلافت براي انسان است و عدم آن براي فرشتگان، پي­بردند و دريافتند که حتي توان گزارش از اسما حسني الهي را بدون انباي آدم ندارند و در اين زمان عزضه داشتند که تو منزهي و ما چيزي جز آنچه تو به ما تعليم داده­اي نمي دانيم و تو دانا و حکيمي.

سوال اولي که اينجا مطرح مي­شود اينکه خداوند از چه چيز منزه است.

  يک احتمال اينکه وقتي فرشتگان به ضعف خود در دريافت حقايق بدون واسطه از خداوند پي­بردند، خداوند را از بخل نسبت به خود، منزه دانستند.

  يک احتمال ديگر اينکه خداوند را منزه بدارند از علمي که بدون خواست و تعليم خداوند براي انها حاصل شود.

  يک احتمال ديگر اينکه خداوند را منزه از انجام عمل بدون حکمت و دليل دانسته و دريافتند که جعل خلافت براي انسان حکيمانه بوده است.

پيام­هاي زيباي ادبي در کفتگو فرشتگان با خداوند:

 يکي از پيامهاي ادبي در آيات مربوط به خلافت و صحبت فرشتگان با خداوند، شروع صحبت با جمله نحن نسبح و نقدس و پايان کلام نيز با تسبيح و تقديس است در ميان چنين آغاز و پاياني، موضوع را بيان کردن. اين ادبي است که انبيا نيز از آن برخوردار بودند.

  يکي ديگر از پيامهاي آيه مذکور به بيان امير مومنان اين است که اعتراف به عجز در مورد چيزهايي که مکتوم مانده، خود علم به حساب مي­آيد و فرشتگان با فهميدن و اعتراف به اينکه بسياري از چيزها بر آنان مکتوم شده و آنان از درک آنها عاجزند، دليلي بر راسخيت آنها در علم و نشانه کمال آنها است.

 اشکالي که ممکن است در ذهن ايجاد شود اين است که اگر فرشتگان نيز بدون واسطه از خداوند اسما الهي را تعليم مي­ديدند، خليفه­الله مي شدند در پاسخ به اين موضوع استاد صراحتا مي­فرمايند که:

با توجه به اينکه فرشتگان از درجه وجودي پايين­تري نسبت به انسان برخوردارند، امکان ندارد حقايق اسما را بي­واسطه از خداوند دريافت نمايند و خليفه بلافصل خداوند شوند تا اشکال شود که اگر خداوند به آنها نيز مي­آموخت، خليفه­الله مي­شدند.

  يکي از زيباترين درس هاي اين آيه اعتراف زيبا به جهل است. انسان در مقابل علم خداوند يک جاهل است و چه زيبا فرشتگان فرمودند ما تنها بر آن علم داريم که تو به ما آموخته­اي...

در همين مضمون نقل شده­است که مردي از امير المومنين (ع) موضوعي را پرسيد و امير مومنان جواب داد و آن مرد گفت اين­طور نيست ليکن اينچنين است و اميرالمومنين(ع) فرمود تو به صواب سخن گفتي و من به خطا و بالاتر از هر عالمي، عليمي است.

آیه 33- قال يا آدم انبئهم باسمائهم فلما انباهم باسمائهم قال الم اقل لكم انى اعلم غيب السماوات و الارض و اعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون

پس از اظهار درماندگی فرشتگان از گزارش اسما، خداوند به آدم دستور داد که اسما را به فرشتگان گزارش کند. پس از گزارش آدم به فرشتگان خداوند فرمود آیا به شما نگفته بودم که از غیب آسمان ها و زمین و آنچه مخفی و آشکار میکنید آگاهم.

در آیات قبل خداوند علم به اسما را به انسان کامل تعلیم داد و در این آیه انسان کامل این اسما را به فرشتگان انبا داد. فرق است میان تعلیم و انبا. در تعلیم، حقیقت اسما برای انسان کامل آشکار شد و انسان کامل به تمام حقیقت اسما احاطه پیدا کرد در حالی که او تنها این اسما را به فرشتگان گزارش داد. فرشتگان چون به حقیقت اسما آگاه نبودند حتی توانایی گزارش آن­ها را نیز نداشتند زیرا تنها کسی می­تواند از چیزی گزارش دهد که حقیقت آن را درک کرده باشد.

حتی اگر فرشتگان حقیقت اسما را از انسان کامل دریافت کرده باشند فرق است میان علم آن­ها با علم انسان کامل. زیرا آن­ها این حقیقت را به صورت مستقیم از خدا دریافت کرده­اند ولی فرشتگان با واسطه و در این جا فرق است میان علم باواسطه و بی واسطه. علم با واسطه رقیقت علم بی واسطه است.

مراد از غیب آسمان ­ها و زمین  چیزی است که در آسمان­ها و زمین یافت نمی­شود. به عبارت دیگر این غیب جزیی از آسمان­ها و زمین نیست که انسان با سیر در آسمان­ها و کند و کاو در زمین بتواند آن را دریافت کند و تنها از جانب خداوند امکان تعلیم این غیب وجود دارد. نکته دیگر این که این غیب حقیقت اسما است که خدا آن­ها را به انسان کامل آموخت. این غیب همان «انی اعلم مالاتعلمون» است که در آیات قبل از آن نام برده شد.

در این آیه منظور از ما تبدون اشاره به صحبت فرشتگان به عدم کفایت انسان به دریافت مقام خلافت به خاطر افساد و خونریزی در زمین است.

برای ما کنتم تکتمون سه احتمال وجود دارد.

1-تمایل پنهان فرشتگان به دریافت مقام خلافت به جای انسان کامل. فرشتگان سوال استفهامی داشتند که آیا آن­ها برای دریافت مقام خلافت از انسان سزاوارتر نیستند؟

2-شرک خفی شیطان و عدم تمایل او به سجده برای انسان. سوال مطرح می­شود که چرا از واژه­ی جمع برای خطاب استفاده شد حال آن­که شیطان تنها یک فرد بود و چرا همه­ی فرشتگان مخاطب قرار گرفتند با این وجود که تنها شیطان مورد توجه بود. پاسخ این که در لسان اهل ادب اسناد فعل به گروهی که آن فرد از آن گروه شمرده می­شود معمول است.

3-خطورات قلبی فرشتگان مبنی بر اینکه چگونه ممکن است انسانی زمینی به مقام خلافت رسیده و بر آن ها برتری پیدا کند.

هر سه احتمال مطرح شده قابلیت تفسیر برای این آیه را دارا هستند.

آیه 34- و اذ قلنا للملائكه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس ابى و استكبر و كان من الكافرين

سجده برای غیر خدا

سجده­ی فرشتگان در برابر آدم،تحیت و احترام و تکریمی برای آدم بود و خضوع و عبادتی برای خداوند؛زیرا به امتثال امر خداوند چنین تکریمی را برای انسان کامل روا داشتند.

بسیاری از مفسران از جمله علامه طباطبایی در پاسخ این پرسش که اگر سجده،ذاتاً عبادت است و عبادت هم اختصاص به خداوند دارد پس چگونه بر غیر خداوند رواست،گفته اند:سجده،ذاتاً عبادت نیست،بلکه عبادت بودن آن در صورتیست که به انگیزه ی عبادت و پرستش آورده شود.

تکریم آدم یا توبیخ فرشتگان؟

سجده برای آدم،عبادت خدا و تکریم آدم بود،نه توبیخ فرشتگان؛زیرا سوال آنان بیش از استفهام نبود و چنین سوالی سبب کیفر نبود؛چنانچه برخی از بزرگان اهل معرفت فرموده اند:دعوی«أتجعل فیها من یفسد»دامن طهارت فرشتگان را گرفت و چنین ادعایی به منزله ی سهو نمازگزار در نماز استکه با سجده ی سهو،نماز خود را جبران می­کند.ملائکه نیز برای ترمیم دعوی خود مأمور به سجده شده اند.پس این سجده برای ترغیم و ترمیم دعوی است نه ترغیم آنان.

ترتیب تعلیم اسماء،خلافت و سجده

مقتضای نسق و ترتیب آیات این است که سجده برای آدمپس از تخصیص خلافت برای آن حضرت و پس از تعلیم اسماء واقع شده باشند،لیکن مقتضای آیه ی«فإذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین»(سوره ص آیه 72)این است که فرمان سجده،پس از تسویه آدم و نفخ روح،صادر شده باش.در نتیجه وقوع سجده از ناحیه ی فرشتگان،بلافاصله پس از حیات و نفخ روح،تحقق یافته است؛مگر اینکه گفته شود تعلیم اسماء توأم با نفخ روح بوده است.

محصل کلام استاد علامه این است که عدم رعایت ترتیب قضایا به این جهت است که غرض از این آیات،بیان کرامت انسان و کیفیت نزول او به دنیا و سعادت و شقاوتی است که به آن منتهی می­شود و تحقق چنین غرضی نه مبتنی بر رعایت ترتیب قضایاست و نه مبتنی بر بیان جزئیاتی چون زمان وقوع سجده.برهمین اساس،قصه ی آدم در اینجا بصورت موجز بیان شدهو از اطناب پرهیز شده است.

ویژگی های سجده فرشتگان

آیات نازل بر دستور سجده دو قسم است:قسم اول فقط دستور به سجده را می فهماند و قسم دوم گذشته از امر به سجود،کیفیت سجده و سرعت و جهش آن را در بردارد.

مسجود فرشتگان

بعد از آن که ثابت شد آدم (ع)مسجود له بود نه قبله و مسجود الیه،در اینکه مسجود له فرشتگان چه چیز بوده؟دو احتمال وجود دارد:یکی اینکه مسجود له آنان شخص حقیقی آدم بوده،دیگر اینکه مسجود له،شخصیت حقوقی آدم،یعنی مقام انسانیت بوده است.

یکی از پیامهای این قصه،این است که آنچه نزد خدای سبحان اهمیت دارد،تعبد انسان و درخط وظیفه بودن است و اینکه،آنگونه باشیم که خدا می­خواهد،نه آنگونه که خود می­خواهیم.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شما اینجا هستید: خانه مقاله ها تفسیر شریف تسنیم سوره بقره(نشریه هادی شماره93)