تفسیر شریف تسنیم سوره آل عمران (شماره 116)
- توضیحات
- دسته: مقالات
- منتشر شده در 04 آبان 1399
- نوشته شده توسط علی جزینی
- بازدید: 639
فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ كَفَّلَها زَكَرِيَّا كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِساب﴿37﴾
گزيده تفسير
اين آيه از اجابت دعاي مادر مريم(عليهاالسلام) خبر ميدهد؛ مريم كه بايد بدون همسر، مادر پيامبري مانند حضرت عيسي شود، از اينرو هم پذيرش او براي خدمتگزاري بيت مقدس و هم رشد و تربيت او ويژه و با اهميت بود و براي تحقق تربيت شايسته، هم از مبدأ فاعلي (مربي لايق) هم از طعام طيب و پاك و هم استاد شايسته و الهي و هم از درس خوب و محيطي امن و روحاني براي جهاد و سختكوشي در عبادت و مبارزه و محاربه با نفس و شيطان برخوردار بود.
خداوند سبحان حضرت زكريا(عليهالسلام) را كفيل و متعهد به تأمين معيشت و امور زندگي حضرت مريم قرار داد. زكريا(عليهالسلام) هرگاه براي تكفّل و تربيت مريم(عليهاالسلام) به آن محراب وارد ميشد، به گونهاي سؤالانگيز رزقي آماده را ميديد؛ رزقي ويژه و غير معهود كه غذا يا ميوه رايج و عادي آن زمان نبود و به ديگران نميرسيد و به لحاظ هماهنگي روزي غيبي با حساب عالم شهادت، آن رزق مناسب همان دوران سنّي حضرت مريم بود، از اينرو از وي پرسيد: اين روزي از كجاست؟ اين رزق، كرامت ويژه و خارق عادت بود؛ آنسان كه زكريا را به فكر انجام دادن كاري كريمانه و غير عادي انداخت و آن درخواست فرزند طيب از خدا بود.
تفسير
تناسب آيات
بر اساس آيه قبل، مادر مريم(عليهاالسلام) وقتي ايشان را به دنيا آورد، گفت: ﴿واِنّي اُعيذُها بِكَ وذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيطنِ الرَّجيم﴾. در اين آيه شريف خداي سبحان از اجابت دعاي او خبر ميدهد.
پذيرش و رشد ويژه
خداوند داراي اِنبات تكويني براي همگان است: ﴿واللهُ اَنبَتَكُم مِنَ الارضِ نَباتا * ثُمَّ يُعيدُكُم فيها ويُخرِجُكُم اِخراجا﴾ (سوره نوح، آيات 18 ـ 17) ولي اِنبات حضرت مريم(عليهاالسلام): ﴿واَنبَتَها نَباتًا حَسَنا﴾ كه در پاسخ ﴿اُعيذُها﴾ (سوره آل عمران، آيه 36) است، انباتي ويژه است، زيرا سخن از انبات از زمين نيست، بلكه سخن از «نبات حسن» است؛ مانند ﴿والبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخرُجُ نَباتُهُ بِاِذنِ رَبِّه﴾ (سوره اعراف، آيه 58) انسان طيّب و طاهر، به عنايت الهي با زمينه مناسب رشد ميكند.
از اينكه واژه «قبول» و «نبات» را با وصف «حسن» آورده است معلوم ميشود كه هم پذيرش حضرت مريم(عليهاالسلام) براي خدمتگزاري بيت مقدس و هم رشد و تربيت او هردو ويژه بوده است.
لوازم تربيت شايسته حضرت مريم
براي تحقّق تربيت شايسته حضرت مريم(عليهاالسلام) هم مبدأ فاعلي را كه داشتن مربّي لايق است، ذكر فرمود: ﴿وكَفَّلَها زَكَرِيّا﴾ و هم برخورداري وي از طعام طيّب و پاك را و هم استاد شايسته و هم درس خوب را.
معناي رزق بيحساب
خداي سبحان به هر كس بخواهد بيوسيله و محاسبات عادي روزي ميدهد: ﴿اِنَّ اللهَ يَرزُقُ مَن يَشاءُ بِغَيرِ حِساب﴾، هرچند در روزي دادن با وسايل عادي نيز تنها رازق خداست: ﴿اِنَّ اللهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذو القُوَّةِ المَتين﴾ (سوره ذاريات، آيه 58)
رزق نيز روزي مادي و معنوي را دربر ميگيرد، چنان كه امام صادق(عليهالسلام) در تطبيق «طعام» در آيه ﴿فَليَنظُرِ الانسنُ اِلي طَعامِه﴾ (سوره عبس، آيه 24) بر رزق معنوي فرمود: علمه الذي يأخذه عمّن يأخذه (الكافي، ج1، ص50؛ الاختصاص، ص4؛ بحار الانوار، ج2، ص96.)
نكته: 1. رزق گاهي عادي و زماني غير عادي است؛ مانند ميوه فصل معيّن در فصل ديگر، زيرا ميوه فصل معيّن در همان فصل رزق محسوب و عادي است.
2. رزق گاهي مادي است و گاهي معنوي؛ مانند علم و ساير فضايل نفساني.
3. رزق محسوس گاهي طبيعي است و زماني غير طبيعي؛ مانند مائده آسماني.
4. رساندن رزق طبيعي گاهي عادي است و زماني غير عادي، چنانكه رساندن رزق معنوي مانند علم گاهي عادي است كه با درس و بحث حاصل ميشود و زماني غير عادي است كه در رؤيا يا حالت منامي و مانند آن به دست ميآيد. همه اين امور و مانند آن مشمول رزق بحساب و ﴿بِغَيرِ حِساب﴾ خداست.
راه برخورداري از رزق ﴿بِغَيرِ حِساب﴾
التزام محراب عبادت از لحاظ ذات، صفت و فعل كه همان تقواي تامّ و مشمول آيه ﴿اتَّقوا اللهَ حَقَّ تُقاتِه﴾ (سوره آل عمران، آيه 102) و مصداق آيه ﴿فَاتَّقُوا اللهَ مَا استَطَعتُم﴾ (سوره تغابن، آيه 16) است، رزق ﴿بِغَيرِ حِساب﴾ را همراه دارد و معادل آيه ﴿مَن يَتَّقِ اللهَ يَجعَل لَهُ مَخرَجا * ويَرزُقهُ مِن حَيثُ لايَحتَسِب﴾ (سوره طلاق، آيات 3 ـ 2) ميشود و با عنايت به اينكه رزق اعم از مأكول و مشروب و علوم و معارف است چنانكه رزق علمي اعم از حصولي و حضوري است، عصاره مطالب تفسيري اين بخش از آيات، پشتوانه قرآني احاديثي است كه انفجار چشمههاي حكمت را محصول اخلاص اربعين ميداند: ما أخلص عبد لله(عزّ وجلّ) أربعين صباحاً إلاّ جرت ينابيع الحكمة من قلبه علي لسانه. (عيون اخبار الرضا(عليهالسلام)، ج2، ص74)
سَنَد اين مطالب از لحاظ نمونه خارجي، جريان محرابانديشي و محرابمحوري حضرت مريم(عليهاالسلام) است كه خداوند وي را نمونه مردم (نه خصوص زنان و نه خصوص مردان) با ايمان قرار داد و چنين فرمود: ﴿وضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذينَ ءامَنوا امرَاَتَ فِرعَونَ... * ومَريَمَ ابنَتَ عِمرنَ) (سوره تحريم، آيات12 ـ 11)
هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَميعُ الدُّعاء ﴿38﴾
گزيده تفسير
مشاهده صحنههاي شگفتانگيز پيرامون حضرت مريم(عليهاالسلام)، و نيز مشاهده كمالات و كرامات وي، انگيزه درخواست فرزند صالح و اميدواري به لطف و رحمت خداوندي را در زكريّا(عليهالسلام) پديد آورد، بنابراين طلوع اين تقاضا با آن صحنه زماني يا زميني مرتبط است و اين به معناي جهل آن حضرت به امكان خرق عادت نيست، بلكه وي كه اعقاب صالحي نداشت و اوضاع نيز براي ولادت فرزند برايش مساعد نبود در جستوجوي فرصتي براي مطرح كردن خواستهاش بود و در آن حال انتفاي علل و عوامل مادي، با اميدواري و اهتمامي وصف ناشدني در تضرّع و ناله از خداي سبحان فرزندي طيب و صالح مانند حضرت مريم طلبيد.
آن حضرت در مقام احساس قرب به خدا كه خود را در محضر و مشهد خدا ميديد تحت ربوبيت حق تعالي و با اين باور كه نعمت خداوند ابتدايي است، خواستههايش را با اميد دريافت بيواسطه يا با كمترين واسطه آن مطرح كرد.
زكريّا (عليهالسلام) با تأسّي به حضرت ابراهيم (عليهالسلام)، در بياني كه به منزله ذكر دليل است، گفت: تو بزرگواري و دعا را مستجاب ميكني. وي در دعايش هم خدا را به وصف ثبوتي، مانند قادر، عليم، حكيم و سميع خواند و هم به عجز خويش اعتراف كرد و اين هر دو لازمه دعاست.
تناسب درخواست زكريّا با مشاهده كرامت مريم
تعبير ﴿هُنالِك﴾، صرف بيان قصّه نيست، بلكه تحليل نتيجهگيري از حوادث پيشبيني نشده و آموزش راه مناجات و دعاست و ميآموزاند با انتفاي علل و عوامل مادي نيز ميتوان با اميدواري به خداوند دست به دعا برداشت. آري انسان آنگاه كه دستش از علل مادّي كوتاه شود، بهتر ميفهمد كه تنها خدا نيازمندان را درمييابد.
عدم دسترسي به عوامل مادي، زمينه بيشتري فراهم ميآورد كه انسان بفهمد تنها خدا نيازمندان را در مييابد: ﴿اَمَّن يُجيبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ ويَكشِفُ السّو﴾ ( سوره نمل، آيه 62.) وگرنه خدا كسي است كه حتي روزي كساني را كه به زبان منكر ذات مقدس او هستند، تأمين ميكند: يا من يعطي من سأله يا من يعطي من لم يسئله و من لم يعرفه تحنّناً منه و رحمة(دعای ماه رجب).
بر اين اساس، ﴿هُنالِك﴾ در اين آيه مانند ﴿هُنالِك﴾ در آيه ﴿فَغُلِبوا هُنالِكَ وانقَلَبوا صغِرين﴾ (سوره اعراف، آيه 119) و آيه ﴿هُنالِكَ الوَليَةُ لِلّهِ الحَقّ﴾ (سوره كهف، آيه 44) است؛ يعني آنگاه كه عجز ديگران روشن شود، ولايت الهي ظهور كرده است. حضرت زکریا در سنيني بوده كه از نظر عوامل ظاهري فرزنددار نميشده؛ ولي با مشاهده كرامات مريم(عليهاالسلام) با اميدواري دست به دعا برداشته و از خداوند فرزند خواسته است.
گفتن ﴿رَبّ﴾ در دعاي حضرت زكريّا(عليهالسلام) و اینکه آن حضرت حرف ندا نيز به كار نبرد: زيرا كسي كه كرامتهاي فراواني را مشاهده كند، خود را در محضر و مشهد خدا ميبيند و ديگر با حرف ندا و به صورت «يا ربّ» او را نميخواند، بلكه در مقام احساس قرب خدا و بدون حرف ندا ميگويد: ﴿رَبِّ﴾. («يا ربّ» در آغاز دعاست و داعي پس از احساس قرب تنها «ربِّ» ميگويد.)
بر اين اساس، منشأ پيدايش يحياي شهيد(عليهالسلام) دعاي حضرت زكريّا(عليهالسلام) و منشأ دعاي حضرت زكريّا(عليهالسلام) مشاهده كمالات و كرامات حضرت مريم(عليهاالسلام) و كارهاي خارق عادتي بود كه پيرامون وي رخ ميداد، وگرنه زمينه درخواست فرزند در سنين سالمندي و فرتوتي براي او فراهم نميشد.
پس از مشاهده كرامتهاي مريم بود كه حضرت زكريّا(عليهالسلام) با اهتمامي وصف ناشدني در تضرّع و ناله از خداي سبحان فرزند طيّب طلبيد، پس با توجه به اين پيوند عميق ميتوان گفت يحيي(عليهالسلام) نيز مانند عيسي(عليهالسلام) از بركت وجود مريم(عليهاالسلام) است. با اين بيان مفاد ﴿لَيسَ الذَّكَرُ كالانثي﴾ روشنتر ميشود؛ يعني هرگز پسري كه ميخواست مانند دختري نيست كه به او عطا شد... و دعاي حضرت زكريّا(عليهالسلام) براي صاحب فرزند شدن، مانند همه كارهاي انبيا(عليهمالسلام) بر اساس مصلحت است، زيرا نتيجه اين دعا ولادت يحيي(عليهالسلام) است. او نخستين كسي بود كه به حقّانيّت نبوّت عيساي مسيح(عليهالسلام) گواهي داد و ديگران نيز از وي پيروي كردند، چون بزرگ قوم خويش بود. يحيي(عليهالسلام) خود نيز وارث پدر و وسيله استمرار سلسله نبوّت، ولايت و رهبري شد.
فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحينَ ﴿39﴾
گزيده تفسير
دعاي زكريا(عليهالسلام) به اجابت رسيد و گروهي از فرشتگان در حال اشتغال او به نماز كه در آن زمينه بيشتري براي سخن گفتن با فرشتگان و شنيدن پيام و نداي آنان هست به آن حضرت بشارت دادند كه خداوند به وي فرزندي با ويژگيها و امتيازاتي ارزنده عطا خواهد كرد. در اين بشارت، نام فرزند نيز ذكر شد. البته محتمل است كه حضرت زكريا از راهي ديگر اطلاع يافته باشد.
استجابت دعا و تبشير، زود عملي شد؛ اما ميلاد يحيي(عليهالسلام) شايد طول كشيده باشد.
برخي اوصاف و ويژگيهاي منحصر به فرد و بيسابقه حضرت يحيي كه بيان آنها پيشگويي و اخبار از غيب و شرح اجابت دعاي حضرت زكرياست، بدين شرحاند:
1. بيسابقه بودن نام وي.
2. مصدِّق حضرت عيسي بودن و دعوت مردم به سوي او. اين تصديق در فضايي كه همه آن حضرت را تكذيب و مادر وي را متهم ميكردند، قيام در راه حق و افتخار و فضيلتي بزرگ براي حضرت يحيي است؛ مانند اولين مسلمان بودن اميرمؤمنان(عليهالسلام).
3. آزاد و آقا و مهذّب و پاك و با فضل بودن و در ميان مردم از سيادت و آقايي و تشخّص و چيرگي و برتري معنوي برخوردار بودن.
4. محاصره كردن غرايز و اميال و اقتدار بر ضبط شهوت و سيطره بر آن و به اسارت گرفتن و كوشش در نابود كردن آن با عفت و پاكدامني و همبستر نشدن با زنان. حضرت يحيي چنان قدرت محاصره و ضبط نفس داشت كه برهمه اميال خود غلبه و هواي نفس را بنده خويش كرد.
5. دارا بودن مقام نبوت.
6. بودن در سلسله انبيا و زمره صالحان ويژه و برتر كه گوهر ذاتشان به مقام صلاح بار يافته است
تفسير
تناسب آيات
بر اساس آيه قبلي، حضرت زكريّا(عليهالسلام) با مشاهده مريم(عليهاالسلام) كه نتيجه دعا و درخواست مادرش از درگاه ربوبي بود و با مشاهده كرامت حضرت مريم(عليهاالسلام) شوق دعا و درخواست فرزند صالح و اميد اجابت را در خود حس كرد و دست به دعا برداشت.
آيه مورد بحث ميفرمايد كه دعاي آن حضرت به اجابت رسيد و فرشتگان به او در حالي كه مشغول عبادت بود بشارت دادند كه خداوند فرزندي به نام يحيي با ويژگيها و امتيازاتي ارزنده عنايت ميفرمايد.
اشارات و لطايف
1. تأثير تخيّل در باروري فرزند صالح و جميل
قدرت خيال و سيطره تخيّل بر عناصر طبيعي براي آن است كه حوزه خيال از تجرّد نسبي برخوردار است و فراتر از طبيعت (و فروتر از عقل) است. هرچند بين خيال متّصل و منفصل در درجه وجودي فرق است، هر يك از آنها برتر از حوزهطبيعتاند و اگر در آن مؤثرند و قلمرو طبيعت از آن متأثر است، براي همين اعتلاي وجود آن نسبت به محدوده طبيعت است.
برخي بر اين باورند كه صورت علمي حضرت زكريّا(عليهالسلام) در حوزه تخيّل وي نسبت به جريان مريم(عليهاالسلام) مايه پيدايش، پرورش و شكوفايي حضرت يحيي(عليهالسلام) شد. وي خيال را از حوزهطبيعت ميداند، در حالي كه اين چنين نيست، مگر آنكه به لحاظ عالم عقل از خيال به موجود طبيعي ياد شود.
به هر روي، طرح ايشان در باروري فرزند صالح و جميل اين است: 1.مرد هنگام نكاح با همسر خود چهره هر كسي را از علما خواست ترسيم كند. 2. براي تحكيم آن، همان دانشمند را با چهرهاي كه ديد متمثّل كند. 3.چهره ظاهري او را مطابق علم و حُسن خلق وي ترسيم كند، به طوري كه گويا آن فضايل نفساني به صورت جسماني مجسّم شده است، و همان صورت تجسيمي از معاني و محاسن روحي را براي همسر خود نيز ترسيم كند، به گونهاي كه هر دو هماهنگ، جامع بين جمال معنا و حُسن صورت را تخيّل كنند؛ آنگاه فرزند به همان وضع متولد ميشود و اگر تخلّف شود، بر اثر اختلال در اصل تصوير يا كيفيّت آن است و توده مردم از آن به «تَوَحّم زن» تعبير ميكنند.
4. گاهي رخ ميدهد كه يكي از دو نفر (زن و شوهر)، يا هر دو هنگام نكاح صورت سگ يا شير يا حيوان ديگر را تخيّل ميكنند. در اين حال فرزند به سيرت همان حيوان درميآيد و اگر مرد صورت يك حيوان و زن صورت حيوان ديگر را تخيل كردهاند فرزند از هر دو حيوان به صورت تلفيق نمونه خواهد داشت؛ حتي از لحاظ حُسن ظاهر يا قبح آن. (ر.ك: رحمة من الرحمن، ج1، ص438 ـ 437.)
قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لي غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَ امْرَأَتي عاقِرٌ قالَ كَذلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ ما يَشاءُ ﴿40﴾
گزيده تفسير
حضرت زكريّا(عليهالسلام) با شگفتي و همراه ادب از خداوند ميپرسد كه چگونه در پيري و با همسر پير و نازايش فرزنددار خواهد شد و پاسخ به او قانون جاودانه ﴿كَذلِكَ اللهُ يَفعَلُ ما يَشاء﴾ است كه حاكي از قدرت بيكران الهي است.
گفتار و تعجب حضرت زكريا نه به معناي استبعاد آن كار، بلكه از سنخ بزرگ شمردن كار و نعمت خدا و براي ادامه دادن گفتوگو با خدا يا دانستن اين مطلب بود كه آيا خداوند با حفظ موجود يعني اثرگذاري پيري و عقيم بودن همسر يا با تغيير وضع و از همسري ديگر يا با دگرگوني در او و همسرش بهوي فرزند ميدهد.
فرشتگان براي كاستن از شدّت تعجّب حضرت زكريا گفتند: خداوند هر كاري را بخواهد ميكند. هيچ چيزي توان ايستادگي در برابر قدرت مطلق او را ندارد و متعلق اراده حكمتْ محور الهي، گاهي كار عادي و زماني خارق عادت است؛ مانند اعجازها.
مفردات
غُلام: «غَلْم» بيرون شدن از حدّ اعتدال در مطلق اشتهاست و اين معنا در طفل تجلّي پيدا ميكند، تا اينكه به احتلام و عقل برسد و بعد از آن به طور خاص در شهوت جنسي ظاهر ميشود.
غُلام، صفت مشبهه بر وزن شُجاع، در اصل طفلي است كه از تمام جهات غرق در شهوات است و به مرتبه عقل و احتلام نرسيده است. در قرآن كريم غلام، هم بر مولود جديد اطلاق شده است؛ مثل ﴿نُبَشِّرُكَ بِغُلمٍ اسمُهُ يَحيي﴾ (سوره مريم، آيه 7.) و هم بر طفل نابالغ؛ مانند ﴿يابُشري هذا غُلم﴾ (سوره يوسف، آيه 19. )
عاقر: «عَقر» متحول شدن مسير زندگي و متغيّر شدن حركت طبيعي است، به گونهاي كه جريان اصيل لغو شود؛ مانند نازاشدن زن، تغيير جريان زندگي شتر با قطع پايين پاهايش و...، بنابراين عاقر كسي است كه جريان امرش دگرگون شده است و در زن آن است كه جريان طبيعياش متحوّل شده است و بچّه نميزايد. اين معنا از مختصات زنهاست.
راز پرسش حضرت زكريّا
با خبران از قدرت ذات اقدس خداوند با جدّيتي تمام حاجت خود را از خدا ميخواهند، پس زكريّا(عليهالسلام) چگونه مشكلاتي چون پيري خود و پيري و عقيم بودن همسرش را مطرح ميكند و آنها را مُصحّح تعجّب ميداند و با شگفتي ميپرسد: ﴿اَنّي يَكونُ لي غُلم﴾
پاسخ تعجب اين است كه سخنان زكريّا(عليهالسلام) استبعاد نيست. او در دعايش به عجز خود معترف و به اعتماد كاملش به خداي سبحان تصريح ميكند و اينگونه سخن گفتن، يا براي آن است كه ميخواهد گفتوگويش با خداي سبحان ادامه يابد؛ مانند موساي كليم(عليهالسلام) كه در پاسخ ﴿وما تِلكَ بِيَمينِكَ يموسي﴾ (سوره طه، آيه 17.)گفت: ﴿...هِي عَصَاي اَتَوَكَّؤُا عَلَيها واَهُشُّ بِها عَلي غَنَمي ولِي فيها مَئارِبُ اُخري﴾ (سوره طه، آيه 18.) يا براي آن است كه ميخواهد بداند آيا خداي سبحان با حفظ وضع موجود وي و نيز با همين همسر پير و عقيم به او فرزند ميدهد يا با تغيير وضع؛ مانند آنكه از همسري ديگر باشد؛ همچون ماجراي حضرت ابراهيم(عليهالسلام) و هاجر و ساره؛ يا در او و همسرش دگرگونياي پديد خواهد آورد.
گذشته از اين احتمالها جريان استعظام كار الهي در قبال استبعاد آن مطرح است؛ يعني گفتار حضرت زكريا از سنخ بزرگ شمردن كار خداست نه بعيد دانستن آن؛ و استعظام اين نيست كه چنين مطلبي نسبت به قدرت الهي عظيم است، بلكه بدين معناست كه نعمت بزرگي از طرف خداوند به او داده شد.
تذكّر: اَدَب كه همانا ظرافت در گفتار است در محاوره حضرت زكريّا(عليهالسلام) با خداوند مشهود است، زيرا هيچ تعبيري از نكاح، زواج، توليد و مانند آن بهكار نبرد، بلكه فقط از كهنسالي سخن گفت.