تفسیر شریف تسنیم سوره آل عمران (شماره 116)

فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ كَفَّلَها زَكَرِيَّا كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِساب﴿37﴾

گزيده تفسير

اين آيه از اجابت دعاي مادر مريم(عليهاالسلام) خبر مي‏دهد؛ مريم كه بايد بدون همسر، مادر پيامبري مانند حضرت عيسي شود، از اين‏رو هم پذيرش او براي خدمتگزاري بيت مقدس و هم رشد و تربيت او ويژه و با اهميت بود و براي تحقق تربيت شايسته، هم از مبدأ فاعلي (مربي لايق) هم از طعام طيب و پاك و هم استاد شايسته و الهي و هم از درس خوب و محيطي امن و روحاني براي جهاد و سخت‏كوشي در عبادت و مبارزه و محاربه با نفس و شيطان برخوردار بود.

خداوند سبحان حضرت زكريا(عليه‌السلام) را كفيل و متعهد به تأمين معيشت و امور زندگي حضرت مريم قرار داد. زكريا(عليه‌السلام) هرگاه براي تكفّل و تربيت مريم(عليهاالسلام) به آن محراب وارد مي‏شد، به گونه‏اي سؤال‏انگيز رزقي آماده را مي‏ديد؛ رزقي ويژه و غير معهود كه غذا يا ميوه رايج و عادي آن زمان نبود و به ديگران نمي‏رسيد و به لحاظ هماهنگي روزي غيبي با حساب عالم شهادت، آن رزق مناسب همان دوران سنّي حضرت مريم بود، از اين‏رو از وي پرسيد: اين روزي از كجاست؟ اين رزق، كرامت ويژه و خارق عادت بود؛ آن‏سان كه زكريا را به فكر انجام دادن كاري كريمانه و غير عادي انداخت و آن درخواست فرزند طيب از خدا بود.

 

تفسير

تناسب آيات

بر اساس آيه قبل، مادر مريم(عليهاالسلام) وقتي ايشان را به دنيا آورد، گفت: ﴿واِنّي اُعيذُها بِكَ وذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيطنِ الرَّجيم﴾. در اين آيه شريف خداي سبحان از اجابت دعاي او خبر مي‏دهد.

پذيرش و رشد ويژه

خداوند داراي اِنبات تكويني براي همگان است: ﴿واللهُ اَنبَتَكُم مِنَ الارضِ نَباتا * ثُمَّ يُعيدُكُم فيها ويُخرِجُكُم اِخراجا﴾ (سوره نوح، آيات 18 ـ 17) ولي اِنبات حضرت مريم(عليهاالسلام): ﴿واَنبَتَها نَباتًا حَسَنا﴾ كه در پاسخ ﴿اُعيذُها﴾ (سوره آل عمران، آيه 36) است، انباتي ويژه است، زيرا سخن از انبات از زمين نيست، بلكه سخن از «نبات حسن» است؛ مانند ﴿والبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخرُجُ نَباتُهُ بِاِذنِ رَبِّه﴾ (سوره اعراف، آيه 58) انسان طيّب و طاهر، به عنايت الهي با زمينه مناسب رشد مي‏كند.

از اينكه واژه «قبول» و «نبات» را با وصف «حسن» آورده است معلوم مي‏شود كه هم پذيرش حضرت مريم(عليهاالسلام) براي خدمتگزاري بيت مقدس و هم رشد و تربيت او هردو ويژه بوده است.

لوازم تربيت شايسته حضرت مريم

براي تحقّق تربيت شايسته حضرت مريم(عليهاالسلام) هم مبدأ فاعلي را كه داشتن مربّي لايق است، ذكر فرمود: ﴿وكَفَّلَها زَكَرِيّا﴾ و هم برخورداري وي از طعام طيّب و پاك را و هم استاد شايسته و هم درس خوب را.

معناي رزق بي‏حساب

خداي سبحان به هر كس بخواهد بي‏وسيله و محاسبات عادي روزي مي‏دهد: ﴿اِنَّ اللهَ يَرزُقُ مَن يَشاءُ بِغَيرِ حِساب﴾، هرچند در روزي دادن با وسايل عادي نيز تنها رازق خداست: ﴿اِنَّ اللهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذو القُوَّةِ المَتين﴾ (سوره ذاريات، آيه 58)

رزق نيز روزي مادي و معنوي را دربر مي‏گيرد، چنان كه امام صادق(عليه‌السلام) در تطبيق «طعام» در آيه ﴿فَليَنظُرِ الانسنُ اِلي طَعامِه﴾ (سوره عبس، آيه 24) بر رزق معنوي فرمود: علمه الذي يأخذه عمّن يأخذه (الكافي، ج1، ص50؛ الاختصاص، ص4؛ بحار الانوار، ج2، ص96.)

نكته: 1. رزق گاهي عادي و زماني غير عادي است؛ مانند ميوه فصل معيّن در فصل ديگر، زيرا ميوه فصل معيّن در همان فصل رزق محسوب و عادي است.

2. رزق گاهي مادي است و گاهي معنوي؛ مانند علم و ساير فضايل نفساني.

3. رزق محسوس گاهي طبيعي است و زماني غير طبيعي؛ مانند مائده آسماني.

4. رساندن رزق طبيعي گاهي عادي است و زماني غير عادي، چنان‏كه رساندن رزق معنوي مانند علم گاهي عادي است كه با درس و بحث حاصل مي‏شود و زماني غير عادي است كه در رؤيا يا حالت منامي و مانند آن به دست مي‏آيد. همه اين امور و مانند آن مشمول رزق بحساب و ﴿بِغَيرِ حِساب﴾ خداست.

راه برخورداري از رزق ﴿بِغَيرِ حِساب

التزام محراب عبادت از لحاظ ذات، صفت و فعل كه همان تقواي تامّ و مشمول آيه ﴿اتَّقوا اللهَ حَقَّ تُقاتِه﴾ (سوره آل عمران، آيه 102) و مصداق آيه ﴿فَاتَّقُوا اللهَ مَا استَطَعتُم﴾ (سوره تغابن، آيه 16) است، رزق ﴿بِغَيرِ حِساب﴾ را همراه دارد و معادل آيه ﴿مَن يَتَّقِ اللهَ يَجعَل لَهُ مَخرَجا * ويَرزُقهُ مِن حَيثُ لايَحتَسِب﴾ (سوره طلاق، آيات 3 ـ 2) مي‏شود و با عنايت به اينكه رزق اعم از مأكول و مشروب و علوم و معارف است چنان‏كه رزق علمي اعم از حصولي و حضوري است، عصاره مطالب تفسيري اين بخش از آيات، پشتوانه قرآني احاديثي است كه انفجار چشمه‏هاي حكمت را محصول اخلاص اربعين مي‏داند: ما أخلص عبد لله(عزّ وجلّ) أربعين صباحاً إلاّ جرت ينابيع الحكمة من قلبه علي لسانه. (عيون اخبار الرضا(عليه‌السلام)، ج2، ص74)

سَنَد اين مطالب از لحاظ نمونه خارجي، جريان محراب‏انديشي و محراب‏محوري حضرت مريم(عليهاالسلام) است كه خداوند وي را نمونه مردم (نه خصوص زنان و نه خصوص مردان) با ايمان قرار داد و چنين فرمود: ﴿وضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذينَ ءامَنوا امرَاَتَ فِرعَونَ... * ومَريَمَ ابنَتَ عِمرنَ) (سوره تحريم، آيات12 ـ 11)

 

هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لي‏ مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَميعُ الدُّعاء ﴿38﴾

گزيده تفسير

مشاهده صحنه‏هاي شگفت‏انگيز پيرامون حضرت مريم(عليهاالسلام)، و نيز مشاهده كمالات و كرامات وي، انگيزه درخواست فرزند صالح و اميدواري به لطف و رحمت خداوندي را در زكريّا(عليه‌السلام) پديد آورد، بنابراين طلوع اين تقاضا با آن صحنه زماني يا زميني مرتبط است و اين به معناي جهل آن حضرت به امكان خرق عادت نيست، بلكه وي كه اعقاب صالحي نداشت و اوضاع نيز براي ولادت فرزند برايش مساعد نبود در جست‏وجوي فرصتي براي مطرح كردن خواسته‏اش بود و در آن حال انتفاي علل و عوامل مادي، با اميدواري و اهتمامي وصف ناشدني در تضرّع و ناله از خداي سبحان فرزندي طيب و صالح مانند حضرت مريم طلبيد.

آن حضرت در مقام احساس قرب به خدا كه خود را در محضر و مشهد خدا مي‏ديد تحت ربوبيت حق تعالي و با اين باور كه نعمت خداوند ابتدايي است، خواسته‏هايش را با اميد دريافت بي‏واسطه يا با كمترين واسطه آن مطرح كرد.

زكريّا (عليه‌السلام) با تأسّي به حضرت ابراهيم (عليه‌السلام)، در بياني كه به منزله ذكر دليل است، گفت: تو بزرگواري و دعا را مستجاب مي‏كني. وي در دعايش هم خدا را به وصف ثبوتي، مانند قادر، عليم، حكيم و سميع خواند و هم به عجز خويش اعتراف كرد و اين هر دو لازمه دعاست.

تناسب درخواست زكريّا با مشاهده كرامت مريم

تعبير ﴿هُنالِك﴾، صرف بيان قصّه نيست، بلكه تحليل نتيجه‏گيري از حوادث پيش‏بيني نشده و آموزش راه مناجات و دعاست و مي‏آموزاند با انتفاي علل و عوامل مادي نيز مي‏توان با اميدواري به خداوند دست به دعا برداشت. آري انسان آن‏گاه كه دستش از علل مادّي كوتاه شود، بهتر مي‏فهمد كه تنها خدا نيازمندان را درمي‏يابد.

عدم دسترسي به عوامل مادي، زمينه بيشتري فراهم مي‏آورد كه انسان بفهمد تنها خدا نيازمندان را در مي‏يابد:  ﴿اَمَّن يُجيبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ ويَكشِفُ السّو﴾ ( سوره نمل، آيه 62.) وگرنه خدا كسي است كه حتي روزي كساني را كه به زبان منكر ذات مقدس او هستند، تأمين مي‏كند: يا من يعطي من سأله يا من يعطي من لم يسئله و من لم يعرفه تحنّناً منه و رحمة(دعای ماه رجب).

بر اين اساس، ﴿هُنالِك﴾ در اين آيه مانند ﴿هُنالِك﴾ در آيه ﴿فَغُلِبوا هُنالِكَ وانقَلَبوا صغِرين﴾ (سوره اعراف، آيه 119) و آيه ﴿هُنالِكَ الوَليَةُ لِلّهِ الحَقّ﴾ (سوره كهف، آيه 44) است؛ يعني آن‏گاه كه عجز ديگران روشن شود، ولايت الهي ظهور كرده است. حضرت زکریا در سنيني بوده كه از نظر عوامل ظاهري فرزنددار نمي‏شده؛ ولي با مشاهده كرامات مريم(عليهاالسلام) با اميدواري دست به دعا برداشته و از خداوند فرزند خواسته است.

گفتن ﴿رَبّ﴾ در دعاي حضرت زكريّا(عليه‌السلام) و اینکه آن حضرت حرف ندا نيز به كار نبرد: زيرا كسي كه كرامت‏هاي فراواني را مشاهده كند، خود را در محضر و مشهد خدا مي‏بيند و ديگر با حرف ندا و به صورت «يا ربّ» او را نمي‏خواند، بلكه در مقام احساس قرب خدا و بدون حرف ندا مي‏گويد: ﴿رَبِّ﴾. («يا ربّ» در آغاز دعاست و داعي پس از احساس قرب تنها «ربِّ» مي‏گويد.)

بر اين اساس، منشأ پيدايش يحياي شهيد(عليه‌السلام) دعاي حضرت زكريّا(عليه‌السلام) و منشأ دعاي حضرت زكريّا(عليه‌السلام) مشاهده كمالات و كرامات حضرت مريم(عليهاالسلام) و كارهاي خارق عادتي بود كه پيرامون وي رخ مي‏داد، وگرنه زمينه درخواست فرزند در سنين سالمندي و فرتوتي براي او فراهم نمي‏شد.

پس از مشاهده كرامت‏هاي مريم بود كه حضرت زكريّا(عليه‌السلام) با اهتمامي وصف ناشدني در تضرّع و ناله از خداي سبحان فرزند طيّب طلبيد، پس با توجه به اين پيوند عميق مي‏توان گفت يحيي(عليه‌السلام) نيز مانند عيسي(عليه‌السلام) از بركت وجود مريم(عليهاالسلام) است. با اين بيان مفاد ﴿لَيسَ الذَّكَرُ كالانثي﴾ روشن‏تر مي‏شود؛ يعني هرگز پسري كه مي‏خواست مانند دختري نيست كه به او عطا شد... و دعاي حضرت زكريّا(عليه‌السلام) براي صاحب فرزند شدن، مانند همه كارهاي انبيا(عليهم‌السلام) بر اساس مصلحت است، زيرا نتيجه اين دعا ولادت يحيي(عليه‌السلام) است. او نخستين كسي بود كه به حقّانيّت نبوّت عيساي مسيح(عليه‌السلام) گواهي داد و ديگران نيز از وي پيروي كردند، چون بزرگ قوم خويش بود. يحيي(عليه‌السلام) خود نيز وارث پدر و وسيله استمرار سلسله نبوّت، ولايت و رهبري شد.

 

فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‏ مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحينَ ﴿39﴾

گزيده تفسير

دعاي زكريا(عليه‌السلام) به اجابت رسيد و گروهي از فرشتگان در حال اشتغال او به نماز كه در آن زمينه بيشتري براي سخن گفتن با فرشتگان و شنيدن پيام و نداي آنان هست به آن حضرت بشارت دادند كه خداوند به وي فرزندي با ويژگي‏ها و امتيازاتي ارزنده عطا خواهد كرد. در اين بشارت، نام فرزند نيز ذكر شد. البته محتمل است كه حضرت زكريا از راهي ديگر اطلاع يافته باشد.

استجابت دعا و تبشير، زود عملي شد؛ اما ميلاد يحيي(عليه‌السلام) شايد طول كشيده باشد.

برخي اوصاف و ويژگي‏هاي منحصر به فرد و بي‏سابقه حضرت يحيي كه بيان آن‏ها پيشگويي و اخبار از غيب و شرح اجابت دعاي حضرت زكرياست، بدين شرح‏اند:

1. بي‏سابقه بودن نام وي.

2. مصدِّق حضرت عيسي بودن و دعوت مردم به سوي او. اين تصديق در فضايي كه همه آن حضرت را تكذيب و مادر وي را متهم مي‏كردند، قيام در راه حق و افتخار و فضيلتي بزرگ براي حضرت يحيي است؛ مانند اولين مسلمان بودن اميرمؤمنان(عليه‌السلام).

3. آزاد و آقا و مهذّب و پاك و با فضل بودن و در ميان مردم از سيادت و آقايي و تشخّص و چيرگي و برتري معنوي برخوردار بودن.

4. محاصره كردن غرايز و اميال و اقتدار بر ضبط شهوت و سيطره بر آن و به اسارت گرفتن و كوشش در نابود كردن آن با عفت و پاكدامني و همبستر نشدن با زنان. حضرت يحيي چنان قدرت محاصره و ضبط نفس داشت كه برهمه اميال خود غلبه و هواي نفس را بنده خويش كرد.

5. دارا بودن مقام نبوت.

6. بودن در سلسله انبيا و زمره صالحان ويژه و برتر كه گوهر ذاتشان به مقام صلاح بار يافته است

 تفسير

تناسب آيات

بر اساس آيه قبلي، حضرت زكريّا(عليه‌السلام) با مشاهده مريم(عليهاالسلام) كه نتيجه دعا و درخواست مادرش از درگاه ربوبي بود و با مشاهده كرامت حضرت مريم(عليهاالسلام) شوق دعا و درخواست فرزند صالح و اميد اجابت را در خود حس كرد و دست به دعا برداشت.

آيه مورد بحث مي‏فرمايد كه دعاي آن حضرت به اجابت رسيد و فرشتگان به او در حالي كه مشغول عبادت بود بشارت دادند كه خداوند فرزندي به نام يحيي با ويژگي‏ها و امتيازاتي ارزنده عنايت مي‏فرمايد.

اشارات و لطايف

1. تأثير تخيّل در باروري فرزند صالح و جميل

قدرت خيال و سيطره تخيّل بر عناصر طبيعي براي آن است كه حوزه خيال از تجرّد نسبي برخوردار است و فراتر از طبيعت (و فروتر از عقل) است. هرچند بين خيال متّصل و منفصل در درجه وجودي فرق است، هر يك از آن‏ها برتر از حوزه‏طبيعت‏اند و اگر در آن مؤثرند و قلمرو طبيعت از آن متأثر است، براي همين اعتلاي وجود آن نسبت به محدوده طبيعت است.

برخي بر اين باورند كه صورت علمي حضرت زكريّا(عليه‌السلام) در حوزه تخيّل وي نسبت به جريان مريم(عليهاالسلام) مايه پيدايش، پرورش و شكوفايي حضرت يحيي(عليه‌السلام) شد. وي خيال را از حوزه‏طبيعت مي‏داند، در حالي كه اين چنين نيست، مگر آنكه به لحاظ عالم عقل از خيال به موجود طبيعي ياد شود.

به هر روي، طرح ايشان در باروري فرزند صالح و جميل اين است: 1.مرد هنگام نكاح با همسر خود چهره هر كسي را از علما خواست ترسيم كند. 2. براي تحكيم آن، همان دانشمند را با چهره‏اي كه ديد متمثّل كند. 3.چهره ظاهري او را مطابق علم و حُسن خلق وي ترسيم كند، به طوري كه گويا آن فضايل نفساني به صورت جسماني مجسّم شده است، و همان صورت تجسيمي از معاني و محاسن روحي را براي همسر خود نيز ترسيم كند، به گونه‏اي كه هر دو هماهنگ، جامع بين جمال معنا و حُسن صورت را تخيّل كنند؛ آن‏گاه فرزند به همان وضع متولد مي‏شود و اگر تخلّف شود، بر اثر اختلال در اصل تصوير يا كيفيّت آن است و توده مردم از آن به «تَوَحّم زن» تعبير مي‏كنند.

4. گاهي رخ مي‏دهد كه يكي از دو نفر (زن و شوهر)، يا هر دو هنگام نكاح صورت سگ يا شير يا حيوان ديگر را تخيّل مي‏كنند. در اين حال فرزند به سيرت همان حيوان درمي‏آيد و اگر مرد صورت يك حيوان و زن صورت حيوان ديگر را تخيل كرده‏اند فرزند از هر دو حيوان به صورت تلفيق نمونه خواهد داشت؛ حتي از لحاظ حُسن ظاهر يا قبح آن. (ر.ك: رحمة من الرحمن، ج1، ص438 ـ 437.)

 

قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لي‏ غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَ امْرَأَتي‏ عاقِرٌ قالَ كَذلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ ما يَشاءُ ﴿40﴾

گزيده تفسير

حضرت زكريّا(عليه‌السلام) با شگفتي و همراه ادب از خداوند مي‏پرسد كه چگونه در پيري و با همسر پير و نازايش فرزنددار خواهد شد و پاسخ به او قانون جاودانه ﴿كَذلِكَ اللهُ يَفعَلُ ما يَشاء﴾ است كه حاكي از قدرت بيكران الهي است.

گفتار و تعجب حضرت زكريا نه به معناي استبعاد آن كار، بلكه از سنخ بزرگ شمردن كار و نعمت خدا و براي ادامه دادن گفت‏وگو با خدا يا دانستن اين مطلب بود كه آيا خداوند با حفظ موجود يعني اثرگذاري پيري و عقيم بودن همسر يا با تغيير وضع و از همسري ديگر يا با دگرگوني در او و همسرش به‏وي فرزند مي‏دهد.

فرشتگان براي كاستن از شدّت تعجّب حضرت زكريا گفتند: خداوند هر كاري را بخواهد مي‏كند. هيچ چيزي توان ايستادگي در برابر قدرت مطلق او را ندارد و متعلق اراده حكمتْ محور الهي، گاهي كار عادي و زماني خارق عادت است؛ مانند اعجازها.

مفردات

غُلام: «غَلْم» بيرون شدن از حدّ اعتدال در مطلق اشتهاست و اين معنا در طفل تجلّي پيدا مي‏كند، تا اينكه به احتلام و عقل برسد و بعد از آن به طور خاص در شهوت جنسي ظاهر مي‏شود.

غُلام، صفت مشبهه بر وزن شُجاع، در اصل طفلي است كه از تمام جهات غرق در شهوات است و به مرتبه عقل و احتلام نرسيده است. در قرآن كريم غلام، هم بر مولود جديد اطلاق شده است؛ مثل ﴿نُبَشِّرُكَ بِغُلمٍ اسمُهُ يَحيي﴾ (سوره مريم، آيه 7.) و هم بر طفل نابالغ؛ مانند ﴿يابُشري هذا غُلم﴾  (سوره يوسف، آيه 19. )

عاقر: «عَقر» متحول شدن مسير زندگي و متغيّر شدن حركت طبيعي است، به گونه‏اي كه جريان اصيل لغو شود؛ مانند نازاشدن زن، تغيير جريان زندگي شتر با قطع پايين پاهايش و...، بنابراين عاقر كسي است كه جريان امرش دگرگون شده است و در زن آن است كه جريان طبيعي‏اش متحوّل شده است و بچّه نمي‏زايد. اين معنا از مختصات زن‏هاست.

راز پرسش حضرت زكريّا

با خبران از قدرت ذات اقدس خداوند با جدّيتي تمام حاجت خود را از خدا مي‏خواهند، پس زكريّا(عليه‌السلام) چگونه مشكلاتي چون پيري خود و پيري و عقيم بودن همسرش را مطرح مي‏كند و آن‏ها را مُصحّح تعجّب مي‏داند و با شگفتي مي‏پرسد: ﴿اَنّي يَكونُ لي غُلم

پاسخ تعجب اين است كه سخنان زكريّا(عليه‌السلام) استبعاد نيست. او در دعايش به عجز خود معترف و به اعتماد كاملش به خداي سبحان تصريح مي‏كند و اين‏گونه سخن گفتن، يا براي آن است كه مي‏خواهد گفت‏وگويش با خداي سبحان ادامه يابد؛ مانند موساي كليم(عليه‌السلام) كه در پاسخ ﴿وما تِلكَ بِيَمينِكَ يموسي﴾ (سوره طه، آيه 17.)گفت: ﴿...هِي عَصَاي اَتَوَكَّؤُا عَلَيها واَهُشُّ بِها عَلي غَنَمي ولِي فيها مَئارِبُ اُخري﴾ (سوره طه، آيه 18.) يا براي آن است كه مي‏خواهد بداند آيا خداي سبحان با حفظ وضع موجود وي و نيز با همين همسر پير و عقيم به او فرزند مي‏دهد يا با تغيير وضع؛ مانند آنكه از همسري ديگر باشد؛ همچون ماجراي حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) و هاجر و ساره؛ يا در او و همسرش دگرگوني‏اي پديد خواهد آورد.

گذشته از اين احتمال‏ها جريان استعظام كار الهي در قبال استبعاد آن مطرح است؛ يعني گفتار حضرت زكريا از سنخ بزرگ شمردن كار خداست نه بعيد دانستن آن؛ و استعظام اين نيست كه چنين مطلبي نسبت به قدرت الهي عظيم است، بلكه بدين معناست كه نعمت بزرگي از طرف خداوند به او داده شد.

تذكّر: اَدَب كه همانا ظرافت در گفتار است در محاوره حضرت زكريّا(عليه‌السلام) با خداوند مشهود است، زيرا هيچ تعبيري از نكاح، زواج، توليد و مانند آن به‏كار نبرد، بلكه فقط از كهنسالي سخن گفت.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شما اینجا هستید: خانه مقاله ها تفسیر شریف تسنیم سوره آل عمران (شماره 116)