تفسیر شریف تسنیم سوره بقره(شماره 123)
- توضیحات
- دسته: مقالات
- منتشر شده در 03 ارديبهشت 1400
- نوشته شده توسط مصطفی حسینی کوپایی
- بازدید: 609
يا بني إسرائيل اذكروا نعمتي الّتي أنعمت عليكم و أنّي فضّلتكم علي العالمين (122)
تناسب این آیه با آیات دیگر را بیان کنید.
ارتباط آيه مورد بحث و آيه بعد با مجموعه آياتي كه از آيه چهلم اين سوره درباره بنياسرائيل و با خطاب ﴿يا بنياسرائيل﴾ آغاز شده، روشن است؛ زيرا اين دو آيه به منزله تتمّهاي براي قصّه بنياسرائيل است. بدين معناست كه غرض از اين مطالب اين است كه قدر خود را بدانيد و نعمتهايي كه به شما ارزاني داشته شد به ياد آوريد و بترسيد از روزي كه كسي به كار كسي نيايد و نه عوضي كه خود را با آن بازخريد كند پذيرفته ميشود و نه شفاعتي سود ميبخشد و نه از نصرت خبري است.
پيوند اين دو آيه با آيات قبل كه سخن از عناد و لجاج اهل كتاب و كفر و اعراضشان از تدبّر در كتاب دارد نيز روشن است؛ زيرا گويا بدين معناست: چنين اعراض و كفري شايسته كسي كه مورد تكريم خدا واقع شده و بر غير خودش برتري يافته، نيست؛ پس كفران نورزيد و از فرجام شوم كفران بترسيد.
این آیه را با آیات که خداوند انسان را به ذکر الهی دعوت می کند مقایسه کنید.
خداي سبحان گاه انسانها را فقط به ياد و ذكر الهي دعوت ميكند و گاه آنها را به ياد جمال و جلال الهي و ياد نعمتها متذكر ميكند. انسانهاي كامل و اوحدي را كه عبادت محبّانه دارند، به ذكر خويش دعوت ميكند و ميفرمايد: ﴿اذكروني أذكركم﴾ (سوره بقره، آیه 152) امّا اوساط از انسانها را كه عبادتي خائفانه يا تاجرانه دارند، به نعمتهاي الهي متذكر كرده، ميفرمايد: ﴿اذكروا نعمتي الّتي أنعمت عليكم﴾
اگر انسان به ياد نعمت خدا نباشد نه تنها نعمت را از دست ميدهد، بلكه خود را گرفتار نقمت و عذاب الهي ميكند؛ از اين رو يادآوري نعمت معمولاً با يادآوري عذاب همراه است و در سور و آيات فراوان، جمال و جلال خداوند و قهر و مهر او در كنار هم يادآوري شده است.
آیا در این آیه نسبت به بنی اسرائیل هشدار استنباط می شود؟
خداي سبحان نعمتهاي فراواني به بني اسرائيل اعم از يهود و ترسا عطا كرد كه برترين آن، نعمت كثرت بعثت انبيا از ميان آنان بود، ليكن آنها كفران نعمت كردند. خداوند براي رهايي از كفران نعمت، به آنان هشدار ميدهد كه به ياد نعمتهاي الهي باشيد؛ ﴿يا بني إسرائيل اذكروا نعمتي الّتي أنعمت عليكم و أنّي فضّلتكم علي العالمين﴾ در اينجا نيز براساس همان اصل قرآني يادآوري جلال در كنار جمال و نعمت در كنار نقمت، بني اسرائيل را تنها به تذكر نعمت هشدار نميدهد، بلكه در ادامه يادآوري نعمت، آنان را از دشواري محاسبه روز قيامت ميترساند؛ ﴿و اتّقوا يوماً لاتجزي نفس عن نفس شيئاً و لايقبل منها عدل و لاتنفعها شفاعة و لا هم ينصرون﴾ (سوره بقره، آیه 123)
تفضیل و برتری بنی اسرائیل نسبی است یا نفسی؟
گرچه محتمل است از لحاظ کثرت انبیای ابراهیمی و اينكه همه آنان از بنياسرائيل بودند تفضيل مزبور نفسي باشد نه نِسْبي، ليكن چون قصص بسياري از انبيا در قرآن نيامده؛ ﴿ورسلاً قدقصصناهم عليك منقبل ورسلاً لم نقصصهم عليك وكلّم الله موسي تكليماً﴾ (سوره نساء، آیه 164) و ممكن است شمار زيادي از انبياي غيرمقصوص از اقليم خاص و نژاد مخصوص و دوده ويژه و اُسْره معيّن بوده باشند بنابراين تفضيل مزبور نسبي است، نه نفسي.
و اتّقوا يوماً لاتجزي نفس عن نفس شيئاً و لايقبل منها عدل و لاتنفعها شفاعة و لا هم ينصرون (123)
واژه یوم در این آیه به چه معناست؟
واژههاي «يوم» و «يومئذ» در قرآن كريم نوعاً درباره قيامت به كار رفته و گاه بر غير قيامت نيز اطلاق شده است. مقصود از «يوم» آنجا كه ناظر به قيامت است، روزِ در برابر شب يا مجموع شبانهروز نيست؛ زيرا آنگاه كه بساط شمس و قمر آسمان و زمين درهم پيچيده شد ليل و نهاري نيست تا شبي در برابر روز وجود داشته باشد. واژه «روز» در اين كاربرد به معناي «ظرف ظهور حق» است؛ ﴿ذلك اليوم الحق) نه روز در برابر شب يا مجموع شب و روز.
آیا در قیامت امکان کمک به دیگری وجود دارد؟
در آن روز، بر اثر طولاني و دردناك و پرخطر بودن، سنگين و دشوار و با عسرت است؛ ﴿إنّ هؤلاء يحبّون العاجلة و يذرون وراءهم يوماً ثقيلاً) ﴿فذلك يومئذ يوم عسير٭ علي الكافرين غير يسير) به گونهاي كه خردسالان را پير ميكند؛ ﴿يوماً يجعل الولدان شيباً) هيچ كس به فكر ديگري نيست و احدي كار ديگري را انجام نداده، از او كفايت نميكند؛ ﴿و اتّقوا يوماً لاتجزي نفس عن نفس شيئاً﴾؛ زيرا آن كس كه وارسته نيست گرفتار كار خويش است و بايد از خود دفاع كند؛ ﴿يوم تأتي كلّ نفس تجادل عن نفسها و توفّي كلّ نفس ما عملت) و آن كه وارسته است بدون اذن خدا براي ديگري كاري نميكند و خداي سبحان در برخي از مواقف هيچگاه اذن نميدهد.
نظام حاكم بر قيامت نظامي فردي است، نه جمعي. در آن روز انسان باعقيده، اخلاق، اعمال و گذشته خود محشور است؛ نه در آن روز ميتواند كاري انجام دهد و نه در آينده؛
آیا در قیامت امکان کمک عاطفی به انسان وجود دارد؟
در قيامت كمك عاطفي نيز ممكن و مجاز نيست؛ بهگونهاي كه دوست گرم و صميمي انسان نيز حال انسان را نميپرسد؛ ﴿و لايَسئل حميمٌ حميماً) زيرا سائل بايد مأذون باشد و خدا اين اذن را به او نميدهد. در قيامت اذن سخنگفتن به كسي داده نميشود؛ ﴿يوم يأت لاتكلّم نفس إلاّ بإذنه) و برخي افراد مأذون نيستند حتّي عذرخواهي كنند تا با اعتذار، از خزي و شرم و انفعال دروني خود كاسته، خود را از لحاظ رواني تخليه و سبك كنند؛ ﴿هذا يوم لاينطقون٭ و لايؤذن لهم فيعتذرون) زيرا در دنيا نسبت به آنان اتمام حجت شده و راه هرگونه عذري بسته شده است؛ ﴿معذرة إلي ربّكم)
عدل یعنی چه؟ آیا در قیامت عدل وجود دارد؟
یعنی در قیامت نمیتوان چیزی را به عنوان معادل عذاب پرداخت و از عذاب رهید؛ خدای سبحان معادلگیری را با نفی جنس، به طور مطلق منتفی اعلام کرده است « ولایقبل منها عدلٌ» و در تبیین آن میفرماید : اگر همهی زمین لبریز از طلا و از آنِ انسان تبهکار باشد و نیز چنانچه مالک دو برابر همهی آنچه در زمین است باشد و برای رهایی از عذاب بدهد از او پذیرفته نمیشود؛ زیرا در قیامت عدلگیری پذیرفته نیست و عین همان گناه را عذاب میبیند .
آیا شفاعت در قیامت وجود دارد؟اگر بله چرا در آیهی مبارکه نفی شده است؟
خدای سبحان، اگر چه در ابتدا در سیاق دیگر موارد دربارهی شفاعت نیز با نفی جنس فرمود: در قیامت شفاعت نیست: «یا أیها الذین ءامنوا أنفقوا ممّا رزقناکم من قبل أن یأتی یوم لابیع فیه و لاخلّه و لاشفاعه»، لیکن پس از آن در چندین بخش و به تدریج با رقیق کردن مسئله، شفاعت در قیامت را به صورت امری یقینی ثابت کرده است ؛ در آیه مورد بحث نیز میفرماید: شفاعت به حال کسی نافع نیست؛«ولا تنفعها شفاعه»
این تعبیر گویای آن است که اصل شفاعت محقق است لیکن برخی نمیتوانند از آن بهره ببرند.
آیا ابزارهای دنیوی برای بخشش در آخرت کارساز است؟
انسان در دنیا گاهی با ضابطه و گاهی با رابطه مشکل خود را حل میکند. اما در قیامت نه ضوابط کارگشاست تا انسان با خرید و فروش، فدیه و عوض دادن و مانند آن مشکل خویش را حل کند و نه جا برای روابط است تا با دوستیابی مشکل خویش را بگشاید؛
تفاوت این آیه با آیه 48 را بیان کنید؟
تغيير كوتاه و تفاوت اندك آيه 48 و آيه 123 در اين است كه در آيه 48 شفاعت قبل از عدل ذكر شده و در آيه 123 بعد از آن، و در آيه 48 قبول، به شفاعت و اخذ، به عدل اسناد داده شده و در آيه 123 عنوان قبول به عدل و نفع به شفاعت منسوب شده است. اين تنوّع، گذشته از آنكه هر تفنّني براي زدودن ملال مؤثر است، نكتهاي ديگر را ممكن است به همراه داشته باشد و آن اينكه گاهي اهتمام به شفاعت است و زماني اعتنا به عدل و تقديم هر كدام براي رعايت اهميّت همان چيزي است كه مقدم داشته شده است