معاد در قرآن(نشریه هادی شماره 65)
- توضیحات
- زیر مجموعه: مقالات
- دسته: قرآن و عترت
- منتشر شده در 07 آذر 1393
- نوشته شده توسط مهدی جلیلی
- بازدید: 1043
بسم الله الرحمن الرحیم
جهان بزرگي كه اعماقش ناپيدا و آفاقش ناآشكار است، و سراي وسيعي كه در عينِ وجود، قدم انسان بدان جا نرسيده با اعجاب و شگفتي فراواني همراه است.
مسأله عمده و پيچيده معاد دارالقراري است كه همه وقتي به آن ميرسند از حركت باز ميايستند و از مرتبه تحصيلي خويش نه فرازي دارند و نه فرودی. معاد جهان شهود و عين حضور است و اكنون ديوار بلند دنيا و حجاب مرتفع طبيعت مانع از ديدگان نوع بشر است كه عالم شهادت واقعي را جهان غيب ميداند و سراي روشن الهي را تاريكخانه هستي ميشمرد.
معاد كه پايان جهان است آغاز حيات جاويد است كه مرگ را در آستانه سراي خود ذبح كرده و جاودانگي و خلود را به ارمغان ميآورد و نياز فطري هر موجود حياتمندي را پاسخ مثبت گفته و مرگ را به حريم خود راه نميدهد.
تامّل درباره چنين حقيقتي از نظر عقل و از منظر نقل از اهميّت و ضرورت فراواني برخوردار است. چشم بستگان از عالم بقا و چشم دوختگان به جهان فنا در گردابي از غفلت و نسيان غوطهورند و آنگاه كه نهيب مرگ و تازيانههاي فرشتگان عذاب چشم جانشان را باز كرد فرصتي براي هيچ كاري ندارند و به ناچار دو دست پشيماني به دندان ميگزند و در جهنم حسرت و جحيم ندامت گرفتار خواهند آمد و برعكس، عاقبتانديشان و چارهجويان عالم بقا و فراريان از دار دنيا كه از اين جهان در غفلت و به آن جهان متذكّرند با چهرههايي شادمان، ناظر به چهره خدايند و با دريافت صحيفه نيكبختي با دست راست، با يمن و بركت فرياد برميآورند: بياييد و كارنامه موفقيّتآميزِ ما را مشاهده كنيد. او به سمت بهشتي حركت ميكند كه نه تنها هيچ آزار و آسيبي در حريم آن راه ندارد، بلكه لغو و تأثيمي نيز شنيده نميشود، (طوبي لهم و حسن مآب). بنابراين، از آنجا كه زندگي حقيقي و نمير در آن سوي مرزهاي طبيعت است و همه انسانها مآلاً در آن ميقات بزرگ گردهم ميآيند، و از طرفي آن عالم نه در معرض ديد نوع انسان قرار ميگيرد و نه خبري از آن شنيده ميشود، اهتمام عمده انبيا پس از مسأله توحيد به امر معاد و زندگي در آن عالم و بيان گزارههاي فراواني معطوف شده است كه هريك، صحف و رسالههاي زيادي را براي تبيين و توضيح ميطلبد. از اين رو پس از بيان ارتباط عالم دنيا با آخرت به ضرورت برهاني كردن معاد پرداخته و با بيانهاي متفاوت، وجود معاد را مبرهن ميسازند.
در اين ميان، انبيا نقش مرگ و حقيقت انتقال از اين جهان به جهان ديگر را روشن ميسازند و به جهاني متفاوت با جهان طبيعت و قيامت، يعني عالم برزخ و شاخصههاي عمده و اساسي آن پرداخته و نحوه حيات و حياتمندان آن سرا را نيز بيان ميكنند.
هنگام ظهور صحنه كبرا و قيامت عظمي علايم و نشانههاي فراواني رخ ميدهد كه نشان از بزرگي و عظمت آن دارد. بيان آن علايم از جمله ويژگيهاي قيامت است. در اين كتاب با ياد كرد اسامي و اوصاف قيامت كه يكصد اسم و وصف براي آن ذكر شده، به معرفي حقيقي آن جهان واقعي پرداخته ميشود، ليكن گزارههاي عمده جهان قيامت و سنتهاي حاكم بر آن كه بعضاً عبارتند از سؤال و پرسش، گواهان و شاهدان در عالم رستاخيز، صحف اعمال و چگونگي آن، تجسّم اعمال و بالاخره كيفر و پاداش از عمدهترين گذرگاههاي قيامت است، مسأله ميزان و حسابرسي، صراط، جايگاه اعرافيان، بهشتيان، دوزخيان و نعمتهاي بهشتي و نقمتهاي دوزخي و در نهايت بحث جاودانگي و خلود، از ديگر حقايق مهم و اساسي آن نشئه است.
پيوند ياد معاد با ياد مبدأ
در جهان بيني قرآن كريم، انسان نه تنها هر روز به معاد كه همان عود و رجوع به طرف مبدأ است، نه بازگشت به دنيا نزديك ميشود، بلكه هر لحظه معادي دارد و به آن نزديك است. در اين جهان بيني معاد از مبدأ بريده نيست، گرچه در نگاه نخست مبدأ و معاد در دو قوس قرار گرفته و از معاد با عنوان «جهان پس از مرگ» ياد ميكنيم، ليكن با نگرشي ژرف به نكتهاي شكوهمند ميرسيم و آن اين كه هر دو قوس، به يك نقطه ميرسد؛ آن سان كه از يك نقطه آغاز شده و هردو جلوه يك حقيقت است: (هو الأوّل و الآخر و الظّاهر و الباطن). ذكر و ياد مبدأ، ذكر و ياد معاد است و خداي سبحان ميفرمايد: (يا أيّها الّذين آمنوا اذكروا اللّه ذكراً كثيراً) ؛ اي مؤمنان به ياد خدا باشيد و فراوان او را ياد كنيد.
بنابراين، ياد خدا (مبدأ) ياد معاد است و هر لحظه انسان به جانب او ميرود: (إنّا للّه وإنّا إليه راجعون). در مقابل، فراموشي اللّه سبب فراموشي معاد، بلكه موجب فراموشي خود انسان ميگردد، به طوري كه خويش را فراموش كند؛ چنانكه سبب ميشود مورد فراموشي عمدي خداوند قرار گيرد: (نسوا اللّه فأنساهم أنفسهم) ، (نسوا اللّه فنسيهم). خداي سبحان در آن روز و هر روز ديگر آنان را به فراموشي ميسپارد: (فاليوم ننساهم كما نسوا لقاءَ يومهم هذا).
مهم ترين اثر ياد معاد، اجراي عدل و برپاداري قسط فردي و اجتماعي است. از اين رو اميرمؤمنان (عليهالسلام) فرمود: «من تذكّر بُعد السّفر استعدّ»؛ كسي كه به ياد سفر آخرت باشد خود را آماده محاسبه آن روز خواهد كرد. نيز فرمود: «و اذكر قبرك فإنّ عليه مَمرّك»؛ به ياد گورت باش؛ زيرا از آنجا به طرف معاد مرور ميكني و براي اصلاح جامعه اسلامي به مالك اشتر فرمود: «و لن تحكم ذلك من نفسك حتّي تُكثر هُمُومَك بذكر المعاد إلي ربّك»؛ هرگز بر خويشتن تسلّط نمييابي و از خشم نميرهي تا انديشههايت را بسيار به ياد بازگشت به سوي پروردگارت نگرداني. مهم ترين اثر فراموشي معاد نيز تبهكاري و ستمگري فردي و اجتماعي است.
نقش ياد قيامت در وارستگي انسان
ياد قيامت يكي از عوامل مؤثر در وارستگي انسان است؛ كسي كه معاد را فراموش نكند پارسا خواهد بود؛ زيرا همه اعمال و رفتارش را تحت مراقبت ويژه قرار ميدهد و سعي و تلاش همه جانبه دارد تا آنها را بر خشنودي خداوند استوار ساخته، در مدار شهوات، آرزوهاي باطل و هوسهاي شيطاني نگردد. خداي سبحان به بنده پارسا وپيامبر برگزيده خويش داوود (عليهالسلام) فرمان ميدهد تا براساس حق وعدم پيروي از هوس داوري كند؛ زيرا هوسپرستي زمينه گمراهي است:(يا داوُد إنّا جعلناك خليفةً فی الارض فاحکم بین الناس بالحق و لا تتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسو یوم الحساب ) ؛
اي داوود ما تو را در روي زمين مقام خلافت داديم تا ميان خلق خدا به حق حكم كني و هرگز از هواي نفس پيروي نكني،كه تورا ازراه خدا گمراه ميسازد وآنانكه از راه خدا گمراه ميشوند چون روز حساب و قيامت را فراموش كردهاند به عذاب سخت معذّب خواهند شد. سرانجام گمراهي، عذاب دردناك و سبب آن، فراموشي روز حساب است.
اميرالمؤمنين (عليهالسلام) به اين نكته زيبا توجّه داده و فرموده است: هراسناك ترين چيزي كه ميترسم دامنگير شما گردد دو چيز است: پيروي از هواي نفس و آرزوي دراز؛ اما زيان پيروي از هواي نفس آن است كه راه حق و حقيقت را ميبندد و اما زيان آرزوي طولاني آن است كه سبب فراموشي آخرت خواهد شد: «إنّ أخوف ما أخاف عليكم إثنان: إتّباع الهوي و طول الأمل؛ فأمّا إتّباع الهوي فيصدّعن الحقّ و أمّا طول الأمل فيُنسى الآخرِة». پس انسان اگر از قيد و بند هوا بگريزد، قهراً برنامههاي اخروي را با كمك عقل تنظيم ميكند.
ياد معاد بهترين جايزه پيامبران
خداوند سبحان به پيامبران و بندگان برجسته و خاص خود، نعمتي ويژه عطا فرموده و آن ياد قيامت است: (إنّا أخلصناهم بخالصةٍ ذكرَي الدّار وإنّهم عندنا لمن المصطفيْن الأخيار) ؛ ما آنان را براي ياد سراي آخرت خالص و پاكدل گردانيديم، يا آنكه ما آنان را از عِباد مُخْلَص قرار داديم؛ چون داراي وصف خالِص و ويژهاند و آن، ياد معاد است و آنان نزد ما از برگزيدگان خوبان بودند. از اين رو پيامبران بسيار آرزوي شتافتن به سراي آخرت داشته، از آن استقبال ميكردند؛ برخلاف كافران و گمراهان كه شديداً از آن هراسناك بودند. براين اساس، قرآن چنين ميفرمايد: (قل إن كانت لكم الدّار الآخرة عنداللّه خالصةً من دون النّاس فتمنّوُا الموت إن كنتم صادقين و لن يتمنّوه أبداً بما قدّمت أيديهم و اللّه عليم بالظّالمين و لتجدنّهم أحرص النّاسِ علي حياة و من الّذين أشركوا يودّ أحدهم لو يعمّر ألفَ سنة و ما هو بمُزحزحه من العذاب أن يعمّر و اللّه بصير بما يعملون) ؛ بگو اي پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) اگر سراي آخرت را خداوند ويژه شما ساخته، نه ساير مردم، بايد مشتاق و آرزومند مرگ باشيد، اگر در اين ادعا راست ميگوييد، و هرگز آرزوي مرگ نكند. زيرا براثر كردار بد، عذاب سخت آخرت براي خود مهيا كرده اند و خدا به همه ستمكاران داناست و همه شما مخاطبان قرآني مييابيد كه آنان (يهود) به زندگي مادي از همه مردم، حريصترند برخي از مشركان آرزوي هزار سال عمر ميكنند و اگر هم آرزويشان به حصول پيوندد عمر هزار سال نيز آنان را از عذاب خدا نرهاند و خدا از كردار ناپسند آنان آگاه است.
رابطه قيامت با هدف بعثت
هدف پيامبران نوراني كردن مردم و جامعه و نجات آنان از تاريكي و جهالت است: (لقد أرسلنا رسلنا بالبيّنات و أنزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم النّاسُ بالقسط و أنزلنا الحديد فيه بأس شديد و منافع للنّاس و ليعلم اللّهُ مَن ينصره و رسلَه بالغيب إنّ اللّه قويّ عزيز) ؛ همانا ما پيامبران خود را با ادلّه و معجزات به سوي خلق فرستاديم و برايشان كتاب و ميزان عدل نازل كرديم تا مردم به راستي و عدالت گرايند و آهن را كه در آن هم سختي كارزار و هم منافع بسيار براي مردم است نيز براي حفظ عدالت آفريديم (از مخزن غيب نازل كرديم) تا معلوم شود چه كسي با ايمان قلبي به معارف غيبي خدا و پيامبر او را ياري خواهد كرد، كه خدا بسيار قوي و مقتدر و از ياري خلق بينياز است؛ يعني هدف پيامبران قيام مردم به قسط و عدل به وسيله بيّنات و ميزان است و آهن فقط براي حمايت از كتاب آسماني است، نه براي تحقق بخشيدن اجباري به اين هدف. عاملي كه سبب تحقق اين هدف والاست، ياد معاد و روز حساب است؛ زيرا انسان وقتي بداند موجودي ابدي است و هرگز با مردن از بين نخواهد رفت و بپذيرد كه همه عقايد، اخلاق و كردارش زنده است و با او ارتباط دارد و احساس كرد كه روزي همه آنها ظهور خواهد كرد و او جوابگوي همه عقايد و اخلاق و كردار فاسد و باطل خويش است، بهتر به هدف بعثت پيامبران نزديك ميشود. پس ياد معاد است كه اين هدف را محقّق مي سازد و فراموشي آن موجب تباهي در عقايد و اخلاق و تبهكاري خواهد بود.
شيخ اشراق در معناي سخن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم): «حبّ الوطن من الإيمان» ميگويد: وطن انسان جايي است كه از آنجا آمده و به آنجا ميرود. پس جاي ديگر وطن او به حساب نميآيد. از اينرو پيامبران فرمودهاند: شما فرزندان آخرت هستيد و به حضور خدا خواهيد رفت
نقش ياد قيامت در جهاد
كسي كه در چنگال آرزوهاي دراز و هواي نفس گرفتار باشد هر بهانه واهي را دست آويز قرار داده از جهاد با دشمن ميگريزد؛ گاهي هواي گرم فصل تابستان را مساعد نميبيند و زماني هواي سرد فصل زمستان را نامساعد تشخيص ميدهد و گاهي ميگويد زندگي فلج و اقتصاد بيمار است؛ (فرح المُخلَّفون بمقعدهمخِلاف رسول اللّه وكرهوا أن يجاهدوا بأموالهم و أنفسهم في سبيل اللّه و قالوا لاتنفروا في الحرّ قل نارُ جهنّم أشدّ حَرّاً لو كانوا يفقهون) ؛ آنان كه خوشحالند كه از حكم جهاد در خدمت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) تخلف ورزيدند و مجاهدت به مال و جانشان در راه خدا بر آنان سخت ناگوار بود و مؤمنان را هم از جهاد منع كرده و به آنان ميگفتند: شما در اين هواي سوزان از وطن خود بيرون نرويد، آنان را بگو آتش دوزخ بسيار سوزان تر از هواي گرم است، اگر ميفهميديد؛ يعني كسي كه به ياد قيامت است، حرارتها و ساير دشواريهاي دنيا براي او قابل تحمّل است.
امير مؤمنان (عليهالسلام) هنگامي كه سپاهيانش را به جبهه حق عليه باطل دعوت ميكرد گروهي ميگفتند: اكنون هوا سرد است، صبر كنيد تا هوا گرم شود و گاهي ميگفتند: اكنون هوا گرم است، در تابستان چه جاي نبرد و پيكار است؟ حضرت علي (عليهالسلام) فرمود: شما كه با اين بهانهها از شركت در جبهه حق عليه باطل خودداري ميكنيد و با حرارت و برودت دنيا نتوانيد صبر كنيد با حرارت قيامت چه ميكنيد؟!
خداوند با ذكر اين آيه، مومنان را به جهاد تشويق و به آنان وعده پاداش نيكو داد و در يك داد و ستد، رستگاري را از آنان دانست كه از جهاد استقبال ميكنند: (إنّ اللّه إشتري من المؤمنين أنفسهم و أموالهم بأنّ لهم الجنّة يقاتلون في سبيل اللّه فيَقتلون و يُقتلون وعداً عليه حقّاً في التّوراة و الإنجيل و القرآن و من أوفي بعهده من اللّه فاستبشروا ببيعكم الّذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم التّائبون العابدون الحامدون السّائحون الرّاكعون السّاجدون الآمرون بالمعروف و النّاهون عن المنكر و الحافظون لحدود اللّه و بشّر المؤمنين) ؛ خدا جان و مال اهل ايمان را به بهاي بهشت خريده است. همان كساني كه در راه خدا ميجنگند و ميكُشند و كشته ميشوند. اين وعده قطعي است بر خدا و عهدي است كه در تورات و انجيل و قرآن ياد فرموده و از خدا باوفاتر به عهد خود كيست؟ اي اهل ايمان شما به خود در اين معامله بشارت دهيد كه اين معاهده با خدا، به حقيقت، سعادت و پيروزي بزرگي است. بدانيد كه تائبان، پرستندگان، سپاسگزاران، روزه داران، نماز با خضوع گزاران، امر به معروف و نهي از منكركنندگان، نگهبانان حدود الهي و مؤمنان را، اي رسول ما به هر ثواب و سعادت، بشارت ده..
ويژگيهاي ياد شده همه از اوصاف كساني است كه جان و اموال خود را در راه خدا فروختند و جهادگر راه او به شمار آمدند. اينان در حقيقت، تشنگان آب زلال زندگاني جاودانه اند كه در راه او اين گونه بسيج ميشوند و از محدوده طبيعت ميگذرند. بنابراين، ياد معاد برنامههاي پيكار، خون ريختن در ميدان نبرد و شهيد شدن در راه خدا را تبيين ميكند و حقتعالي پاداش شايسته به نيكوكاران عنايت خواهد فرمود: (إنّ اللّه لايضيع أجر المحسنين)
گفتني است كه، از نظر قرآن ياد قيامت تنها با جهاد بدني تحقق نميپذيرد، بلكه لازم است گروهي، جهادگر سنگر فرهنگي باشند، تا از اين طريق مردم را با معارف ديني آشنا سازند: (و ما كان المؤمنون لينفِروا كافّةً فلولا نفر من كلّ فرقةٍ منهم طائفة ليتفقّهوا في الدّين و لينذروا قومهم إذا رجعوا إليهم لعلّهم يحذرون) ؛ نبايد همه به جبههها كوچ كنند، بايد گروهي مراكز فرهنگي و مكتبي بروند و وظيفه اين گروه مانند وظيفه مرزداران است. مرزبانان در حفظ مرزها ميكوشند و اينان موظفند مرز عقيده مردم را از دشمنان مكتب پاك نگه داشته، و آن را به نسل آينده بسپارند و به قوم خود بياموزند، باشد كه مردم خداترس شده، از نافرماني او حذر كنند. بنابراين، آغاز و انجام جبهههاي نبرد با ياد معاد آميخته است و جبهه و پشت جبهه را ياد قيامت حفظ ميكند. آن كس كه به فكر قيامت نيست نه اهل جبهه و جهاد است و نه اهل پشتيباني از آن. پس انسان مجاهد است كه با شركت در اين داد و ستد سودآور، در قيامت وارد بهشت ميگردد. از اين رو به سوي اين هدف والا ميشتابد؛ زيرا هم خود را پاك كرده و هم در اصلاح جامعه كوشيده و هم قانون خدا را حفظ و حراست كرده است.