معاد در قرآن(نشریه هادی شماره 66)
- توضیحات
- زیر مجموعه: مقالات
- دسته: قرآن و عترت
- منتشر شده در 19 دی 1393
- نوشته شده توسط مهدی جلیلی
- بازدید: 993
بسم الله الرحمن الرحیم
ياد معاد بهترين عامل سازنده انسان
خداي سبحان دنيا را راه و قيامت را منزل و خانه پاياني ميداند و براي اين كه هر چه بهتر و بيشتر به ياد خانه باشيم رسولاني راه بلد ميفرستد كه خانه پاياني همگان را بدانند و به همه زواياي آن آگاه باشند و هر چه درباره راه و خانه ميگويند طبق وحي بوده و دلسوز به حال منحرفان و بيراهه روندگان باشند. از اين رو پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) از روي مهرباني و دلسوزي به آنان كه بيراهه ميروند ميفرمايد: (فأين تذهبون) ؛ كجا ميرويد؟! خود او بر پايه منطق وحي سخن ميگويد: (و النّجم إذا هَوي ما ضلّ صاحبكم و ما غَوي و ما ينطق عن الهوي إنْ هو إلّا وحيٌ يوحي) ؛ سوگند به ستاره در حالي كه فرود آمد. ستاره اگر فرود و حركت نداشته باشد راهنما نيست. اختران همانند عقربههاي ساعت با فراز و فرود خود طلوع و غروب، مشرق و مغرب و قطب و استوا و بالاخرة جهت را مينمايانند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با آن مقام شامخ اگر با مردم در تماس نباشد نميتواند مانند اختران راهنما باشد. اين پيامبر نه راه را گم كرده است، نه منزل را؛ هم هدف را ميشناسد و هم به آن راهنماست وگرنه رسول خدا نخواهد بود. او امام و صاحب شماست. درباره هدف از روي هوا و هوس سخن نميگويد. او جز به وحي لب نميگشايد و وقتي مينگرد عدّهاي عمداً هدف را رها كرده اند از راه دلسوزي به آنها ميفرمايد: كجا ميرويد؟
خداي سبحان به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با يك جهان بيني فراگير و در پيامي جهان شمول ميفرمايد: (إنْ هو إلّا ذكرٌ للعالمين لمن شاء منكم أن يستقيم) ؛ اين قرآن عظيم جز پند و نصيحت اهل عالم هيچ نيست، تا هر كه از شما بندگان بخواهد راه راست پيش گيرد. بنابراين، سراسر قرآن، راه راست، راهنما، نور و ظلمت زداست: (كتاب أنزلناه إليك لتُخرج النّاس من الظّلمات إلي النّور بإذن ربّهم إلي صراط العزيز الحميد) ؛ اين قرآن كتابي است كه ما به سوي تو فرستاديم تا مردم را به امر خدا از تاريكيهاي جهل و كفر بيرون آوري و به نور برساني و به راه خداي مقتدر ستوده رهسپار گرداني.
بنابراين، وقتي روح و روان انسان براساس ياد قيامت پرورش يابد و (ذكري الدّار) در نظرش باشد، چنين باوري «ضمانت اجرايي» ميشود كه همه عقايد و اخلاق و كردار و رفتار خود را براساس اين ويژگي پايه ريزي كند. اگر انسان ياد قيامت را فراموش كند، دليلي ندارد كه مقيّد به ضابطه و قانون باشد؟ به هر جنايتي دست ميزند و به فرموده امام حسين (عليهالسلام) در ظهر عاشورا، در ملاقات با امام سجاد (عليهالسلام): (استحوذ عليهم الشّيطان فأنساهم ذكر اللّه) ؛ غفلت همه وجودشان را فرا گرفت و برآنان چيره گشت و ياد خدا را از يادشان برد. و چون ياد معاد همان ياد مبدأ است، با نسيان ياد مبدأ جريان معاد هم فراموش ميشود، در حالي كه انسان ميتواند در پرتو سازندگيِ ياد قيامت، گذشته از بركات اعتقادي، اخلاقي، رفتاري آتش را بالعيان بنگرد: (كلّا لو تعلمون علم اليقين لترونّ الجحيم). ياد قيامت به معناي علم به قيامت است، و اگر كسي علم حقيقي به قيامت داشته باشد حتماً جهنّم و جهنّميان را خواهد ديد و چنين انساني گذشته از بركات اعتقادي، اخلاقي و رفتاري، ديگر معصيت نميكند؛ زيرا خاستگاه گناه، فراموشي قيامت است. كار شيطان آن است كه نخست ياد خدا را از قلب انسان ميگيرد و سپس در آن تخم گذاري ميكند. ياد قيامت حضور دائم قلبي است و به فرموده شيخ طوسي در تفسير گرانسنگ خود، نيّت و ياد خدا انبعاث و پرش از جهان طبيعت است، نه لفظ و مفهوم.
استاد علامه طباطبايي(قدسسرّه) ميفرمود:
ممكن است انسان عمري تحت ولايت شيطان باشد و نداند. در اين هنگام بايد از عبادت يك عمر خود استغفار كند. اگر واقعاً ياد قيامت و (ذكري الدّار) در جان انسان نشسته باشد، چنين انساني آتش را ميبيند.
خود هنر آن دان كه ديد آتش عيان نه گپ دلّ علي النّار الدّخاناگر انسان دود را مشاهده و به وسيله آن برآتش استدلال كند اين هنر نيست، بلكه حرف و گپ است. هنر آن است كه آتش را ببيند.
جواني به رسول اكرم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) عرض كرد: من به قيامت يقين دارم. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر چيزي نشانهاي دارد، نشانه يقين تو چيست؟ گفت: گويا بهشت و اهل آتش را ميبينم و صداي دوزخ را همچون زوزه سگ ميشنوم. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دربرابر ادّعاي آن جوان نفرمود اين شدني نيست. او سپس از پيامبر خواست دعا كند تا به شهادت نايل آيد. حضرت دعا فرمود و او در يكي از جبهههاي اسلام عليه كفر به شهادت رسيد. او در حقيقت با دو طاغوت مبارزه كرده بود: طاغوت برون، يعني هجوم آورندگان به مرزهاي دين و عقيده، و وطن اسلام و طاغوت درون، يعني نفس شيطاني.
موانع ياد معاد
اموري كه سبب ميشوند انسان از آخرت غفلت ورزد گذشته از شبهات اعتقادي و پندارهاي باطل فكري عبارت است از:
ـ رفاه طلبي و اسراف و إتراف.1
ـ دل بستن به خوشي و خوشگذرانيهاي زودگذر، سرگرميها، عيش و نوش و هوسراني.2
ـ ثروت اندوزيهاي بيحدّ و مرز.3
ـ دشواري راه و خستگي انسان .4
به طور كلّي ميتوان گفت هم سختي، و هم خوشي سرگرم كننده، دنياطلبي و ثروت اندوزيهاي بيحدّ و مرز، گمراه كننده و بازدارنده از ياد قيامت است.
يكي از نمونههاي بارز دنيا طلبي و غرور، جريان قارون است. خداوند ميفرمايد: قارون يكي از ثروتمندان قوم موسي (عليهالسلام) بود. ما امكانات و ثروت كلان به او داديم (و بدين وسيله او را آزموديم). به او گفته شد: به مال و ثروت خود مغرور مباش كه خدا هرگز مردم پرغرور و نشاط را دوست نميدارد؛ (و ابتغ فيما آتاك اللّه الدّار الآخرة و لا تنسَ نصيبك من الدنيا) ؛ و بكوش با آنچه خدا به تو عطا فرموده ثواب و سعادت دار آخرت را تحصيل كني (به ياد قيامت باش)، ليكن بهره ات از دنيا را هم فراموش مكن. امّا قارون فقط به زينت و تجمّل دنيوي توجه داشت. دنياجويان نيز آرزوي مال و ثروت همانند او را داشتند. اما غفلت از ياد قيامت سبب خسف او شد: (فخسفنا به وبداره الأرض فما كان له مِن فِئةٍ ينصرونه من دون اللّه وما كان من المنتصرين) ؛ پس از اندك زماني او را با خانه اش به زمين فرو برديم و هيچ كس جز خدا نتوانست او را ياري كند و خود او نيز هيچگونه كمك دريافت نكرد. قرآن در مقام نتيجه گيري ميفرمايد: (تلك الدّار الآخرة نجعلها للّذين لا يريدون عُلوّاً في الأرض و لا فساداً و العاقبة للمتّقين) ؛ ما خانه آخرت را براي آنان كه در زمين اراده علوّ، فساد و سركشي ندارند مخصوص ميگردانيم. سراي زنده و جاويد ويژه كساني است كه فخرفروش، مستكبر، تجمّل پرست، دنيازده، خوشگذران و عيّاش نباشند. قارون با كردار خود سبب شد تا عدّهاي مقام و دارايي او را آرزو كنند و همچون او سرگرم زينت و زيور گردند.
يكي از اشتباهات بزرگ بشر اين است كه بر اثر انكار معاد و نفي روز حساب ميانگارد تبهكاران و شايستگان يكسانند: (أم حسب الّذين اجترحوا السّيّئات أن نجعلهم كالّذين آمنوا و عملوا الصّالحات سواء محياهم و مماتهم ساء ما يَحكمون) ؛ آيا آنان كه مرتكب اعمال زشت و تبه كاري شدند گمان كردند آنان را مانند كساني كه به خدا ايمان آورده و نيكوكار شدند يكسان قرار ميدهيم تا در مرگ و زندگي هم يكسان باشند؟ هرگز چنين نيست و داوري باطل و جاهلانه است سرّ اين يكسانانگاري آن است كه اگر حيات بعد از مرگ يعني معاد نباشد و همگان با مردن از بين بروند و معدوم گردند، يكسان خواهند بود؛ زيرا اشيا يا اشخاص معدوم هيچ امتيازي با هم ندارند و پرهيزكار و تبهكار مساوي هم خواهند بود. اين دسته يعني منكران معاد پيرو خواستههاي نفساني بوده و در واقع پروردگارشان هواست: (أَفرأَيت من اتّخذ إلهه هواه) ؛ اي رسول ما مينگري آن را كه هواي نفسش را خداي خود قرار داده است؟ منطق اين گروه چنين است: (و قالوا ما هي إلّا حياتنا الدّنيا نموت و نحيا و ما يهلكنا إلّا الدّهر و ما لهم بذلك مِن علم إنْ هم إلّا يظنّون) ؛ گفتند: زندگي ما جز همين دنيا و حيات طبيعت نيست و كسي ما را نميميراند و حشر و نشر و قيامتي نخواهد بود. اين سخن را نه از روي علم و دليل، بلكه از روي وهم و خيال ميگويند.. منطق ماديين زمان ما نيز همين است؛ چون نديدند مردهاي زنده شود، مي پندارند معاد و قيامت وجود ندارد. دليل آنان اين است كه اگر معادي وجود دارد نياكان ما را زنده كنيد: (ما كان حجّتهم إلّا أن قالوا ائتوا بآبائنا إن كنتم صادقين). خداي سبحان در پاسخ آنها ميفرمايد: (قل اللّه يُحييكم ثمّ يُميتكم ثمّ يجمعكم إلي يوم القيامة لا ريب فيه و لكنّ أكثر النّاس لا يعلمون) ؛ نگوييد روزگار و طبيعت ما را از بين ميبرد؛ زيرا نظام آفرينش محكم و متقن و برپايه علم و حكمت استوار است. مبدأ اين عالم وجود مقدّس اللّه است كه به شما حيات ميدهد و شما را از اين عالم به سراي ديگر منتقل ميكند. در حق بودن آن روز ترديدي وجود ندارد و امري ضروري و حتمي است، ولي منكران معاد از روي جهل آن را انكار ميكنند: (و للّه ملك السّماوات و الأرض ويوم تقوم السّاعة يومئذٍ يخسر المُبطلون) ؛ فرمانروايي آسمان و زمين از آنِ خداي سبحان است. او ميتواند آنها را به نظام ديگر تبديل و به حساب همگان رسيدگي كند. روزي كه قيامت قيام كند بر آنان كه عمري را به بطالت و بيهودگي گذرانده اند معلوم خواهد شد كه خسارت زده و سرمايه باخته اند.
آري در آن روز هر گروهي را به كتاب كردارش فرا ميخوانند: (و تري كلّ أمّة جاثية كلّ أمّة تدعي إلي كتابها اليوم تُجزون ما كنتم تعملون) ؛ هر فرقهاي به سوي كتاب و نامه عمل خود خوانده خواهد شد و ندا داده ميشود كه امروز همه به پاداش اعمال خود ميرسيد. بنابراين، به ياد معاد بودن هم وظيفه فرد است و هم وظيفه جامعه و گروه؛ انسان هم در برابر وظايف فردي مسؤول است و هم در برابر وظايف جمعي، و سعادت او جز با رعايت همه مسؤوليتها به دست نخواهد آمد.
نقش محاسبه در ياد معاد
انسان در يك نگرش، داراي سه بُعد است: بُعد اعتقادات و باورها، بعد اوصاف و اخلاق، و بُعد اعمال و كردار، مطلبي را معتقد ميشود، به خُلْقي متخلق ميگردد و عملي را انجام ميدهد. بنابراين، اگر انسان معتقد باشد هر آنچه از او صادر ميگردد زنده و همراه اوست و او در برابرش مسؤول است، و اگر بر اين باور باشد كه روزي به همه اعمال، اخلاق و عقايد او رسيدگي ميشود، قهراً چنين انساني خود را هر آن در برابر محكمه عدل الهي حاضر ميبيند و آگاه است كه خداوند مراقب اوست و از او حسابرسي خواهد كرد. مراقبْ كسي است كه رقبه و گردن ميكشد و ناظر بركار ديگري است؛ چنانكه در جلسه آزمون مراقبان گردن ميكشند و تمام رخدادهاي آزمون شونده را زير نظر ميگيرند.
به انسان دستور داده اند مراقب شؤون ظاهر و باطن خود باشد؛ يعني نفس خود را زير نظر بگيريد و از آن حسابرسي داشته باشد. در اين صورت اگر خلافها بيش از صوابها باشد بايد نقصان را جبران كرد و اگر صوابها بيشتر باشد بايد شكرگزاري كرد؛ ضرورت مراقبت براي آن است كه انسان موجودي است كه هر آن احتمال سقوط دارد و از ياد قيامت فاصله ميگيرد. خداي سبحان به پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) سفارش اكيد دارد: (فلا يصدّنّك عنها مَن لا يؤمِن بها و اتّبع هواهُ فترْدي) ؛ زنهار مردمي كه به قيامت ايمان ندارند و پيرو هواي نفسند تو را از آن روز هولناك باز ندارند و غافل نكنند وگرنه هلاك خواهي شد. هواي نفس انسان را هم از توجه به مبدأ باز ميدارد هم از عنايت به معاد.
اعتقاد به معاد گرچه از نظر قرآن ضروري است و براي فرزانگان ضرورت خضوع در برابر آن را به همراه دارد، ليكن بيشتر مردم گرفتار بيم و اميدند و تا ضرورت پاداش و كيفر مطرح نباشد تن به ايمان و عمل صالح نميدهند. از اين رو بت پرستان حجاز كه به وجود خداوند و خالقيّت او اعتقاد داشتند، ولي به معاد ايمان نداشتند، به راهزني و آدم كشي فخر ميكردند. مهمترين عامل بازدارنده بشر از معاصي خدا همان ايمان به مسؤوليت در قيامت است؛ يعني ايمان به محكمه عدل و داد و ياد آن صحنه هولناك كيفر الهي. وقتي ياد قيامت از جان انسان رخت بربست وي گرفتار هلاكت ميشود و در عذاب دردناك گرفتار خواهد آمد: (لهم عذاب شديد بما نسوا يومَ الحساب) ؛ چون روز حساب را فراموش كردند به عذاب سخت معذب خواهند شد.
مولي الموحدين علي (عليهالسلام) ميفرمايد: «ذهَب المُتذكِّرون وبقى النّاسون أو المُتناسون»؛ از اصحاب خاص رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آنان كه به ياد معاد بودند رخت بربستند و گروهي مانده اند كه يا قيامت از يادشان رفته، يا قيامت را از ياد خود برده اند. گروهي كه معرفتشان اندك است ميپندارند تحقق وعده قيامت بسيار دور است، اما آنان كه مظهر صفات خدايند و از غيب آگاهند آن را نزديك ميبينند: (إنّهم يرونهُ بعيداً و نراه قريباً). اولياي الهي هماكنون از عذاب جهنم هراس دارند و هراس كنوني سبب ميشود كه در قيامت شعله آتش را نبينند و صداي زفير و شهيق جهنم را نشنوند: (لا يسمعون حسيسها و هم في ما اشتهتْ أنفسهم خالدون لايحزنهم الفزَعُ الأكبر و تَتَلَقَّاهُمُ الملائكة هذا يومكم الّذي كنتم توعَدون) ؛ آنان هرگز صداي جهنّم را نشنوند وهيچ گاه فزع اكبر و هنگامه بزرگ قيامت محزونشان نخواهد ساخت. امير مؤمنان (عليهالسلام) در اين زمينه ميفرمايد: «اكرمَ أسماعَهم أن تسمع حسيس نارٍ أبداً»؛ خداي سبحان گوش آنان را گرامي داشت كه صداي جهنم را بشنوند. از اينرو هرگز صداي دوزخ هرچند مرحله ضعيف آن را هم نميشنوند.
سيره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در ياد معاد
از آن جا كه هيچ انساني مانند نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اعتقاد راسخ به مبدأ و معاد نداشت و ندارد هيچ سيره و روشي ماننده سيره آن حضرت (عليهالسلام) آموزندگي نخواهد داشت. خداي سبحان براثر اهميّت معاد همواره با واژههاي «يوم» و «يومئذ»، يعني روز و آن روز به پيامبر هشدار ميدهد كه اگر از صراط مستقيم فاصله ميگرفتي به تو جزاي اين جدايي و انفصال را ميچشانديم و عذاب تو را در حيات دنيا و در آخرت مضاعف ميگردانيديم: (إذاً لأذقناكَ ضِعف الحياة وضِعف الممات). از اين رو آن حضرت در سخنها، استدلالها و برخوردها چه در جنگ و چه در صلح، در مسجد و غير آن، همواره معاد را مطرح ميفرمود و مردم را به ياد معاد و قيامت متذكر ميكرد. رسول گرامي (صلي الله عليه و آله و سلم) اسم مبارك «هو الاخر» را در كنار (هو الأول) تفسير ميكرد و به عنوان مظهر اسم اعظم تا آن جا كه ادراك و فهم مردم به آن ميرسيد از اين امر مهمّ سخن ميراند. آن حضرت ميفرمود: شما با نظام كلّ جهان هماهنگ خواهيد بود و همه اسماي الهي در معاد ظهور دارد. برخي از آنها سبب خوف، پارهاي مايه اميد و بعضي باعث ارادت و برخي سبب كراهت است. وجود انسان و حيات و ممات او از اين مجموعه انجام يافته جدا نيست و به سوي خدا در حركت است: (ألا إلي اللّه تَصير الأمور) و سفره ظاهري آسمان و زمين برچيده خواهد شد: (والأرض جميعاً قبضتُهُ يومَ القيامة و السَّمَاواتُ مطوِيّات بيمينه). گاهي ميفرمود: «أفضل الإيمان أن تعلم أنّ اللّه معك حيث ما كنت»؛ بهترين ايمان آن است كه بداني هر جا باشي خدا با توست. در سيره پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هر رخداد بزرگ يا كوچكي به وقوع ميپيوست و نشانه زوال و نفاد بود، پيامبر آيه مباركه (إنّا للّه وإنّا إليه راجعون) را بر لب جاري ميكرد و به گفته زمخشري وقتي چراغ منزل آن حضرت خاموش ميشد و نيز در رخدادهاي كوچكتر از آن اين آيه مباركه را تلاوت ميفرمود[5]. در سيره آن حضرت هر حادثه يك آزمون الهي تلقي ميشد. انسان كامل در حوادث شكيبايي خود را از دست نخواهد داد؛ زيرا رخدادهاي تلخ و شيرين و سبك و سنگين را مجلاي اراده الهي ميداند و هرگز متزلزل نميشود چنانكه حضرت علي (عليهالسلام) فرمودند: «النّفس الكريمه لا تؤثّر فيها النّكبات» توجّه به خدا را در همه حالات خود حفظ ميكند. بديهي است سيره اخلاقي چنين انساني بسيار آموزنده خواهد بود.
بينش و نگرشي كه پيامبر به ربوبيّت پروردگار داشت به او ميآموخت كه هر مربوبي تحت تدبير ربّ خويش است و كمال تدبير آن است كه مربوب به پروردگار و ربّ خود تقرّب پيدا كند: (قل أغيرَ اللّه أبغي ربّاً و هو ربّ كلّ شيء و لا تكسب كلّ نفسٍ إلّا عليها و لا تزر وازرة وزر أُخري ثمّ إلي ربّكم مرجعكم فينبّئكم بما كنتم فيه تختلفون) ؛ بگو اي پيامبر آيا من كسي غير خدا را به ربوبيّت برگزينم در صورتي كه خدا ربّ همه موجودات است و هيچ كس چيزي نيندوخت مگر بر خود و هيچ نفسي بار سنگين ديگري را بر دوش نگيرد و بازگشت همه شما به سوي خداست. او شما را به آنچه در آن خلاف كرديد آگاه خواهد ساخت.
در سيره نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اعتنا به مبدأ و اهتمام به معاد در كنار هم قرار گرفته است: (قل أغير اللّهِ أتّخذ وليّاً فاطر السّماوات و الأرض و هو يُطعِم و لا يُطعَم قل إنّي أُمرتُ أن أكونَ أوّل من أسلم و لا تكوننّ من المشركين قل إنّي أخاف إن عصيتُ ربّي عذابَ يومٍ عظيمٍ) ؛ بگو آيا غير خدا را به ياري و دوستي و سرپرستي برگزينم. آفريننده آسمان و زمين خداست. او به خلق طعام و روزي ميبخشد و خود از طعام بينياز است. بگو اي رسول، من مأمورم اوّل كسي باشم كه تسليم حكم خداست و نيز مرا گفته اند كه از گروهي كه به خدا شرك آورند نباشم. خداوند طبق اين آيه، فاطر، مدبّر و آفريننده مجموعه نظام امكاني است، همه قواي طبيعي و غريزي از او پديد آمده و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) طبق اين فرمان ميگويد: من اگر توحيد الهي را به رسميّت نشناسم به عذاب الهي در معاد مبتلا خواهم شد.
در اين نگرش پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) محروم ماندن از توحيد سبب عذاب در معاد خواهد بود. آن حضرت درباره معاد گاهي دو انگشت سبّابه دو دست را كنار هم ميگذاشت و ميفرمود: «أنا و السّاعة كهاتيْن»؛ من و قيامت مانند اين دو انگشتيم؛ يعني من از قيامت دور نيستم و هميشه به ياد آن هستم. گرچه معناي عميق اين همتايي، يعني تساوي نبوت و معاد و حضور دائمي يكي براي ديگري جايگاه خاص خود را دارد.