معاد در قرآن(نشریه هادی شماره 66)

بسم الله الرحمن الرحیم 

ياد معاد بهترين عامل سازنده انسان

خداي سبحان دنيا را راه و قيامت را منزل و خانه پاياني مي‏داند و براي اين كه هر چه بهتر و بيشتر به ياد خانه باشيم رسولاني راه بلد مي‏فرستد كه خانه پاياني همگان را بدانند و به همه زواياي آن آگاه باشند و هر چه درباره راه و خانه مي‏گويند طبق وحي بوده و دل‏سوز به حال منحرفان و بيراهه روندگان باشند. از اين رو پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) از روي مهرباني و دل‏سوزي به آنان كه بيراهه مي‏روند مي‏فرمايد: (فأين تذهبون) ؛ كجا مي‏رويد؟! خود او بر پايه منطق وحي سخن مي‏گويد: (و النّجم إذا هَوي  ما ضلّ صاحبكم و ما غَوي  و ما ينطق عن الهوي  إنْ هو إلّا وحيٌ يوحي) ؛ سوگند به ستاره در حالي كه فرود آمد. ستاره اگر فرود و حركت نداشته باشد راه‏نما نيست. اختران همانند عقربه‏هاي ساعت با فراز و فرود خود طلوع و غروب، مشرق و مغرب و قطب و استوا و بالاخرة جهت را مي‏نمايانند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با آن مقام شامخ اگر با مردم در تماس نباشد نمي‏تواند مانند اختران راه‏نما باشد. اين پيامبر نه راه را گم كرده است، نه منزل را؛ هم هدف را مي‏شناسد و هم به آن راه‏نماست وگرنه رسول خدا نخواهد بود. او امام و صاحب شماست. درباره هدف از روي هوا و هوس سخن نمي‏گويد. او جز به وحي لب نمي‏گشايد و وقتي مي‏نگرد عدّه‏اي عمداً هدف را رها كرده اند از راه دل‏سوزي به آنها مي‏فرمايد: كجا مي‏رويد؟

 

 

خداي سبحان به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با يك جهان بيني فراگير و در پيامي جهان شمول مي‏فرمايد: (إنْ هو إلّا ذكرٌ للعالمين  لمن شاء منكم أن يستقيم) ؛ اين قرآن عظيم جز پند و نصيحت اهل عالم هيچ نيست، تا هر كه از شما بندگان بخواهد راه راست پيش گيرد. بنابراين، سراسر قرآن، راه راست، راهنما، نور و ظلمت زداست: (كتاب أنزلناه إليك لتُخرج النّاس من الظّلمات إلي النّور بإذن ربّهم إلي صراط العزيز الحميد) ؛ اين قرآن كتابي است كه ما به سوي تو فرستاديم تا مردم را به امر خدا از تاريكي‏هاي جهل و كفر بيرون آوري و به نور برساني و به راه خداي مقتدر ستوده رهسپار گرداني.

بنابراين، وقتي روح و روان انسان براساس ياد قيامت پرورش يابد و (ذكري الدّار) در نظرش باشد، چنين باوري «ضمانت اجرايي» مي‏شود كه همه عقايد و اخلاق و كردار و رفتار خود را براساس اين ويژگي پايه ريزي كند. اگر انسان ياد قيامت را فراموش كند، دليلي ندارد كه مقيّد به ضابطه و قانون باشد؟ به هر جنايتي دست مي‏زند و به فرموده امام حسين (عليه‏السلام) در ظهر عاشورا، در ملاقات با امام سجاد (عليه‏السلام): (استحوذ عليهم الشّيطان فأنساهم ذكر اللّه) ؛ غفلت همه وجودشان را فرا گرفت و برآنان چيره گشت و ياد خدا را از يادشان برد. و چون ياد معاد همان ياد مبدأ است، با نسيان ياد مبدأ جريان معاد هم فراموش مي‏شود، در حالي كه انسان مي‏تواند در پرتو سازندگيِ ياد قيامت، گذشته از بركات اعتقادي، اخلاقي، رفتاري آتش را بالعيان بنگرد: (كلّا لو تعلمون علم اليقين  لترونّ الجحيم). ياد قيامت به معناي علم به قيامت است، و اگر كسي علم حقيقي به قيامت داشته باشد حتماً جهنّم و جهنّميان را خواهد ديد و چنين انساني گذشته از بركات اعتقادي، اخلاقي و رفتاري، ديگر معصيت نمي‏كند؛ زيرا خاستگاه گناه، فراموشي قيامت است. كار شيطان آن است كه نخست ياد خدا را از قلب انسان مي‏گيرد و سپس در آن تخم گذاري مي‏كند. ياد قيامت حضور دائم قلبي است و به فرموده شيخ طوسي در تفسير گران‏سنگ خود، نيّت و ياد خدا انبعاث و پرش از جهان طبيعت است، نه لفظ و مفهوم.

استاد علامه طباطبايي(قدس‌سرّه) مي‏فرمود:

ممكن است انسان عمري تحت ولايت شيطان باشد و نداند. در اين هنگام بايد از عبادت يك عمر خود استغفار كند. اگر واقعاً ياد قيامت و (ذكري الدّار) در جان انسان نشسته باشد، چنين انساني آتش را مي‏بيند.

خود هنر آن دان كه ديد آتش عيان  نه گپ دلّ علي النّار الدّخاناگر انسان دود را مشاهده و به وسيله آن برآتش استدلال كند اين هنر نيست، بلكه حرف و گپ است. هنر آن است كه آتش را ببيند.

جواني به رسول اكرم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) عرض كرد: من به قيامت يقين دارم. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر چيزي نشانه‏اي دارد، نشانه يقين تو چيست؟ گفت: گويا بهشت و اهل آتش را مي‏بينم و صداي دوزخ را همچون زوزه سگ مي‏شنوم. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دربرابر ادّعاي آن جوان نفرمود اين شدني نيست. او سپس از پيامبر خواست دعا كند تا به شهادت نايل آيد. حضرت دعا فرمود و او در يكي از جبهه‏هاي اسلام عليه كفر به شهادت رسيد. او در حقيقت با دو طاغوت مبارزه كرده بود: طاغوت برون، يعني هجوم آورندگان به مرزهاي دين و عقيده، و وطن اسلام و طاغوت درون، يعني نفس شيطاني.

موانع ياد معاد

اموري كه سبب مي‏شوند انسان از آخرت غفلت ورزد گذشته از شبهات اعتقادي و پندارهاي باطل فكري عبارت است از:

ـ رفاه طلبي و اسراف و إتراف.1

ـ دل بستن به خوشي و خوش‏گذراني‏هاي زودگذر، سرگرمي‏ها، عيش و نوش و هوس‏راني.2

ـ ثروت اندوزي‏هاي بي‏حدّ و مرز.3

ـ دشواري راه و خستگي انسان  .4

به طور كلّي مي‏توان گفت هم سختي، و هم خوشي سرگرم كننده، دنياطلبي و ثروت اندوزي‏هاي بي‏حدّ و مرز، گمراه كننده و بازدارنده از ياد قيامت است.

يكي از نمونه‏هاي بارز دنيا طلبي و غرور، جريان قارون است. خداوند مي‏فرمايد: قارون يكي از ثروتمندان قوم موسي (عليه‏السلام) بود. ما امكانات و ثروت كلان به او داديم (و بدين وسيله او را آزموديم). به او گفته شد: به مال و ثروت خود مغرور مباش كه خدا هرگز مردم پرغرور و نشاط را دوست نمي‏دارد؛ (و ابتغ فيما آتاك اللّه الدّار الآخرة و لا تنسَ نصيبك من الدنيا) ؛ و بكوش با آنچه خدا به تو عطا فرموده ثواب و سعادت دار آخرت را تحصيل كني (به ياد قيامت باش)، ليكن بهره ات از دنيا را هم فراموش مكن. امّا قارون فقط به زينت و تجمّل دنيوي توجه داشت. دنياجويان نيز آرزوي مال و ثروت همانند او را داشتند. اما غفلت از ياد قيامت سبب خسف او شد: (فخسفنا به وبداره الأرض فما كان له مِن فِئةٍ ينصرونه من دون اللّه وما كان من المنتصرين) ؛ پس از اندك زماني او را با خانه اش به زمين فرو برديم و هيچ كس جز خدا نتوانست او را ياري كند و خود او نيز هيچ‏گونه كمك دريافت نكرد. قرآن در مقام نتيجه گيري مي‏فرمايد: (تلك الدّار الآخرة نجعلها للّذين لا يريدون عُلوّاً في الأرض و لا فساداً و العاقبة للمتّقين) ؛ ما خانه آخرت را براي آنان كه در زمين اراده علوّ، فساد و سركشي ندارند مخصوص مي‏گردانيم. سراي زنده و جاويد ويژه كساني است كه فخرفروش، مستكبر، تجمّل پرست، دنيازده، خوش‏گذران و عيّاش نباشند. قارون با كردار خود سبب شد تا عدّه‏اي مقام و دارايي او را آرزو كنند و همچون او سرگرم زينت و زيور گردند.

يكي از اشتباهات بزرگ بشر اين است كه بر اثر انكار معاد و نفي روز حساب مي‏انگارد تبه‏كاران و شايستگان يكسانند: (أم حسب الّذين اجترحوا السّيّئات أن نجعلهم كالّذين آمنوا و عملوا الصّالحات سواء محياهم و مماتهم ساء ما يَحكمون) ؛ آيا آنان كه مرتكب اعمال زشت و تبه كاري شدند گمان كردند آنان را مانند كساني كه به خدا ايمان آورده و نيكوكار شدند يكسان قرار مي‏دهيم تا در مرگ و زندگي هم يكسان باشند؟ هرگز چنين نيست و داوري باطل و جاهلانه است سرّ اين يكسان‏انگاري آن است كه اگر حيات بعد از مرگ يعني معاد نباشد و همگان با مردن از بين بروند و معدوم گردند، يكسان خواهند بود؛ زيرا اشيا يا اشخاص معدوم هيچ امتيازي با هم ندارند و پرهيزكار و تبه‏كار مساوي هم خواهند بود. اين دسته يعني منكران معاد پيرو خواسته‏هاي نفساني بوده و در واقع پروردگارشان هواست: (أَفرأَيت من اتّخذ إلهه هواه) ؛ اي رسول ما مي‏نگري آن را كه هواي نفسش را خداي خود قرار داده است؟ منطق اين گروه چنين است: (و قالوا ما هي إلّا حياتنا الدّنيا نموت و نحيا و ما يهلكنا إلّا الدّهر و ما لهم بذلك مِن علم إنْ هم إلّا يظنّون) ؛ گفتند: زندگي ما جز همين دنيا و حيات طبيعت نيست و كسي ما را نمي‏ميراند و حشر و نشر و قيامتي نخواهد بود. اين سخن را نه از روي علم و دليل، بلكه از روي وهم و خيال مي‏گويند.. منطق ماديين زمان ما نيز همين است؛ چون نديدند مرده‏اي زنده شود، مي پندارند معاد و قيامت وجود ندارد. دليل آنان اين است كه اگر معادي وجود دارد نياكان ما را زنده كنيد: (ما كان حجّتهم إلّا أن قالوا ائتوا بآبائنا إن كنتم صادقين). خداي سبحان در پاسخ آنها مي‏فرمايد: (قل اللّه يُحييكم ثمّ يُميتكم ثمّ يجمعكم إلي يوم القيامة لا ريب فيه و لكنّ أكثر النّاس لا يعلمون) ؛ نگوييد روزگار و طبيعت ما را از بين مي‏برد؛ زيرا نظام آفرينش محكم و متقن و برپايه علم و حكمت استوار است. مبدأ اين عالم وجود مقدّس اللّه است كه به شما حيات مي‏دهد و شما را از اين عالم به سراي ديگر منتقل مي‏كند. در حق بودن آن روز ترديدي وجود ندارد و امري ضروري و حتمي است، ولي منكران معاد از روي جهل آن را انكار مي‏كنند: (و للّه ملك السّماوات و الأرض ويوم تقوم السّاعة يومئذٍ يخسر المُبطلون) ؛ فرمانروايي آسمان و زمين از آنِ خداي سبحان است. او مي‏تواند آنها را به نظام ديگر تبديل و به حساب همگان رسيدگي كند. روزي كه قيامت قيام كند بر آنان كه عمري را به بطالت و بيهودگي گذرانده اند معلوم خواهد شد كه خسارت زده و سرمايه باخته اند.

آري در آن روز هر گروهي را به كتاب كردارش فرا مي‏خوانند: (و تري كلّ أمّة جاثية كلّ أمّة تدعي إلي كتابها اليوم تُجزون ما كنتم تعملون) ؛ هر فرقه‏اي به سوي كتاب و نامه عمل خود خوانده خواهد شد و ندا داده مي‏شود كه امروز همه به پاداش اعمال خود مي‏رسيد. بنابراين، به ياد معاد بودن هم وظيفه فرد است و هم وظيفه جامعه و گروه؛ انسان هم در برابر وظايف فردي مسؤول است و هم در برابر وظايف جمعي، و سعادت او جز با رعايت همه مسؤوليت‏ها به دست نخواهد آمد.

نقش محاسبه در ياد معاد

انسان در يك نگرش، داراي سه بُعد است: بُعد اعتقادات و باورها، بعد اوصاف و اخلاق، و بُعد اعمال و كردار، مطلبي را معتقد مي‏شود، به خُلْقي متخلق مي‏گردد و عملي را انجام مي‏دهد. بنابراين، اگر انسان معتقد باشد هر آنچه از او صادر مي‏گردد زنده و همراه اوست و او در برابرش مسؤول است، و اگر بر اين باور باشد كه روزي به همه اعمال، اخلاق و عقايد او رسيدگي مي‏شود، قهراً چنين انساني خود را هر آن در برابر محكمه عدل الهي حاضر مي‏بيند و آگاه است كه خداوند مراقب اوست و از او حساب‏رسي خواهد كرد. مراقبْ كسي است كه رقبه و گردن مي‏كشد و ناظر بركار ديگري است؛ چنان‏كه در جلسه آزمون مراقبان گردن مي‏كشند و تمام رخدادهاي آزمون شونده را زير نظر مي‏گيرند.

به انسان دستور داده اند مراقب شؤون ظاهر و باطن خود باشد؛ يعني نفس خود را زير نظر بگيريد و از آن حساب‏رسي داشته باشد. در اين صورت اگر خلاف‏ها بيش از صواب‏ها باشد بايد نقصان را جبران كرد و اگر صواب‏ها بيشتر باشد بايد شكرگزاري كرد؛ ضرورت مراقبت براي آن است كه انسان موجودي است كه هر آن احتمال سقوط دارد و از ياد قيامت فاصله مي‏گيرد. خداي سبحان به پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) سفارش اكيد دارد: (فلا يصدّنّك عنها مَن لا يؤمِن بها و اتّبع هواهُ فترْدي) ؛ زنهار مردمي كه به قيامت ايمان ندارند و پيرو هواي نفسند تو را از آن روز هولناك باز ندارند و غافل نكنند وگرنه هلاك خواهي شد. هواي نفس انسان را هم از توجه به مبدأ باز مي‏دارد هم از عنايت به معاد.

اعتقاد به معاد گرچه از نظر قرآن ضروري است و براي فرزانگان ضرورت خضوع در برابر آن را به همراه دارد، ليكن بيشتر مردم گرفتار بيم و اميدند و تا ضرورت پاداش و كيفر مطرح نباشد تن به ايمان و عمل صالح نمي‏دهند. از اين رو بت پرستان حجاز كه به وجود خداوند و خالقيّت او اعتقاد داشتند، ولي به معاد ايمان نداشتند، به راهزني و آدم كشي فخر مي‏كردند. مهم‏ترين عامل بازدارنده بشر از معاصي خدا همان ايمان به مسؤوليت در قيامت است؛ يعني ايمان به محكمه عدل و داد و ياد آن صحنه هولناك كيفر الهي. وقتي ياد قيامت از جان انسان رخت بربست وي گرفتار هلاكت مي‏شود و در عذاب دردناك گرفتار خواهد آمد: (لهم عذاب شديد بما نسوا يومَ الحساب) ؛ چون روز حساب را فراموش كردند به عذاب سخت معذب خواهند شد.

مولي الموحدين علي (عليه‏السلام) مي‏فرمايد: «ذهَب المُتذكِّرون وبقى النّاسون أو المُتناسون»؛ از اصحاب خاص رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آنان كه به ياد معاد بودند رخت بربستند و گروهي مانده اند كه يا قيامت از يادشان رفته، يا قيامت را از ياد خود برده اند. گروهي كه معرفتشان اندك است مي‏پندارند تحقق وعده قيامت بسيار دور است، اما آنان كه مظهر صفات خدايند و از غيب آگاهند آن را نزديك مي‏بينند: (إنّهم يرونهُ بعيداً  و نراه قريباً). اولياي الهي هم‏اكنون از عذاب جهنم هراس دارند و هراس كنوني سبب مي‏شود كه در قيامت شعله آتش را نبينند و صداي زفير و شهيق جهنم را نشنوند: (لا يسمعون حسيسها و هم في ما اشتهتْ أنفسهم خالدون  لايحزنهم الفزَعُ الأكبر و تَتَلَقَّاهُمُ الملائكة هذا يومكم الّذي كنتم توعَدون) ؛ آنان هرگز صداي جهنّم را نشنوند وهيچ گاه فزع اكبر و هنگامه بزرگ قيامت محزونشان نخواهد ساخت. امير مؤمنان (عليه‏السلام) در اين زمينه مي‏فرمايد: «اكرمَ أسماعَهم أن تسمع حسيس نارٍ أبداً»؛ خداي سبحان گوش آنان را گرامي داشت كه صداي جهنم را بشنوند. از اين‏رو هرگز صداي دوزخ هرچند مرحله ضعيف آن را هم نمي‏شنوند.

سيره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در ياد معاد

از آن جا كه هيچ انساني مانند نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اعتقاد راسخ به مبدأ و معاد نداشت و ندارد هيچ سيره و روشي ماننده سيره آن حضرت (عليه‏السلام) آموزندگي نخواهد داشت. خداي سبحان براثر اهميّت معاد همواره با واژه‏هاي «يوم» و «يومئذ»، يعني روز و آن روز به پيامبر هشدار مي‏دهد كه اگر از صراط مستقيم فاصله مي‏گرفتي به تو جزاي اين جدايي و انفصال را مي‏چشانديم و عذاب تو را در حيات دنيا و در آخرت مضاعف مي‏گردانيديم: (إذاً لأذقناكَ ضِعف الحياة وضِعف الممات). از اين رو آن حضرت در سخن‏ها، استدلال‏ها و برخوردها چه در جنگ و چه در صلح، در مسجد و غير آن، همواره معاد را مطرح مي‏فرمود و مردم را به ياد معاد و قيامت متذكر مي‏كرد. رسول گرامي (صلي الله عليه و آله و سلم) اسم مبارك «هو الاخر» را در كنار (هو الأول) تفسير مي‏كرد و به عنوان مظهر اسم اعظم تا آن جا كه ادراك و فهم مردم به آن مي‏رسيد از اين امر مهمّ سخن مي‏راند. آن حضرت مي‏فرمود: شما با نظام كلّ جهان هماهنگ خواهيد بود و همه اسماي الهي در معاد ظهور دارد. برخي از آنها سبب خوف، پاره‏اي مايه اميد و بعضي باعث ارادت و برخي سبب كراهت است. وجود انسان و حيات و ممات او از اين مجموعه انجام يافته جدا نيست و به سوي خدا در حركت است: (ألا إلي اللّه تَصير الأمور) و سفره ظاهري آسمان و زمين برچيده خواهد شد: (والأرض جميعاً قبضتُهُ يومَ القيامة و السَّمَاواتُ مطوِيّات بيمينه). گاهي مي‏فرمود: «أفضل الإيمان أن تعلم أنّ اللّه معك حيث ما كنت»؛ بهترين ايمان آن است كه بداني هر جا باشي خدا با توست. در سيره پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هر رخداد بزرگ يا كوچكي به وقوع مي‏پيوست و نشانه زوال و نفاد بود، پيامبر آيه مباركه (إنّا للّه وإنّا إليه راجعون) را بر لب جاري مي‏كرد و به گفته زمخشري وقتي چراغ منزل آن حضرت خاموش مي‏شد و نيز در رخدادهاي كوچكتر از آن اين آيه مباركه را تلاوت مي‏فرمود[5]. در سيره آن حضرت هر حادثه يك آزمون الهي تلقي مي‏شد. انسان كامل در حوادث شكيبايي خود را از دست نخواهد داد؛ زيرا رخدادهاي تلخ و شيرين و سبك و سنگين را مجلاي اراده الهي مي‏داند و هرگز متزلزل نمي‏شود چنان‏كه حضرت علي (عليه‏السلام) فرمودند: «النّفس الكريمه لا تؤثّر فيها النّكبات» توجّه به خدا را در همه حالات خود حفظ مي‏كند. بديهي است سيره اخلاقي چنين انساني بسيار آموزنده خواهد بود.

بينش و نگرشي كه پيامبر به ربوبيّت پروردگار داشت به او مي‏آموخت كه هر مربوبي تحت تدبير ربّ خويش است و كمال تدبير آن است كه مربوب به پروردگار و ربّ خود تقرّب پيدا كند: (قل أغيرَ اللّه أبغي ربّاً و هو ربّ كلّ شي‏ء و لا تكسب كلّ نفسٍ إلّا عليها و لا تزر وازرة وزر أُخري ثمّ إلي ربّكم مرجعكم فينبّئكم بما كنتم فيه تختلفون) ؛ بگو اي پيامبر آيا من كسي غير خدا را به ربوبيّت برگزينم در صورتي كه خدا ربّ همه موجودات است و هيچ كس چيزي نيندوخت مگر بر خود و هيچ نفسي بار سنگين ديگري را بر دوش نگيرد و بازگشت همه شما به سوي خداست. او شما را به آنچه در آن خلاف كرديد آگاه خواهد ساخت.

در سيره نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اعتنا به مبدأ و اهتمام به معاد در كنار هم قرار گرفته است: (قل أغير اللّهِ أتّخذ وليّاً فاطر السّماوات و الأرض و هو يُطعِم و لا يُطعَم قل إنّي أُمرتُ أن أكونَ أوّل من أسلم و لا تكوننّ من المشركين  قل إنّي أخاف إن عصيتُ ربّي عذابَ يومٍ عظيمٍ) ؛ بگو آيا غير خدا را به ياري و دوستي و سرپرستي برگزينم. آفريننده آسمان و زمين خداست. او به خلق طعام و روزي مي‏بخشد و خود از طعام بي‏نياز است. بگو اي رسول، من مأمورم اوّل كسي باشم كه تسليم حكم خداست و نيز مرا گفته اند كه از گروهي كه به خدا شرك آورند نباشم. خداوند طبق اين آيه، فاطر، مدبّر و آفريننده مجموعه نظام امكاني است، همه قواي طبيعي و غريزي از او پديد آمده و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) طبق اين فرمان مي‏گويد: من اگر توحيد الهي را به رسميّت نشناسم به عذاب الهي در معاد مبتلا خواهم شد.

در اين نگرش پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) محروم ماندن از توحيد سبب عذاب در معاد خواهد بود. آن حضرت درباره معاد گاهي دو انگشت سبّابه دو دست را كنار هم مي‌گذاشت و مي‌فرمود: «أنا و السّاعة كهاتيْن»؛ من و قيامت مانند اين دو انگشتيم؛ يعني من از قيامت دور نيستم و هميشه به ياد آن هستم. گرچه معناي عميق اين همتايي، يعني تساوي نبوت و معاد و حضور دائمي يكي براي ديگري جايگاه خاص خود را دارد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شما اینجا هستید: خانه مقاله ها قرآن و عترت معاد در قرآن(نشریه هادی شماره 66)