سلام علی آل یاسین...!(273)
- توضیحات
- زیر مجموعه: مقالات
- دسته: قرآن و عترت
- منتشر شده در 06 اسفند 1395
- نوشته شده توسط محمدعلی صدری
- بازدید: 893
اكتناه ذات پاك خداوند، جز براي خود او، مقدورِ كسي نيست وهمه بحثهاي خداشناسي، بر محور اسما و صفات خداست. در اين مرحله نيز هر كسي به قدر توان و استعداد خويش، او را وصف ميكند. از اين رو خدااشناسان، داراي مراتبي مختلف هستند:
تو را چنان كه تويي هر نظر كجا بيند به قدر بينش خود هر كسي كند ادراك
و قرآن كريم نيز حريم كبريايي حق تعالي را از وصفِ واصفان، منزّه دانسته است، ليكن اين توفيق را رفيق مخلَصين ميداند كه با توجّه به قرب و نزديكيشان، مجاز به وصف او هستند: سبحان الله عمّا يصفون إلاّعباد الله المخلَصين.[ سوره صافات، آيات 159 ـ 160] بيانات رسا و بلندي از ائمه اطهار(عليهمالسلام) درباره خداشناسي و مباحث توحيدي رسيده است. اين بيانات بلند و مخصوصاً بيانات عميق اميرِ بيان(عليهالسلام) در نهجالبلاغه[1] و غير آن، از چنان اوج و عظمتي برخوردار است كه اگر ائمه(عليهمالسلام) نميبودند، اين معارف بلند، هرگز شكار كسي نميشد و جامعه بشري، نه تنها توان پشت سرگذاشتن كلاسهاي آغازينِ توحيد را نداشت، بلكه از جهل مركّبِ خويش نيز خارج نميشد و نميتوانست بفهمد كه چنين معارف عميقي وجود دارد :
هر كراماتي كه ميجويي به جان او نمودت تا طمع كردي در آن
چند بت بشكست احمد در جهان تا كه يا رب گوي گشتند اُمّتان
گر نبودي كوشش احمد تو هم ميپرستيدي چو اجدادت صَنَم
اين سرت وارست از سجده صنم تا بداني حقِّ او را بر اُمم
گر بگويي شكر اين رستن بگو كز بُت باطن هَمَتْ برْهند او
مر سرت را چون رهانيد از بُتان هم بدان قوّت تو دل را وارهان[مثنوي معنوي، دفتر دوم، ابيات 365 ـ 370.]
برگرفته از نشریه هادی شماره 87