سلام علی آل یاسین..! (275)
- توضیحات
- زیر مجموعه: مقالات
- دسته: قرآن و عترت
- منتشر شده در 09 ارديبهشت 1396
- نوشته شده توسط محمدعلی صدری
- بازدید: 958
مقدمه نشریه هادی شماره 89
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و ...
و عباده المكرمين الّذين لايسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون و رحمة الله و بركاته؛
و (شما اي) بندگان كرامت بخشيده شده او، همانان كه سبقت بر او نميگيرند و به فرمان او عمل ميكنند و رحمت خدا و بركات او بر شما باد
«عباد»: به معناي بندگان است؛هرچند كه عبادت، لازمه عبوديّت و عبد بودن است،ليكن عبد محض خدا بودن، مقامي بالاتر از عابد است؛ زيرا چه بسا افرادي كه عبادتشان ناشي از عادت است، نه عبوديّت؛ پس هر عابدي، عبد نيست، ولي هر عبدي، عابد است.
استاد علاّمه طباطبايي: اگر گفته شود فلاني از فلاني در قول سبقت نميگيرد، بدين معناست كه پيش از آنكه ديگري چيزي بگويد، او چيزي نميگويد. سپس اضافه ميكند: گاهي قول، كنايه از اراده و مشيّت است. بدين ترتيب، معناي عبارت بالا اين است كه اراده آنان تابع اراده ديگري است و قبل از اراده او اراده نميكنند.(المیزان،ج14،ص275)
بدين ترتيب، معناي جمله چنين است:
آنان تنها با امر خدا كار ميكنند و تا امر خدا نباشد، كاري از ايشان سر نميزند. بنابراين، نه تنها با امر غير خدا كار نميكنند، بلكه با ميل خود نيز كار نميكنند؛ چون تمام خواستههاي آنان، فاني در اراده خدا و مشيّت الهي است. بدين ترتيب، جمله «لايسبقونه... يعملون» بر عصمت آن عباد مكرم دلالت ميكند. افزون بر اينكه ميتواند تفسير «تكريم» مورد اشاره نيز باشد.
برتر از فرشتگان
بعد از آنكه در فراز پيشين به يكي از وظايف مهم ائمه(عليهمالسلام)، يعني «آشكار كردن امر و نهي» اشاره شد، در اين جمله چنين آمد: «آنها در بيان اوامر و نواهي الهي، خودسرانه عمل نميكنند، بلكه بندگان مكرَمي هستند كه در هيچ چيز بر ذات اقدس الهي سبقت نميگيرند و اساساً جز با امر و اراده او كار نميكنند». بدين ترتيب، اين جمله، مضمون مشتركي با آيه : و ما ينطق عن الهوي إن هو إلاّوحي يوحي[سوره نجم، آيات 3 ـ 4.] كه درباره رسولاكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است، دارد.
اين جمله، برگرفته از آيهاي است كه فرشتگان را وصف ميكند. بنابراين، از فرشته خويي ائمه(عليهمالسلام) حكايت دارد؛ هرچند كه آن ذوات مقدس، برتر از فرشتگان، بلكه به اذن خدا، معلّم، مدبّر ، رازق و... براي فرشتگان هستند، ليكن فرشتهخويي، مقامي بالاتر است. توضيح اينكه بهايم و چهارپايان، بر پايه شهوتِ بدون عقل و ملائكه، بر پايه عقلِ بدون شهوت خلق شدهاند. از اين جهت، گروه نخست در مسير عصيان و سركشي و گروه دوم در راه اطاعت و سرخوشي هستند. اما انسان، تركيبي از عقل و شهوت است؛ يعني خصلتي از فرشتگان و خصلتي از بهايم دارد. لذا هم مسير بهيمهگري و هم راه فرشتهخويي در پيش روي اوست. يك جنبه، او را به عصيان و جنبه ديگر، وي را به اطاعت فرا ميخواند. اگر جنبه عقلاني در او تقويت شود، فرشتهخو ميشود؛ تا جايي كه ميتواند از فرشته نيز سبقت بگيرد؛ چون فرشتگان، بدون داشتن شهوت كه مانع بزرگي است، به عبوديت كامل ميرسند، ولي انسان با داشتن شهوت كه حجاب مهمّي است، در ميدان جهاد اوسط و اكبر، نبرد كرده، خود را به اوج قلّه سعادت ميرساند. در مقابل، اگر جنبه شهواني در او غلبه كند، به بهيميت نزديك ميشود؛ تا جايي كه بهيمه محض ميگردد؛ حتي ممكن است از آن مرحله نيز تنزّل كند: أُولئك كالأنعام بل هم أضلّ أُولئك هم الغافلون.[ سوره اعراف، آيه 179]
در حديث آمد كه يزدان مجيد خلق عالم را سه گونه آفريد
يك گُرُه را جمله عقل و علم و جود آن فرشتهست او نداند جز سجود
نيست اندر عنصرش حرص و هوا نور مطلق زنده از عشق خدا
يك گروهِ ديگر از دانش تهي همچو حيوان از علف در فربهي
او نبيند جز كه اصطبل و علف از شقاوت غافل است و از شرف
اين سوم هست آدميزاد و بشر نيم او ز افراشته و نيمش خر
نيم خر خود مايل سفلي بود نيم ديگر مايل عقلي بود
آن دو قوم آسوده از جنگ و حِراب وين بشر با دو مخالف در عذاب
وين بشر هم زامتحان قسمت شدند آدمي شكلند و سه امّت شدند
يك گُرُوه مستغرق مطلق شدند همچو عيسي با ملك ملحق شدند
نقش، آدم ليك معنا، جبرئيل رسته از خشم و هوا و قال و قيل
از رياضت رسته وز زهد و جهاد گوييا از آدمي او خود نزاد
قسم ديگر با خران ملحق شدند خشمِ محض و شهوت مطلق شدند
وصف جبريلي در ايشان بود، رفت تنگ بود آن خانه و آن وصف زَفت[مثنوي معنوي، دفتر چهارم، ابيات 1497 ـ 1510.]
سرّ بدتر شدن انسان تبهكار از بهايم، اين است كه چهارپا بدون برخورداري از عقل، راه بهيميت را پيش ميگيرد و به نقطه پاياني آن كه در حقيقت، كمال اوست، ميرسد. از اين رو حيوانات مسير انحرافي را طي نميكنند، بلكه در صراط مستقيم خودشان حركت ميكنند.
باز حيوان را چو استعداد نيست عذر او اندر هيمي روشني است
زو چو استعداد شد كآن رهبرست هر غذايي كاو خورد مغز خرست
گر بَلاذُر خورد او افيون شود سكته و بيعقلياش افزون شود[همان، ابيات 1528 ـ 1530.]
اما آدمي با داشتن عقل و زير پا گذاشتن آن، مسير گمراهي را پيش ميگيرد و به اين ذلّت كشيده ميشود؛ حتّي عقلي كه بايد در مسير تعالي جويي به او كمك كند، براي بهيمهگري و حيوانيت او نقشه ميكشد:
«... قال أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام: اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ رَکَّبَ فِي الْمَلائِکَةِ عَقْلاً بِلا شَهْوَةِ وَ رَکَّبَ فِي الْبَهائِمِ شَهْوَةً بِلا عَقْلٍِ وَ رَکَّبَ في بَني آدَمَ کِلْتَيْهِما فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌمِنَ المَلائِکَةِ وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّمِنَ البَهائِمِ ».[ بحار، ج57، ص299.]( به راستي که خداوند عزّوجلّ در وجود ملائکه عقل را آميخت، بدون آن که شهوت برايشان قرار دهد و در وجود حيوانات شهوت را در آميخت بدون آن که عقل برايشان قراردهد. ولي دربنيآدم هر دو آنها را درهم آميخت. پس هر انساني که عقل او برشهوتش غلبه کند او بهتراز ملائکه است. و هر انساني که شهوت او بر عقل او غلبه نمايد او از حيوان پستتر و شرّتر است.) بنابراين، «فرشته خو بودن» به معناي برتري فرشته بر انسان كامل نيست، بلكه به معناي غلبه كردنِ جنبه عقلاني انسان بر جنبه شهواني و حيواني اوست.
(انشاالله ادامه دارد)