سلام علی آل یاسین...!(281)
- توضیحات
- زیر مجموعه: مقالات
- دسته: قرآن و عترت
- منتشر شده در 24 شهریور 1396
- نوشته شده توسط محمدعلی صدری
- بازدید: 872
مقدمه نشریه هادی شماره 93
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و ...
و عباده المكرمين الّذين لايسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون و رحمة الله و بركاته؛
و (شما اي) بندگان كرامت بخشيده شده او، همانان كه سبقت بر او نميگيرند و به فرمان او عمل ميكنند و رحمت خدا و بركات او بر شما باد
.....
راه رسيدن به عبوديت
براي رسيدن به عبوديت محض، بايد با دو دشمن اصلي اين راه (هواي نفس و شيطان) مبارزه كرد. شيطان از بيرون حمله ميكند و هواي نفس از درون؛ زيرا دشمنِ خانهزادي است كه از نهاد و نهان اقدام كرده، به منزله ابزار دستِ آن دشمن بيروني عمل ميكند و بدون دستياري او، دشمن بيروني كارهاي نيست. آسيب رساني ابليس، همانند آسيب رساني زهر است (دشمن بيروني) كه تا وارد بدن نشود و پس از ورود به بدن،همكاري و همدستي دستگاه گوارش را با خود نداشته باشد، تأثير سوئي ندارد و كسي را هلاك نميكند.
مقبول و معقول بودن اطاعت و عبوديت
بديهي است كه نه هيچ ملكيتي مثل ملكيت خداست و نه هيچ قدرتي مشابه قدرت او؛ چون مالكيتِ ديگران، نه تنها محدود، بلكه اعتباري است؛ از اين جهت، در معرض زوال و نابودي قرار دارد، امّا مالكيت خدا مالكيت حقيقي، مطلق و زوال ناپذير است. بدين ترتيب، عبوديت موجودات نسبت به او، عبوديت حقيقي، امّا نسبت به يكديگر، جعلي و قراردادي است.
نهي از شرك در عبوديت: و قضي ربّك أن لاتعبدوا إلاّ إيّاه[سوره اسراء، آيه 23.]، از آن جهت است كه مالكيت و قدرت هيچ كس، شبيه قدرت و مالكيت خدا نيست. از اين رو همه موجودات بايد در تمام شئون و با تمام اعضا و جوارح، عبد و مطيع او باشند؛ همانطور كه در تمام دوران عمر، اين عبوديت و اطاعت بايد ادامه داشته باشد. در حالي كه عبوديت موجودات نسبت به يكديگر، ويژه بعضي از امور و بعضي از اعضا و اجزاست و در دوراني از عمر، صادق است.
پس عبادت و عبوديت، به معناي اظهار تذلّل و اطاعتپذيري محضِ عبد در برابر مولاست. اين اظهار تذلّل، به صورتهاي گوناگوني ظهور و بروز ميكند كه اَعمال جوارحي، نظير نماز، روزه و امثال آن (كه اصطلاحاً «عبادت» گفته ميشود و براي بسياري از افراد «عادت» است) يكي از آنهاست. اين اعمال، براي عبوديت، حالت نمادين مييابد و ترسيم كننده مملوكيت و وسيلهاي براي اظهار حاجت در برابر مالكِ معبود است. بدين ترتيب، معبود بايد مالك و مدبّرِ امورِ عبد و قادر بر قيام و اقدام براي اصلاح آن باشد.
قرآن كريم در مقام مبارزه با تذلّل پذيريهاي ناپسند و عبوديتهاي باطل، نقاط ضعف معبودهاي دروغين را ذكر ميكند و ميگويد: او قوي نيست، بلكه ضعيفي است كه ديگران را به استضعاف كشيده است؛ ضعيفي مانند خودتان است كه او را قوي پنداشتهايد
حضرت ابراهيم (عليهالسلام) پس از استدلال به اينكه معبودهايشان ضرر و نفعي نميرسانند، بر چنين معبودها و كساني كه آنها را ميپرستند، اُفّ و نفرين فرستاد و عبادت غير خدا را كار غير معقول و بتپرستان را غير عاقل دانست: أفتعبدون مندون الله ما لا ينفعكم شيئاً ولا يضرّكم أُفّ لكم و لما تعبدون من دون الله أفلاتعقلون.[ سوره انبياء، آيات 66 ـ 67.] امروز نيز اين اُفّ و نفرين، از زبان حجّت عصر، حضرت بقية الله الاعظمغ و همه اولياي خدا، نسبت به شرك و مشركان جاري ميشود. بنابراين، اگر عبادت بر وجه صحيح صورت بگيرد، به مقدار رتبهاي كه دارد، انسان را به بلنداي عبوديت و عبادت ميرساند و اگر بر وجه ناصحيح باشد، انسان را مستحقّ لعن و نفرينِ ولي خدا و حجّت عصر ميگرداند.
تذكّر: ظاهرِ كُرنش در برابر خدا ذلّت است و باطنِ آن عزّت؛ ظاهر آن، تكليف است و باطن آن، تشريف؛ ظاهر آن، تحميل است و باطن آن، حقّ، و ظاهر آن، حقارت است و باطن آن، كرامت؛ در حالي كه ظاهر تكبّر در برابر خدا عزّت است "اَخَذَتْه العزّةُ بالإثم"[ سوره بقره، آيه 206] و باطن آن، ذلّت؛ ظاهر آن، بزرگي است و باطن آن، صغار و كوچكي. نشانه آن، اين است كه متكبّران در روز قيامت (ظرفِ ظهور حقيقت)، گذشته از عذاب حسّي دوزخ، به عذاب روحي هوان، صَغار و خواري نيز معذّب ميشوند.
تفكّر، رفيعترين قلّه عبادت
«تفكّر»، يكي از چيزهايي است كه در روايات، عبادت تلقّي شده است. اميرمؤمنان(عليهالسلام) در وصاياي خود به امام مجتبي (عليهالسلام) فرمود: هيچ عبادتي به پاي تفكّر در آفرينش خدا نميرسد: «لا عبادة كالتّفكّر في صنعة الله عزّوجلّ».[ بحار، ج68، ص324.] از امام رضا و امام عسكري (عليهماالسلام) رسيده است:
«ليست العبادة كثرة الصّيام و الصّلاة، إنّما العبادة كثرة التّفكّر في أمر الله عزّوجلّ»؛ عبادت، به زياد نماز خواندن و روزه گرفتن نيست، عبادت، تنها به زياد انديشيدن در امر خداي عزّوجلّ است.[ همان، ص322 و 325.]
امام صادق (عليهالسلام) درباره صحابي بزرگ رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم) جناب ابواذرِ فرمود: بيشترين عبادت او تفكّر و عبرت گرفتن بود: «كان أكثر عبادة أبيذر رحمة الله عليه التّفكّر والإعتبار».[ همان، ص323.]
در روايت ديگري رسول گرامي اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم) ضمن ارج نهادن به تفكّر، آن را از الطاف ويژه الهي معرّفي كرده، ميفرمايد:
اين لطف ويژه نصيب هر كسي نميشود: «فكرة ساعةٍ خيرٌ من عبادة سنة و لاينال منزلة التّفكّر إلاّ من قد خصّه الله بنور المعرفة والتوحيد»[ بحار، ج68، ص326]؛ يك ساعت[يك ساعت به معناي شصت دقيقه نيست، بلكه به معناي لحظه يا پارهاي از زمان است] تفكّر، از يك سال عبادت بهتر است و به منزلت تفكّر نميرسد، مگر كسي كه خدا او را به نور معرفت و توحيد مخصوص گرداند.
اهميت و عظمت تفكّر، از آن جهت است كه اگر انسان در امر خدا تفكّر كند و به دليل ربوبيّت او و مربوبيّت ماسواي او در حدّ توان بينديشد و بفهمد كه خداوند، كمالِ محض و جمالِ مطلق است و هر جمال و كمالي در جهان، صرفاً آيه و نشانهاي از او دارد و بفهمد كه خداوند، غني محض است و ديگران، فقير و محتاج او هستند: يا أيها النّاس أنتم الفقراء إلي الله والله هو الغني الحميد[ سوره فاطر، آيه 15] و بفهمد كه حقّ او صرفاً ربوبيّت و مالكيت است و حقّ ماسواي او صرفاً مربوبيّت و مملوكيّت، و... آنگاه به حقيقت عبادت پي ميبرد. از اين جهت، تفكّر كه در حقيقت، عبادت علمي است، عبادات بدني و عملي (نماز، روزه و...) را به دنبال دارد. بدين ترتيب، تفكّر، اصل است و عبادات بدني، فرع؛ آن، ريشه است و اين، شاخه و برگ؛ آن، شجره طوبي است و اين، ميوه آن و... . روشن است كه اصل و شجر، مقدم بر فرع و ثمر است.
كمّيت و كيفيت عبادت عملي نيز به كمّيت و كيفيت عبادت علمي و شناخت بستگي دارد...بنابراين، ميزان و كيفيت عبادت عملي به تفكّر وابسته است. هرچه تفكّر، بيشتر و عميقتر باشد، عبادت عملي نيز بيشتر و عميقتر ميشود. بر همين اساس، در برخي روايات، عبادتكنندگان و به تبع آن، عبادت به سه قسم تقسيم شده است.
الف. كساني كه سوداگر و تجارتپيشهاند و از روي شوق و رغبت، خدا را عبادت ميكنند؛ اگر بدانند بهشت و نعمتهاي آن، بدون عبادت دست يافتني است، انگيزهاي براي عبادت ندارند.
ب. كساني كه با بردگي و از روي ترس و رهبت، خدا را ميپرستند؛ اكثر عبادت كنندگان، از اين گروهند.
ج. كساني كه در عبادتشان، نه رهبت از دوزخ دارند و نه رغبت به بهشت؛ نه ترس دارند و نه شوق، بلكه عبادتشان از آن جهت است كه خدا را اهل عبادت يافتهاند. اين نوع عبادت، عبادت احرار و آزادمنشان است: «إنّ قوماً عبدوا الله رغبةً فتلك عبادة التجّار، و إنّ قوماً عبدوا الله رهبةً فتلك عبادة العبيد، و إنّ قوماً عبدوا الله شكراً فتلك عبادة الأحرار».[ نهج البلاغه، حكمت 237]
عبادت ائمّه(عليهمالسلام)
درباره عبادت ائمّه اطهار(عليهمالسلام) مطالب فراواني هست كه براي نمونه به چند روايت اشاره ميكنيم و اذعان داريم كه اينها همچون نمي از يم و پرتوي از جلوه خورشيد است.
الف. در ميان ائمّه(عليهمالسلام) حضرت علي بن الحسين(عليهماالسلام) از كثرت عبادت، به زينالعابدين، سيّدالساجدين و... معروف است. امام صادق(عليهالسلام) نقل كرده است:
روزي پدرم امام باقر(عليهالسلام) بر پدرش وارد شد و ديد از كثرت عبادت و بيداري، رنگش زرد گشته و از گريه زياد، چشمانش قي برداشته و پيشانياش زخم شده و بينياش از سجده، شكافته و ساقها و پاهايش از ايستادن، ورم كرده است. امام باقر(عليهالسلام) گفت: از ديدن اين حالت، كنترل از دستم رفت و بر حال او گريستم. پدرم در تفكّر بود. پس از اندكي تأمّل، به من متوجّه شد و گفت: پسرم! بعضي از اين صحيفههايي را كه عبادت علي بن ابيطالب(عليهماالسلام) در آن نوشته شده، به من بده. وقتي به او دادم، مقدار كمي از آن را خواند. سپس در حالي كه از شدّت غم، بيقرار و دلتنگ شده بود، آن را بر زمين نهاد و گفت: چه كسي قدرت عبادت علي بن ابيطالب را دارد؟( ارشاد، ج2، ص142؛ بحار، ج46، ص75. )
....
مَثَل آن حضرت، مَثَل كسي است كه وقتي به دوستِ بسيار عزيز و نزديك خود ميرسد، ساعتها با او به گفتوگو مينشيند و نه تنها خسته و ملول نميگردد، بلكه به گذشت زمان اعتنايي ندارد، در حالي كه ديگران چون از حالت عشق به معبود و ارادت به وي غافل هستند، چنان خسته ميشوند كه گويا جهان با وسعتي كه دارد، براي آنان تنگ و ملالآور است.
رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود:
بهترين مردم كسي است كه به عبادت عشق ميورزد و دست در گردنش انداخته، با او معانقه ميكند و از صميم قلب، دوستش ميدارد و با سراسر وجودش با او در ارتباط است و خودش را براي او از هر كاري فارغ ميكند و ابايي ندارد كه در دنيا با عسرت و تنگدستي زندگي كند يا با يُسر و گشايش: «أفضل الناس من عشق العبادة، فعانقها و أحبّها بقلبه و باشرها بجسده و تفرّغ لها، فهو لا يبالي علي ما أصبح من الدنيا علي عسرٍ أم علي يُسرٍ».[ بحار، ج67، ص253.]
...
اينگونه احاديث، بيانگر حالات معنوي ائمّه اطهار(عليهمالسلام) در حال نماز است و نشان ميدهد كه آنها در نماز، واقعاً خود را در پيشگاه با عظمت خدا ديده، او را با حقيقت ايمان مشاهده ميكردند؛ همان تعبيري كه امير عارفان در جواب ذعلب يماني فرمود: آيا [گمان ميكني] خدايي را كه نميبينم، عبادت ميكنم؟ «أ فأعبدُ مالاأري».[ نهجالبلاغه، خطبه 179]