سلام علی آل یاسین...!(309)
- توضیحات
- زیر مجموعه: مقالات
- دسته: قرآن و عترت
- منتشر شده در 24 مهر 1401
- نوشته شده توسط محمدعلی صدری
- بازدید: 1040
مقدمه نشریه هادی شماره 121
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و ...
وأشهد أنّ محمّداً عبده المنتجب ورسوله المرتضي أرسله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدّين كلّه ولوكره المشركون..(و شهادت ميدهم كه محمّد (صلي الله عليه و آله و سلم) بنده خالص و برگزيده خدا و رسول پسنديده اوست. او را با هدايت و آيين حق فرستاد تا بر جميع اديان و مذاهب، پيروز گرداند؛ هر چند مشركان را خوش نياید)
اشارات
...
7. خصلت ممتاز رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم)
در اين زيارت، از ميان صفات رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دو وصف عبوديت و رسالت آن حضرت (صلي الله عليه و آله و سلم) مورد شهادت زائر قرار گرفته است؛ چنان كه در تشهّد نماز نيز كه ستون دين است، چنين شهادتي تعبيه شده است. اين خصيصه براي آن است كه حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) همانند ساير پيامبران، دو جنبه دارد: «جنبه ارتباط با خدا» و «جنبه ارتباط با مخلوقات و بندگان خدا».
در ميان صفاتي كه چهره ارتباطي آن حضرت را با خدا بيان ميكند، مانند: مرزوق بودن، مخلوق بودن، متعلّم بودن و... صفت عبوديت (آن هم عبوديت مطلق) از همه صفات، برجستهتر و بالاتر است؛ چون صفت عبوديت زمينه هر كمالي را براي عبد فراهم ميكند و نردبان ترقّي او براي پيمودن هر مقام رفيع است؛ چنان كه در ميان صفاتي كه چهره ارتباطي او را با بندگان و مخلوقات خدا بيان ميكند، مانند: قضاوت، ولايت، تبليغ، تعليم و... صفت رسالت، از امتياز ويژهاي برخوردار است؛ زيرا وسيله هرگونه پيوند اجتماعي خواهد بود. عبوديت، مقام مجعول و سِمَت منصوب نيست تا لازم باشد كسي نسبت به آن شهادت دهد. برخلاف مقام نبوت و امامت كه به لحاظ مجعول بودن نياز به شهادت دارد. در عين حال براي پرهيز از غلوّ و نزاهت از باور باطل كه منشأ آن، حلول، اتّحاد و ساير ارجاس بدعتي است، شهادت به عبوديت آن ذوات نوراني بر هر مسلماني لازم است، و چون مقدّم بر رسالت و مقدّمه آن است، مقدّم بر شهادت به رسالت ميشود تا بيانگر مقدّميت آن نيز باشد. اين تقدّم در آيات قرآن كريم نيز مشهود است. حضرت مسيح (عليهالسلام) هنگامي كه در گهواره براي تنزيه و تطهير دامن مادر خود، مريم عذرا(عليهاالسلام) لب به سخن گشود، نخست به عبوديت خود اشاره كرد و آن گاه از نبوّتِ خويش سخن به ميان آورد: قال إنّي عبداللَّه ءاتاني الكتاب و جعلني نبيّاً[سوره مريم، آيه 30.]؛ چنان كه پروردگار بيزوال، ابزار تنذير عالميان، يعني قرآن كريم را تنها در اختيار كسي ميگذارد كه عبد محض خداي عالم باشد: تبارك الّذي نزّل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً.[ سوره فرقان، آيه 1. }
از سوي ديگر، زائر با شهادت به عبوديت حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در حقيقت به نردبان ترقّي و تكامل اشاره كرده، پيش از هر چيز به خودش تفهيم ميكند كه راه رسيدن به كمالِ انساني، عبوديت است و با شهادت به رسالت آن حضرت، اشاره به تكليف خود كرده، به خودش ميفهماند كه حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) براي تكامل بشريت مأموريت داشته است؛ لذا خود را ملزم به الگوگيري از آن حضرت و پيمودن راه تكاملي وي ميداند: لقد كان لكم في رسول اللَّه أُسوة حسنةٌ[سوره احزاب، آيه 21.] و به عنوان عضو ناصح، نافع و مردمي در متن جامعه، بدون انزواي از خلق، در عين انزواي از دنيا زندگي ميكند.
8. «محمد» ستودهترين نام
از ميان نامهاي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) «محمّد (صلي الله عليه و آله و سلم)» مشهورترين نام است كه در قرآن كريم نيز چهار بار آمده است. چنان كه نام مبارك «اللَّه» مشهورترين نام براي ذات اقدس الهي است كه در قرآن حكيم بيش از هر نام ديگر ياد شده است. شباهت ديگر اين دو نام مبارك اين است كه با اسم اعظم «اللَّه» به ذات مستجمع جميع صفات كمال، اشاره ميشود و با نام مبارك «محمّد» نيز به همه كمالهاي آن حضرت اشاره ميشود؛ چون وجود گرامي حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) مظهر جميع اسماي حسناي حق تعالي (مظهر اسم اعظم) است، بدين ترتيب از جهت صفات كمالي در حدّي قرار دارد كه از جميع جهات، محمّد و ستوده است.
از جدّ گرامي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، حضرت عبدالمطّلب (عليهالسلام) نقل شده است كه:
وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به دنيا آمد، جدّ بزرگوارش گوسفندي را براي عقيقه آن حضرت قرباني كرد و به قريش وليمه داد و در آن مجلس نام «محمّد» را بر او گذارد. وقتي از آن جناب پرسيدند چه شد كه نام «محمّد» را انتخاب كردي و نام پدرانش را بر او ننهادي؟ فرمود: چون ميخواستم در آسمان نزد خدا و در زمين نزد مردم ستوده باشد.(سبل الهدي و الرّشاد، ج1، ص360.)
9 . نامي آسماني
هرچند دليلي متقن بر نامگذاري نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از جانب خداي سبحان نداريم (آن گونه كه درباره حسنين يا ساير ائمه (عليهمالسلام) روايت شده است)[ شايد سرّش آن است كه در زمان ولادت آن حضرت (صلي الله عليه و آله و سلم) معصوم رسمي و شناخته شدهاي وجود نداشت تا وحي را از جبرئيل يا ساير فرشتگان دريافت كند، در حالي كه در زمان ولادت ساير ائمه (عليهمالسلام) حداقل يك معصوم وجود داشت.] ، ليكن از مام گرامش، آمنه بنت وهب(عليهماالسلام) نقل شده است كه فرمود:
به خدا سوگند جگر گوشهام همانند ديگر بچهها به دنيا نيامد، هنگامي كه وي را نهادم، دستش را بر زمين گذاشت، سر به آسمان بلند كرد، نگاهي به آن انداخت و آن گاه نوري از آن خارج شد كه در پرتو آن قصرهاي «بُصري»[ برخي «بُصري» را به شهري در شام معنا كردهاند، همچنين قريهاي در بغداد نيز به اين نام است. برخي نيز گفتهاند: «أضاءت له قصور بُصري» (كه در روايات عامّه آمده است) به معناي روشن كردن چشمها و زنده كردن قلبهاي مرده است: ينوّر البصائر و يُحيي القلوبَ الميتة (سبل الهدي و الرشاد، ج1، ص341 نيز ر.ك: سيره ابن هشام، ج1، ص158).] را ديدم. در آن حال نداي هاتفي را شنيدم كه ميگفت: سرَوَر اين امت را به دنيا آوردي.[ بحار الانوار، ج15، ص271.]
افزون بر آنچه از حضرت آمنه(عليهاالسلام) نقل شده، برخي نيز گفتهاند:
حضرت عبدالمطلب (عليهالسلام) نيز در خواب ديد كه زنجيري نقره فام از پشت او خارج شد؛ يك طرف آن در آسمان، طرف ديگر آن در زمين، طرف ديگرش در مشرق و طرف ديگر آن در مغرب بود. سپس برگشت و مانند درختي شد كه بر هر برگ آن نوري بود و اهل مشرق و مغرب به آن آويخته بودند. عبدالمطلب خواب را نقل كرد. در تعبير آن گفتند: فرزندي از تو پديد ميآيد كه اهل مشرق و مغرب از او پيروي ميكنند و اهل آسمان و زمين او را ثنا ميگويند. از اين رو وي را محمّد (صلي الله عليه و آله و سلم) نام كرد.[ سبلالهدي و الرشاد، ج1، ص360.]
برخي حوادث هنگام ولادت آن حضرت، نظير دست بر زمين گذاشتن و سر به آسمان بلند كردن و بدان نظر افكندن شباهت فراواني با حوادث هنگام ولادت ائمه اطهار (عليهمالسلام) دارد. از اين جهت شايد بتوان گفت كه نامگذاري آن حضرت و ائمّهاطهار (عليهمالسلام) يكسان بوده است. از آيه شريفه يأتي من بعدي اسمه أحمد.[ سوره صف، آيه 6.] نيز ميتوان استظهار كرد كه در كتابهاي آسماني پيشين نام آن حضرت (صلي الله عليه و آله و سلم) (هر چند به احمد) مشخص بوده است.