سلام علی آل یاسین...!(152)
- توضیحات
- دسته: مقالات
- منتشر شده در 01 شهریور 1392
- نوشته شده توسط محمدعلی صدری
- بازدید: 1334
امام عصر علیه السلام از منظر پروفسورهانرى كربن
تاریخ دانش شرق شناسى عموما با تحریفها، كتمان حقایق و نوعى بى انصافى همراه بوده است. اما در این میان گاهى برخى چهره هاى شاخص شرق شناسى، در مواجهه با منطق مستحكم برخى اندیشه هاى شرقى، شیفته آنها شده، به آن گرایش و میل باطنى و ایمان قلبى یافته اند. مرحوم پرفسور "هانرى كربن"، ایران شناس مشهور فرانسوى از جمله اروپاییانى است كه در دوران زندگى علمى خود، در پى گذر از اندیشه هاى وجود شناختى اندیشورانى همچون "هایدگر" و "ادموند هوسرل"، با حكمت شرقى شیعى آشنایى حاصل كرده و به دنبال مطالعات چندین ساله، به وجود مبارك امامعصر، عجل الله تعالى فرجه الشریف، و معنویت بى بدیل سایر ائمه شیعه، علیهمالسلام، تمایل قلبى، و یقین عینى و عقلانى یافته است. در این گفتار كوتاه بر آنیم تا با مرورى سریع در برخى آثار او، میزان عشق و علاقه او را به آن امام همام مورد بررسى قرار دهیم....
پرفسور كربن در كتاب تاریخ فلسفه اسلامى خود كه قریب سى و اندى سال پیش به رشته تحریر در آمده است، با ارائه تحلیلى تاریخی، نحوه انتقال مفاهیم عرفانى را از لسان ائمه اطهار به آثار عرفانى اهل سنت مورد بررسى قرار داده و ثبوت نقش وساطت فیض را براى وجود مقدس امام غایب به اثبات میرساند. مرحوم علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، رضوان الله تعالی علیه، در مقدمه كتاب خود با عنوان "ظهور شیعه" كه در واقع متن گفتگوها و مكاتبات ایشان با پرفسور هانرى كربن استبه همین حساسیت ویژه كربن به حقایق مذهب تشیع اشاره كرده و ضمن ارایه متن گفتگوهاى خود با او از این نكته یاد مى كند كه: در این مجلس آقاى دكتر كربن، مذاكره را ادامه داده و گفتند كه امسال موقعى كه اروپا بودم، در "ژنو" كنفرانسى در موضوع "امام منتظر" به عقیده شیعه دادم و این مطلب براى اندیشمندان اروپایى كه حضور داشتند كاملا تازگى داشت. كربن خود در یكى از پرسشهایى كه از محضر مرحوم علامه به عمل آورده به همین حقیقت براى بار دیگر اشاره كرده است. او خطاب به علامه می نگارد: مطلب اساسى تصور امام غایب، چه اثرى در تفكر فلسفى و اخلاق و روى هم رفته تمام زندگى معنوى شیعیان دارد؟ آیا با تعمق جدیدى در این تصور اساسی، مذهب تشیع نمی تواند در دنیاى امروزه یك غذاى جدید روحى براى احیاى فلسفه و مبدا نیرویى براى زندگى معنوى و اخلاق ببخشد. نیرویى كه تا كنون در تقدیر مانده است؟ به اعتقاد كربن در كتاب ارزشمند "تاریخ فلسفه اسلامى" بى شك فكر شیعه از آغاز كار فلسفه اى را تقویت كرد كه از سنخ فلسفه نبوى بود و با دین نبوى انطباق كامل داشت. كربن بدرستى این نكته را مورد توجه قرار داده كه فلسفه نبوى اصولا فلسفه اى مربوط به آخرالزمان است. به گفته او فلسفه نبوى مستلزم اندیشهاى است كه نه به وسیله سابقه تاریخى محصور مى شود، نه با كلمات و الفاظى كه با تعلیم و در قالب عقاید جزمى و تغییر ناپذیر محصور باشد محدود می گردد و نه در افقى كه منابع و قوانین و منطق استدلالى آن افق را حد بندى كند مشخص میشود. آری! فكر شیعه متوجه "انتظار" است، اما انتظار نه از طریق ظهور شریعتى نو، بلكه از راه تجلاى كامل كلیه معنى پنهانى یا معنى روحانى منزلات آسمانی. انتظار این ظهور، در انتظار، "امام غایب" (امام زمان) ممثل شده است.
به عقیده كربن مفهوم ولایت در این دوران طولانى انتظار، على الاصول همان هدایت ارشادى امام است كه "اسرار" اصول عقاید را میآموزد. این مفهوم از سویى شامل مفهوم معرفت است و از سوى دیگر واجد معنى محبت; یعنى معرفتى كه فى نفسه متمركز و نیرومند است. اگر این گفته كربن را بپذیریم، تشیع از این زاویه دید همان عرفان اسلام است. كربن در بخشهاى مختلف آثار خود بارها بر این نكته تاكید دارد كه این مسائل، در اساس علم "كلام"اهل سنت مورد بحث قرار نگرفته، چرا كه از حیطه قدرت آن بالاتر بوده است. كربن بر خلاف بسیارى از اندیشمندان معاصر كه مفهوم انسان كامل یا ولایت، قطب و قطب الاقطاب را زاییده اندیشه عارفانى همچون محى الدین عربى (ابن عربی) میدانند، بر این عقیده پا میفشارد كه اگر از تفسیر حقوقى یا فقهى محض شریعت پا را فراتر بگذاریم و به نوعى معراج باطنى كه اساس تفكر شیعه است قائل شویم، گویى تشیع و تصوف دو نام براى یك حقیقتند. كربن در رساله اى خطاب به مرحوم علامه طباطبایی، رضوان الله تعالی علیه، به این نكته اشاره دارد كه : فریدالدین عطار، در حالى كه هنوز سنى بوده، تذكرة الاولیاء خود را با شرح حال امام پنجم یعنى حضرت باقر، علیهالسلام، شروع كرده است. همچنان كه در كتاب "تاریخ فلسفه اسلامی" می نویسد: در حقیقت از آغاز اسلام، صوفیان شیعى مذهب بودند: در گروه كوفه، شیعهاى به نام عبدك، نخستین كسى بود كه صوفى خوانده شد. بنا به تحقیقات عمیق كربن درباره سخنان ائمه، علیهمالسلام، - بویژه خطبه هاى توحیدى نهج البلاغه و جوامع روایى شیعه - مفهوم ولایت اصولا از طرف خود امامان شكل گرفته و مبانى نظرى عرفان از سوى ائمه، علیهمالسلام، فى الجمله مورد قبول بوده است. از این نظر وقتى صفحات كتاب ابن عربى را مطالعه میكنیم، مطالبى میبینیم كه گویى یك مؤلف شیعى مذهب نوشته است. كربن مینویسد: همچنان كه مفهوم "ولایت" از شیعیان است، همچنان نیز تردیدى نیست كه در تصوف، اساس مفاهیم "قطب" و "قطب الاقطاب" از شیعیان میباشد. بنابراین ملامتهایى كه از سوى ائمه شیعه نسب به غیر شیعیان و صوفیان اهل سنت وارد شده است، در واقع اعتراضى است به غصب مقام ولایت و نقش شیخ كه نقش امام غائب را، "غصبا" تصرف كرده و نیز اعتراضى استبه شیفتگى به لامذهبى كه كاهلى جاهلانه و فسق و هرزگى اخلاقى را تایید میكرده است. كربن در بخشى از كتابتاریخ فلسفه اسلامى خود ضمن نقل روایتى مشهور از نبى مكرم اسلام، صلى الله علیه و آله،كه در آن آمده است: اگر تنها یك روز به پایان جهان باقى مانده باشد، خداوند آن روز را چندان طولانى خواهد كرد تا مردى از ذریه من كه نامش نام من و كنیه اش كنیه من خواهد بود ظهور كند. او زمین را از هماهنگى و عدل پر خواهد ساخت، چنانكه تا آن هنگام از خشونت و جور پر شده است. به تفسیر این روایت پرداخته و مینویسد: روزى كه چنین طولانى خواهد شد، زمان غیبت است و این حدیث صریح، طنین خود را در همه قرون و در تمام مراتب شعور و ضمیر شیعه منعكس ساخته است. كربن با باور به این اعتقاد كه این ظهور، واقعیت و پیروزى تاویل; یعنى حقیقت دین را آشكار خواهد كرد و به نوع بشر مجال خواهد داد تا وحدت و یگانگى خود را به دست آورد، بر این نكته تاكید دارد كه ظهور امام، مستلزم قلب ماهیت دل مردمان است و كمال روز افزون این ظهور به ایمان پیروان امام وابسته و راه آن چگونگى عمل آنان میباشد. البته انتقادى كه به كربن وارد است، غفلتى است كه از وجه مسلحانه و قیام بالسیف حضرت حجت از خود نشان داده است. لیكن این حقیقت مورد اشاره او را هم نمىتوان انكار كرد كه: "جلوه یا عدم جلوه امام بر اشخاص، به شایستگى آنان بستگى دارد." كربن در تحلیلى جالب توجه مینویسد: جلوه ظهور او بر مردم، همان مفهوم تهذیب و تجدید عالم روحى آنان است و بالنتیجه همان مفهوم عمیق اندیشهاى است كه شیعه از غیبت و ظهور امام دارد. مردم شایستگى خود را براى دیدن امام از بین میبرند، آنگاه خود بین امام و خویشتن حجاب میگردند، زیرا وسیله و آلت تجلى و مشاهده آن را; یعنى معرفتى را كه از راه قلب حاصل میشود از دست مى دهند، یا آن را فلج ساخته و از قدرت و كار میاندازند. پس تا وقتى كه مردم مستعد شناسایى و معرفت امام نگردند، سخن گفتن از ظهور امام غایب هیچ معنى نخواهد داشت. اگر گفته كربن را بپذیریم دیگر ظهور امام واقعهاى نیست كه روزى ناگهان به وقوع بپیوندد، بلكه امرى است كه روز به روز در ضمیر و وجدان شیعیان مؤمن رخ مى دهد. در این حالت عقیده به عدم تحرك و مخالفت با ترقى كه در اسلام تشریعى - یعنى فقه - غالبا مورد نكوهش قرار گرفته است در هم مى شكند و معتقدان به آن امام همام، در جنبش صعودى دوره ولایت كشیده میشوند. در واقع كربن ظهور امام ، علیهالسلام ، را به معرفت قلبى شیعیان منوط مى داند. معرفتى كه از نوع معرفت شهودى و باطنى است. همو در جاى دیگر - رساله عالم مثال - به نوعى دیگر به همین حقیقت اشاره دارد. موضوع بحث كربن در رساله "عالم مثال" جهان واسطه اى است كه مابین عالم مجردات تام و نفوس متعلق به ماده قرار میگیرد. همان عالمى كه شهود عارفان و حكماى اشراق در آن عالم صورت میگرفته است. او از جمله مینویسد: حكایات سهروردى و قصص موجود در سنت شیعى كه حكایت نیل به "سرزمین امام غائب" را باز میگوید، هیچ یك خیال واهی، غیر واقعى و تمثیلى نیستند ; زیرا اقلیم هشتم یا ناكجاآباد، همان چیزى نیست كه ما معمولا "اوتوپیا" مینامیم. اقلیم هشتم به مثابه عالمى است كه از حیطه كنترل و نظارت تجربى علوم [جدید] خارج است. عالمى فرا حسى است كه تنها به مدد ادراك مخیل میتوان آن را درك كرد و حوادثى را كه در آنجا به وقوع میپیوندد، صرفا به یارى آگاهى مخیل میتوان تجزیه نمود. اجازه دهید بار دیگر به این نكته تاكید كنم كه مراد از خیال در اینجا همان اصطلاح رایج در زبان امروزى ما نیست، بلكه، مقصود، دیدار باطنى و خیال صادق است. پس به گفته كربن براى مشاهده امام غایب در دوران غیبت نیز میباید در افق وجودى امام غائب قرار گرفت. به عبارتى این كلمات راز وجود ماوراى طبیعى امام غایب را در ذهن و آگاهى شیعیان بیان میدارد; كسى كه در آن حال روحى نباشد، قادر به مشاهده او نخواهد بود. سهروردى در حكایت "عقل سرخ" خویش به همین نكته اشاره داشته و مقصود از جمله اى كه در آغاز سخن از او نقل كردیم همین است: اگر خضر شوی، از كوه قاف آسان توانى گذشتن. كربن در بخش دیگرى از كتاب تاریخ فلسفه اسلامى، شیعیان را میان دو حد محصور میداند. حد اول همان "یوم المیثاق" یا "روز الست" است، كه حیات مادى بشر به آن مسبوق بوده و حد دوم ظهور امام عصر، روحیفداه، است كه اینك در غیبتبه سر میبرد: زمان فعلى كه به نام امام غائب است، زمان غیبت اوست. به همین جهت "زمان او"با رمز و علامتى دیگر مشخص میشود و غیر از آن زمانى است كه براى ما علامت و رمز تاریخ محسوب میگردد. كربن ضمن تشبیه قیام حضرت قائم به رستاخیز صغرى به این نكته اشاره میكند كه پارهاى از نویسندگان شیعى - از جمله كاشانى و صدر آملى - امام دوازدهم یا امام منتظر را همان "فاراقلیط" آمده در انجیل یوحنا میدانند. كربن مینویسد: سلطنت امام، مقدمه رستاخیز عظیم (قیامه القیامه) است. رستاخیز یا برخاستن مردگان "به قول شمس لاهیجى شرطى است كه مجال میدهد تا هدف و ثمره وجود موجودات محقق گردد" به همین نسبت قیام عمومى حضرت حجت، مجال براى تحقق فلسفه وجودى بشر در حیات زمینى خود است. به عبارتى معاد شیعه همچون معاد زرتشتى كه حتیسلطه تصویر سائوشیان (سوشیانس) و اصحاب او قرار گرفته، تحت تاثیر قائم و اصحاب او قرار دارد. در عین حال "این تصور، اندیشه قیامت صغری"، یعنى هجرت انفرادى را از اندیشه "قیامت كبری" یعنى فرا رسیدن دهر جدید جدا نمیسازد. كربن در بخش دیگرى از نوشتههاى خود به بیان تفاوت عقیده مسیحیان به حضرت عیسى بن مریم، علیهماالسلام، پرداخته و پس از اذعان به این نكته كه امامان همه نور و حقیقت واحدى هستند كه در دوازده شخص متمثل شدهاند مینویسد: وقتى نسبت لاهوت و ناسوت را در شخص امامان در نظر بگیریم، میبینیم مساله به هیچ روى شبیه به اتحاد اقنومى در طبیعت نیست. امامان، ظهورات و تجلیات الهى هستند. قاموس فنى زبان، كلمات (ظهور و مظهر) را پیوسته به مقابله با عمل آیینه باز میگرداند. پس بدین گونه، امامان همچون ظهور الهی، بى هیچ كم و بیش "اسماء الله" میباشند و به این عنوان از دو مهلكه تشبیه و تعطیل مصونند. چنانكه در فحواى مقال نیز گفتیم، شاید مهمترین انتقاد به تحقیقات كربن، عدم توجه او به وجه اجتماعى ظهور حضرت حجت و قرار گرفتن دوران غیبت میان دو حادثه بزرگ عاشورا و ظهور و قیام بالسیف مهدی، علیه الصلوه و السلام، است. این درست است كه، قیام حضرت به مثابه پیروزى تاویل بر تنزیل و یا حقیقتبر شریعت است و رابطه شیعیان با امامشان رابطهاى نهانى و عاشقانه است، اما بى تردید نمی توان در كنار عروج عرفانى شیعیان كه كربن بدرستى از آن به عنوان یكى از شروط اساسى توفیق دیدار معصوم یاد مى كند، از وجه اجتماعى و مبارزه فراگیر آن امام با ظلم سیاسی، اقتصادى و فرهنگى صاحبان زور و زر و تزویر چشم پوشید و خروج عاشقانه امام شهیدان ابا عبدالله الحسین، علیه الصلوه والسلام، را براى اصلاح اجتماعى امت جدش كه فرهنگى فاسد در كالبد آن دمیده شده بود به فراموشى سپرد و از عنصر سیاسى این هر دو قیام صدر و ذیل اسلام چشم غفلت فرو پوشید. سخن درباره گفته هاى عالمانه هانرى كربن اندكى به درازا كشید، گرچه نقل همه سخنان او در این باره و در این فرصت میسر نشد. روحش به پاس كوششى كه در ترویج نام مقدس امام المسلمین بقیه الله الاعظم، روحى و ارواح العالمین لهالفداء، از خود نشان داده قرین رحمت باد.آمین!
منابع:
1ـ طباطبایی، سید محمد حسین، ظهور شیعه، انتشارات فقیه و كانون خدمات فرهنگى الست، 1360.
2ـ كربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، دكتر اسدالله مبشری، انتشارات امیركبیر، 1361.
3ـ همان، عالم مثال، ترجمه سید محمد آوینی، فصلنامه نامه فرهنگ، شماره مسلسل 10 و 11، تابستان و پاییز 1372.
برگرفته از پورتال نور