معاد در قرآن
- توضیحات
- دسته: مقالات
- منتشر شده در 25 آبان 1394
- نوشته شده توسط مهدی جلیلی
- بازدید: 1073
باسمه تعالی
معاد در قرآن
دنياي ستوده و نكوهيده
امير مؤمنان (عليهالسلام) شنيد كسي دنيا را نكوهش ميكند. فرمود: چرا دنيا را مذمّت ميكني. تو مجرمي وگرنه دنيا جرمي نكرده. دنيا هر چه در آن است آشكار ساخت و عيبي را كتمان نكرد؛ بيمارستان، گورستان و حوادث سخت و ناگوار را نشان داد. اگر دنيا نشاط و سرورهاي جواني، ثروت، رفاه و مانند آن را نشان ميداد و اندوه و مرگ و بيماري را نشان نميداد خيانت ميكرد، ولي دنيا زشتيها را در كنار زيباييها نشان داد: «أيّها الذّامّ للدّنيا المغترّ بغرورها، المخدوع بأباطيلها، أَتَغْتَرّ بالدّنيا ثم نذمّها؟ أنت المتجرّم عليها، أم هي المتجرّمة عليك؟ متي استهْوَتْكَ أم متي غرّتْكَ؟
أبمصارع آبائك من البلي، أم أبمضاجع أمّهاتك تحت الثّري؟ كم علّلت بكفّيْكَ،و كم مَرَّضْتَ بيديْك...»؛ اي نكوهنده دنيا كه به نيرنگ آن فريفته شده و به ناراستيهايش فريب ميخوري! آيا به دنيا فريفته شده و آن را نكوهش ميكني؟ تو بر آن جرم و گناه مينهي يا او بر تو جرم و گناه مينهد؟ از كجا و چه وقت دنيا تو را سرگردان كرد و فريب داد، آيا به جاهاي برخاك افتادن پدرانت و پوسيده شدن آنان (در گورها) يا به خوابگاههاي مادرانت زير خاك؟ چه بسيار با دستهاي خود ياري كردي، و چه بسيار با دستهايت پرستاري كرده و بر آنان بهبودي طلبيدي... «إنّ الدّنيا دار صدق لمن صدَقَها، و دار عافية لمن فهم عنها، و دار غنيً لمن تزوّد منها، و دار موعظةٍ لمن اتّعظ بها. مسجد أحِبّاءِ اللّه و مُصلّي ملائكة اللّه، و مَهْبِطُ وَحْيِ اللّه و مَتْجَرُ أولياء اللّه. اكتبسوا فيها الرّحمة و ربحوا فيها الجنّة. فمن ذايذمّها و قد آذنت ببيْنها، و نادت بفراقها، و نعت نفسها و أهلها، فمثّلت لهم ببلائها البلاءَ، و شوّقتْهم بسرورها إلي السّرور؟!»؛ محقّقاً دنيا سراي راستي است براي كسي كه گفتار آن را باور دارد و سراي ايمني است براي كسي كه فهميد و آنچه را كه خبر داد دريافت و سراي توانگري است براي كسي كه از آن توشه بردارد و سراي پند است براي كسي كه از آن پند گيرد. جاي عبادت و بندگي دوستان خدا و جاي نمازگزاردن فرشتگان خدا و جاي فرود آمدن وحي خدا و جاي بازرگاني دوستان خداست، كه در آن رحمت و فضل او را به دست آورده و سودشان بهشت بود. پس كيست كه دنيا را نكوهش ميكند؟ در حالي كه دنيا مردم را به دوري خود از آنها آگاه ساخت و به جدايي خويش ندا داد و به نابودي خود و اهلش خبر داد. پس براي ايشان به گرفتاري خود گرفتاري آخرت را نشان داد و آنان را به شادي خويش به شادي آخرت آرزومند گردانيد....
وصف دنيا از منظر امير مؤمنان (عليهالسلام)
امير مؤمنان و قدوه پارسايان در سخناني كه در كتاب گرانسنگ غُرَر و دُرَر نقل شده، بيش از سيصد بار با بيانهاي گوناگون چهره دنيا را ترسيم و آن را تحقير كرده و در سراسر نهج البلاغه با تعبيرهاي ناخوشايند از آن ياد كرده است؛ چنانكه فرمود: «عباداللّه، أُوصيكم بالرّفض لهذه الدّنيا التّاركة لكم وإن لم تحبّوا تركها، و المُبْلِية لأجسامكم وإن كنتم تحبّون تجديدها، فإنّما مَثَلُكم و مَثَلُها كسفرٍٍ سلكوا سبيلا ً فكأنّهم قد قطعوه، و أمّوا عَلَماً فكأنّهم قد بلغوه...»؛ اي بندگان خدا! شما را به ترك دنيا سفارش ميكنم.دنيا شما را رها ميسازد، گرچه به ترك آن ميل نداشته باشيد. كالبدهاي شما را كهنه كرده ميپوساند، اگر چه شما دوست داريد تازه بماند. داستان شما و دنيا همچون داستان مسافراني است كه به راهي ميروند و گويا راه را به پايان رسانده و نشانهاي را منظور خويش قرار داده و به آن رسيده اند... . آيا در گذشتن پدران شما عبرت و پندي نيست؟ آيا نديديد كه گذشتگان از شما باز نميگردند؟
آگاه باشيد، در هنگام شتاب به انجام كارهاي زشت مرگ را به ياد آريد كه لذّتها و خوشيها را ويران ميكند، وعيشها را برهم ميزند و آرزوها را قطع ميكند.
به دنيا نظر كنيد، مانند نگاه كردن كساني كه از آن اعراض و دوري جسته اند؛ زيرا به خدا سوگند دنيا به زودي ساكنش را دور ميكند، و صاحب نعمت، دولت و امنيت را مصيبت زده و اندوهناك ميسازد. چيزهايي كه پشت كرده (همچون جواني) باز نميگردد و آنچه پس از اين خواهد آمد نامعلوم است. خوشي آن به اندوه آميخته، قوّت، توانايي و جواني مردان آن به ضعف و ناتواني وپيري ميرسد. خدا رحمت كند مردي را كه انديشه كند و عبرت بگيرد و بينا شود كه آنچه از دنيا باقي مانده به زودي نابود است و آنچه از آخرت موجود است زوال ناپذير و همواره بوده است: «انظروا إلي الدّنيا نظر الزاهدين فيها، الصّادفين عنها، فإنّها و اللّه عما قليل تُزيل الثّاوى السّاكن... رحم اللّه امْرأً تفكّر فاعتبر، و اعتبر فأَبصر...».
امير بيان حضرت علي (عليهالسلام) دنيا را به ماري نرم، خوش خط و خال و زيبا تشبيه ميكند كه در عين حال سمّ آن انسان را از پاي درميآورد. آن حضرت براي سلمان (عليهالسلام) چنين مينگارد: «فإنّما مَثَل الدّنيا كمثل الحيّة: ليّن مسّها، قاتل سمّها، فَأعرِضْ عمّا يعجبك فيها، لقلّة ما يصحبك منها...» ؛ اي سلمان دنيا مانند مار نرم اندامي است كه زهرش كشنده است. بنابراين، دوري گزين از آنچه تو را در دنيا شاد ميگرداند، براي آن كه از كالاي آن اندكي (كفني) با تو همراه ميماند، چنانكه بهره تو نيز از دنيا كم خواهد بود و اندوههاي آن را از خود دور ساز براي آن كه به جدايي از آن و تغيير احوالش باورداري و هر وقت انس و خوي تو به دنيا بيشتر است از آن هراسانتر باش....
فخر رازي در تفسير كبير خود پس از ذكر چند وجه از زشتيهاي دنيا به سخن ارزشمند علي (عليهالسلام) تمسّك كرده، ميگويد: «إنّ الدّنيا متاع الغرور، وإنّها كما وصفها اميرالمؤمنين علىّ بن ابيطالب (عليهالسلام) حيث قال: ليّن مسّها قاتل سمّها». همچنين آن حضرت (عليهالسلام) فرمود دنيا را طلاق دهيد تا به بهشت وارد شويد؛ زيرا كابين بهشت طلاق دنياست: «طلاق الدّنيا مَهر الجنّة».
حضرت علي (عليهالسلام) خطاب به دنيا چنين ميفرمايد: به خدا سوگند اگر تو شخصي بودي ديدني در كالبدي محسوس، حدود الهي را برتو اجرا ميكردم، به سزاي بندگاني كه با آرزوها فريب دادي و مردماني كه در پرتگاههاي شقاوت و بدبختي افكندي و پادشاهاني كه به نابودي سپردي و آنان را در آبگاههاي بلا و سختي فرود آوردي، جايي كه فرود آمدن و بازگشت نبود: «و اللّهِ لو كنتِ شخصاً مرئيّاً، و قالباً حسّيّاً، لأقمتُ عليكِ حدودَ اللّه فى عبادٍ غرَرْتِهم بالأمانى، و أمم ألقَيْتِهم فى المهاوى، و ملوك أسلمتِهم إلي التّلف، و أوردتِهم موارد البلاء، إذْلا وِرْدَ و لا صَدَر...».
اميرالمؤمنين (عليهالسلام) به آدميان گوشزد ميفرمايد كه نپنداريد نميتوان از فريب دنيا رست: «و حقّا أقول: ما الدّنيا غرّتْكَ، و لكن بها اغتَررْتَ...» ؛ به درستي ميگويم كه در واقع دنيا تو را فريب نداده، بلكه تو به آن فريفته شده اي. دنيا براي تو پندها آشكار ساخته و تو را به عدل و برابري آگاه كرده و به وعدههايي كه به تو ميدهد، از قبيل رسيدن درد به اندامت و كم شدن تواناييت راستگوتر و وفادارتر است از آن كه با تو دروغ گويد يا تو را فريب دهد....
دنيا چيزي را كتمان نميكند. همين مطلب را قرآن كريم ميآموزد؛ هنگامي كه منافقان در قيامت به مؤمنان ميگويند: (انظرونا نقتبسْ من نوركم)؛ به ما فرصتي دهيد تا ما هم از نور شما روشنايي برگيريم. مؤمنان در پاسخ منافقان ميگويند: (ألم نكن معكم قالُوا بَلي و لكنّكم فتنتم أنفسكم و تربّصتم و ارتَبْتم و غرّتكم الأمانيّ حتّي جاء أمر اللّه و غرّكم باللّه الغرور)؛ بلي راست ميگوييد، ليكن شما به نفاق با خدا خود را چنين به فتنه و هلاكت افكنديد و در دنيا انتظار پيروزي خود و شكست اهل ايمان را داشتيد و در كار دين به شك و ريب بوديد و آرزوهاي دنيا فريبتان داد، تا وقتي كه امر خدا فرا رسيد و شيطان فريبنده شما را تا لحظه مرگ از خدا غافل و مغرور گردانيد.
علي بن ابيطالب (عليهالسلام) دنيا را به پس مانده غذا در دهان كه انسان به وسيله مسواك آن را از دهان خارج ميكند شبيه كرده، فرمود: آنچه در دست شماست از خانه و زندگي، زمين و باغ همه پس ماندههاي غذاست كه لاي دندانهاي نسل گذشته بر جاي مانده است؛ «ألا حرّ يدع هذه اللُّمَاظةَ لأهلها؟ إنّه ليس لأنفسكم ثمن إلّا الجنّة فلا تبيعوها إلّا بها»؛ آيا آزادهاي نيست كه اين پس مانده طعام در دهان (دنياي پست) را براي اهلش رها كند. براي جانهاي شما بها و قيمتي جز بهشت نيست. پس ارواح خود را جز به آن بها نفروشيد.
سخن امير مؤمنان (عليهالسلام) با اهل گورستان
امير مؤمنان وقتي از پيكار صفّين باز ميگشت هنگامي كه به گورستان كوفه رسيد فرمود: «يا أهل الدّيار الموحشة، و المحالّ المُقفره...»؛ اي ساكنان سراهاي ترسناك و جاهاي بيكس و بيآب و گياه و گورهاي تاريك! اي ساكنان خاك! اي دور ماندگان از وطن و اي بيكسان و اي ترسناكان! شما پيشرو و ما پيرو شما هستيم كه به شما خواهيم رسيد؛ خانههايتان را ساكن شدند؛ و با زنانتان ازدواج كردند و داراييهايتان را تقسيم كردند. اين خبر از چيزي است كه نزد ماست. پس خبر آنچه نزد شماست چيست؟: «ثمّ التفت إلي أصحابه فقال: أما لو أُذِن لهم فى الكلام لأخبروكم أَنّ خير الزّاد التّقوي». سپس به همراهان نظر كرد و فرمود: بدانيد اگر ايشان در سخن گفتن اذن داشتند به شما خبر ميدادند كه بهترين توشه تقوا و پرهيزكاري است.
فرمود متوجه آخرت باشيد. عمرتان به سرعت ميگذرد؛ فردا به امروز نزديك است. ساعات روز زودگذر، روزهاي ماه زودگذر، ماههاي سال زودگذر و سالهاي عمر زودگذر است: «فإنّ غداً من اليوم قريب. ما أسرع السّاعات فى اليوم، و أسرعَ الأيام فى الشّهر، و أسرعَ الشّهور فى السّنة، و أسرع السّنين فى العُمُر».
ميفرمايد: امروز به فكر فردا، يعني آخرت باشيد. امروز زمان كردار است، نه حساب و فردا وقت حساب است، نه كار: «وإنّ اليوم َعملٌ و لا حسابَ، و غداً حسابٌ، و لا عملَ».
دنيا به سرعت ميگذرد؛ چنانكه گويي يك روز يا يك ماه است كه سپري گشته: «فكانت كيوم مضي، أو شهر انقضي». در پي لذتهاي زودگذر روز تلخي پنهان است: «ما قال النّاس لشيءٍ «طوبي له» إلّا و قد خبأ له الدّهر يوم سوءٍ».
تنها پارسايان دنيا را شناخته اند كه آن حضرت (عليهالسلام) در وصف ايشان فرمود: اگر نبود اجل و مدّتي كه خداوند برايشان تعيين كرده از شوق ثواب و بيم عذاب به اندازه چشم بر هم زدني جان آنان در بدنشان قرار نميگرفت. خداوند در نظر آنان بزرگ است و جز او هر چه هست در ديده آنان كوچك است؛ «و لولا الأجل الَّذى كتب اللّه عليهم لم تستقرَّ أرواحُهم فى أجسادهم طرفة عينٍ، شوقاً إلي الثّواب، و خوفاًمن العقاب. عظُم الخالق فى أنفسهم فصَغُرَ مادونه فى أعينهم...».
.