تفسیر شریف تسنیم-سوره بقره(نشریه هادی شماره 86)
- توضیحات
- دسته: مقالات
- منتشر شده در 28 آذر 1395
- نوشته شده توسط مصطفی حسینی کوپایی
- بازدید: 1050
آیه 25
و بشر الذين امنوا وعملوا الصالحات ان لهم جنات تجرى من تحتها الانهار كلما رزقوا منها من ثمره رزقا قالوا هذا الذى رزقنا من قبل و اتوا به متشبها و لهم فيها ازواج مطهره و هم خالدون
تفسیر
بشر: بشارت به معنای خبری است که در چهره تغییری ایجاد کند. در قرآن علاوه بر خبر مسرت بخش برای خبر حزن انگیز نیز به کار میرود. تبشیر از باب تفعیل است و معنای کثرت میدهد. این کثرت یا به علت کثرت نعمتهای بهشت است و یا به معنای کثرت مومنان.
لهم: برای ل در لهم چهار معنا قابل تصور است که همه آنها می توانند صحیح باشند:1-اختصاص2-ارتباط3-منفعت4-مالکیت
جنات: معنای محوری مشتقات جن پوشیدگی است مانند:جنین، جنه به معنای سپر، مجنون، جنان به معنای قلب، جن وجنت به معنای باغ زیرا درختان بهشتی چون سقفی به هم تنیده هستند و شاخ و برگ آنها مانند پوششی بهشت را فرا میگیرند. در بهشت نیازی به نور خورشید نیست و اصلا خورشیدی وجود ندارد. آنچه سبب نورانیت بهشت است وجود نورانی مومنان است.
الانهار: نهر به جریان آب بزرگتر از جدول و کوچکتر از بحر میگویند. نهرهای بهشتی با اراده بهشتیان در هر کجا جریان مییابند.
به: به در «اتوا به متشابها» به رزق بر میگردد. یعنی میوههای مشابه با مزههایی متفاوت.
ازواج: زوج در قرآن هم برای مرد به کار میرود و هم برای زن. از این رو (زوجه) و (زوجات) در قرآن به کار نرفته است.
انذار و تبشیر در قرآن
تبشیر مانند انذار در اصل مخصوص پیامبر است و به تبع شامل امت نیز می شود و چون مطلب مزبور از اهمیت ویژه برخوردار است، هر آگاهی می تواند، بلکه مامور است آن را به صورت مژده اعلام دارد.
انذار و تبشیر در قرآن به دو صورت آمده است: گاهی همراه با ذکر عظمت مورد انذار یا بشارت؛ مانند: «وَاتقوا النار التی اعدت للکافرین» (سوره آل عمران، آیه 131) که آیه محل بحث نیز از نوع بشارت همراه با ذکر عظمت مورد بشارت است. گاهی نیز همراه با یادآوری این نکته است که مورد انذار یا بشارت هم اکنون حاضر است؛ مانند این که برای انذار، تصرف مال یتیم را آتش خواری معرفی می کند: «ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما انما یاکلون فی بطونهم ناراً» (سوره نساء، آیه 10).
حسن فعلی و حسن فاعلی
عمل صالح در فرهنگ قرآن عملی است که مطابق یکی از منابع دین باشد. عبارت «الذین امنوا» حاکی از حسن فاعلی و «عملوا الصالحات» بیانگر حسن فعلی است؛ یعنی، بشارت به بهشت ویژه کسانی است که افزون بر اعتقاد به مبدا و معاد و سایر اصول دین، دارای عمل صالح نیز باشند.
بنابراین، کسی که تنها فاعلی داشته باشد ولی هیچ حسن فعلی نداشته باشد مشمول بشارت به بهشت نیست؛ چنانکه می فرماید: «یوم یاتی بعض ایات ربک لا ینفع نفساً ایمانها لم تکن امنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیراً» (سوره انعام، آیه 158). جمله «کسبت فی ایمانها خیراً» عطف بر (امنت) و بدین معناست که اگر کسی ایمان (حسن فاعلی) داشته باشد ولی هیچ عمل خیری (حسن فعلی) کسب نکرده باشد، ایمانش به حال او در نجات از اصل عذاب سودمند نیست و مانند کسی است که ایمان نیاورده باشد.
سر کافی نبودن حسن فعلی بدون حسن فاعلی برای ورود به بهشت، آن است که میزان و معیار در تاثیر عمل، اراده و نیت انسان است و کسی که اعتقاد دارد زندگی انسان از تولد آغاز و به مرگ پایان می پذیرد و بعد از مرگ هیچ خبری نیست. نیت و اراده او برای بعد از مرگ نبوده است؛ پس عمل او در سطح دنیا می ماند و به عالم دیگر نمی رسد و او بعد از نشئه دنیا تنها می ماند.
تذکر: گاهی به جای دو قید، ایمان و عمل صالح، عنوان تقوا که جامع هر دو قید است یاد می شود زیرا غیرمومن، متقی نیست؛ چنانکه مومن غیر عادل نیز متقی نیست.
لطایف و اشارات
1- اتحاد انسان با عقیده، خلق و عمل
قرآن کریم همان طور که در مورد جهنمیان می فرماید: «وقودها الناس»، درباره بهشتیان نیز می فرماید خود بهشتی روح و ریحان بهشت است. زیرا جنت از آن صاحب جنت و مقام از آن صاحب مقام است. روح و ریحان شدن وصفی است که در اختیار صاحب وصف است. همان طور که عقیده در اختیار صاحب عقیده است، عمل و خلق نیز در اختیار صاحب عمل و خلق است. بنابراین همانطور که انسان با عقیده متحد است با خلق و عمل نیز متحد است.
البته انسان اگر محجوب و مشغول نباشد، لذت و یا درد همه آنچه را که در دنیا به آنها معتقد یا متخلق است و یا آنها را انجام می دهد، ادراک می کند. و این رفع حجاب برای کافران در دنیا میسر نیست، مگر هنگام قبض روح، ولی برای مومنان رفع حجاب در دنیا ممکن است و اگر عده ای لذت اعتقادات صحیح، اخلاق خوب و اعمال صالح را ادراک نمی کنند بر اثر اشتغال فراوان آنان به اموری دنیوی است.
2- اصول دین و انذار و تبشیر در آیات 21-25
اصول دین به توحید، نبوت و معاد و عناصر محوری وابسته به این ارکان تعریف می شود. پس از اثبات اعجاز قرآن کریم از یک سو و اثبات رسالت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) از سوی دیگر به معاد پرداخته شد و پس از انذار از آتشی که وقود آن مردم و سنگهاست، نوبت مژده بهشت فرا می رسد.
3- برترین بشارت بهشت
مژده بهشت گاهی از زبان عالم دین و مربی نفوس و معلم اخلاق و زمانی از زبان معصوم (علیه السلام) و گاهی از لسان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و بالاخره گاهی از ذات اقدس خداوند تلقی می شود. در این حال هیچ تبشیری به لحاظ مبدا فاعلی از این گزارش سودمند، مهم تر نیست.
بحث روایی
1- مصداق روشن بشارت داده شدگان
در روایات مختلفی به تعیین مصادیق آیه یاد شده پرداخته و با این کار، امکان تحقق دستورهای یاد شده از یک سو و فعلیت اوصاف مذکور از سوی دیگر و بیان الگوی مناسب برای تاسی سالکان کوی صلاح از سوی دیگر و بالاخره ترغیب مردم به تولی اهل بیت (علیه السلام) و تبری از اعدای آنان را از سوی چهارم به همراه دارد.
صالحان و مالكيت بهشت
در جهان آخرت تعيين كميت و كيفيت بهشت هر كس در گرو مقدار ايمان و عمل صالح اوست.
يكى از معانى لام در (لهم جنات) مالكيت است و مملوك بودن بهشت به دو طريق قابل توجيه است:
1- بهشت محكوم و مملوك تكوينى انسان بهشتى است.
2- مومن علت و مالك بهشت است. البته درباره جهنم اين تفاوت هست كه گرچه محصول و معلول دوزخيان است، ولى اين افراد با اعمال بدشان خود را اسير و محصور جهنم ساخته اند. بنابراين، آنها محكوم جهنم هستند.
تذكر:
1- هر گونه ملكيتى كه در قيامت مطرح است از سنخ تكوين است، نه از سنخ اعتبار.
2- علت حقيقى و مالك تكوينى اصيل در سراسر هستى خواه در دنيا، خواه در قيامت خداوند است و عليت طولى و مالكيت رتبى انسان با آن منافى نيست.
تجسم اعمال صالحان در بهشت
مومنان متنعم در بهشت هرگاه ثمرات بهشتى دريافت كنند، مى گويند: اين همان است كه از پيش روزى ما شده بود و بايد تبيين شود مراد از اين كلام بهشتيان چيست.
سخن در اين است كه چرا در بهشت جاويد و نامحدود: هرگاه به بهشتيان ميوه اى بدهند، اين سخن را تكرار مى كنند كه اين همان است كه قبلا روزى ما شده بود؟ افزون بر اين كه، نعمتهايى كه به چيزى در عين وحدت تعدد ندارد، بلكه مثل آن است.
درباره من قبل در كلام بهشتيان، سه نظر وجود دارد:
1- مراد بهشت است، يعنى، هرگاه نعمتى به بهشتيان برسد، مى گويند اين نعمت را قبلا، در بهشت، دريافت كرده ايم و در پاسخ اين اشكال كه نعمتهاى بعدى عين نعمت قبلى نيست گفته اند: يعنى، اين ميوه از نوع ميوه هايى است كه پيشتر در بهشت به ما داده اند.
اين راى مخالف ظاهر آيه است، زيرا لازمه صدق قضيه موجب كليه اين است كه بار اول را استثنا كنيم در حالى كه دليلى براى استثنا نيست.
2- محتمل است مراد از من قبل برزخ باشد. اين احتمال نيز صحيح نيست.
3- مراد از من قبل دنياست. اين احتمال با ظاهر آيه هماهنگ است، زيرا از نظر قرآن كريم عمل انسان زنده، و در آخرت نزد او حاضر است.
لطایف و اشارات
4- گونه هاى متفاوت تبيين معاد
معاد از برخى جهات همتاى توحيد است،؛ يعنى، فطرت انسان هرگز به زوال و نابودى خود فتوا نمى دهد و هيچ گاه به ياوه بودن نظام كيهانى و بيهوده بودن گستره آفرينش حكم نمى كند و ابدا به مساوى بودن موحد و ملحد و يكسان بودن عادل و ظالم و مانند آن راى نخواهد داد. اين معنا به طور اجمال در سويداى دل هر صاحبدلى پس از مرگ خواهد بود. بر همين اساس، قرآن كريم معاد را همانند مبدا به انحاى گونه گون بازگو مى كند.
5- مخلوق بودن بهشت و دوزخ
چون ظاهر جمله مزبور ملكيت بالفعل است و مالك آن نيز بالفعل موجود است ، مملوك آن نيز بايد بالفعل موجود باشد. یعنی بهشت و دوزخ هم اکنون موجوداند.
بحث روایی
4- تجسم اعمال در آخرت
اشاره: تجسم اعمال و تمثل اوصاف در آيات فراوانى مطرح و در موارد بى شمارى به آن اشاره شده است و راز مهم آن است كه عقيده، اخلاق و عمل در روح انسان راه پيدا مى كند و در پرتو تحول جوهرى از حال به ملكه و از آن جا به صورت نوعى و فصل مقوم راه يافته و در متن هويت وى سهم تقويمى مى يابد و از اين رهگذر بهره اى از دوام يافته، در نشئه معاد با تصوير الهى به صورتهاى متناسب تجلى مى كند.
اوصاف بهشت و نعمتهای آن
از ترکیب «جنّات تجری تحتها الانهار» و «تجری من تحتهم الانهار» می توان اینطور نتیجه گیری کرد که جریان نهر زیر درختان بهشت طبق اراده بهشتیان است، چنانکه سکون آنها نیز درصورت لزوم طبق اراده آنهاست.
دو عامل اصلی جهت خرّمی هر بوستان وجود آب پاکیزه و جاری بودن آن است. در بیشتر آیات قرآن کریم دو ویژگی فوق همراه باهم برای خرّمی بهشت ذکر گردیده است.
واژه جنّت از پوشیدگی و استتار حکایت میکند، گاهی این پوشیدگی تعبیر به تراکم درختان بههم تنیده و در هم فرورفته آن است و گاهی به لحاظ مقام مکنونی که دارد، تمام زوایای آن برعالم صاحب نظر و عارف صاحب بصر هم واضح نیست. این پوشیدگی و احتجاب حتی پس از ورود مومنان به بهشت با آنکه در آن هستند هنوز به خاطر وجود طبقات مختلف پوشیده است.
از پیامبر اکرم است که دوام حیات اختصاص به مومنان بهشت ندارد، زیرا کافران دوزخ نیز نخواهند مرد. در حدیث دیگری از پیامبر اکرم آمده است که یک وجب از بهشت بهتر از همه دنیا است در این است که آن مقدار اندک مفروض مشحون به نعمت سلامت است و دنیا با وسعت مفروض، محفوف به بلا و نقمت است.
آنچه در آیه مورد بحث به عنوان پاداش عمل صالح یاد شده، همه پاداش و کمال عطای الهی نیست، همان گونه که دز پایان آیه 8 سوره بینه آورده شده «خالدین فیعا ابدا رضی الله عنهم و رضو عنه ذالک لمن خشی ربّه» پس همه مومنانی که عمل صالح دارند همسان نیستند،(مثلا مقام خشیت العی بالاتر از مقام خوف است) پس پاداش مومنان نیز همسان نیست.
در همین رابطه از امیرالمومنین است که (درجات متفاضلات و منازل متفاوتات لا ینقطع نعیمها و لا یظعن مقیمها...) چون بهشت پاداش مومنان است و مومنان گذشته از اینکه دارای درجاتند، خودشان متن درجات متنوعند، پاداش آنان نیز دارای مراتب خواهد بود. در قرآن کریم گاهی از گونهگونی بهشت مانند جنت عدن،فردوس،جنت نعیم،جنت عالی پرده بر میدارد.
در مورد نعمتها از لحاظ مبدا قابلی تفاوت فراوانی بین میوههای زمینی و بهشتی وجود دارد. میوههای دنیایی محصول درخت برخواسته از آب و خاک و کود و نور خورشید است اما میوههای بهشت محصول درخت نماز و روزه و اعمال صالح است، لیکن اصل علت فاعلی آنها یکی است.
در همین مضمون از امام حسن عسکری است که( قالو هذا الذی رزقنا من قبل" فی الدنیا فاسماوه کاسماء ما فی الدنیا من تفاح و سفر جل و رمان...متشابها بشبه بعضه بعضا" بانّها کلّها خیار لا رذل فیها...و متشابهآ" ایضا" متفاوت الالوان محتلف الطعوم... )
یکی از نعمتهای بهشتی برای مومنان، همسران پاکیزه است. مفهوم پاکیزگی دور بودن از هر ناپاکی است و اصولا بهشت جای طهارت است و همانگونه که زنان بهشتی ازواج مطهِّرند، مردان بهشتی نیز پاکیزه هستند.
طهارت همسران بهشتی هم از جهت خلقت و هم از جهت اخلاق میباشد و باید توجه داشت که گرچه همسران بهشتی اوصاف کمالی فراوانی دارند امّا برجسته ترین وصف در نظام همسری، طهارت است که بمنزله عنصر محوری ازدواج است.
در این رابطه از از امام صادق است که( الازواج مطهّره اللاتی لا یحضن و لا یحدئن)
از پیامبر اکرم نقل شده( و لهم فیها ازواج مطهّره من الحیض و الغائط و النخامه و البزاق)
از محموع آیات «یطوف علیهم ولدان مخلدون» «لا بصدعون عنها و لاینزقون»و «فاکهة ممّا یتخیّرون» اینطور به نظر میرسد که جوانان پاکیزه بهشت، طائفان حرم و حریم بهشتیاند.
خلود در بهشت و دوزخ
اثبات خلود برای بهشتیان چندان دشوار نیست؛چنانکه اثبات آن برای دوزخیان چندان آسان نیست.از این رو درباره خلود دوزخیان اختلاف است؛برخی مانند معتزله:خلود را به معنای «جاودانگی»دانسته و درمقابل معتزله،اشاعره خلود را «مکث طویل»دانسته اند.
قسمت مهم اشکال درباره خلود،خلود در جهنم است که چرا انسانی که زمانی کوتاه در دنیا عصیان کرده،برای همیشه در جهنم می سوزد و این کار چگونه با عدل خدا سازگار است.
پاسخ این است که گرچه دوزخیان به دلیل عمر محدود خود مدت کوتاهی معصیت کرده اند و به همین دلیل گناهان آنها نیز محدود است،لیکن نیت آنها این بوده که اگر همیشه در دنیا باشند نیز،از عصیان دست برندارند.
کسی که بر اثر بینش انحرافی به پیامبر خدا می گوید:«سواءٌ علینا أوعظت أم لم تکن من الواعظین»(سوره شعرا آیه 136)،اگر تا ابد هم در دنیا باشد با این عقیده و جهان بینی شنیع زندگی خواهد کرد؛تا آنجا که خداوند می فرماید:کفر چنان در قلب آنان رسوخ کرده که با دیدن خطرهای مرگ و فشار قبر و برزخ و سقوط در آتش جهنم،اگر بازهم به دنیا برگردند معصیت می کنند.
نتیجه اینکه جان کافران مجرد و زوال ناپذیر است و کفر نیز وصف قلبی و زوال ناپذیر است و به همین دلیل تا ابد در جهنم می سوزند؛هم قلبشان گرفتار «نارالله الموقده»(سوره همزه آیه 6)و هم بدنشان گرفتار «کل ما نضجت جلودهم بدلناهم جلوداً غیرها»(سوره نساء آیه 56)از این رو با این دلیل می توان خلود بهشتیان را نیز اثبات کرد.
سرّ تصریح به خلود بهشتیان و دوزخیان
چون در زمان وصال هراس فراق وجود دارد،چنانکه در مدت هجران امید وصال،بنابراین،نشاط دوران وصال با اندوه ناشی از هراس فراق آمیخته است؛چنانکه رنج ایام هجران با نشاط ناشی از امید وصال همراه است.بنابراین،برای این که وصال بهشتیان به صورت مطلق حاصل شود،نه مشوب تصریح به خلود و ابدیت شد؛چنانکه درباره دوزخیان برای این که هجران آنها به صورت خالص حاصل گردد و بدون شائبه امید وصال صورت پذیرد،تصریح به خلود آنها در جهنم شده است.البته جای نقد و نظر درباره خلود دوزخیان همچنان باقی است.