خلاصه فصل پنجم و ششم حکمت عرفانی(اردوی عید97)
- توضیحات
- دسته: مقالات
- منتشر شده در 05 فروردين 1397
- نوشته شده توسط مصطفی حسینی کوپایی
- بازدید: 997
درس پنجم: فصل اول- خداشناسی عرفانی
مجوعه مباحث و مسائل عرفان نظری را در سه فصل دستهبندی میکنند
1-خداشناسی عرفانی
2- هستی شناسی عرفانی
3- انسان شناسی عرفانی
وحدت شخصی وجود از نگاه عرفا عبارت است از آنکه یک وجود شخصی لایتناهی بیکران، تمام هستی و همه واقع و خارج را پر کرده است به نحوی که دیگر جایی برای وجود غیر و وجود دوم نیست.
برداشت های غلط از وحدت شخصی وجود
الف- حلول و اتحاد: حق تعالی در همه موجودات رسوخ و حلول کرده و با وجود آنها متحد شده است
ب: همه خدایی: همه چیز خدا است
ج- پوچ بودن غیر خدا: همه چیز غیر خدا پوچ بوده و واقعیت ندارد
وحدت و کثرت وجود از منظر مشایی صدرایی عرفانی
مشایی: بنابر این دیدگاه عالم واقع صحنه کثراتی است که با هم هیچ ارتباط و وحدت و اشتراک ذاتی ندارند و فقط وحدت آنها در مفهوم وجود است، از اینرو وحدت وجود نزد حکیمان مشایی صرفا وحدتی مفهومی است
صدرایی: طبق دیدگاه ملا صدرا ذوات موجودات مملو از حقیقت وجود بوده و آنها به لحاظ وجودی مشترک و واحدند لکن درباره این اشتراک و وحدت دو نکته را باید در نظر داشت.
نکته ۱: این وحدت و یگانگی موجودات در ذات، وحدتی شخصی است نه وحدتی سنخی
نکته 2: این وحدت شخصی یک وحدت سریانی و تشکیکی است.
عارفان مسلمان: عرفای مسلمان هرگونه شدت و ضعف و تکثر و کثرت را از وجود نفی میکنند و کثرت را امری خارجی از وجود و عارض بر آن میشمارند. از دید ایشان یک موجود بسیط و یکپارچه کران تا کران هستی را به صورت یکپارچه پر کرده است. این وجود که جایی برای وجود دیگر نگذاشته است همان خدای متعال است.
مصادیق بالذات و بالعرض وجود
گروهی درباره دیدگاه عرفا به وجوب وجود گفته اند، چگونه ممکن است وحدت وجود را پذیرفته و معتقد بود که خداوند از کران تا کران هستی را پر کرده است و از سوی دیگر معتقد به کثرات بود. پاسخ این است که عرفا مصداق به ذات وجود را تنها به خداوند نسبت میدهند و آن را از غیر خدا نفی میکنند و تمام کثرات را مصداق به العرض وجود خدا میدانند به عبارت بهتر مانند فلسفه صدرایی که برای وجود ممکن اصالت قائل بوده و آن را مصداق بالذات میداند و ماهیت را در برابر وجود نفی نکرده ولیکن آن را مصداق بالعرض وجود دانسته است.
درس ۶-فصل اول: خداشناسی عرفانی (2)
انحای تحقق وجود یا اقسام حیثیات
اشیا سه گونه گوناگون و سه نحو مختلف دارند.
الف-وجود انسان متحقق و موجود است
ب- ماهیت انسان متحقق و موجود است
ج-خدا متحقق و موجود است.
در هر یک از این سه گذاره نوع خاص از وجود مطرح است. در گذارهی اول آنچه سبب میشود وجود انسان تحقق خارجی یابد علت اوست. این تحقق، تحقق با حیثیت تعلیلیه علت است. در گذارهی دوم آنچه که موجب میشود ماهیت انسان و چگونگی او در خارج موجود و متحرک باشد، به لحاظ تقییدیه وجود، همان انسان است. در گذارهی سوم خداوند در خارج موجود و متحقق است بیآنکه به علت نیاز داشته باشد و محتاج به حیثیت تقییدیه نیست. این نوع تحقق را تحقق با حیثیت اطلاقیه می گویند.
اقسام حیثیت تقییدیه
در این قسمت گونه های مختلف حیثیت تقییدیه را بررسی میکنیم زیرا تحقق با حیثیت تقییدیه یا همان مصداق بالعرض موجودیت به حسب استقرا سه نحوه مختلف و متفاوت دارد.
1-حیثیت تقییدیه نافدیه
2-حیثیت تقییدیه اندماجیه
3-حیثیت تقییدیه شانیه
حیثیت تقییدیه نافدیه
وجود مصداق بالذات موجود است و ماهیت حد و تعین و نفاد آن را مشخص میکند. زیرا اگر وجود محدود حد و تعین نداشته باشد نامحدود خواهد شد. این حد و تعین مصداق بالعرض موجود است و یا به عبارت دیگر به حیثیت تقییدیه موجود است. این حیثیت تقییدیه را حیثیت تقییدیه نفادیه گویند.
حیثیت تقییدیه اندماجیه
از متن وجودی چه محدود و چه نامحدود مفاهیمی انتزاع می شود که به آنها معقولات ثانویه میگویند. از متن وجودی وحدت، فعلیت، خارجیت، علیت، وجود، امکان و امثال آن فهم میشود. گروهی مانند شیخ اشراق این مفاهیم را اعتباری محض دانسته و برای آنها واقعیتی در خارج قائل نیستند، صدرالمتالهین با این نظر موافق نبوده انتزاع آن را بر اثر داشتن واقعیت خارجی برشمرده است. در نتیجه آنها را واقعیت خارجی دانسته است ولی از سوی دیگر اصالت وجود اجازه نمیدهد که همانند وجود برای آن وجود خارجی قائل بود. این دو در کنار هم ما را وامیدارد تا همچون ماهیت، معقولات ثانویه فلسفی را به حیثیت تقییدیه موجود بدانیم و آنرا حیثیت تقییدیه اندماجیه بخوانیم. این مفاهیم در سراسر متن وجود و پا به پای آن گسترده شده است. صفات باریتعالی در مرحله ذات نیز به حیثیت تقییدیه اندماجیه موجودند.
حیثیت تقییدیه شانیه
برای بررسی حیثیت تقییدیه شانیه ابتدا نفس و قوای آن را بررسی میکنیم. رابطه نفس با قوا از دو جهت قابل بررسی است مقام وحدت در کثرت و مقام کثرت در وحدت. در مقام کثرت در وحدت همه کثرات از بطنان نفس برخاسته و نفس همه این کثرات را به نحوه اندماجی در خود دارد. مقام دوم مقام وحدت در کثرت است که تفصیل نفس به قوا و کثرات است. صدرالمتالهین میگوید نفس یک حقیقت انبساطی دارد و از فرش تا فرش خود را فراگرفته است. هم در موطن قوه عاقله است و هم در خیال و هم در حس. خاصیت انبساطی نفس بدین معناست که نفس در متن تمام قوا حاضر است به گونهای که عین همهی آنهاست. یعنی در مرتبه قوه عاقله خود قوه عاقله است و در مرتبه خیال، خیال، و در مرتبه حس، حس است. نفس در تمام این قوا حاضر است و حقیقتش یک حقیقت از بالا تا پایین است که نه تنها در قوا حاضر است، بلکه اساسا عین آنهاست، و مراد فلاسفه نیز از عبارت «النفس فی وحدتها کل القوی» نیز همین است. بنابراین، قوا در عین تکثر همه به حیثیت تقییدیه نفس موجودند. اما این حیثیت تقییدیه با اقسام دیگر حیثیت تقییدیه متفاوت است. زیرا اگر رابطه این قوا با نفس به حیثیت اندماجی باشد، به این معنا که در تمام نفس این حیثیت راه داشته باشد باید تمام این قوا اتحاد یابند، در حالی که اکنون در مقام وحدت در کثرت هر قوهای غیر از قوه دیگر است. پس به نحو اندماج و حیثیت تقییدیه اندماجیه نخواهد بود. رابطه قوا با با نفس به شکل حیثیت تقییدیه نفادیه نیز نیست، زیرا مثلا قوه عقل نفاد و تعین نفس نیست. بنابراین اگر قوا نه حیثیت تقییدی اندماجی موجودند و نه به حیثیت تقییدیه نفادی، باید در پی تبیین حیثیت تقییدی دیگری باشیم که از آن با عنوان حیثیت تقییدیه شانیه یاد میکنند. از آنجا که حق تعالی وجود اطلاقی دارد و پس از تنزل از مقام ذات و طور طور شدن و پذیرفتن تعینات و تقیدات پیدرپی، اشیای عالم و کثرات را پدید میآورد، به این نتیجه دست می یابیم که همانند قوای نفس، این کثرات نیز به حیث تقییدی شانی وجود اطلاقی و انبساطی حق تعالی موجود و متحقق اند و همه آنها تجلیات و شئون و اطوار وجود حق تعالی هستند.