تفسیر شریف تسنیم سوره آل عمران (نشریه هادی شماره 113)
- توضیحات
- دسته: مقالات
- منتشر شده در 04 دی 1398
- نوشته شده توسط علی جزینی
- بازدید: 654
قُل اَطيعوا اللهَ والرَّسولَ فَاِن تَوَلَّوا فَاِنَّ اللهَ لايُحِبُّ الكفِرين (32)
گزيده تفسير
بر اساس آيه قبل، پيروي كامل، تبعيت همراه با محبت است كه ظهور آن در اطاعت محض است، بنابراين لازمِ محبت، اطاعت يعني تبعيت همراه با طوع و رغبت از خدا و رسول اوست و ارزش اين اطاعت به حرمت مطاع بودن خدا و رسول است.
بدون اطاعت كامل از پيامبر در همه جنبهها (رسالت، ولايت و تبيين قرآن) كسي محب و محبوب خدا نيست.
اعراض كنندگان از حكم و دستور خداوند كافرند و بدان سبب كه كفرْ همه شئون آنان را آلوده كرده است، به هيچرو از فيض محبت برخوردار نيستند، درنتيجه مغضوب و مبغوض محضاند.
تفسير
مفردات
أطيعوا: «طوع» ضد «كره» و به معناي عمل كردن مطابق فرمان و دستور، همراه رغبت و خضوع است، پس در معناي اين ريشه سه قيد رغبت، خضوع و عمل بر طبق امر نهفته است.
محور اصلي در ﴿اَطيعوا اللهَ والرَّسول﴾ اين است كه خداوند و پيامبر او مطاع گردند. هرچند صدور اطاعت از مخاطبان نيز در كمال اهتمام است، ارزش اطاعت مخاطبان به حُرمت مطاع بودن خدا و رسول اوست.
تناسب آيات
در آيه پيش، پيروي كامل را پيروي همراه با محبت معرّفي فرمود كه به صورت اطاعت مطلق ظهور ميكند و در اين آيه اطاعت از خدا و رسول را لازمِ محبت برميشمرد؛ بدينگونه كه اگر كسي مطيع نباشد، محب و محبوب نيست.
اطاعت از رسول
پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم داراي جنبهها و وظايف مختلفي است:
1. رسالت و پيامرساني: از اين جهت ايشان سخني جز پيام الهي ندارد: خداي سبحان به پيامبرشصلي الله عليه و آله و سلم فرمود: ﴿لاتُحَرِّك بِهِ لِسانَكَ لِتَعجَلَ بِه * اِنَّ عَلَينا جَمعَهُ وقُرءانَه﴾ (سوره قيامت، آيات 17 ـ 16) و پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم نيز امتثال كرد: ﴿وما يَنطِقُ عَنِ الهَوي * اِن هُوَ اِلاّوحي يوحي﴾ (سوره نجم، آيات 4 ـ 3)
اطاعت از رسولصلي الله عليه و آله و سلم از اين جهت، همان فرمان بردن از خداست، چنانكه فرمود: ﴿مَن يُطِعِ الرَّسولَ فَقَد اَطاعَ اللهَ ومَن تَوَلّي فَما اَرسَلنكَ عَلَيهِم حَفيظا﴾(سوره نساء، آيه 80)
2. ولايت و رهبري: متضمّن جنبه اجرايي است. از اين جهت نيز بايد مطيع پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم بود: ﴿ما ءاتكُمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ وما نَهكُم عَنهُ فَانتَهوا﴾ (سوره حشر، آيه 7)
3. تبيين و تفسير قرآن كريم: ﴿واَنزَلنا اِلَيكَ الذِّكرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَيهِم﴾ (سوره نحل، آيه 44) چنين كسي است كه ميتواند حدود «عام»، «مطلق»، «مجمل»، «متشابه» و... را بازگو كند، پس بايد در مسائل علمي و فهم معارف دين نيز به رسولصلي الله عليه و آله و سلم مراجعه كرد و مطيع آن حضرتصلي الله عليه و آله و سلم بود. اطاعت كامل، يعني در تمامي جنبهها از پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم فرمانبرداري كردن.
عدم تكرار ﴿اَطيعُوا﴾
تكرار ﴿اَطيعُوا﴾در آيه ﴿ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اَطيعُوا اللهَ واَطيعُوا الرَّسول﴾ (سوره نساء، آيه 59) نشانه آن است كه اطاعت فرق ميكند: در تبليغ دين، اطاعت از رسول در حقيقت پذيرش اوامر آسماني خداوند است و در جنبه ولايتي و اجرايي، پذيرفتن رهنمودهاي ايشان در امور كشورداري است. اگر كسي خدا را اطاعت كند، ولي از رهنمودهاي اجرايي و ولايي رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم پيروي نكند، در حقيقت دستور خدا را رد كرده است. آيه مورد بحث، هر دو مطلب (لزوم اطاعت از پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم هم در مسائل تبليغي و هم در مسائل اجرايي) را تفهيم ميكند، زيرا اطاعت از خدا و رسول را با يك فرمان آورده است.
ثمره اطاعت از رسول اللهصلي الله عليه و آله و سلم
خداي سبحان همانگونه كه درباره تبعيّت از خليل الرحمن از او حكايت ميفرمايد كه ﴿فَمَن تَبِعَني فَاِنَّهُ مِنّي﴾ (سوره ابراهيم، آيه 36) درباره اطاعت از رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم نيز ميفرمايد: ﴿ومَن يُطِعِ اللهَ والرَّسولَ فَاُولئِكَ مَعَ الَّذينَ اَنعَمَ اللهُ عَلَيهِم مِنَ النَّبِيّينَ والصِّدّيقِينَ والشُّهَداءِ والصّلِحينَ وحَسُنَ اُولئِكَ رَفيقا﴾ (سوره نساء، آيه 69)
از آنجا كه «رفيق» درباره سفر به كار ميرود، از ذيل اين آيه استفاده ميشود كه همه به سوي خدا در حركتاند و در اين حركت همگاني، اهل اطاعت همراه انبيا، صديقان، شهدا و صالحان به سير و سلوك ميپردازند و خداوند همانگونه كه به همراهان آنان نعمت داده است، به آنها نيز نعمت خواهد داد؛ همان نعمتي كه مكرّر از خدا طلب كردهاند: ﴿اِهدِنَا الصِّرطَ المُستَقيم * صِرطَ الَّذينَ اَنعَمتَ عَلَيهِم غَيرِ المَغضوبِ عَلَيهِم ولاَالضّالّين﴾
منعم عليهم همان پيامبران، صدّيقان، شهدا و صالحان هستند كه هم راهشان خوب است و هم مقصدشان. اگر كسي مطيع خدا و رسول باشد، با منعم عليهم همسفر و همصحبت است و با آنان محشور ميشود، هرچند با ايشان همدرجه نيست.
معناي ﴿تَوَلَّوا﴾
اگر ﴿فَاِن تَوَلَّوا﴾ جزو كلام پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم باشد، معناي آيه چنين است: به مردم بگو از خدا و پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم اطاعت كنند و نيز به آنان بگو اگر اعراض كنيد، كافريد و خدا كافران را دوست ندارد. بر اين اساس، ﴿تَوَلَّوا﴾ مضارع مخاطب است و اصل آن «تتولّوا» بوده كه يكي از آن دو «تاء» حذف شده است.
اگر ﴿فَاِن تَوَلَّوا﴾ كلام خدا باشد، ممكن است مانند وجه نخست، مضارع مخاطب باشد و نيز ميتواند فعل ماضي باشد؛ در اين صورت خدا با پيامبرش درباره مردم سخن ميگويد. اين احتمال دوم (فعل ماضي) قويتر است، زيرا در ذيل آيه فرمود: ﴿فَاِنَّ اللهَ لايُحِبُّ الكفِرين﴾ و اگر اين ذيل لحاظ نشود، لازمش عدم هماهنگي شرط با جزاست يعني شرط درباره گروهي است و جزا مربوط به دستهاي ديگر و معنا چنين ميشود: اگر اينان اعراض كردند، خداوند عدّهاي ديگر را به سبب كافر بودنشان دوست ندارد، پس براي دفع اين دو محذور بايد گفت كه ﴿فَاِن تَوَلَّوا﴾ فعل ماضي است و معنا چنين است: «فإن تولّوا فإنّ الله لا يحبّهم لأنّهم هم الكافرون و الله لا يحبّ الكافرين».
افزون بر اين، روش غالبي قرآن كريم اين نيست كه خداوند مستقيم و رو در رو بگويد كه شما كافريد، پس اگر ﴿تَوَلَّوا﴾ فعل مضارع باشد، با اين روش قرآني سازگار نيست.
گفتني است كه در برخي موارد طبق ضرورت محاوره به صورت خطاب درميآيد؛ مانند ﴿فَاِن تَوَلَّوا﴾ در آيه ﴿قُل اَطيعُوا اللهَ واَطيعُوا الرَّسولَ فَاِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَيهِ ما حُمِّلَ وعَلَيكُم ما حُمِّلتُم واِن تُطيعوهُ تهتَدوا وما عَلَي الرَّسولِ اِلاَّالبَلغُ المُبين﴾ (سوره نور، آيه 54) كه به قرينه ﴿وعَلَيكُم ما حُمِّلتُم﴾حتماً فعل مضارع مخاطب و اصل آن «تتولّوا» است.
راز تصريح به ﴿الكفِرين﴾
تصريح به اسم ظاهر در ﴿الكفِرين﴾ با امكان ارجاع ضمير به صورت «لايحبّهم» ميتواند نكاتي را همراه داشته باشد:
1. تعميم حكم نسبت به هر كس كه كافر است. گرچه هر كفري بر اثر اعراض از اطاعت حق است، همه كساني كه از محبوبيت خدا محروماند، معاصران عصر وحي نبوده و نيستند.
2. عنصر محوري سلب محبوبيت فقط اعراض از دستور خداست، چنانكه ذيل عنوانهاي قبل مورد عنايت واقع شد.
3. تناسب حكم و موضوع موجب سلب كلّي است؛ يعني اعراض كنندگان از حكم خدا به هيچ وجه از فيض محبت برخوردار نيستند، در نتيجه مغضوب و مبغوض محضاند، زيرا كفر همه شئون آنها را آلوده است.
علت عدم محبوبيت
﴿اِن كُنتُم تُحِبّونَ اللهَ فَاتَّبِعوني يُحبِبكُمُ الله﴾ (سوره آل عمران، آيه 31) به معناي «إن كنتم تابعين فأنتم محبوبون» است و مفهوم آن چنين است: «إن لم تكونوا تابعين فلا تكونون محبوبين». همين مفهوم در آيه مورد بحث به عنوان منطوق بدينگونه مطرح شده است: ﴿فَاِن تَوَلَّوا فَاِنَّ اللهَ لايُحِبُّ الكفِرين﴾.
طبق جمله ﴿فَاِنَّ اللهَ لايُحِبُّ الكفِرين﴾ عدم محبوبيّت، معلول كفر است؛ بدين صورت كه اعراض از دين كفر است و كافر محبوب نيست، پس هر كس از دين اعراض كند، محبوب نخواهد بود.
به سخن ديگر، آيه پيشين به منزله «منطوق» قضيه شرطي و اين آيه به منزله «مفهوم» آن است؛ ولي در اين آيه با تعليق حكم بر وصف كه مشعر به عليّت است، ميفهماند كه وصف «كفر» حدّ وسط است.
بر پايه اين آيه «تبعيت»، محور و سبب محبوبيّت است و «اعراض» علّت عدم محبوبيّت.
گفتني است «اطاعت» به قلب مربوط ميشود و «تبعيّت» به اعضاي خارج. اطاعت، تبعيّتي است همراه با طوع و رغبت تابع؛ ولي در تبعيّت، طوع، رغبت و گرايش پيرو لحاظ نشده است.
اشارات و لطايف
عدم واسطه بين محبت و غضب
ميان محبت و غضب چيزي نيست؛ بر خلاف اموري كه داراي حدّ وسطاند؛ مانند حرمت و وجوب؛ يعني برخي چيزها نه حراماند و نه واجب، بلكه مباحاند.
بر اين اساس، ممكن نيست كه چيزي نه محبوب خدا باشد و نه مغضوب او. هر كه محبوب خداي سبحان نيست، قهراً مغضوب اوست، زيرا انسان يا مؤمن است يا كافر؛ اگر ايماني كامل داشت، محبوبيّت او نيز كامل است و چنانچه ايمان وي كامل نباشد، به يقين به همان اندازه نقص، مغضوب خواهد بود، بنابراين محبوب بودن و مغضوب بودن داراي مراتب است. هر كه به علم خود عمل نكند، از ديگران مغضوبتر خواهد بود: ﴿كَبُرَ مَقتًا عِندَ اللهِ اَن تَقولوا ما لاتَفعَلون﴾ (سوره صفّ، آيه 3) چنانكه عالِم عامل از ديگران محبوبتر است و نشانهاش، شدّت محبت او به خداست: ﴿والَّذينَ ءامَنوا اَشَدُّ حُبًّا لِلّه﴾ (سوره بقره، آيه 165) هر چه محبت مؤمن به خدا شديدتر باشد، نزد خدا از ديگران محبوبتر است، زيرا محبت خدا به هر فردي به اندازه حب او به خداست.
با بيان مزبور، «ضالّين» نيز از «مغضوبين» هستند؛ ولي در مقابلِ ﴿اَنعَمتَ عَلَيهِم﴾ سوره حمد، آيه 7) دو رشته از ضلالت وجود دارد؛ يعني آنان كه با پيامبران، صدّيقين، شهدا و صالحين نيستند دو دستهاند؛ يا اهل كتاب هستند؛ مانند يهود و نصارا كه ﴿المَغضوبِ عَلَيهِم﴾ (سوره حمد، آيه 7) هستند؛ يا غير اهل كتاب هستند كه ضالّيناند و اينكه از برخي روايات برميآيد كه غضب از آن يهود و ضلالت از آن ترساست بدان جهت است كه اينان دو گروه از دو امّت هستند، وگرنه هيچيك محبوب نيستند.
بحث روايي
1. شأن نزول
يروي أنّها لما نزلت، قال عبدالله بن أبي: إنّ محمّداً يجعل طاعته كطاعة الله تعالي و يأمرنا أن نحبّه كما أحبّ النصاري عيسي؛ فنزل قوله تعالي: ﴿قُل اَطيعوا اللهَ والرَّسول﴾(التفسير الكبير، مج 4، ج8، ص20؛ روح المعاني، ج3، ص209)
اشاره: پس از نزول آيه قبل، برخي همتايي اطاعت پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم با اطاعت خدا را بعيد شمردند و خدا با فرو فرستادن اين آيه به آنان پاسخ داد.
2. برترين انسانها نزد خدا
عن علي(عليهالسلام): ... فأفضل الناس أيّها النّاس عند الله منزلة و أعظمهم عند الله خطراً، أطوعهم لأمر الله و أعملهم بطاعة الله و أتبعهم لسنّة رسول اللهصلي الله عليه و آله و سلم و أحياهم لكتاب الله؛ فليس لأحدٍ من خلق الله عندنا فضل إلاّ بطاعة الله و طاعة رسوله و اتّباع كتابه و سنّة نبيّهصلي الله عليه و آله و سلم. هذا كتاب الله بين أظهرنا و عهد نبي الله و سيرته فينا لا يجهلها إلاّ جاهل مخالف معاند عن الله (عزّ و جلّ) يقول الله: ﴿ياَيُّهَا النّاسُ اِنّا خَلَقنكُم مِن ذَكَرٍ واُنثي وجَعَلنكُم شُعوبًا وقَبائِلَ لِتَعارَفوا اِنَّ اَكرَمَكُم عِندَ اللهِ اَتقكُم﴾ (سوره حجرات، آيه 13) فمن اتقي الله فهو الشريف المكرّم المحب و كذلك أهل طاعته و طاعة رسول الله يقول الله في كتابه: ﴿قُل اِن كُنتُم تُحِبّونَ اللهَ فَاتَّبِعوني يُحبِبكُمُ اللهُ ويَغفِر لَكُم ذُنوبَكُم واللهُ غَفور رَحيم﴾ و قال: ﴿قُل اَطيعوا اللهَ والرَّسولَ فَاِن تَوَلَّوا فَاِنَّ اللهَ لايُحِبُّ الكفِرين﴾ (سوره آل عمران، آيات 32 ـ 31) (تحف العقول، ص184 ـ 183؛ بحار الانوار، ج75، ص95 ـ 94)
اشاره: اميرمؤمنان(عليهالسلام) در اين خطبه برترين انسانها نزد خدا را مطيعترين آنها نسبت به امر الهي و عاملترين آنان به اطاعت خدا و تابعترين ايشان از سنت رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم و قرآن كريم ميداند و به آياتي از جمله آيه مورد بحث استشهاد ميكند.
3. امر و نهي پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم در رديف قرآن
عن النبيصلي الله عليه و آله و سلم قال: لا ألفينّ أحدكم متّكئاً علي أريكته يأتيه الأمر من أمري ممّا أمرت به أو نهيت عنه فيقول: لا ندري... ما وجدنا في كتاب الله اتبعناه (الدر المنثور، ج2، ص179)
اشاره: پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم نسبت به سرپيچي از فرمان خويش به بهانه اكتفا به كتاب الهي هشدار ميدهد. اين روايت پاسخ دندانشكني است به كساني كه شعار «حسبنا كتاب الله» را سر دادهاند.