تفسیر شریف تسنیم سوره آل عمران (شماره 118)
- توضیحات
- دسته: مقالات
- منتشر شده در 28 آذر 1399
- نوشته شده توسط علی جزینی
- بازدید: 986
وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمین﴿42﴾
گزیده تفسیر
حضرت مریم محدثه بود و با فرشتگان گفتوگو داشت. این گفتوگو كرامت خود آن بانوی بزرگوار و نبوت انبایی و وحی تسدیدی و تبشیری است نه وحی و نبوت تشریعی. گوهر ذات آن حضرت از صفوت الهی برخوردار بود و طبق این اصطفای نفسی، خداوند در بین فرزندان انبیا؟عهم؟ او را برگزید (نه اینكه ترجیح داد)؛ همچنین وی را از همه رذایل اخلاقی و اتهامات ناروا (نه فقط از عادت ماهانه) تطهیر و تنزیه كرد و آن حضرت از طهارت ظاهری و باطنی و طهارت نفسی برخوردار بود.
نیز خداوند او را از میان زنان گذشته و آینده عالم برای مادر شدن بدون همسر برگزید؛ یعنی اصطفای نسبی آن حضرت به جهت این ویژگی است كه بیهمسر صاحب فرزند شد؛ نه اینكه در جمیع شئون علمی و تقوایی بر جمیع زنان همه اعصار و امصار برتری داشته باشد.
تفسیر
اصطفای نفسی و نسبی
از اصطفای نخست در این آیه: ﴿اِنَّ اللهَ اصطَفك﴾، اصطفای نفسی است؛ یعنی این برگزیدگی به گوهر ذات مریم(علیهاالسلام) ارتباط دارد و گوهر ذات حضرت مریم(علیهاالسلام) از صفوه الهی برخوردار است. جز آن حضرت، كسانی دیگر نیز صفوة الله هستند: ﴿اِنَّ اللهَ اصطَفی ءادَمَ ونوحًا وءالَ اِبرهیمَ وءالَ عِمرنَ عَلَی العلَمین﴾ (سوره آل عمران، آیه 33) یعنی این مجموع بر مجموع مردم جهان برتری دارند. البته این مطلب همراه با اصطفای نسبی است كه بعداً مطرح خواهد شد.
برخی از اصفیای الهی از برخی دیگر برترند، چنانكه رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: حضرت آدم(علیهالسلام) و همه كسانی كه پس از او آمدند، در قیامت زیر پرچم من خواهند بود: آدم و مَنْ دونه تحت لوائی یوم القیامة (مناقب آل ابی طالب، ج1، ص267؛ بحار الانوار، ج16، ص402) بنابراین آیه مورد بحث كه مریم(علیهاالسلام) را صفوة الله و سیده نساء عالمین معرّفی میكند با روایاتی كه فاطمه زهرا(علیهاالسلام) را سیده نساء عالمین معرّفی میكنند، هماهنگ است.
اصطفای دوم: ﴿واصطَفكِ عَلی نِساءِ العلَمین﴾ نسبی است؛ یعنی خداوند از میان زنان عالم تو را برای مادر شدن بدون همسر برگزیده است، بنابراین اصطفای دوم، تكرار نیست؛ بلكه نسبی و به جهت ویژگی مریم(علیهاالسلام) است كه بیهمسر صاحب فرزند شد، پس این بدان معنا نیست كه مریم(علیهاالسلام) در جمیع شئون علمی و تقوایی بر جمیع زنان عالم برتری داشته باشد؛ آنگونه كه فاطمه(علیهاالسلام) است.
قابل ذکر است که گاهی در اینگونه تعبیرها قرینه داخلی نشان میدهد كه عالمینِ عصری مخصوص مراد است نه همه عصرها؛ مانند ﴿ووهَبنا لَهُ اِسحقَ ویعقوبَ كُلاًّ هَدَینا ونوحًا هَدَینا مِن قَبلُ ومِن ذُرِّیتِهِ داوودَ وسُلَیمنَ واَیوبَ ویوسُفَ وموسی وهرونَ وكَذلِكَ نَجزِی المُحسِنین ٭ وزَكَرِیا ویحیی وعیسی واِلیاسَ كُلٌّ مِنَ الصّلِحین ٭ واِسمعیلَ والیسَعَ ویونُسَ ولوطًا وكُلاًّ فَضَّلنا عَلَی العلَمین﴾ (سوره اسراء، آیه 55) چون نمیتوان گفت برتری هر یك از این انبیا(علیهمالسلام) بر جهانیان مراد است، زیرا نام بیشتر انبیای اولوا العزم و صاحبان شریعت در این آیات نیست البته اگر در جایی قرینه نباشد، «عالمین» بر عالمین مطلق حمل خواهد شد.
تطهیر حضرت مریم(علیهاالسلام)
﴿طَهَّرَكِ﴾، تنها تطهیر از عادت ماهانه نیست، بلكه تطهیر از همه رذایل اخلاقی و اتهامات نارواست.
برتری حضرت مریم(علیهاالسلام)
قرآن كریم مریم و فرزندش(علیهماالسلام) را آیه و معجزهای جهانی و جاودانی معرّفی میكند: ﴿وجَعَلنها وابنَها ءایةً لِلعلَمین﴾ (سوره انبیاء، آیه 91.) ﴿وجَعَلنَا ابنَ مَریمَ واُمَّهُ ءایة﴾ (سوره مؤمنون، آیه 50) از این آیات به انضمام آیه مورد بحث، دو نكته درباره برتری حضرت مریم(علیهاالسلام) به دست میآید:
1. اصطفای حضرت مریم(علیهاالسلام)، تنها نسبت به زنان عصر خودش نبوده است، بلكه این مزیت نسبت به همه زنان گذشته و آینده است: ﴿واصطَفكِ عَلی نِساءِ العلَمین﴾.
2. برتری و فضیلت او بدان جهت است كه خداوند او را بدون داشتن همسر، صاحب فرزند كرد. به یقین، این ویژگی فقط از آنِ مریم(علیهاالسلام) است؛ ولی این بدان معنا نیست كه هیچ زنی اعلم، اتقا، افضل، اعبد و اعقل از او نباشد.
اشارات و لطایف
بررسی ادله موافقان و مخالفان نبوّت حضرت مریم
در گفتوگوی فرشتگان با مریم(علیهاالسلام) تردیدی نیست؛ امّا آیا این ویژگی مستلزم نبوّت آن حضرت هست یا نه، میان اهل تفسیر اختلاف است: برخی مفسّران اهل سنّت مریم(علیهاالسلام) را دارای مقام نبوّت میدانند و بعضی نه.
برخی از ادله منکران نبوت حضرت مریم در جواب مدعیان در این باره ذکر شده است که در آخر به این دو تذکر می رسیم:
1. درباره نبوّت زنانی مانند مریم(علیهاالسلام) برهان عقلی بر نفی آن نیست، بلكه باید گفت زن میتواند به مقام «ولایت كامل» برسد.
2. برهان نقلی در نفی رسالت زنان آیه ﴿وما اَرسَلنا مِن قَبلِكَ اِلاّرِجالًا نوحی اِلَیهِم﴾ است؛ در صورت اطلاق و شمول رسالت زنان برای زنان، یعنی چنانچه اطلاق آیه، رسالت زن برای زنان را نیز نفی كند نمیتوان نبوّت تشریعی را در این حد كه زنی خودش صاحب شریعت باشد و احكام شریعت خود را به واسطه فرشتگان از خداوند دریافت كند، منكر شد.
حاصل اینكه دلیل منكران نبوّت ضعیف است؛ امّا دلیل مثبتان نیز چندان قوی نیست.
توجیه كرامات حضرت مریم
در تفسیر آیاتی كه كرامات حضرت مریم(علیهاالسلام) را بیان میكنند، عدهای تفریط و گروهی افراط و دستهای حد وسط را رعایت كردهاند:
زمخشری چون دیگر همفكرانش (معتزله) تفریط كرده و گفته است: كرامات و معجزات به مریم(علیهاالسلام) مربوط نمیشود، زیرا مریم(علیهاالسلام) پیامبر نبوده است و كارهای خارقعادت برای غیر انبیا روا نیست.
قرطبی افراط كرده و مریم(علیهاالسلام) را نبی دانسته، زیرا به وسیله فرشته به او وحی میشده است، چنانكه بر انبیا و فرشتگان تنها بر انبیا(علیهمالسلام) نازل میشوند.
نظریه سوم كه حدّ وسط و حق است، آن است كه كرامات مزبور از خود مریم(علیهاالسلام) است؛ ولی دلیل نبوّت آن حضرت نیست، زیرا كَرامت، به نبوّت اختصاص ندارد و هر كس به مقام ولایت برسد، میتواند كارهای خارقعادت كند. آری همین كارها همراه با ادّعای نبوّت معجزه نامیده میشود؛ مثلاً زنده كردن مردگان كه معجزه حضرت مسیح(علیهالسلام) است، نسبت به حضرات ائمّه(علیهمالسلام) كرامت به شمار میرود.
ظاهر آیه مورد بحث نیز كه نخست از اصطفای الهی مریم(علیهاالسلام) و سپس از گفتوگوی فرشتگان سخن میگوید، نشان میدهد كه سخن گفتن با فرشتگان كرامت خود آن بانوی بزرگوار است؛ ولی لازم آن نبوّت تشریعی نیست.
مقایسه مریم(علیهاالسلام) با یوسف(علیهالسلام)
مریم(علیهاالسلام) به فرشتهای كه به صورت بشر بر او متمثّل شد، گفت: ﴿اِنّی اَعوذُ بِالرَّحمنِ مِنكَ اِن كُنتَ تَقیا﴾ (سوره مریم، آیه 18) او نه تنها خود را از رجس منزّه میداند، مقابل خود را نیز به تقوا فرا میخواند، از اینرو عمل مریم(علیهاالسلام) اگر بالاتر از كار یوسف(علیهالسلام) نباشد، كمتر از آن نیست: یوسف(علیهالسلام) كاملاً از آلودگی نجات یافت: ﴿ولَقَد هَمَّت بِهِ وهَمَّ بِها لَولا اَن رَئا بُرهنَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصرِفَ عَنهُ السّوءَ والفَحشاءَ اِنَّهُ مِن عِبادِنَا المُخلَصین﴾ (سوره یوسف، آیه24) که خدای سبحان، یوسف(علیهالسلام) را درسه مرحله «قصد»، «مقدمات عمل» و «عمل خارجی» معصوم معرفی كرد؛ لیكن این همه درباره شخص یوسف(علیهالسلام) است؛ امّا مریم(علیهاالسلام) مقابل خود را نیز به تقوا فراخواند.
بحث روایی
1. مراد از دو «اصطفا»
قال أبو جعفر(علیهالسلام): معنی الآیة: اصطفاك من ذریة الأنبیاء(علیهمالسلام) و طهّرك من السفاح؛ اصطفاك لولادة عیسی(علیهالسلام) من غیر فحل (مجمع البیان، ج2 ـ 1، ص746؛ تفسیر نور الثقلین، ج1، ص336).
عن الحكم بن عتیبة قال: سألت أبا جعفر(علیهالسلام) عن قول الله فی الكتاب: واِذ قالَتِ المَلئِكَةُ یمَریمُ اِنَّ اللهَ اصطَفكِ وطَهَّرَكِ واصطَفكِ عَلی نِساءِ العلَمین اصطفاها مرتین و الاصطفاء إنّما هو مرّة واحدة، قال: فقال لی: یا حكم! إنّ لهذا تأویلاً و تفسیراً. فقلت له: ففسّره لنا أبقاك الله! قال: یعنی اصطفاها إیاها أولاً من ذریة الأنبیاء المصطفین المرسلین و طهّرها من أن یكون فی ولادتها من آبائها و اُمّهاتها سفاحاً و اصطفاها بهذا فی القرآن: یمَریمُ اقنُتی لِرَبِّكِ واسجُدی واركَعی مَعَ الرّكِعین شكراً لله(تفسیر العیاشی، ج1، ص196؛ بحار الانوار، ج14، ص192).
اشاره: أ. اصطفای نخست، براساس هر دو روایت، ناظر به برگزیده شدن مریم(علیهاالسلام) از ذریه پیامبران است؛ امّا اصطفای دوم، طبق روایت اول، مربوط به ویژگی خاص آن حضرت در به دنیا آوردن حضرت عیسی(علیهالسلام) بدون پدر است و طبق روایت دوم، اشاره به برگزیدگی آن حضرت به این صفت در قرآن است كه فرمود: ﴿یمَریمُ اقنُتی لِرَبِّكِ واسجُدی واركَعی﴾.
گفتنی است، این روایات معارض یكدیگر نیستند، بلكه هر یك به بعضی از لوازم اصطفا و تطهیر آن حضرت اشاره دارند.
ب. بر اساس هر دو روایت، تطهیر مذكور در آیه، اشاره به پاكی مریم(علیهاالسلام) و پدران و مادران او از زناست.
2. مقایسه اصطفای مریم و فاطمه(علیهماالسلام)
﴿واصطَفكِ عَلی نِساءِ العلَمین﴾ أی علی نساء عالمی زمانك، لأنّ فاطمة بنت رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم سیدة نساء العالمین و هو قول أبی جعفر(علیهالسلام )... (مجمع البیان، ج2 ـ 1، ص746؛ تفسیر نور الثقلین، ج1، ص336.).
عن أبی عبدالله(علیهالسلام) أنّه قال: إنّما سمّیت فاطمة(علیهاالسلام) محدّثة لأنّ الملائكة كانت تهبط من السماء فتنادیها كما تنادی مریم بنت عمران فتقول: یا فاطمة! الله اصطفاك و طهّرك و اصطفاك علی نساء العالمین. یا فاطمة! اقنتی لربّك و اسجدی و اركعی مع الراكعین؛ فتحدّثهم و یحدّثونها. فقالت لهم ذات لیلة: ألیست المفضّلة علی نساء العالمین مریم بنت عمران؟ فقالوا: انّ مریم كانت سیدة نساء عالمها و انّ الله (عزّ و جلّ) جعلك سیدة نساء عالمك و عالمها و سیدة نساء الأولین و الاخرین (علل الشرایع، ج1، ص216؛ تفسیر نور الثقلین، ج1، ص337)
یا مَرْیمُ اقْنُتی لِرَبِّكِ وَ اسْجُدی وَ ارْكَعی مَعَ الرَّاكِعین﴿43﴾
گزیده تفسیر
در استمرار گفتوگوی ملائكه با مریم(علیهاالسلام) فرشتگان با ابلاغ پیام الهی به گونهای كه عظمت مطلب را میرساند از آن حضرت خواستند كه در برابر آن سه فضیلت و بشارت (اصطفای نفسی، تطهیر نفسی و اصطفای نسبی) سه حقشناسی به جا آورد و در خضوع دائم و سجده و ركوع و دارای آیین نمازگزاران باشد كه سجده و ركوع از اجزای مهم نمازند و سجده برترین جزء نماز است.
آن حضرت این رهنمود را به نیكوترین شكلْ تصدیق و اجرا كرد و خداوند نیز قنوت و خضوع دائمی وی را تصدیق كرد.
تفسیر
سرّ تكرار «یا مریم»
تكرار كلمه ﴿یامَریم﴾در آیه دوم، هم نشانه عظمت مطلب و هم حاكی از استمرار گفتوگوی ملائكه با مریم(علیهاالسلام) است، زیرا دربردارنده خطاب و حكمی جدید است: بشارت فرزند و گفتوگوی با فرشتگان هر دو سابقه داشته است مانند ماجرای حضرت زكریا و حضرت ابراهیم(علیهماالسلام) امّا مریم(علیهاالسلام) فراتر از آن خصوصیتی داشت كه فرشتگان به او گفتند: ﴿... واصطَفكِ عَلی نِساءِ العلَمین﴾ و این جمله در حقیقت زمینه دستورهای دیگر را فراهم آورد و پس از آن فرمودند: ﴿یمَریمُ اقنُتی لِرَبِّكِ واسجُدی واركَعی مَعَ الرّكِعین﴾؛ یعنی تو نیز در برابر آن اصطفا و تطهیر، دائم در خضوع، سجده و ركوع باش.
مریم(علیهاالسلام) نیز این رهنمود را به نیكوترین شكل اجرا كرد، به گونهای كه خدای سبحان درباره او میفرماید: ﴿وصَدَّقَت بِكَلِمتِ رَبِّها وكُتُبِهِ وكانَت مِنَ القنِتین﴾ (سوره تحریم، آیه 12) این آیه اجرای دستور الهی را از سوی مریم(علیهاالسلام) تصدیق میكند.
تذكّر: ندای مزبور كه وحی خاص خداست از سنخ وحی فعل است نه وحی حكم؛ یعنی گرایش به قنوت و علاقه قلبی به سجود و تمایل درونی به ركوع همگی از سنخ افعالاند نه احكام، بنابراین شائبه نبوّت حضرت مریم(علیهاالسلام) بیاساس بوده و جریان نبوّت اِنبائی و مانند آن را نباید با نبوّت تشریعی خلط كرد؛ یعنی آن حضرت فقط گرایش به این امور را دریافت كرد نه آنكه حكم جدیدی به عنوان شریعت برای او آمده باشد، چنانكه مادر حضرت موسای كلیم(علیهالسلام) وحی فعل را دریافت كرد نه وحی حكم را.
خضوع دائمی مریم(علیهاالسلام)
همه موجودات تكویناً در برابر پروردگار خاضع هستند، اما انسانهای خاص، افزون بر خضوع عمومی، دارای وصف «قنوت» یعنی خضوع دائم نیز هستند؛ مانند ابراهیم خلیل(علیهالسلام): ﴿اِنَّ اِبرهیمَ كانَ اُمَّةً قانِتًا لِلّهِ حَنیفًا ولَم یكُ مِنَ المُشرِكین﴾ (سوره نحل، آیه 120) حضرت مریم(علیهاالسلام) نیز براساس ﴿فَاتَّبِعوا مِلَّةَ اِبرهیمَ حَنیفا﴾(سوره آل عمران، آیه 95) تابع حضرت ابراهیم خلیل(علیهالسلام) بودهاند، از اینرو خدای سبحان قنوت حضرت مریم(علیهاالسلام) را نیز تصدیق میكند: ﴿وكانَت مِنَ القنِتین﴾
نماز گزاردن مریم(علیهاالسلام)
دستور ﴿واركَعی مَعَ الرّكِعین﴾ به شركت در نماز جماعت اختصاص ندارد، بلكه میتواند همانند ﴿كونوا مَعَ الصّدِقین﴾ به این معنا هم باشد كه آیین نمازگزاران را داشته باش.
سرّ تقدیم سجده بر ركوع
سجده و ركوع، از اجزای مهمّ نمازند. احتمالاتی در سرّ تقدیم سجده بر ركوع در ﴿واسجُدی واركَعی مَعَ الرّكِعین﴾ذكر شده است:
1. در شریعتی كه مریم(علیهاالسلام) از آن پیروی میكرده، سجده بر ركوع مقدّم بوده است.
2. از عطف با واو، ترتیب عملی یعنی مقدّم بودن سجده استفاده نمیشود، بلكه تنها تقدیم ذكری است؛ ولی تقدیم ذكری اگر هم بر ترتیب دلالتی نكند، نشانه اهمیت است و در اهمیت سجده همین بس كه بهترین حالات انسان در نماز، حال سجده است و نامگذاری مكان نماز به مسجد، نامگذاری به اشرف اجزای نماز و اعضای نمازگزار است.
سه فضیلت و سه حقشناسی
استاد، علاّمه طباطبایی(قدسسره) احتمالی را مطرح كرده كه در آیه پیشین سه فضیلت و بشارت به مریم(علیهاالسلام) داده شد: ﴿اِنَّ اللهَ اصطَفكِ﴾ (اصطفای نفسی)؛﴿وطَهَّرَكِ﴾(طهارت)؛﴿واصطَفكِ عَلی نِساءِ العلَمین﴾(اصطفای نسبی) و در برابر این سه فضیلت، سه حقشناسی را مطرح فرمود: ﴿یمَریمُ اقنُتی لِرَبِّكِ﴾؛ ﴿واسجُدی﴾؛ ﴿واركَعی مَعَ الرّكِعین﴾.
در برابر اصطفای نخست: ﴿اِنَّ اللهَ اصطَفكِ﴾ امر قنوت آمد: ﴿یمَریمُ اقنُتی لِرَبِّكِ﴾، زیرا لازمِ صفوه بودن، قنوت و خضوع است. در مقابل تطهیر او: ﴿وطَهَّرَكِ﴾ كه امری نفسی است، دستور سجود شخصی آمد: ﴿و اسجُدی﴾، از اینرو نفرمود «و اسجدی مع الساجدین»؛ ولی در برابر قسم سوم كه اصطفای نسبی است و سنجش با دیگران مطرح است، فرمان ركوع آمد: ﴿واركَعی مَعَ الرّكِعین﴾.
ذَٰلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ ۚ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ﴿44﴾
گزیده تفسیر
مطالب آیات پیشین درباره حضرت زكریا، مریم و یحیی(علیهمالسلام) اخبار غیبی است، زیرا نه در كتابی آمده است و نه پیامبر اعظمصلی الله علیه و آله و سلم خود میدانست و نه از كسی شنیده بود؛ نه در میان قوم امّی او كسی بود كه به وی تعلیم دهد و نه شاهد صحنه وقوع آن حوادث بود.
نذر مادر مریم، ولادت مریم و قبول حَسَن وی از سوی خداوند زمینهای فراهم آورد كه آلعمران و بزرگان قوم و اهل مصلاّ (امنای معبد) برای كفالت و خدمتگزاری او از یكدیگر پیشی میگرفتند.
این اشتیاق و رقابت، به مخاصمه و قرعه انجامید: آنان تیرهایی مخصوص یا قلمهایی را كه با آن تورات را مینوشتند به آب انداختند و قرعه به نام حضرت زكریا(علیهالسلام) افتاد.
تفسیر
تناسب آیات
«ذلك» اشاره به آیات گذشته در داستان مریم و زكریا و یحیی(علیهمالسلام) است.
تعبیر ﴿وما كُنت﴾ در مسائل مهم و حساس
قرآن كریم در مسائل مهم و حسّاس، تعبیرهایی چون ﴿وما كُنت﴾ و ﴿وما كُنتَ لَدَیهِم﴾ را به كار برده است؛ مانند حوادثی از دوران حضرت موسی، یوسف و هود(علیهمالسلام).
خدای سبحان در آیه مورد بحث به پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: سخنان ما درباره مریم(علیهاالسلام)، همه از اخبار غیبی است: ﴿ذلِكَ مِن اَنباءِ الغَیبِ نوحیهِ اِلَیك﴾، زیرا اولاً این خبرها یا اصلاً در تورات و انجیل نیست یا تحریف شده است. ثانیاً تو خود نیز نه به مكتب رفتهای و نه قومی آگاه داشتی تا بتوانی از اخبار پیشینیان آگاه شوی، پس باید مستقیم از غیب آگاه شده باشی.
قرعه برای سرپرستی مریم(علیهاالسلام)
برخی، «اقلام» را در ﴿یلقونَ اَقلمَهُم﴾قلمهایی دانستهاند كه با آن تورات را مینوشتند و همین قلمها را به آب انداختند. بعضی نیز میگویند: تیرهای مخصوصی را به آب انداختند و هر قلم یا تیری كه در آب فرونمیرفت و روی آب میماند، صاحب آن برنده قرعه شمرده میشد.
قرآن كریم به بیان چگونگی این قرعه نپرداخته است، زیرا از امور جزئی است و اثری خاص ندارد. به هر روی با هر معیاری كه داشتند، قرعه به نام زكریا(علیهالسلام) افتاد.
نكته: برای تكرار ﴿وما كُنتَ لَدَیهِم﴾ در آیه مورد بحث، دو احتمال مطرح است:
1. در آیه دو قضیه هست: اختصام برای سرپرستی مریم(علیهاالسلام)؛ توسل بهقرعه برای رفع این خصومت. این دو قضیه با همه ارتباط و اتصالشان با یكدیگر، دو حادثهاند نه یك حادثه.
2. تكرار برای اهمیت و تأكید است.
اشارات و لطایف
1. بحثی درباره قرعه
به صورت خلاصه چند نکته را میتوان طرح کرد: 1. جریان قرعه گذشته از سند قرآنی، دارای دو پشتوانه روایی است كه یك دسته آن عام و دسته دیگر آن در موارد خاص وارد شدهاند. كثرت نصوص عام و خاص اگر به حد تواتر لفظی یا معنوی نرسد، حتماً در حدّ استفاضه است.
2. اجماع بر اعتبار قرعه نمیتواند دلیل تعبّدی باشد، زیرا با وجود ادله نقلی فراوان قرآنی و روایی، حدس صائبْ مستند داشتن اجماع مزبور است، پس دلیل تعبدی محض نخواهد بود و اگر ادعای اجماعی شده باشد، مراد صرف اتفاقِ اصحاب بر اعتبار آن است نه استدلال به اجماع.
3. حوزه حجیت قرعه در موضوعات است نه در احكام؛ و نیز در مورد تزاحم حقوق است. البته در توسعه و ضیق حقوق، تأمل است كه اعم از حقوق خدا و حقوق خلق یا خصوص تزاحم حقوق خلق است.
4. استفاده اماره بودن قرعه از ادله آن آسان نیست و صبغه اصل عملی آن، كه برای رفع حیرت هنگام عمل حجت است، به واقع نزدیكتر است.
5. برخی قرعه را اماره دانسته و در عین حال استصحاب را كه اصل عملی است بر آن مقدّم شمردهاند، زیرا موضوع قرعه، مشكِل، مُعضِل و... است و با جریان استصحاب اصلِ موضوع (یعنی مشكل و معضل) منتفی میشود؛ لیكن اصل اماره بودن قرعه ناصواب است. تحقیق درباره اصل و اماره و اینكه شك در اصل به عنوان موضوع و در اماره به عنوان مورد و اینكه شك در بعض موارد اماره موضوع قرار میگیرد، برعهده فن اصول فقه است.
2. اهل قیاس و قرعه
قرطبی نقل میكند كه شافعی طبق بعضی نقلها «قرعه» را با اَزلام مقایسه و آن را رد كرده، هرچند طبق نقلی دیگر، قرعه را صحیح دانسته و گفته است: اینجا برای عمل به سنت، دست از قیاس بر میداریم، زیرا سنّت فرموده است كه قرعه برای هر مشتبه یا مشكلی است.
اهل قیاس بر اساس ﴿یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا اِنَّمَا الخَمرُ والمَیسِرُ والانصابُ والازلمُ رِجس مِن عَمَلِ الشَّیطنِ فَاجتَنِبوهُ لَعَلَّكُم تُفلِحون﴾قرعه را نیز ممنوع میدانند، زیرا ازلام در آیه مورد نهی قرار گرفته و قرعه نیز مانند ازلام است، پس حكم ازلام را دارد و منهی عنه است.
3. استخاره
به مناسبت بحث «قرعه» به اختصار بحثی را درباره استخاره مطرح میكنیم. درباره استخاره دو دیدگاه افراطی و تفریطی هست: در جانب تفریط، آیة الله سید حسن بجنوردی نقل میكنند كه برخی به حرمت استخاره فتوا دادهاند، چنانكه برخی تفأل به دیوان حافظ را حرام دانستهاند. ایشان كه خود راه افراط را پیموده است، استخاره را از ادلّه توحید به شمار میآورد و میگوید: اگر خدایی نبود و روابط امور در عالم غیب تنظیم نمیشد، چگونه با یك استخاره مشكل حل میشد.
بزرگان فقها نیز بیشتر با دعای استخاره سروكار دارند و به ندرت استخاره میكنند. سیره مرحوم سید آن است كه دعای استخاره را بعد از مشورت و فكر میخوانند و برای رفع حیرت استخاره میكنند.
تذكّر: تحریم استخاره مشهور و استفاده حرمت آن از ﴿واَن تَستَقسِموا بِالازلم﴾ آسان نیست، هرچند به زبدةالبیان مقدس اردبیلی استناد داده شده است.
4. اقسام تشاح و تخاصم
تشاح و تخاصم دوگونه است: 1. تشاحّ مذموم كه در آن هر كسی در صدد اعلای خواسته خویش است؛ نه اعلای خواست خدا. 2. تشاحّ ممدوح كه بر اساس معیارهای الهی است و برای اعلای كلمه الله، همانگونه كه در مورد كفالت حضرت مریم، تخاصم محمود و ممدوح صورت پذیرفت. تشخیص این دو تشاح، آسان نیست، زیرا از مواردی است كه از مو باریكتر و از شمشیر برندهتر است.
در بهشت نیز كه جای هیچگونه تزاحمی نیست، تشاح ممدوح هست: ﴿یتَنزَعونَ فیها كَأسًا لالَغؤ فیها ولاتَأثیم﴾ این نزاع، ناشی از غلّ و غشّ نیست.تا انسان از غلّ و غش تطهیر نشود، بهشتی نخواهد شد و درباره بهشت نیز میفرماید: جای عبث، بیهوده و گناه نیست: ﴿لایسمَعونَ فیها لَغوًا ولاتَأثیما﴾ بنابراین تخاصم باطل نیز در آن راه ندارد؛ امّا همان تخاصم ممدوح كه در ملأ أعلا بین فرشتگان هست، وجود دارد: ﴿ما كانَ لِی مِن عِلمٍ بِالمَلاَ الاعلی اِذ یختَصِمون * اِن یوحی اِلَی اِلاّاَنَّما اَنا نَذیر مُبین﴾
5. عدم دلالت آیه بر حق حضانت خاله
قرطبی ذیل آیه مورد بحث، این فرع فقهی را مطرح كرده است كه حضانت فرزند حق مادر است؛ اگر مادر نبود یا به هر سببی نتوانست حضانت فرزند را بر عهده بگیرد، خاله به حضانت از دیگر خویشان شایستهتر است. وجه دلالت آیه بر این حكم آن است كه كفالت مریم به زكریا، شوهر خاله مریم، سپرده شد.
در پاسخ باید گفت اولاً آیه درباره حق حضانت نیست بلكه درباره كفالت است؛ ثانیاً این كفالت بر اساس قرعه نصیب زكریا شد كه او اتفاقاً شوهر خاله مریم بود.
بحث روایی
1. مشاجره آل عمران بر كفالت مریم و حكم به قرعه
پس از تولّد حضرت مریم(علیهاالسلام) بر اساس روایاتی، آل عمران و طبق روایات دیگر، اهل مصلّی و كاتبان وحی درباره كفالت او به توافق نرسیدند و به نقلی با استفاده از نوشته و به نقل دیگر با قلمهای خود قرعه كشیدند و قرعه كفالت مریم(علیهاالسلام) به نام زكریا(علیهالسلام) افتاد.
2. جواز قرعه
روایات قرعه را جایز و نوعی تفویض امر به خدای متعالی میداند. نخستین قرعه درباره مریم(علیهاالسلام) زده شد كه بر پایه آن، كفالت ایشان به زكریا(علیهالسلام) رسید. دومین قرعه در قرآن ناظر به داستان یونس(علیهالسلام) است كه براساس آن از كشتی به دریا انداخته شد و ماهی او را بلعید.