تفسیر شریف تسنیم سوره بقره(شماره 118)
- توضیحات
- دسته: مقالات
- منتشر شده در 21 آذر 1399
- نوشته شده توسط مصطفی حسینی کوپایی
- بازدید: 542
و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة و ما تقدّموا لأنفسكم من خير تجدوه عند الله إنّ الله بما تعملون بصير (110)
سوال:ارتباط این آیه با آیه پیشین را بیان کنید؟
پس از دستور عفو و صفح و وعده نصرت به مؤمنان؛ ﴿حتّي يأتي الله بأمره إن الله علي كلّ شيءٍ قدير﴾، در آيه مورد بحث راه تحقّق اين وعده را به آنان مينماياند؛ يعني با نمازي كه دستگيره ايمان را محكم و همّتها را متعالي ميكند و با اجتماعي كه از اين طريق در مساجد براي آنان پديد ميآيد و قلبها الفت مييابد و با زكات كه ميان توانگران و تهيدستان پيوند و اتحاد پديد ميآورد، طبعاً شبهات و وسوسههاي اهل كتاب، در پايداري مؤمنان بر ايمان و پرهيز از ارتداد و بازگشت به شرك قبلي تأثيري نخواهد داشت و زمينه نصرت الهي فراهم خواهد شد
سوال: دو راه ایجاد قدرت در مسلمانان برای ایجاد استواری عفوانه و صفوحانه در برابر اهل کتاب و مشرکان را توضیح دهید؟
مقاومت در برابر نیرنگهای اهل کتاب و عفو و صفح کردن از آنان و به امید پیروزی به سر بردن ، که پیام آیهی قبل بود، نیازمند پیوندی ناگسستنی با خدای سبحان و نیز با مسلمانان محروم است.
سوال: دریافت عین عمل در آیه را توضیح دهید؟
هر کار خیری اولاً، به سود خود انسان است و بر انجام آن باید شاکر باشد. ثانیاً، در مخزن الهی محفوظ، و از این رو از زوال مصون است؛ «ما عندکم ینفد و ما عند الله باق»، ثالثاً، انسان عین آن کار را مییابد و آنگاه که عین همان را یافت لذتی مضاعف میبرد.
در قیامت عین کار به گونهای ظاهر میشود که انسان میفهمد این چیزِ مشهود عین کار اوست و آن را که به صورت نعمتهای بهشتی، همچون نهر شیر یا عسل و مانند آن درآمده جزا تلقی میکند.
سوال: ارزش و پاداش تقدیم کار بالاتر است یا تاخیر آن؟
ثواب كار خيري كه با وصيّت به آينده موكول شود، به اندازه كار خيري نيست كه انسان در حيات خويش تقديم كند؛ گرچه هر دو مقبول و مؤثراند
﴿فاقرءوا ما تيسّر منه و أقيموا الصلوة وءاتوا الزكوة و أقرضوا الله قرضاً حسناً و ما تقدّموا لأنفسكم من خير تجدوه عند الله هو خيراً و أعظم أجراً)
سوال: از دیدگاه پیامبر مال حقیقی انسان با مال وارث چه تفاوتی دارد؟
هر چند هر کسی خود را بر وارثان خود مقدم میدارد و مال خود را بهتر از مال وارثان دوست دارد و در حراست آن میکوشد، لیکن بر اثر غفلت و جهل، برخی مال وارثان را بهتر از مال خود دوست دارند. حضرت رسول اکرم فرمود: کدام یک از شما مال وارث او نزد وی محبوبتر از مال خود اوست؟ گفتند: یا رسول الله از ما کسی نیست که چنین باشد حضرت رسول فرمود: همهی شما چنین هستید. سپس فرمود: فرزند آدم میگوید: مال من، مال من، آیا مال تو جز آن است که خوردی و نابود کردی یا پوشیدی و کهنه کردی یا صدقه دادی و از آن گذشتی؟ آنچه جز این است مال وارث است؛
بنابراین ، برخی سعی بلیغ در نفعرسانی به غیر خود دارند و از انتفاع عمل خویش محروماند و آیهی مورد بحث به کمک حدیث مزبور برای زدودن چنین غفلتی مؤثر است.
و قالوا لنيدخل الجنّة إلاّ من كان هوداً أو نصاري تلك أمانيّهم قل هاتوا برهانكم إن كنتم صادقين (111) بلي من أسلم وجهه لله و هو محسن فله أجره عند ربّه و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (112) و قالت اليهود ليست النصاري علي شيء و قالت النصاري ليست اليهود علي شيء و هم يتلون الكتاب كذلك قال الّذين لايعلمون مثل قولهم فالله يحكم بينهم يوم القيامة فيما كانوا فيه يختلفون (113)
سوال:ارتباط این آیه با آیه پیشین را بیان کنید؟
اين آيات نيز در مقام بيان يكي ديگر از خصلتهاي زشت اهل كتاب است و آن، مغرور بودن آنان به آيين خود و انحصارطلبي و خودگرايي بيدليل و بالاخره در سرپروراندن آرزوي پوچ و خيال باطلِ اختصاص بهشت به آنان و حرمان ديگران؛ بدون آنكه هيچ برهاني بر آن آرزو و اين ادعا بياورند.
احتکار بهشت از جانب یهود و نصاری را توضیح دهید؟
معناي عبارت مذكور اين نيست كه سخن و باور اهل كتاب اين است كه تنها اين دو گروه اهل نجاتاند و بهشت از آنِ اين دو فرقه است؛ زيرا هر يك از اين دو ديگري را باطل پنداشته، اهل جهنّم ميداند. بلكه عبارت ياد شده بدين معناست كه يهوديان ميگويند: غير يهودي، خواه مسيحي يا مسلمان، وارد بهشت نميشودو مسيحيها ميگويند: غير مسيحي، خواه يهودي يا مسلمان، وارد بهشت نمی شود.
احتكار حق بودن و انحصار بهشت از ويژگي هريك از اين دو گروه است و بر اين اساس حرف «أوْ» كه در آيه مورد بحث ياد شده كلام حاكي است، نه سخن محكي عنه؛ يعني خداوند كه سخن آنها را نقل فرموده است، كلمه «أوْ» را ذكر كرده، نه اينكه آنان گفته باشند.
سوال: چرا قرآن در برابر ادعای باطل یهود و نصری، به جای باطل کردن این ادعا از آنها دلیل و برهان میخواهد؟
جواب: آنچه در مکتب وحی قطعی است این است که رفتن به بهشت انحصاری نیست و ملاک ورود به آن ایمان و عمل صالح است و چنین صلبی هیچ گونه اختصاصی به ملت یهود یا ترسا یا مانند آن ندارد. پس در اینکه ادعای یهود و نصاری باطل است هیچ شکی نیست و چیزی که حتما باطل است برهان پذیر نیست، لیکن ادب محاوره و فرهنگ مناظره و احتجاج ایجاب کرد تا یک مطلب مقطوع به صورت امری مشکوک ارائه شود.
سوال : معیار ورود به بهشت از دیدگاه قرآن را بیان کنید؟
پاسخ: اهل کتاب برای ورود به بهشت معیاری را ارائه کردند که فقط شامل حال خودشان بود. آنها این معیارها را براساس تورات و انجیل محرف بیان میکردند. قرآن کریم این معیار و سایر معیارهایی که هیچ پایه و سند عقلی و یا نقلی ندارد را رد میکند و ملاکها و معیارهای خود را به صورت زیر بیان میکند:
الف) عناوین و القاب هیچ اثری در بهشتی شدن افراد ندارد. تنها و تنها ایمان به خدا، معاد و نبوت به همراه عمل صالح است که میتواند تضمینی برای ورود به بهشت باشد.
ب) خداوند متعال در پاسخ به ادعای دیگر یهودیان مبنی بر اینکه چند روزی بیشتر عذاب نخواهند شد نیز میفرماید این ادعا هم افترایی باطل است. این سخن حق است که هر معصیتی عذاب دوزخ را در پی خواهد داشت.
ج) هر سخن و ادعایی از سوی اهل کتاب در خصوص ورود به بهشت و اختصاص آن به این گروه، باید براساس استدلال روشن و واضح عقلی یا بیان نقلی محکم باشد. این ادعا هیچ یک از دو ویژگی مذکور را ندارد.
آرزو و امنیه برای هیچ فرد یا گروهی خواه مسلمان یا اهل کتاب، کارساز نیست. بهشت و دوزخ انبار موادغذایی یا کالا و امثال آن نیست تا در اختیار کسی قرار گیرد و احتکار شود، بلکه ورود به بهشت یا دوزخ ملاک و معیار مشخص و معینی دارد.
گناهکار و فردی که معصیت میکند خواه مسلمان باشد یا غیرمسلمان، موحد باشد یا غیرموحد گرفتار عذاب دوزخ خواهد شد. اما در ورود به بهشت باید توجه داشت برای رسیدن به مراتب بالا هم حسن فعلی نیاز است و هم حسن فاعلی.
دلیل تعبیر قرآن به اسلام وجه برای خدا را توضیح دهید؟
چون انسان برابر انديشه صادق و انگيزه خير متوجّه هدفي خاص ميشود و همه كارهاي علمي و عملي او براساس جهتگيري ويژه انتظام ميگيرد؛ تنها جهتي كه توجه به آن همان عقيده صائب است انقياد چهره هويّت به سَمْت خداي بيجهت است كه در همه جهات حضور علمي و ظهور احاطي دارد؛ ﴿أينما تولّوا فثمّ وجه الله) چنين انسان موحّدي ميتواند مصداق ﴿وجَعَلَني مباركاً أينما كنت) بشود؛ زيرا چهره هويّت او به سوي خدايي است كه عنايت وي در همه جهات حضور دارد؛ چنانكه اگر كسي از خدا روبرگرداند و چهره هستي خويش را به سَمْت هوا قرار دهد، چون از هوس هيچ كاري ساخته نيست، چنين انسانِ مُلحدي مصداقِ ﴿أينما يوجّهه لايأتِ بخير) خواهد بود
آثار و برکات اسلام وجه را توضیح دهید؟
بهشت مظهر توحيد و عدل خداست و ورود به چنان جايگاه رفيعي بدون اعتقاد صائب توحيدي و عمل صالح عدلمداري ميسور نيست؛ چنانكه موطن اصلي موحّدان عادل، مؤمنان صالح و منقادان فالح ناجِح، جز بهشت نيست و مشركان و طاغيانِ در اعتقاد و عمل، اعم از وَثَني و ثَنَوي و تثليثي از آن بهرهاي ندارند؛ بنابراين، عنوان اسلام وجه به همان معنايي كه گذشت، حدّ وسط برهانِ ورود به بهشت و تنعّم موحّدان صالح از آن و نيز دليل خروج و حرمان ملحدان طالح و ملحقان به آنها از بهشت است.
عند ربه بودن اجر مومنان را توضیح دهید؟
براي اهتمام به پاداش موحّدان صالح كه چهره هويّت خويش را در غير سمْت و سوي الهي قرار ندادند و در صحنه عمل هيچ تقصيري را روا نداشتند و حُسن باطن خود را با آرايش ظاهر در هماهنگ كردن قلب و قالَب و ايمان و عمل مقرون كردند، مالك اجر بودن آنان به اين صورت ارائه شد كه «نزد پروردگار» است زيرا چنين انسان جامعي كه به طور مَلَكه، نه حال، و به نحو ثبات و دوام، نه نَوَسان و مقطعي و گذرا، به زيور احسان آراسته است
انحصار طلبی دینی اهل کتاب را توضیح دهید؟
انحصار طلبي ديني يهوديان و مسيحيان، گاه به صورت نفي غير و اثبات خود و گاهي به صورت نفي و انكار محض غير است. در بخش نخست كه ادعاي حصر بهشت براي خود و نفي استحقاق آن از ديگران است، تنها از يهود و نصارا ياد شده و سخن از مشركان نيست؛ زيرا مشرك به قيامت و بهشت و دوزخ معتقد نيست. امّا آنجا كه سخن از نفي محض حق بودن غير است (بدون اثبات آن براي خود)، هر سه، يعني يهودي و مسيحي و مشرك، با هم مطرحاند؛ زيرا مشرك نيز حقبودن را از همه، يعني يهودي و مسيحي و مسلمان نفي ميكند.
گرچه از اين دو سخن، اعتقاد آنان به باطل بودن اسلام برنميآيد؛ زيرا تنها بيانگر بطلان يهوديت يا مسيحيت است، نه حصر حقّانيت در آيين خاص، ليكن به دو دليل حكم و باور يهوديان و مسيحيان درباره مسلمانان نيز همين است: يكي آيه شريفه ﴿و قالوا لن يدخل الجنّة إلاّ من كان هوداً أو نصاري﴾ (سوره بقره آیه 120)، دليل ديگر، آيه شريفه ﴿و لن ترضي عنك اليهود و لا النصاري حتّي تتّبع ملّتهم) (سوره بقره آیه 109) است
منشا انحصار طلبی یهودیان از کجاست؟
منشأ انحصار گرایی، همان اَحبار و رُهبان كجانديش هستند كه به ضلالت خود و اضلال قوم خويش آلوده شدند و از تعبير ﴿وهم يتلون الكتاب﴾ برميآيد كه مصدر اينگونه از اوهام همان دانشمندان مبتلا به تحريفاند كه بايد از آنها انديشناك بود.
چرا اهل کتاب به مشرکان تشبیه شده اند؟
سِرّ چنين تشتّتانديشي و پراكندهگويي آنان اين است كه هر كدام از اين گروههاي به ظاهر ديني، ابزارانديش محضاند؛ يعني براساس هوامحوري اينان، اصالت از آن ماده و هوسهاي مادّي است و هرگونه انديشه ديني را براي تأمين چنين انگيزهاي ميپرورانند. اگر روزي مشركان مكّه كليدداري كعبه را به چند مَشْك شراب فروختند و ساير آثار باستاني حَرَم خدا را به حراج نهادند و چوبِ «مَن يَزيدُ» برآن زدند، روز ديگر ترسايان هوسپرست با گرفتن پول از يهوديان هوامدار كه به زعم آنها مسيح(عليهالسلام) را به دار آويختند و اعدام كردند، آنان را تبرئه و مستحق غصب سرزمين فلسطين دانسته و ميدانند. اهل كتاب با اينكه در خدمت وحي بوده، تورات و انجيل را تلاوت ميكردند؛ ﴿وهم يتلون الكتاب﴾، بهشت را انحصاري خود دانسته، يكديگر را نفي ميكردند، حال اينكه هيچ يك از تورات و انجيل چنين سخني ندارد و انجيل تورات را تصديق ميكند؛ ﴿وءَاتيناه الإنجيل فيه هدي ونور ومصدّقاً لما بين يديه من التوراة) گفتار مشركان كه بدون اتكاي به وحي و علم، بلكه به گزاف و جاهلانه سخن ميگويند، مانند گفتار اهل كتاب است؛
علم نافع و عالم راستین را توضیح دهید؟
پاسخ: از منظر قرآنی علم نافع همان علم جهانبینی الهی است. علمی که همه علوم و افعال و اقوال را جهتدار میکند و کسی که از این علم برخوردار است عالم حقیقی است. در ارتباط با آیه فوق عالم حقیقی منشا علم خود و پایه آن را وحی و کتاب آسمانی میبیند به همین خاطر از منظر عالم حقیقی تفاوت و تناقضی بین کتب آسمانی غیر محرف نیست. از منظر او تمامی آنها منشا وحیانی از سوی پروردگار عالم دارند و کاری جز خضوع و خشوع در برابر آن ندارد.
سوال: ظهور حق و صدق در قیامت چگونه است؟
از آنجا که تعدد حقیقت باطل است و مکاتب متضاد که در دو طرف نقیض قرار دارند نه همگی حق است و نه همگی باطل، بلکه حتما یکی حق است و دیگری باطل و از طرفی راه نهایی و قاطع برای تشخیص حق در دنیا وجود ندارد، باید موعدی فرارسد که در آن جز حق و صدق چیز دیگری ظهور ندارد. چنین روزی همان قیامت است. در آن روز حاکم مطلق خداوند است و چیزی جز حق ظهور ندارد.
در این داوری نهایی هم به اختلافات و برداشتهای مختلف پایان داده خواهد شد و هم کیفر و پاداش افراد مشخص و داده خواهد شد.
سوال: آثار مخرب و زیانبار آرزومندی چیست؟
جواب: هوامداران یهود و هوسمحوران ترسا، معیار حق و باطل و ملاک بهرهوری از نعمتهای بهشت را بر اساس آرزوی خام خود تنظیم میکردند، از این رو هر کسی که آنان از وی راضی باشند هدایت یافته و دیگران را گرفتار ضلالت میپندارند. قرآن کریم و دیگر مکاتب وحی انسان را از آرزوی خام برحذر داشتهاند و هوامداری را به برهان مداری هجرت دادهاند. آرزومندی باعث میشود که انسان از عقل و منطق و فضای تفکر دور شده، دچار کژاندیشی گردد.
نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که آرزوی خام مورد مذمت قرار گرفته، یعنی آرزویی که مقدمات رسیدن به آن یا وجود ندارد و یا شخص آرزومند، رنج تحصیل آن را تحمل نکرده است و این آرزو با امیدی که بعد از ایجاد شرایط و مقدمات لازم حاصل میشود فرق دارد.
رابطه میان اسلام وجه و توسل و استشفاع را توضیح دهید؟
اولا خداوند به همه انسان ها از رگ گردن نزدیک تر است. ولی این دلیل نمی شود که همه انسان ها به خداوند نزدیک باشند. در واقع با استفاده از توسل انسان به خداوند نزدیک میشود. در واقع توسل در قابل تاثیر گذار است نه در فاعل
ثانياً، قرآن كريم كه صدر و ساقه آن توحيد است، اصل توسّل را امضا فرموده و با آيه ﴿وابتغوا إليه الوسيلة) به توسل ترغيب كرد؛
ثالثاً، هرچه را خداوند محبوب و مطلوب خود دانست و آن را كمال و سبب تكامل انسان معرفي كرد و با امر يا با ترغيب به آن، يا با ذكر منافع و مصالح آن، مقرّب بودن آن را فهماند، ميتوان به آن شيء توسل جست
سوال: آیا مخاطب این آیه فقط اهل کتاب هستند؟
جواب: در واقع خیر. خداوند در این آیه به مسلمانان هشدار داده که مراقب باشند تا دچار انحصارگرایی باطل نشوند. انحصارگرایی باطل به این معناست که هر کسی حق را منحصر در چیزی کند که اعتقاد به ربوبیت آن دارد؛ بر این اساس میان بتپرستی که حق را منحصر در بتها میداند با یهودیان و ترسایانِ خود محور تفاوتی نیست. موحد راستین خدا را به ربوبیت شناخته و حق را از آن او میداند و در حکم او منحصر میبیند. لذا خداوند در این آیه به مسلمانان هشدار داده که چنین آسیبی در اسلام وارد نشود و هر گروه از مسلمانان بی دلیل و بی جهت به نفی دیگری قیام نکنند.