سلام علی آل یاسین...(285)

مقدمه نشریه هادی شماره 97

 

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و .. 

وأهل الذّكر؛ 

... 

مراتب اهل ذكر

 «اهل ذكر» مراتب فراواني دارد؛ چون هر كس به مقدار آشنايي، انس، الفت و اختصاصي كه با ذكر به هر يك از مصاديق آن دارد اهل آن ذكر است، اما ائمه(عليهم‌السلام) فرد اتمّ و مصداق كاملي هستند كه ‏در ميان مخلوقات بالاتر از آن تصور ندارد.

آنها نه تنها اهل ذكرند، بلكه خود نيز ذكر هستند؛ چون همه امامان معصوم(عليهم‌السلام) مانند اميرمؤمنان(عليه‌السلام) به منزله جان رسول اكرم(عليه‌السلام) شمرده مي‏شوند: (و أنفسنا و أنفسكم)[سوره آل عمران آیه 61] و هر نقش و وظيفه‌اي را كه حضرت رسول(صلّي الله عليه وآله وسلّم) درباره هدايت مردم در بُعد نبوّت داشت، ائمه(عليهم‌السلام) نيز همان نقش و وظيفه را در بُعد امامت دارا بودند. بنابراين، اگر رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ذكر است: (قد أنزل اللَّه إليكم ذكراً  رسولاً... )[سوره طلاق آیه 10-11] ائمه(عليهم‌السلام) نيز ذكر خواهند بود.

از سوي ديگر اطلاق ذكر بر قرآن كريم و ائمه اطهار(عليهم‌السلام) دليل ديگري بر اتّحاد آنها با قرآن و تفكيك ناپذيري آن دو گوهر گرانبها از يكديگر و شاهد ديگري بر محتواي حديث ثقلين است كه فرمود: «إني تاركٌ فيكم الثقلين... و إنّ اللطيف الخبير أخبرني أنهما لن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض... ».[بحار،ج23،ص108]

 ذكر مبارك

در فرهنگ قرآن كريم همه كتاب‏هاي آسماني ذكرند، ليكن در ميان آنها فقط قرآن كريم «ذكر مبارك» ناميده شد: هذا ذكر مبارك أنزلناه.[سوره انبیا، آیه 50] اين نام‏گذاري ناشي از خصوصيتي است كه تنها اين كتاب از آن برخوردار است. اين ويژگي، همانا ذكر بودن آن براي جميع ممكنات و مهيمن بودن آن بر ساير كتاب‏هاي آسماني است؛ يعني نه تنها براي امت اسلامي، ذكر و مايه شرافت است، بلكه براي مذكّر عالميان، يعني رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) نيز ذكر و شرافت‌آور است: (و إنّه لذكر لك و لقومك).[سوره زحرف، آیه 44]

...هرچند كه عواملي از جمله اهمال كاري و سهل انگاري مسلمانان موجب مهجوريّت قرآن شده است: و قال الرّسول يا ربّ إنّ قومي اتّخذوا هذا القرءان مهجوراً؛[سوره فرقان، آیه 30] و پيامبر خدا [زبان به شكايت گشود و ]گفت: پروردگارا! قوم من اين قرآن را رها كردند.

 جايگاه ذكر

غفلت، زيان بخش‏ترين دشمن انسان: «الغفلة أضرّ الأعداء»[شرح غرر الحكم، ج1، ص128.] و سرفصل هر گونه نحوست و نامباركي و منشأ همه گمراهي‏ها و ضلالت‏هاست، در مقابل غفلت زيانبار، ذكر خدا لذّت بخش‏ترين خاطره قلبي و در يك كلام، يگانه آرامش دهنده قلب‏هاست: ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب.[سوره رعد آیه 28] از اين رو امام ذاكران، اميرمؤمنان و فرزندان معصوم او(عليهم‌السلام) در مناجات با خدا عرضه مي‏داشتند: خدايا! وله و شيدايي ذكر خودت را به ما الهام كن: «الهي و ألهمني ولهاً بذكرك إلي ذكرك».[اقبال الاعمال ص 687]

هرچند كه اصل ذكر، مربوط به قلب است ليكن در عرف شرع و اصطلاح شريعت‏ باوران، هر چيزي كه اين تذكّر را در قلب انسان ايجاد كند و غفلت را از آن بزدايد، ذكر ناميده مي‏شود. از اين قبيل است اطلاق ذكر به هر يك از اوراد زباني، قرآن كريم، كتاب‏هاي آسماني پيشين، نبي اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)، نماز و...؛ چنان كه قبلاً اشاره شد.

 پاسخ به قدر توان مخاطب

وظيفه مسلمانان، مراجعه به ائمه اطهار(عليهم‌السلام) و فرا گرفتن معالم و معارف دين از آنان است، ولي بر ائمه(عليهم‌السلام) لازم نيست كه به سؤال هر سائلي پاسخ دهند، بلكه اگر سائل را لايق دانستند و به قدرت ادراك او اطمينان يافتند، به سؤالش پاسخ مي‏دهند. اما اگر او را داراي ظرفيت لازم نيافتند يا به هر دليلي اجابت او را مصلحت ندانستند، پاسخ نمي‏دهند

اين آيه درباره حضرت سليمان(عليه‌السلام) است، ليكن مفهوم عام آن بر ائمه(عليهم‌السلام) تطبيق شده است. وشّاء مي‏گويد: از امام رضا(عليه‌السلام) سؤال كردم: فدايت شوم «أهل‌الذكر» چه كساني هستند؟؛ سألت الرضا(عليه‌السلام) فقلت له: جعلت فداك (فاسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون)؟

فرمود: اهل ذكر ما هستيم و ماييم كه مرجع سؤال مردم هستيم؛ فقال(عليه‌السلام): «نحن أهل الذكر و نحن المسئولون».

ـ پس شما سؤال شونده هستيد و ما سؤال كننده؟؛ قلت: فأنتم المسئولون و نحن السائلون؟

ـ بله؛ قال(عليه‌السلام) «نعم».

ـ بر ما لازم است كه از شما بپرسيم؟ قلت: حقّاً علينا أن نسألكم؟

ـ بله؛ قال(عليه‌السلام): «نعم».

ـ بر شما هم لازم است كه پاسخ ما را بدهيد؟ قلت: حقّاً عليكم أن تجيبونا؟

ـ نه، اين به دست ماست، اگر خواستيم پاسخ مي‏دهيم و اگر خواستيم پاسخ نمي‏دهيم. ...[کافی ج 1 ص210]

بنابراين، مسلمانان موظف هستند كه به ائمه(عليهم‌السلام) مراجعه كنند و مشكلات خود را با آنان در ميان بگذارند، ولي اصرار بر دريافت پاسخ نداشه باشند؛ آنان به مقتضاي مصلحت خود و ديگران عمل مي‏كنند.

تذكّر: طفل خردسالي كه براي بازي با آتش گلرنگ يا مار خوش خط و خال گريه و زاري مي‏كند، اما ولي عاقل و هوشمند او چون به خطر آشناست، به گريه و زاري طفل بي‌عتنايي كرده، خواسته‌ش را برآورده نمي‏سازد، هر چند از راه نوازش و مانند آن آرامش مي‏كند.

از اين رو ادب دعا اين است كه انسان در دعايش پيشنهاد ندهد كه فلان شي‏ء را مي‏خواهم و فلان چيز را نمي‏خواهم، بلكه تأدّب اقتضا مي‏كند كه انسان از خدا خير طلب كند؛ چنان كه كليم الهي(عليه‌السلام) پس از فرار از ديار فرعون و وارد شدن به سرزمين مَديَن و كمك به دختران شعيب(عليه‌السلام) در آب دادن به گوسفندان، زير سايه درختي آرميد و گفت: خدايا! هر خيري كه تو به سوي من نازل كني، محتاج و نيازمند به آن هستم: ربّ إنّي لما أنزلت إلي من خير فقير.[سوره قصص آیه24

بنابراين، ادب اقتضا مي‏كند كه انسان ناآگاه از مصالح و مفاسد خود، هنگام دعا چيز خاصي به خداي عليم حكيم پيشنهاد ندهد، بلكه از خدا خير طلب كند. همچنين اگر چيز معيّني را پيشنهاد داد و خواسته‌ش برآورده نشد، زبان گله و نگشايد و بداند كه برآورده نشدن خواسته‌ش مطابق حكمت الهي و مصلحت او بوده است.

افراد زيادي را مي‏شناسيم كه سرنوشت آنان را تعلّق به علم، مال، مقام، فرزند و... تباه كرده است؛ به گونه‌اي كه اگر آنها را نمي‏داشتند، اهل نجات بودند، اما محبّت و علاقه به اين امور، آنها را به ورطه هلاكت كشانده و حتّي به آنها اجازه نداده است درباره سعادت ابدي خويش درست بينديشند: عسي أن تكرهوا شيئاً و هو خير لكم و عسي أن تحبّوا شيئاً و هو شرّ لكم و اللَّه يعلم و أنتم لا تعلمون؛[سوره بقره آیه 216] چه بسا چيزي كه خوشتان نمي‌آيد، حال آنكه براي شما خير است و چه بسا چيزي كه مورد علاقه شماست و حال آنكه براي شما شرّ است و خدا خير، شرّ، مصلحت و مفسده شما را مي‏داند، ولي شما آنها را نمي‏دانيد.

پس آنچه از ادب دعا دور است، اين است كه كسي با لجاجت بگويد: «خدايا! فلان چيز را به من بده» و به خير بودن يا خير نبودن آن توجّهي نداشته باشد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شما اینجا هستید: خانه مقاله ها قرآن و عترت سلام علی آل یاسین...(285)