سلام علی آل یاسین...!(267)

         مقدمه نشریه هادی شماره85

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و ...

والمخلصين في توحيد الله؛

و مخلصان در توحيد خدا

جايگاه توحيد

توحيد خدا و يگانه دانستن او در مرحله ذات، صفات، افعال، عبادت، خوف و خشيت، رجا و اميد و ... وظيفه‌اي همگاني و نشر آن، مهم‌ترين دست آورد رسالت انبيا(عليهم‌السلام) است. از اين‏رو در فرهنگ قرآن كريم هيچ امري به اندازه آن محبوب و مورد اهتمام نيست:

و ما أُمروا إلاّليعبدوا إلهاً واحداً لا إله إلاّهو.[ سوره توبه، آيه 31.] هيچ بنايي، رفيع‌تر از بناي توحيد نيست؛ چنان كه هيچ كلمه‌اي مقدس‌تر از كلمه توحيد نيست:

«ما قلت و لا قال القائلون قبلي مثل لا إله إلاّالله»[ سوره توبه، آيه 31.]، «قول لا إله إلاّ الله سيّدالأذكار».[ بحار، ج90، ص312.]

همچنين هيچ پليدي به اندازه شرك، منفور و مطرود نيست: فاجتنبوا الرجس من الأوثان.[ ـ سوره حج، آيه 30.] سِرّش آن است كه هيچ بنايي سست بنيان‌تر از بناي تار عنكبوتي شرك نيست: مثل الذين اتّخذوا من دون الله أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتاً و إنّ أوهن البيوت لبيت العنكبوت[سوره عنكبوت، آيه 41.]، أفمن أسّس بنيانه علي تقوي من الله و رضوان خيرٌ أم من أسّس بنيانه علي شفا جُرُف هارٍ فانْهارَ به في نار جهنّم.[ سوره توبه، آيه 109.]

از اين‏رو نبي گرامي اسلام(صلّي الله عليه وآله وسلّم) سر فصل منشور رسالتِ خود را شعار «قولوا لا إله إلاّالله تفلحوا» قرار داد و آن را تنها راه نجات و سعادت جامعه انساني معرفي كرد و در برخورد با پيروان ساير انبيا، توحيد را نخستين محوري دانست كه مي‌تواند مورد توافق بين همه اديان و مكاتب باشد: قل يا أهل الكتاب تعالوا إلي كلمة سواءٍ بيننا و بينكم ألاّ نعبد إلاّ الله و لا نشرك به شيئاً و لا يتّخذ بعضنا بعضاً أرباباً من دون الله)[ سوره آل‏عمران، آيه 64]؛ زيرا رژيم ارباب و رعيّتي فرهنگي‏سياسي و... مانند ارباب و رعيّتي اقتصادي، باطل و ممنوع است.

بنابراين، اصل توحيد و مبرّا كردن حضرت حق از هرگونه شريك و انبازي، وظيفه عمومي است و هر موحّدي تا حدودي به اين وظيفه عمل مي‌كند، ليكن براي توحيد مراتبي است كه موحّدان در نيل به آنها يكسان نيستند؛ چون توحيد بسياري از موحّدان با درجه‌اي از ناخالصي همراه است؛ در نتيجه، به همان مقدار از توحيد ناب و خالص دور مي‌شود. اما ائمه اطهار(عليهم‌السلام) در مرتبه‌اي از توحيد هستند كه هيچ گونه آغشتگي و ناخالصي در آن وجود ندارد و اين، همان توحيد ناب و خالص است. بدين ترتيب، آنها در توحيد مخلص هستند و اين خلوص، در همه مراحل توحيدِ ذات، صفات، افعال، عبادت و... وجود دارد. لذا مُخْلَص هم خواهند بود؛ يعني خداوند در بين مُخلِصين، آنان را استخلاص مي‌كند و براي خود خالصاً برامي‌گزيند.

مفاد اين جمله زيارت، به مثابه استدلال بر مضمون جمله قبل و بدين معناست كه انسان، عاشق كمال است و چون ائمه اطهار(عليهم‌السلام) مخلص در توحيد او هستند و جز او و كمالات او چيزي نمي‌بينند: «ما رأيتُ شيئاً إلاّرأيتُ الله قبله و بعده و معه»[ اين‌جمله، به‌نحو ارسال، به افراد مختلفي از معصوم و غير معصوم نسبت داده شده است.]، تمام عشق و محبّتشان به خداست.

اشارات

1. مخلَصين و مخلِصين

كلمه «مخلصين» در اين فقره از زيارت، در غالب نسخه‌ها به كسر «لام» و در برخي ديگر، به فتح آن آمده است. اگر به كسر باشد (مخلِصين)، اشاره به اواسط راه تكامل است؛ يعني شما با توفيقات الهي، موفّق شديد اين مسير را طي كنيد و به اخلاص در توحيد برسيد. اما اگر به فتح باشد (مخلَصين) ، اشاره به مراحل نهايي آن است؛ يعني نه تنها توانستيد با امدادهاي الهي، اين راه را به خوبي طي كنيد و به مراحل عالي آن برسيد، بلكه توفيق بيشتري نصيب شما شد؛ به طوري كه خداوند دستتان را گرفت و شما را به مقام مخلَصين رساند و براي خودش خالص گردانيد.در فرهنگ قرآن كريم، اين مرحله (مخلَص) از آنِ كساني است كه به بالاترين مقام، يعني مقام عصمت رسيده: كذلك لنصرف عنه السّوء و الفحشاء إنّه من‏عبادنا المخلَصين[سوره يوسف، آيه 24.] و از تيررسِ وسوسه‌هاي شيطاني دور شده باشند: قال فبعزّتك لاُغوينّهم أجمعين إلاّعبادك منهم المخلَصين[سوره ص، آيات 82 ـ 83.]؛ كساني كه اجازه يافتند تا وصف خدا گويند: سبحان الله عمّا يصفون إلاّعباد الله المخلَصين.[ سوره صافات، آيات 159 ـ 160]

2. عمق مسائل توحيدي

مراتبي از توحيد و خداشناسي براي عموم قابل فهم است و همگان مأمور به شناخت آن مقدار و اعتقاد بدان هستند، ليكن درجات بالاتر آن، از مسائل عميق و دقيقي است كه تصوّر و ادراك آن، صعب و تحليل و توجيه آن، مشكل‌تر از قضاياي متداول و مسائل عمومي است. از اين رو مراتب تلطيف شده و عالي آن در حدّي است كه جز اوحدي از مردم و زبدگان و نخبگان ميدان معرفتي، بدان دسترسي ندارند.

استاد علاّمه طباطبايي مي‌فرمودند: استادشان، حضرت آقاي قاضي بعضي از مباحث و مسائل عميق توحيدي را حتّي براي شاگردان خصوصي خود بيان نمي‌كردند و آن را فقط در جمع برخي از صحابه سرّ كه از نوادر و يگانه‌هاي ميدان معرفت بودند، مطرح مي‌كردند.

از آن بالاتر، مراتبي است كه مخصوص پيشوايان معصوم(عليهم‌السلام) است و از آن بالاتر، مراتبي است كه به مرحله صدور يا ظهور نرسيده و به قلمرو امكان نيامده است؛ لذا كسي بدان دسترسي ندارد و مختصّ ذات اقدس خداست: «ماعرفناك حقّ معرفتك».[ محقّق طوسي(قدس‌سرّه) و شيخ بهايي(قدس‌سرّه) اين جمله را به صورت مرسل از رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) نقل كرده‌اند: بحار، ج68، ص23؛ ج66، ص292.]

مرحوم سيّد حيدر آملي مي‌گويد:

حقيقت توحيد با عظمت‌تر از آن است كه با عبارتي بتوان از آن تعبير يا با اشارتي بدان اشاره كرد؛ زيرا حقيقت توحيد، منزّه از آن است كه عقول و افهام، بدان دست يابد و مقدّس‌تر از آن است كه افكار و اوهام به معرفت آن موفّق گردد.

تجول عقول الخلق حول حمائها  و لم يدركوا من برقها غير لمعة[عقول خلق در اطراف قُرُقگاه معرفت او دور مي‌زند و از برق آن، غير از جرقه‌اي درك نكرده است (جامع‌الأسرار، ص70).]

تو را چنان كه تويي هر نظر كجا بيند؟  به قدر بينش خود هر كسي كند ادراك

خواجه عبدالله انصاري در پاسخ سؤالي از توحيد، اين گونه سرود:

ما وَحَّد الواحدَ من واحدٍ  إذ كلّ من وحّده جحدٌ

توحيد من ينطق عن نعته  عريةٌ أبطلها الواحد

توحيده إيا‌ه توحيده  و نَعتُ مَنْ يَنْعَتُهُ لاحِد‏ٌ

خداي واحد را هيچ كس به يگانگي نستود؛ زيرا هر كس زبان به توحيد او گشوده، نخست به اثبات وجود خود پرداخته و بدين‌سان، انكار توحيد كرده است(توحيد او اگر به حمل اوّلي توحيد باشد به حمل شايع، توحيد نيست). توحيد كسي كه از وصف خداي سبحان سخن مي‌گويد، عاريتي است كه خداي واحد محض آن را ابطال مي‌كند. توحيد خداوند، همان وحدانيّتي است كه خود او در وصف خويش مي‌گويد و جز او هر كس به وصف او زبان گشايد، به الحاد گرفتار آمده است.[ اسفار، ج2، ص339؛ جامع الأسرار، ص72.]  آنچه در معرفة الله مقدور بشر است، آگاهي از صفات سلبي و ثبوتي خداست، امّا اطّلاع از حقيقت ذات مقدّس او مقدور فرشتگان مقرّب و انبياي مرسل نيست، چه رسد به ديگران. در احاديث آمده است:

خداي متعالي همان‌طور كه از چشم‌ها پوشيده است، از عقول و انديشه‌ها نيز پوشيده است؛ افلاكيان نيز همانند شما در جست‌وجوي او هستند: «إنّ الله احتجب عن العقول كما احتجب عن الأبصار و إنّ الملأ الأعلي يطلبونه كما تطلبونه».[ بحار، ج66، ص292]در شناخت صفات نيز هر كس به قدر فهم خود تلاش مي‌كند؛ يعني آن صفات كمال، مانند علم، قدرت، حيات، بينايي، شنوايي و... كه در خود سراغ دارد، پس از تجريد از جهات نقص، به خدا نسبت مي‌دهد، ليكن ذات اقدس الهي برتر از اينهاست.

آنچه پيش تو غير از او ره نيست  غايت فهم توست الله نيست

به امام باقر(عليه‌السلام) نسبت داده‌اند كه فرمود:آنچه از دقيق‌ترين معاني كه با اوهام و خيالات خود تشخيص مي‌دهيد، ساخته شما و همانند خودتان است كه به خودِ شما برامي‌گردد (نه آنكه خدا آن گونه باشد). همانند مورچه ريزي كه او نيز شايد خيال كند خداوند دو تا شاخك دارد؛ چون كمال خود را در داشتن اين دو شاخك مي‌داند، گمان مي‌كند هر كس آن را نداشته باشد، نقص دارد. آن اوصافي كه ارباب عقول درباره خدا بيان مي‌كنند، همانند توهّماتِ همان مورچه است: «كلّ ما ميّزتموه بأوهامكم في أدقّ معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود إليكم و لعلّ النّمل الصّغار تتوهّم أنّ لله تعالي زبانيتين فإنّ ذلك كمالها و يتوهّم أنّ عدمها نقصانٌ لمن لا يتّصف بهما و هذا حال العقلاءفيما يصفون الله تعالي به».[ بحار، ج66، ص293 به نقل از اربعين شيخ بهايي، ص15، شرح حديث2.]

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شما اینجا هستید: خانه مقاله ها قرآن و عترت سلام علی آل یاسین...!(267)