تفسیر شریف تسنیم (نشریه)
- توضیحات
- دسته: مقالات
- منتشر شده در 16 آذر 1392
- نوشته شده توسط علی جزینی
- بازدید: 1195
سورهی حمد
پیشگفتار سوره
سورهی حمد از دیدگاه قرآن و عترت (ع)
سورهی مبارکهی حمد که فاتحهی کتاب و سرآغاز کلام خدا سبحان است، در مقال الهی به گونهای تکریمآمیز، همتای «قرآن عظیم» قرار گرفته است. در اخبار نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) و سخنان عترت طاهرین (علیهم السلام) نیز با نامها و اوصافی چون: «جامعترین حکمت»، «گنج عرشی»، «شریفترین ذخیره در گنجینههای عرش الهی»، «سورهی شفابخش»، «نعمت بزرگ و سنگین» و «برترین سورهی قرآن» از آن یاد شده است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام پیشنهاد آموزش این سوره به جابر بن عبدالله انصاری، آن را برترین سورهی کتاب خدا معرفی کرد.
سورهی مبارکهی فاتحة الکتاب، کلام خدای سبحان است، ولی به نیابت از عبد سالکی که چهرهی جان خویش را متوجه ذات اقدس خداوند کرده، به رازگویی محبانه و عاشقانه با او میپردازد.
اگر سورهی مبارکهی حمد، مشتمل بر عصارهی معرفتهای قرآنی، که همان اسرار مبدا و معاد و دانش سلوک انسان به سوی پروردگار است، نمیبود، این گونه در کتاب خدا همتای قرآن عظیم قرار نمیگرفت و در کلام اسوههای سلوک الی الله (اهل بیت علیهم السلام) با عظمت از آن یاد نمیشد.
نامهای سوره
1- «امالکتاب»، «امالقرآن»:
این نامگذاری از این روست که مشتمل بر عصارهی معارف قرآن کریم است.
معارف قرآنی دارای سه بخش مبداشناسی، معادشناسی و رسالت شناسی است. سورهی مبارکهی فاتحه الکتاب نیز مشتمل بر معرفتهای یاد شده است؛ زیرا بخش آغازین آن مربوط به مبدا و ربوبیت مطلق او بر عوالم هستی و همچنین صفات جمالی او مانند رحمت مطلق و رحمت خاص است و بخش میانی آن (مالک یوم الدین) ناظر به معاد و ظهور مالکیت مطلقهی خدای سبحان است در قیامت است و بخش پایانی آن که سخن از حصر عبادت و استعانت در خدای سبحان و طلب هدایت به صراط مستقیم دارد (ایاک نعبد ... و لا الضالین)، مربوط به هدایت و ضلالت در سیر از مبدا تا معاد است و مدار و نحوه آن مسالهی وحی و رسالت است.
2- «فاتحه الکتاب»، «فاتحه القرآن»:
این سورهی مبارکه به عقیدهی بسیاری از مفسران و پژوهشگران علوم قرآنی اولین سورهای استکه به طور کامل بر قلب مطهر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است و در تنظیم سورههای قرآن نیز سر آغاز کتاب الهی است و قرآن به آن آغاز میگردد و از همین رو «فاتحه الکتاب» یا «فاتحه القرآن» نام گرفته است.
3- «سبع المثانی»:
این نام را خدای سبحان در مقام اظهار امتنان بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر این سوره نهاده است (و لقد اتیناک سبعا من المثانی و القران العظیم) (سورهی حجر، آیه 87). مراد از (سبعا من المثانی) در این آیه، بر اساس روایات وارده از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (علیهم اسلام)، همان سورهی مبارکهی حمد است.
4- «الشفاء» ، «الشافیة» : قرآن کریم برای شفای دردهای درونی و بیماری های قلبی ، یعنی جهل و رذایل اخلاقی ، از سوی شافی مطلق ، خدای سبحان نازل شده است : « ونُنَزّل من القران ما هو شفاء و رحمة»(سوره ی إسراء، آیه ی 82) ، « وشفاء لما فی الصدور»(سوره ی یونس، آیه ی 57) و سوره ی مبارکه حمد نیز در روایات « سوره ی شفاء بخش » نام گرفته است
گرچه تلاوت سوره ی حمد شفا بخش بیماریهای تن نیزهست و در این امرِ مجرّب ، هیچ تردیدی نیست ، اماّ مهمّ ، بیماری های جان است که قرآن کریم عهده دار درمان آنهاست و سوره ی حمد نیز چون عصاره ی قرآن است ، عصاره ی درمانهای قرآنی نیز خواهد بود .
5- «الأساس » : از ابن عباس نقل شده است که هر چیزی اساسی دارد و اساس قرآن سوره ی حمد است .
6- «الصلاة» : برخی مفسران نیز سرّ نامگذاری سوره ی حمد بدین نام را وابستگی قوامِ نماز به سوره ی حمد (لاصلاة إلا بفاتحة الکتاب ) ذکر کرد . مجمع البیان ، ج1 ، ص87
7- «الکافیة» ، « الوافیة » : برخی از تفاسیر اهل سنت تسمیه سوره ی حمد بدین نامها را کفایت آن در صحت نماز دانسته اند .(روح المعانی ،ج1 ص 67
8- « المناجاة » ، « التفویض» : نامگذاری سوره ی حمد به این دو نام به دلیل اشتمال آن بر آیه کریمه ی « إیّاک نعبد و إیّاک نستعین » است ، که بخش نخست آن مناجات عبد با خداست و با بخش دوم آن، تفویض ممدوح حاصل می شود . (روح المعانی ،ج1 ص 67
9-«الکنز» : سوره ی مبارکه ی فاتحه در روایات فراقین ، « نزلت فاتحة الکتاب بمکة من کنز تحت العرش » (درّالمنثور ، ج1 ، ص10)
10-«النّور» : قرآن کریم از کتب آسمانی با تعبیر نور یاد می کند :«إنّا أنزلنا التوراة فیها هدیً و نور»(سوره ی مائده، آیه ی 44) و هدف آنها را نورانی کردن انسانها می داند : « کتاب أنزلناه إلیک لتخرج الناس من الظلمات إلی النور...» (سوره ی ابراهیم ، آیه ی 1) . بنابراین ، سوره ای که عصاره ی کتابِ نور است ، خود نیز نوری باهر و نورانی کننده ی انسانهاست .
11- «تعلیم المسألة» ، «السؤال»: گرچه طلب و مسئلتِ عبد سالک از خدای سبحان به صورت صریح ، تنها در آیه ی کریمه ی « اهدنا الصراط المستقیم» آمده است ، امّا تمحید و تمجید عبد در آغاز سوره نیز تمحیدی بی طلب و تمجیدی بی طمع نیست ، بلکه « ستایش سابق» زمینه « خواهش لاحق » است.
12- «الحمد الأُولی» ، « الحمدالقُصری» : نام گرفتن سوره به این دو نام به این جهت است که در میان «سُور حامدات» ، اوّلین و کوتاهترین سوره ، حمد است.
13- «الحمد»، «الدعاء»، « الشکر »: تسمیه ی سوره ی حمد بدین نامها، به دلیل اشتمال سوره بر حمد و دعا و شکر است.
مکان نزول
مکی یا مدنی بودن سوره ی مبارکه ی حمد ، مورد اختلاف است ؛ ولی بیشتر مفسران برآنند که در مکه نازل شده است(درّالمنثور ، ج1 ، ص 10) . و دلایل چندی بیان داشته اند :
1- خدای سبحان در سوره مبارکه حِجر به پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم » می فرماید : « ولقد اتیناک سبعاً من المثانی و القران الکریم »(سوره ی حجر، آیه ی 87) . با توجه به این که سوره ی مبارکه ی حجر از سوره های مکی است و مراد از « سبعاً من المثانی» در آن ، به شهادت روایات معصومین (علیهم السلام ) سوره ی حمد است و از طرفی اعطای « السبع المثانی» به پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم »با لفظ ماضی «اتیناک» بیان شده است ، پس سوره ی حمد نیز مکی است و قبل از سوره ی حِجر نازل شده است .
2- در روایات فریقین آمده است که قوام نماز به سوره ی مبارکه ی فاتحةالکتاب است و نماز ، پیش از هجرت در مکه تشریع شده است .
3- در برخی از تفاسیراهل سنت برای اثبات مکی بودن سوره ی مبارکه ی حمد به روایاتی از حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) ، استناد شده است ؛ مانند : « نزلت فاتحة الکتاب بمکة من کنز تحت العرش » . درّالمنثور ج1 ، ص10
همچنین حضرت امام صادق (علیه السلام ) می فرماید : « فأول ما نزل علی الله بمکة بعد أن نُبِئ الحمد »بحار ، ج82 ، ص52.
ترتیب نزول
در بحث پیش برخی اقوال و قراین درباره ی این که سوره ی مبارکه ی حمد اولین سوره ی نازله بر پیامبر اکرم است مطرح شد . برخی از پژوهشگران علوم قرآنی نیز بر اساس روایت جابر بن زید و مانند آن و برخی نصوص تاریخی ، آن را پنجمین سوره ی نازله دانسته اند که پس از سوره های علق ، قلم ، مزمل و مدّثر و پیش از سوره ی مَسَد نارل شده است .الإتقان ، ج1 ، ص25
تعداد آیات
سوره مبارکه حمد به اتفاق همه ی مسلمانان 7آیه دارد. گویاترین شاهد بر تعداد آیات سوره حمد آیه«ولقد اتیناک سبعاً من المثانی و القران الکریم» )سوره ی حجر، آیه ی 87(. که به شهادت روایات مراد از سبعا من المثانی سوره حمد است. بر مبنای روایات معصومین «بسم الله الرحمان الرحیم» اولین آیه سوره حمد است. قيل لأميرالمؤ منين (عليه السلام ): يا أميرالمؤ منين أخبرنا عن (بسم الله الرحمن الرحيم ) أهى من فاتحة الكتاب ؟ فقال: نعم كان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يقرأها و يعدها آية منها....
غرر آیات
آیه ی «بسم الله الرحمان الرحیم» بر مبنای روایات اهل بیت بهترین آیه ی قرآن و سوره ی حمد است:
محمدبن مسلم از امام صادق(ع) نقل می کند: سألت أبا عبدالله (عليه السلام ) عن السبع المثانى... هى الفاتحة ؟ قال: نعم. قلت: (بسم الله الرحمن الرحيم ) من السبع المثانى ؟ قال: نعم هى أفضلهن
از آن جهت که «بسم الله الرحمان الرحیم» اختصاصی به سوره حمد ندارد نمی توان آن را تنها در این سوره از غرر محسوب داشت. به نظر می رسد از جهت حکمت نظری مضمون خبری آیه ی کریمه ی« الحمد لله رب العالمين » و از جهت حکمت عملی مضمون خبری آیه ی « اياك نعبد و اياك نستعين »از غرر آیات سوره حمد است.
خطوط کلی معرف سوره
سوره حمد بر مبنای دیدگاه های مختلف چند تقسیم می پذیرد که در زیر به برحی از آن ها اشاره می شود.
1-معارف قرآن دارای سه بخش اصیل و محوری است:الف)مبدا و توحید ذاتی و صفاتی و افعالی و عبادی ب)معاد ج)تامین کننده نیاز انسان بین مبدا و معاد که همان رسالت و دین است
سوره حمد نیز دربرگیرنده ی عصاره ی این سه است.
2- محورهای اصلی معارف سوره ی حمد در برخی روایات (تحمید) و (اخلاص) و (دعا) معرفی شده اند.
(السورة التى اولها تحميد و اوسطها اخلاص و آخرها دعاء: سورة الحمد)
3-شیخ بهایی برای مراتب چهارگانه ی شکر خدا، اینگونه از سوره ی حمد استفاده کرده است:
الف. حمد محبانه«الحمدالله» که ناظر به شایستگی خدا برای تحمید است
ب. حمد شاکرانه«رب العالمین» بنده خدا را در برابر ربوبیتش شکر می کند
ج. حمد تاجرانه«الرحمان الرحیم» که بنده امید به لطف و مرحمت خدا دارد
الف. حمد بردگانه«مالک یوم الدین» که بر اثر خوف از عذاب الهی است.
4-بر اساس حدیث قدسی سوره ی حمد بین خدای سبحان و عبد سالک تقسیم شده است. قسمت اول که شامل حمد و ثنای خدا و خضوع و خشوع در برابر اوست از آن خدا و قسمت دوم که مشتمل بر دو آیه است از آن بنده است.
5- عصاره سوره حمد، سپاسگزارى نسبت به نعمتهاى دريافت شده در زمان گذشته و مددجويى و كمك خواهى نسبت به رحمتهاى آينده در زمان حال و آتى است
6- صدرالمتالهین باور دارد که سوره حمد هشت قسمت دارد که با درهای بهشت مرتبط است. هر که آن را در نماز با آداب ویژه بخواند به درهای هشت گانه بهشت راه یافته.
ا-معرفت. 2-ذکر. 3-شکر. 4-رجا. 5-خوف. 6-اخلاص. 7-دعا وتضرع. 8-اقتدا به ارواح پاک
ثواب تلاوت
در برخى از روايات اهل بيت (عليهم السلام ) با تاءكيدى ويژه، به تلاوت سوره حمد ترغيب شده است. برخی از این روایات عبارتند از:
پیامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: كسى كه سوره فاتحة الكتاب را تلاوت كند، خداى سبحان ثواب تلاوت همه آيات نازله از آسمان را بدو خواهد داد: من قراء فاتحة الكتاب أعطاه الله بعد كل آية نزل من السماء ثواب تلاوتها
در برخى احاديث ثواب تلاوت سوره حمد معادل ثواب تلاوت دو سوم قرآن و انفاق به همه مؤ منان ذكر شده است.
آيه 1، بسم الله الرحمن الرحيم
گزيده تفسير
الله برترين نام خدايى است كه داراى همه كمالات وجودى است و الرحمن و الرحيم از صفات اوست كه نشانه رحمت آن هستى بى پايان است؛ رحمان خدايى است كه رحمت فراگيرش همه چيز و همه كس را شامل مى شود و اما رحيم خدايى است كه رحمتى ويژه براى مؤمنان دارد. خداى سبحان، قرآن و نيز سوره را با نام خود مى گشايد و بدين گونه، ادب شروع كار با نام خدا را به انسانها مى آموزد.
تفسير
ب: لفظ باء حرف جر است و مجموع جار و مجرور (بسم) كلمه است، نه كلام و از اين رو مفيد معناى تام نيست، مگر با عنايت به متعلق آن.
اسم: لفظى است كه حاكى از مسماى خود باشد. اين كلمه يا از سمة به معناى نشانه، و يا از سمو به معناى بلندى مشتق است؛ همچنين محتمل است مشتق از چيزى نبوده، وضع مختص به خود داشته باشد. هر كلمه اى در جمع، تصغير و نسبت، به مبدأ اصلى خود بر مى گردد، بنابر این مى توان استشهاد كرد كه كلمه اسم از سمو مشتق است، نه از وسم؛ زيرا جمع آن اسماء است، نه أوسام و تصغير آن سمىّ است، نه وسيم.
به هر تقدير، اسم در عرف و لغت به معناى لفظ دال بر شخص يا شىء است و در اين جا اسم در مقابل فعل يا حرف نيست.
الله: برترين نام از نامهاى ذات مقدسى است كه هستى صرف و جامع و مبدأ همه كمالات وجودى و منزه از هر نقصى است و چون آن ذات اقدس جامع همه اسماى حسنى و صفات نيكوست، گفته مى شود: الله اسم ذاتى است كه جامع همه كمالات است و گرنه اشتمال بر كمالات در معناى اين كلمه مأخوذ نيست.
اين نام مبارك كه از آن به لفظ جلاله ياد مى شود و 2698 بار در قرآن كريم به كار رفته است، در اصل اله بوده و همزه آن بر اثر كثرت استعمال حذف شده است و با پيوستن الف و لام به آن به صورت الله در آمده است. اله به معناى مألوه است و مألوه به معناى معبود است يا متحيّر فيه (ذاتى كه همه عقلها و دلها درباره او متحير و سرگردانند)، يا مفهومى جامع بين اين دو.
در زبان عرب و فرهنگ وحى، اله بر هر معبودى كه عابدان در پيشگاهش خضوع كنند، اطلاق مى شود؛ حق باشد يا باطل؛ اما الله بر اثر كثرت استعمال، علم (اسم خاص) ذات مقدس خداوند است كه جامع همه صفات جلالى و جمالى است و جز بر او اطلاق نمى شود و از اين رو لفظ جلاله «الله» موصوف همه اسماى حسناى خداوند از جمله الرحمن و الرحيم قرار مى گيرد، ولى خود، صفت هيچ اسمى واقع نمى شود و بر اين اساس، گفته مى شود الله اسم ذات و ديگر اسمهاى خداوند نامهاى صفات اوست.
الرحمن و الرحيم: دو صفت از صفات علياى خداى سبحان است كه از رحمت مشتق شده است. رحمان صيغه مبالغه است و بر كثرت دلالت مى كند و رحيم صفت مشبهه است و ثبات و بقا را افاده مى كند.
معناى جامع رحمت، همان اعطا و افاضه براى رفع حاجت نيازمندان است و به اين معنا به خداى سبحان نيز اسناد داده مى شود.
رحمان بر وزن فعلان و براى مبالغه است و وزن فعلان بر فراوانى و سرشار بودن دلالت دارد. پس رحمت رحمانيه ذات اقدس الهى همان رحمت فراگير و مطلقى است كه همه ممكنات را فرا گرفته، بر مؤمن و كافر افاضه مى شود.
اما رحيم بر وزن فعيل و صفت مشبهه است كه بر ثبات و بقا دلالت دارد و به تناسب هيئت خاص آن به معناى مبدئى است كه رحمتى ثابت و راسخ دارد كه از گسترش كمى به ميزان رحمت رحمانيه برخوردار نيست و اين همان رحمت خاصى است كه تنها بر مؤمنان و نيكوكاران افاضه مى شود.
كلمه رحمن همانند اله، بدون الف و لام بر غير خداى سبحان نيز قابل اطلاق است؛ اما با الف و لام، جز بر ذات اقدس خداوند اطلاق نمى شود.
متعلق باء در بسم الله:
گرچه بحث درباره تعيين متعلق آن نسبت به ساير معارف قرآنى اهميت ويژه اى ندارد. از اين رو صدرالمتألهين (قدس سره) تحقيق درباره مطالبى از قبيل: تعيين متعلق باء، تقدم يا تأخر متعلق محذوف، معناى تعلق اسم به قرائت در «اقرء باسم ربك» و ساير مباحث اين سطح را به تفاسير مشهور به ويژه كشاف زمخشرى ارجاع كرد و خود به تحقيق آن نپرداخت، ليكن براى تفسير دارج و رايج توجه اجمالى به آن سودمند است.
لازم است توجه شود كه چون خداوند سبحان به مقتضاى «هو الأول» آغاز هر كار و هر شأن است، اگر كارى بدون توجه به او آغاز شود منقطع الاول است؛ چنانكه اگر كار و شأنى بدون قصد قرب به او كه «هو الاخر» است، انجام شود منقطع الآخر و ابتر خواهد بود. از اين رو لازم است كه هر كارى به نام خدا آغاز شود. قهراً چنين كارى بى رجحان نيست؛ زيرا كار مرجوح كه خدا از آن ناراضى است هرگز به خداوند نسبت ندارد.
معناى ابتداى كار به نام خدا اين نيست كه خصوص لفظ « بسم الله » در آغاز آن مورد عنايت قرار گيرد، بلكه هر چه مايه تذكر الهى است ، هر چند كلمه ويژه « بسم الله » نباشد كافى است. چنانکه در مورد ذبح حیوان روایتی موید این مطلب داریم.
گاهى اسم معنا با فعل معين همراه با لفظ باء كه حرف جر است ذكر مى شود؛ مانند بحول الله و قوته أقوم و أقعد و «اقرء باسم ربك الذى خلق » در اين گونه موارد ابهامى در تعيين متعلق باء نيست و گاهى كار معينى به نام خدا شروع مى شود كه به مثابه قرينه معينه مى تواند تعيين كننده متعلق حرف جر باشد؛مثلا در هنگام ذبح بسم الله ... گفته شود یعنی به نام خدا قربانی می کنم. گرچه احتمال تعلق آن به متعلق عام كه در موارد عمومى متحمل است ، نظير ابتداء و استعانت نيز معقول خواهد بود .
اما اين كه چرا به جاى بالله عنوان بسم الله انتخاب شد؟ وجوهى ذكر شده است ؛ مانند: 1. براى تبرك به اسم 2. براى فرق بين شروع در كار مثلا و بين سوگند؛ زيرا قسم به الله حاصل مى شود، نه بسم الله 3. چون اسم عين مسماست ، تفاوتى بين الله و بين بسم الله ، وجود ندارد 4. اول با انس به نام خداوند، دلها از علايق و سرها از عوايق صاف شود تا كلمه الله بر دل نقى و سر صفى وارد آيد.
محمد بن جریر طبری از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كند: مادر حضرت مسيح (عليه السلام ) فرزندش عيسى را به مكتب برد تا از آموزگار فن كتابت آموزد . معلم گفت : بنويس بسم الله . عيسى (عليه السلام ) فرمود: بسم چيست ؟ معلم گفت : نمى دانم . عيسى فرمود: باء بهاء خداست ، سين سناى اوست و ميم مملكت او .
در برخى از نصوص ، چنانكه در مبحث روايى خواهد آمد، چنين وارد شده است :« معنى قول القائل بسم الله ، أى أسم نفسى بسمة من سمات الله عزوجل و هى العبادة » لذا برخى مفسران گفته اند: در اين خبر تنبيهى است بر اين كه شايسته است گوينده « بسم الله ...» در حين اين گفتار كوشا باشد تا نمونه اى از اوصاف الهى را در خود ايجاد كند
بنابراین، اگر متعلق باء از ماده قرائت يا هر ماده مناسب ديگر باشد، چون اسم داراى مراتب است ، قرائت يا كار مناسب ديگر نيز داراى درجات خواهد بود و گوينده « بسم الله » با هر درجه اى كه شروع كند مطابق همان مرتبه ، كار خود را ادامه مى دهد؛ چنانكه وارد شده :« اقراء وارق » بخوان و بالا برو
نكته شايان توجه اين كه ، قرآن كريم از آن جهت كه كلام خداوند است و متكلم آن با ايجاد اين حروف و كلمات ، كتاب تدوينى را فراهم ساخت ، صبغه تعليم دارد و از آن جهت كه بندگان خدا آن را تلاوت مى كنند و معانى آن را فرا مى گيرند و با عمل به محتواى آن تزكيه مى شوند، صبغه تعلم دارد . بر اين اساس ، هنگامى كه خداوند مى فرمايد: «بسم الله » نبايد متعلق آن را استعانت و مانند آن دانست يا معناى حرف جر را استعانت توهم كرد؛ اما هنگامى كه بندگان خدا آن را تلفظ مى كنند متعلق آن مى تواند ماده استعانت و نظير آن باشد؛ چنانكه معناى حرف جر نيز مى تواند استعانت باشد . البته اين مطلب به معناى جمع دو استعانت نيست ؛ زيرا حتما بايد از جمع آن دو پرهيز كرد.
به هر تقدير، چون كلمه «بسم الله » جزء سوره و نيز جزء قرآن است ، استعانت از خداوند همان طور كه نسبت به ساير اجزاى سوره و همچنين ساير كلمات قرآن مجيد محقق است ، نسبت به خود « بسم الله » نيز محقق خواهد بود.