جلسه 76 حكمت متعاليه (استاد يزدان پناه)
- توضیحات
- زیر مجموعه: مقالات
- دسته: فلسفه و حکمت
- منتشر شده در 12 آبان 1392
- نوشته شده توسط محسن رزم جو
- بازدید: 1780
جلسه ی هفتاد و ششم از مباحث حكمت متعاليه استاد يزدان پناه
روش بوعلي در فهم متون ديني
در بحث بوعلی پس از مبحث وحی که از ایشان عرض کردیم و از آن نتایجی را گرفتیم ، به کیفیت فهم متون دینی از سوی بوعلی میرسیم در جلسه ی قبل عرض شد که جناب بوعلی اساساً همان دیدگاهی را در باب متون دینی دارند که فارابی دارد و می گوید : دین آمده برای سعادت همه ی انسانها و مخاطبش را همه ی انسانها قرار داده با اینکه سطوح فهم هر یک متفاوت است لذا مباحث اعتقادی که دین میگوید باید به زبان عرفی باشد .
در رساله ی اذهبیه به طور مفصل گفته و باید این نکته را اضافه کرد که هر چند در فهم متون دینی روشی که انتخاب کرده کامل نیست ولی آغاز خوبی به حساب می آید درست مثل مباحث اجتهادی ( بحثهای اصولی شیخ طوسی در قرن چهارم و پنجم ) که الان میگوییم چقدر سطحی است ولی همان تلاشها باعث شده که ما به این جا برسیم . یک نکته ی دیگری در فارابی و بوعلی هست و آن اینکه یقیناً آنچه در متن دینی است ،در همین سطح عادی متوقف نمی شود و ورای این حرفهای به ظاهر عادی چیزهای دیگری هم هست .
روش بوعلي در فهم متون ديني در باب توحيد
در این کتاب صفحهی 97 تا 104 اصل حرفش این است که معمولاً انبیا باید به زبان قوم صحبت کنند و بعد شواهدی می آورد : در مورد متون دینی باید یک قانون را قبول کرد و آن شرع و قانونی که از سوی خدا می آید و به زبان نبی گفته می شود در هر ملت و هر زبانی که باشد عموم مردم را مورد خطاب قرار می دهد ولی در توحید آن تحقیقی که باید به آن رسید برای عموم قابل بیان نیست . مثلاً این که میگوییم خدا منزه از کم و کیف و زمان و مکان و شریک است اینها را به این صراحت به عموم مردم نمیشود القا کرد یعنی اگر تشبیه نباشد مردم نمیتوانند بپذیرند و در قرآن و تورات که با تشبیه آمیخته شده است و ابن عربی میگوید : هیچ جای قرآن یک آیه ای که فقط مخصوص تنزیه باشد نداریم حتی یک جایی که آمده تنزیه صرف باشد در کنارش سریع وصفی از خداوند آمده است ( لیس کمثله شی و هو السمیع العلیم )
ولی در روایات اهل بیت مملو از این عبارات سنگین توحیدی است . عجالتاً باید گفت که تشبیه باید باشد و تشبیه لطف حضرت حق است .
در ادامه بوعلی می فرماید که : اخبار تشبیه خیلی زیاد است در خبرها تشبیهات بسیار آمده : خدا آمد در آسمان اول بعد می گوید کیست که من را بخواند ( حرف درست است حدیثش هم درست است حتی ظهورش هم درست است ) وقتی که در توحید اینقدر تشبیه بکار رفته در دیگر امور اعتقادی به طریق اولی . و بعد مطلبی را از بعض ناس مطرح میکند که کلام عرب این مشکل را ندارد و عرب مجاز را از غیر مجاز به راحتی تشخیص میدهد و مجاز هم در مباحث عرب زیاد بکار رفته است . و این شخص شروع می کند دسته ای از آیات را می آورد و می گوید یقیناً مجاز است و دسته ای از آیات را میآورد که اینها مجاز نیست بوعلی در جواب میگوید فرض میکنیم اینها همه اش استعاره و تشبیه و مجاز باشد پس نصوص توحیدی که به صریح توحید اشاره دارد کجاست ؟ دلیلش این است که خطاب به عموم مردم است و صریح توحیدی هم در روایات و هم در قرآن هست و فقط یک روش خاصی دارد که باید زبان عرفی رانباید کنار بگذارد و با این زبان همه ی مردم می توانند با آن ارتباط برقرار کنند و اگر حقایق بدون تشبیه بر مردم تکلیف شود بدون شک تکلیف به ظلم شده مگر اینکه خداوند الهامی بکند که همه ی مردم بفهمند که در این مورد هم دیگر نیاز به نبی نیست .
روش بوعلي در فهم متون ديني در باب معاد
بعد که توحید را تمام کرد بحث معاد را شروع می کند ، اگر فرض کنیم امور اخروی روحانی است چاره ای نیست که شرایع و دعوت به معاد را از تشبیه و تمثیل استفاده کند تا به ذهن نزدیک تر شود ( بنظر من بحث معاد عمیق است و باید از این سطح اول گذشت ) بعد از همه ی اینها که گفته آخرش به این شکل میگوید ظهورگیری از متون دینی در ابواب معرفت حجت نیست و باید این زبان رمزگونه را تأویل کرد که بحث کامل تأویل و تعبیر را در کتاب اشارات ص 411 ج3 شرح خواجه این گونه بیان میکند ما حقایقی را از آن سو می گیریم و این حقایق گاهی در ذکر ما می ماند و بلکه آنقدر قوی است که در خیال ما می آید و گاهی خیال آن را دست میزند و صورتگری میکند ، آنجایی که دست نزد دقیقاً همان حقیقت را داریم و احتیاج به تأویل و تعبیر نداریم ولی گاهی دست می خورد مثل مثل خوردن شير كه صورت خيالي داده شدن علم است. ایشان میگوید حقایقی که از آن سو آمد و در خیال آمد اگر در خیال به شکل صورتگری شده به دست ما آمد و آن اصل از یاد ما برود این موقع اگر در خواب باشد باید تعبیر شود ،همین حرف در وحی هم هست ،اگر با عنصر خیال نبی مثلاً معراج رسول الله که به معراج رفته حقیقتی را یافته به صورتی در خیال رسول الله صورتگری میشود و پیامبر آن را برای مردم بیان میکند این حقیقت به اون خیال صورتگری شد و ما باید از این صورت به آن اصل و حقیقت برسیم که به این میگویند عنصر تأویل . اگر آن حقایق روحانی که از آن سو در حال بیداری یا خواب در ذکر ما آمد و ضبط شد و بدون دست خوردن باشد احتیاج به تأویل و تعبیر ندارد و البته به حسب زمان و وقت هم هست . و باز همین مطلب را در کتاب رسائل رسالهی فعل و انفعال ص 226 و کتاب نفس شفا هم ص 156
در ادامه مطلبی را از کتاب معراج نامه ی بوعلی بخوانم کتابی که تفصیل و تأویلی بر معراج پیامبر است در مقدمه ص93 از این کتاب از انتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس آمده : معقول مجرد را به عقل مجرد ادراک توان کردن و آن دریافتنی بُوَد نه گفتنی . ( چون به صورت الفاظ که در بیاید میشود این سویی) پس شرط انبیا این است که معقولی که در یابند در محسوس بیان کنند تا از آن محسوس به معقول برسند و بعد در ادامه میگوید پیامبر به امیرالمؤمنین میگوید : هنگامی که مردم به خالق از طریق کارهای عملی نزدیک میشوند تو با انواع عقل به خدا نزدیک شو یعنی تو جلوتر باش و امیرالمؤمنین در بین مردم مانند معقول است در بین محسوس و بعد به این جا میرسد که مقصود از این کتاب این بُوَد که شرح دهیم معراج نبی را به موجب عقل چونان که رفته است و بوده است تا عاقلان دانند مقصود او از آن سیر حسی نبوده است بلکه راز معقول بوده است که رمزوار به زبان محسوس بگفته است تا هر دو صنف مردمان از آن محروم نمانند .عجالتاً اینها فضایی است که بوعلی در آن نفس میکِشد. نتیجتاً این اصل درست است ولی این حرف را که دین زبان رمزی است قبول نداریم ؛
نظر بوعلي در باب متدولوژي فهم حكمت عملي و نظري :
در پایان به مطلبی باید اشاره کرد که در رسائل در باب عیون الحکمه ص 30و31 عرض کردیم که ایشان در باب حکمت عملی گفته هم مبدأ این علوم را باید از شریعت گرفت و هم کمالات را از شریعت گرفت یعنی در باب ظواهر فقط در حد همین ظواهر است وقتی میگوییم دست را از آرنج باید شست واقعاً باید همین کار را کرد نه اینکه در عالَم معقول بروید البته درست است که عمقی دارد ولی واقعاَ همین معنی را دارد و در باب حکمت نظری دارد که: مبادی را از شریعت میگیرد ولی کمال را باید از طریق عقلی حل شود .
در باب حمكت عملي هم مبادي را بايد از شريعت گرفت و هم كمالات را ولي در باب حكمت نظري مبادي را بايد از شريعت گرفت ولي كمالات را بايد از طريق عقل رسيد.
در نهایت به این نتیجه ی کلی میرسیم که تلاشهای یک فیلسوف مسلمان همیشه با دغدغه ی متن دینی بوده است و این تلاشها بعد از صدرا به صورت یک فهم درستی جا افتاد و اینکه می بینید المیزان این قدر مقتدرانه در بحثهای معارف حرف برای گفتن دارد و خوب میتواند از پس آیات بربیاید برمی گردد به تلاشهای اولیه ی بوعلی و فارابی ...