جلسه 80 حکمت متعالیه (استاد یزدان پناه)
- توضیحات
- زیر مجموعه: مقالات
- دسته: فلسفه و حکمت
- منتشر شده در 11 آذر 1392
- نوشته شده توسط مصطفی حسینی کوپایی
- بازدید: 1673
به نام خدا
حکیم بودن حضرت حق از نگاه بوعلی
بوعلی در متون دینی حکیم بودن حضرت حق را دیده است. حکیم بودن به دو مقام تقسیم می شود: 1-درمقام ذات 2-در مقام فعل
در مقام ذات یعنی علم به اشیا و کائنات و حکیم حقیقی در مقام ذات خداوند است چون علم به خود و علم به هستی دارد آنگونه که هست.
حکیم در مقام فعل یعنی حضرت حق هر چه در مورد اشیا انجام داده محکم انجام داده است. فعل محکم به این معنی است که حکیم هر چه را که شی برای وجود نیاز دارد به او بدهد.
دو مساله:
1- لله ما فی السماوات و ما فی الارض (تاویل عقلی بوعلی از این آیه در صفحه 144 اشارات ج 3 آمده است)
خدا برای این مالک همه ی اشیاست چون همه ی اشیا از اوست و ذات همه ی اشیا از او پدید آمده است. در واقع بوعلی تفاوت مالکیت حقیقی و تکوینی با مالکیت اعتباری را بیان می کند.
2- انتم الفقراء و الله هو الغنی الحمید (معنای غنی از نظر بوعلی)
انواع غنی و بی نیاز داریم مثلا کسی بی نیاز از ثروت است. اما درمورد حضرت حق معنای غنی تام است یعنی در سه چیز به دیگری نیاز ندارد:
1- در ذات (پس تمام ممکنات غنی نیستند)
2- صفات متمکن مانند حیات
3- کمالات اضافی مثل رازق بودن به غیر
مساله ی قضا و قدر (صفحه 415 تا صفحه 421 الهیات شفا و صفحه 256 رساله عرشیه)
بوعلی مساله ی قضا و قدر را بر اساس علم ربوبی حل کرده است. علم به نظام احسن بدون هیچ فرض و غایتی تبدیل می شود به فاعل بالعنایه. فاعل بالعنایه یعنی تصور کافی است برای ایجاد اشیا و فاعل بالعنایه اشیا را بر اساس مقدرات ایجاد می کند.
سوال) خدا علم به نظام احسن دارد، علم به خیر دارد، پس قضا و قدر الهی همه خیر است حال سوال این است که شر چگونه بر قضا و قدر الهی وارد می شود؟
1- شر اساسا عدمی است و هر چیز که وجود پیدا کند خیر است.
2- معمولا یک خیر کثیر همراه یک شر قلیل است.
در نتیجه به تبع خیر کثیر که خدا ایجاد می کند یک شر قلیل ایجاد می شود و آن شر قلیل مقصود بالعرض است و خیر کثیر مقصود بالذات است.
امام صادق (علیه السلام): هر کس بگوید خدا گناه را خواسته به خدا دروغ بسته و هر کس بگوید گناه به غیر مشیت خدا انجام شده سلطنت و سیطره خدا را کم کرده است.