تفسیر شریف تسنیم سوره آل عمران (شماره 129)
- توضیحات
- دسته: مقالات
- منتشر شده در 01 دی 1400
- نوشته شده توسط علی جزینی
- بازدید: 704
وَقالَت طَائِفَة مِن اَهلِ الكِتبِ ءامِنوا بِالَّذی اُنزِلَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واكفُرُوا ءاخِرَهُ لَعَلَّهُم یرجِعون (72)
گزیده تفسیر
گروهی از اهل كتاب برای اضلال مؤمنان، عدهای را آماده كرده بودند كه صبح به مسلمانان پیوسته و ایمان اظهار كنند و در پایان روز (در فاصلهای كوتاه) از ایمان خود بازگردند و بگویند: با تحقیق به این نتیجه رسیدیم كه اسلام حق نیست. این ایمان بامداد و كفر شامگاه (در فاصلهای كوتاه) به زعم توطئهگران میتوانست در رجوع مسلمانان از اسلام تأثیر داشته باشد.
ظاهراً منشأ این حیله و مكر، تحول قبله بود؛ نه اینكه برنامه نیرنگی آنان نماز به سوی بیتمقدس و پرهیز از استقبال كعبه بوده است.
تفسیر
تناسب آیات
این آیه نیز مانند آیات پیشین بیانگر دسیسههای اهل كتاب بر ضد مسلمانان است و در آن كیفیت دسیسه گروهی از اهل كتاب آمده است كه به جای استدلال به نیرنگ تمسّك جستهاند.
٭ ٭ ٭
احتمالات سهگانه آیه
شیخ طوسی(قدسسره) درباره ﴿وقالَت طَائِفَة مِن اَهلِ الكِتبِ ءامِنوا بِالَّذی اُنزِلَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واكفُرُوا ءاخِرَه﴾ سه احتمال را همراه داوری خود مطرح فرموده است:
1. دسیسهبازان، عدّهای را آماده كرده بودند كه صبح به مسلمانان پیوسته و ایمان اظهار كنند و عصر از ایمان خود بازگردند و بگویند با تحقیق به این نتیجه رسیدیم كه اسلام حق نیست.
2. جمله «ایمان بیاورید به آنچه نازل شده است در اوّل روز»، یعنی به نمازخواندن به سوی بیت مقدّس ایمان بیاورید و جمله «كفر بورزید به آنچه در پایان روز نازل شده است»، یعنی به نماز سوی كعبه كفر بورزید.
3. در آغاز روز به انطباق اوصاف رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم با مفاد تورات و انجیل ایمان آورید و در پایان روز بگویید اشتباه كردیم و اوصاف مذكور در تورات و انجیل بر كسی كه مدعی رسالت است منطبق نیست.
شیخ طوسی احتمال نخست را مقبول بیشتر علما میداند؛ اما برخلاف بیشتر مفسران كه در تبیین معنای آیه، همه قیدهای آیه شریفه را متوجّه «امنوا» در آغاز آیه دانسته و گفتهاند: ﴿وَجهَ النَّهار﴾ ظرف برای ﴿ءامَنوا﴾ ؟ است خصوصاً كه آیه شریفه در صدد بیان دسیسه و اضلال اهل كتاب است. استاد، علاّمه طباطبایی(قدسسره) با استناد به سیاق گفتار اهل كتاب و تأیید روایی در تفسیر آیه، احتمال دوم را پذیرفتهاند؛ به دلیل روایتی در تفسیر قمی از ابیالجارود و نیز این نكته ادبی كه كلمه ﴿وَجهَ النَّهار﴾ به كلمه ﴿اُنزِل﴾ نزدیكتر، از اینرو بنابر ظرفیتْ متعلّق به كلمه ﴿اُنزِل﴾ است نه ﴿ءامَنوا﴾؟؛ یعنی مراد این نیست كه اول روز ایمان بیاورید و آخر روز كفر بورزید، بلكه مراد آن است كه به آنچه اول روز نازل شده است، ایمان بیاورید و به آنچه آخر روز نازل شده است، كفر بورزید. جمله ﴿واكفُرُوا ءاخِرَه﴾ به معنای «و اكفروا بما اُنزل فی اخر النهار» است؛ یعنی كلمه ﴿ءاخِرَه﴾ ظرفی است كه به مجاز عقلی در جای مظروف خود قرار گرفته است.
طبق این احتمال، چنانكه در روایت امام باقر(علیهالسلام) نیز آمده است، گفتار مورد حكایت آیه شریفه سخنی است كه یهودیان در هنگام برگشتن قبله گفتند: چون رسول خدا نماز صبح را به طرف بیتمقدس خواند كه قبله آنان بود؛ امّا هنگام ظهر كه قبله به سوی كعبه برگشت و پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم نماز ظهر را بدان سو گزارد، طایفهای از یهود گفتند شما یهودیان ایمان بیاورید به وحی و دستوری كه صبح نازل شد (نماز به سوی بیت مقدس) و كفر بورزید به حكمی كه در آخر روز نازل شد (نماز به سمت كعبه).
احتمال دوم را به چند دلیل نمیتوان پذیرفت: 1. اگر ﴿وَجهَ النَّهار﴾ ظرفِ ﴿اُنزِل﴾ باشد، باید دستور اقامه نماز به سوی بیتمقدس، وجه النّهار نازل شده باشد، در حالی كه مسلمانان در مكّه نیز به طرف بیتمقدس نماز میگزاردند، پس دستور اقامه نماز به طرف بیتمقدس، وجه النّهار نازل نشده، بلكه از پیش بوده است.
به علاوه، لازم این معنا آن است كه آنان ابتدای روز اقامه نماز به سوی بیتمقدس را بپذیرند و در پایان روز ادای نماز به طرف كعبه را نپذیرند و این معنا با نقشه و توطئه آنان سازگار نیست.
2. در این فرض، زمینهای برای ارتجاع، ارتداد و اضلال نمیماند، زیرا معنای اینكه عدّهای از اهل كتاب به همنوعان خود بگویند نماز به سوی بیتمقدس را بپذیرید و آنجا را قبله بدانید و كعبه را قبله ندانید، این است كه به دین خود بمانید و هرگز توطئهای بر ارتداد و ارتجاع مسلمانان از اسلام نخواهد بود.
3. اگر ﴿وَجهَ النَّهار﴾ ظرفِ ﴿اُنزِل﴾ باشد، ﴿واكفُرُوا ءاخِرَه﴾ نیز باید ظرفِ اُنزل مقدّر باشد؛ به این صورت: «و اكفروا بالذی اُنزل علی الذین امنوا اخر النهار»، در حالی كه براساس تفسیر معروف به تقدیر نیاز ندارد، چون متعلق ایمان و كفر، هر دو شیء واحد یعنی اسلام است كه معهود بود؛ یعنی در آغاز روز به اسلام ایمان آورید و در پایان روز به آن كفر ورزید.
4. ﴿وَجهَ النَّهار﴾ یعنی آغاز روز و «آخر النّهار» پایان آن است، بنابراین اگر احتمال دوم را بپذیریم، لازمهاش تطبیق ﴿وَجهَ النَّهار﴾ با طلوع فجر است، تا بتوان گفت نماز صبح در آغاز روز به سمت بیتمقدس خوانده میشده است؛ در این صورت، آخر النهار با نماز ظهر قابل انطباق نیست، در حالی كه بر اساس روایت ابیالجارود، قبله هنگام نماز ظهر تغییر كرده است.
خلاصه آنكه: أ. عنصر محوری آیه مورد بحث، حیله و مكر برخی اهل كتاب است. ب. ظاهراً منشأ پیدایش این حیله تحوّل قبله است. ج. فرق است بین اینكه منشأ این نیرنگ تحوّل قبله باشد و میان آنكه برنامه نیرنگی آنها نماز به طرف بیتمقدس و پرهیز از استقبال كعبه باشد. د. آنچه میتواند در رجوع مسلمانان (به زعم توطئهگران) از اسلام تأثیر داشته باشد، همانا ایمان بامداد و كفر شامگاه (در فاصله كوتاه) اهل كتاب باشد. ه. وثوق كامل حضرت استاد، علامه طباطبایی(قدسسره) به روایت كه در صدر و ساقه تفسیر نورانی المیزان مشهود است وادارشان كرده است كه وجه النهار را ظرف انزال بدانند، در حالی كه علامه بلاغی حدیث قمی از ابی الجارود را سنداً ضعیف و دلالتاً بعید الانطباق بر آیه دانسته است.
بحث روایی
شأن نزول
عن ابن عباس: قوله ﴿وقالَت طَائِفَة... ﴾ و ذلك أنّ طائفة من الیهود قالوا: إذا لقیتم أصحاب محمّدصلی الله علیه و آله و سلم أوّل النهار فامنوا و إذا كان اخره فصلّوا صلاتكم لعلّهم یقولون: هؤلاء أهل الكتاب و هم أعلم منّا، لعلّهم ینقلبون عندینهم ﴿ولاتُؤمِنوا اِلاّلِمَن تَبِعَ دینَكُم) (سوره آل عمران، آیه 73)
قال: نزلت فی قوم من الیهود قالوا: آمنّا بالذی جاء به محمّد بالغداة و كفرنا به بالعشی؛ و فی روایة أبی الجارود عن أبی جعفر(علیهالسلام): إنّ رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم لما قدم المدینة و هو یصلّی نحو بیتالمقدس أعجب الیهود من ذلك، فلمّا صرفه الله عن بیتالمقدس إلی بیتالحرام وجدت و كان صرف القبلة صلاة الظهر، فقالوا: صلّی محمّد الغداة و استقبل قبلتنا فآمنوا بالذی أنزل علی محمّد وجه النهار و اكفروا آخره، یعنون القبلة حین استقبل رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم المسجدالحرام، لعلّهم یرجعون إلی قبلتنا (همان، ص396)
اشاره: 1. مفاد اكثر شأن نزولهای آیه شریفه حاكی از دسیسه و نیرنگ اهل كتاب برای اضلال مؤمنان است.
2. برخی گفتهاند: گرچه حمل روایت ابیالجارود از امام باقر(علیهالسلام) بر بیان بعض از مصادیق عادات اهل كتاب صحیح است، در صدد بیان مورد نزول آیهنیست.
3. بعضی با تضعیف سند روایت، تطابق آن با آیه شریفه را بعید دانستهاند.
4. روایت امام باقر(علیهالسلام) كه زیاد بن منذر (ابی الجارود) آن را نقل میكند، از حیث سند ضعیف است. او نه تنها در رجال توثیق نشده، بلكه تضعیف شده است. افزون بر اینكه مفاد روایتْ بیانگر شأن نزول نیست و بر فرض قبول، تطبیقی است از جناب علی بن ابراهیم قمی، پس روایت از چند جهت مشكل دارد.
٭ ٭ ٭
وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاَّ لِمَنْ تَبِعَ دینَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدى هُدَى اللَّهِ أَنْ یؤْتى أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتیتُمْ أَوْ یحاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیدِ اللَّهِ یؤْتیهِ مَنْ یشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ (73)
یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیم (74)
گزیده تفسیر
سران دسیسهباز یهود كه نسخ شریعت را روا نمیدانستند، براثر برتریطلبی نژادی و این باور كه هرگز رسالت از بنیاسرائیل منقطع نخواهد شد مایل نبودند حق بودن اسلام را بپذیرند؛ همچنین مایل بودند اسرارشان فاش نشود و مسلمانان از محتوای تورات با خبر نشوند و مشركان نیز آگاه نشوند كه جریان نبوّت پیامبر خاتمصلی الله علیه و آله و سلم در كتاب آسمانی یهودیان آمده است، از اینرو پیروان خود را از تصدیق آن حضرت و پذیرش آیین حیاتبخش اسلام نهی كرده و برحذر میداشتند و میگفتند: مبادا چیزی بر كسی نازل شود كه بر شما فرود آمده یا چیزی به كسی برسد كه به شما رسیده است؛ یعنی مبادا نژادی دارای برتری و فضیلتی شود كه شما از آن برخوردارید؛ همچنین مبادا در قیامت بر ضد شما احتجاج كنند و بگویند یهودیان با آنكه به حقانیت ما پی برده بودند بر یهودیت خود اصرار داشتند.
خداوند سبحان برای شكستن این فتنه و مكر و فكر باطل انحصارطلبانه در جملهای معترضه و مفید حصر میفرماید: هدایت تنها به دست خداست واینكه آن را به چه كسی ارزانی میدارد به دست خود اوست؛ تنها راه به مقصد رساننده راه خدا و تنها راهنما اوست، بنابراین هیچ نقشهای خواه از ناحیه سیاستبازان اسرائیلی یا مشایخ سوء توان جلوگیری از فضل و هدایت خدا را ندارد، زیرا هدایت و فضل و رحمت نامتناهی و فراگیر الهی هیچگونه مانع درونی یا بیرونی ندارد و از بخل و فقر و جهل و متأثر شدن از نیرنگ دشمنان پیراسته است؛ نه رحمت خداوند محدود است كه برخورداری برخی، دیگران را بیبهره كند و نه ناآگاه است معاذ الله كه نداند به چه كسی بدهد و نه فضل را به دست دیگران سپرده است تا خودش ناتوان باشد.
تفسیر
تناسب آیات
مفاد آیات مورد بحث ظاهراً ادامه سخن دسیسهبازان یهود است كه پیروان خویش را از پذیرش آیین حیاتبخش اسلام نهی میكردند.
تذكّر: برخی از مفسران این آیه را از لحاظ بررسی سِباق و سیاق، مشكلترین آیه سوره «آل عمران» دانستهاند. تعدّد احتمالات و عدم انتخاب هیچیك از آنها از سوی برخی مفسران، شاهد دشواری نَضْد و نَظم آن است.
٭ ٭ ٭
احتمالات در ﴿ولاتُؤمِنوا اِلاّلِمَن تَبِعَ دینَكُم... ﴾
شیخ طوسی در معنای ﴿ولاتُؤمِنوا اِلاّلِمَن تَبِعَ دینَكُم... ﴾ شش احتمال ذكر كردهاند:
1. ایمان دسیسهای و مصلحتی كه در آیه پیش آمده است: ﴿ءامِنوا بِالَّذی اُنزِلَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واكفُرُوا ءاخِرَه﴾، برای این است كه یهودیانی كه به اسلام گرویدهاند آگاه شوند و از دین جدید دست بردارند. برایناساس، حرف لام در ﴿لِمَن﴾ باید برای غایت باشد؛ یعنی این دسیسه را تنها برای بازگرداندن انجام دهید.
این احتمال بعید است، زیرا بعید است لام برای غایت باشد.
2. همه آیه سخن خداست: خداوند به مؤمنان میفرماید تصدیق نكنید مگر كسانی را كه بر اسلام استوارند، چون هدایت فقط هدایت خداست: ﴿اِنَّ الهُدی هُدَی الله﴾. باور نكنید جز شما ملتی به وحی دست یابد؛ یا بتواند در قیامت نزد خدا ضد شما احتجاج كند: ﴿اَن یؤتی اَحَد مِثلَ ما اوتیتُم اَو یحاجّوكُم عِندَ رَبِّكُم﴾.
این معنا بعید نیست؛ ولی با سیاق ناهماهنگ است، زیرا آیه در صدد شرح دسیسه یهودیانی است كه دوست دارند اسرارشان فاش نشود و مسلمانان از محتوای تورات با خبر نشوند و مشركان نیز نفهمند كه جریان نبوّت حضرت رسولصلی الله علیه و آله و سلم در كتاب آسمانی یهودیان مطرح شده است.
3. جمله ﴿لاتُؤمِنوا﴾ به معنای «لا تظهروا إیمانكم» است؛ یعنی ایمان اظهار نكنید جز برای پیروان خود. حقانیت اسلام را پی بردید و آیات الهی را در عهدین یافتید و آن را بر پیامبر اسلام تطبیق كردید، حال این كشف را جز برای پیروانتان نگویید، مبادا كسی از جهت دستیابی به كتاب آسمانی به شما برسد و مجد و بزرگواری شما از میان برود؛ یا در قیامت بر ضد شما احتجاج كنند.
از قدما زمخشری و از متأخران صاحب المنار این نظر را پذیرفتهاند. گرچه خلاف ظاهر است، به قرینه ﴿لِمَن تَبِعَ دینَكُم﴾، جمله ﴿لاتُؤمِنوا﴾ بر«لا تظهروا إیمانكم» حمل میشود.
4. این ایمان دسیسهای را جز برای همكیشان خود نگویید؛ یعنی دسیسه و نقشه را. در این احتمال، كتمان كردن توطئه است و در صورت قبلی، اظهار ایمان دسیسه بود.
5. این ایمان توطئهای را جز برای همكیشان خود اظهار نكنید؛ مبادا سبب شود بتپرستان رسالت پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلم را تصدیق كنند.
6. جمله ﴿لاتُؤمِنوا... ﴾ توطئه نباشد، بلكه نقل سخن اهل كتاب باشد كه به همكیشان یهودی خود میگویند باور نكنید كسی به آنچه شما دست یافتهاید دسترسی پیدا كند؛ یا بتواند قیامت بر ضد شما احتجاج كند، چنان كه اعتراف شما به حقانیت اسلام است و از ناحیه مسلمانان مجبور میشوید طبق اسلام عمل كنید. (ر.ك: التبیان، ج2، ص501 ـ 500)
باید توجه داشت كه نمیتوان بخشی از آیه را با یك احتمال و بخشی دیگر را با احتمالی دیگر معنا كرد، زیرا در این صورت صدر و ذیل آیه هماهنگ نخواهد بود؛ مثلاً اگر ﴿لاتُؤمِنوا اِلاّلِمَن تَبِعَ دینَكُم﴾ به نهی از اظهار توطئه و دسیسه معنا شود، ﴿اَن یؤتی اَحَد﴾ را دیگر نمیتوان مفعول به برای ﴿لاتُؤمِنوا﴾ دانست، بلكه باید به معنای مفعول له باشد.
استاد، علاّمه طباطبایی(قدسسره) میفرماید كه جمله ﴿لاتُؤمِنوا اِلاّلِمَن تَبِعَ دینَكُم﴾ ادامه همان سخن اهلكتاب است كه گفتند: ﴿ءامِنوا بِالَّذی اُنزِلَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واكفُرُوا ءاخِرَهُ... ﴾ و جمله ﴿اَن یؤتی اَحَدٌ مِثلَ ما اوتیتُم اَو یحاجّوكُم عِندَ رَبِّكُم﴾ نیز دنباله كلام اهل كتاب است؛ ولی ﴿قُل اِنَّ الهُدی هُدَی الله﴾ جملهای است معترضه و جواب خداست به همه سخنان اهل كتاب.
ایشان سپس آیه را چنین معنا كردهاند «عدّهای از اهل كتاب (یهود) به عدّهای دیگر گفتند پیامبر و مؤمنان را كه در آغاز روز به سوی بیتمقدس نماز میگزارند، تصدیق كنید و در اینكه به سمت كعبه نماز میگزارند، تصدیقشان نكنید و در گفتن اَخبار به غیر خودتان اعتماد نكنید، چون ممكن است به مسلمانان خبر بدهند كه یكی از شواهد نبوّت پیامبر موعود، تغییر قبله از بیتمقدس به كعبه است و اگر شما قبله مسلمانان را تصدیق كنید، آنان نیز قبلهای مانند قبله شما خواهند داشت، در نتیجه سیادت و قدمت شما در قبلهداری نابود خواهد شد و نیز آنان بر ضد شما نزد خداوند حجّت اقامه میكنند كه به رغم آگاهیتان به قبله جدید و گواهیتان به حقیقت آن، ایمان نیاوردید»
دیدگاه استاد علاّمه طباطبایی ممكن است منسجم به نظر برسد؛ امّا آیا این دیدگاه با آیه هماهنگ است؛ یا راهی كه زمخشری و صاحب المنار پیمودهاند؟
قبلاً بیان شد كه مفاد ﴿ءامِنوا بِالَّذی اُنزِلَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهار﴾ چیست و از طرفی بخشی از آیات گذشته ناظر به داستان مباهله بود كه بعد از گذشت چند سال از هجرت بود، در حالی كه جریان تحویل قبله اندكی بعد از سال اول هجرت بود.
آری، شاید شخص یا گروهی از یهودیان در مقطعی از روی نیرنگ گفته باشند اسرار خود را فاش نكنید كه مسلمانان بر ضد شما احتجاج خواهند كرد؛ امّا آیه مورد بحث در مقام بیان توطئه نیست، در حالی كه اگر پیام آیه این باشد كه این نقشه را برای پیروان یهودیت ظاهر كنید نه برای دیگران، دیگر نمیتوان ﴿اَن یؤتی﴾ را «مفعول به» دانست، زیرا صدر و ذیل آیه هماهنگ نمیشود؛ وچنانچه مفاد آیه این باشد كه این نقشه را ظاهر نكنید، مگر برای پیروان خود (دیدگاه مرحوم علامه)، صدر و ذیل آیه هماهنگ میشود؛ امّا با درون آیه هماهنگ نیست، چون آیه نمیخواهد نقشه یهود را افشا كند، بلكه در صدد شكستن فكر باطل انحصارطلبانه آنان است كه یكی از فتنهها و مكرهای آن قوم بود.
با توجّه به ذیل آیه مورد بحث: ﴿قُل اِنَّ الفَضلَ بِیدِ الله﴾ و نیز آیه بعدی: ﴿یختَصُّ بِرَحمَتِهِ مَن یشاءُ... ﴾، این احتمال (زدودن انحصارطلبی) قوّت میگیرد.
اختصاص هدایت به خدا
خدای سبحان در آیه مورد بحث به صورت جمله معترضه میفرماید: ﴿اِنَّ الهُدی هُدَی الله﴾. این جمله، حصر را میفهماند؛ یعنی تنها راه به مقصدرساننده، راه خداست و تنها راهنما اوست.
﴿اِنَّ الهُدی هُدَی الله﴾، یعنی پیراسته است هدایت و فضل خدا از موانع درونیای چون بخل، فقر، جهل، و از موانع بیرونیای مانند متأثر شدن از نیرنگ دشمنان، بنابراین هیچ نقشهای، خواه از ناحیه سیاستبازان یا مشایخ سوء، توان جلوگیری از فضل و هدایت خدا را ندارد.
تذكّر: فضل و رحمت الهی اختصاصپذیر است؛ ولی عذاب و نقمت خدا هرگز اختصاص نمیپذیرد، از اینرو چنین گفته نشد و نمیشود كه «والله یختصّ بنقمته مَن یشاء».
ثبوت و اثبات هدایت
جمله ﴿قُل اِنَّ الهُدی هُدَی الله﴾ ناظر به مقام ثبوت است و جمله ﴿اِنَّ الفَضلَ بِیدِ اللهِ یؤتیهِ مَن یشاء﴾ درباره مقام اثبات. هدایت تنها به دست خداست و اینكه آن را به چه كسی ارزانی میدارد، به دست خود اوست، بنابراین در مقام اثبات، نیرنگ مشایخ سوء یا دسیسه سیاستبازان اسرائیلی اثری ندارد.
علل انحصارطلبی اهل كتاب
سران اهل كتاب پیروان خود را به جهاتی، كه مهمترین آنها دو علت است، از تصدیق پیامبر خاتمصلی الله علیه و آله و سلم برحذر میداشتند:
1. مبادا چیزی بر كسی نازل شود كه بر ایشان فرود آمده است؛ یا چیزی به كسی برسد كه به آنان رسیده است: ﴿اَن یؤتی اَحَدٌ مِثلَ ما اوتیتُم... ﴾.
2. مبادا در قیامت بر ضدشان احتجاج كنند و بگویند یهودیان با آنكه به حقّانیت ما پی برده بودند، بر یهودیت خود اصرار داشتند.
غرض آنكه اولاً یهود، نسخ شریعت را مانند بداء تكوین روا نمیدانست و ثانیاً به استناد این گرایش كلامی از یكسو و برتریطلبی نژادی و افزونخواهی قومی كه در آیه بعدی مطرح میشود از سوی دیگر، مایل نبودند حق بودن اسلام را بپذیرند.
خلاصه: آنان معتقد بودند كه هرگز رسالت از بنیاسرائیل منقطع نخواهد شد و به عرب كه فرزندان اسماعیلاند نخواهد رسید، بنابراین ﴿اَن یؤتی اَحَد مِثلَ ما اوتیتُم... ﴾، یعنی مبادا نژادی دارای برتری و فضیلتی شود كه شما از آن برخوردار هستید.
رحمت فراگیر الهی و اقسام آن
فضل و رحمت فراگیر الهی، هیچگونه مانعی (درونی یا بیرونی) ندارد؛ نه رحمتش محدود است كه برخورداری برخی، دیگران را بیبهره كند و نه ناآگاه است معاذ الله كه نداند به چه كسی بدهد و نه فضل را به دست دیگران سپرده است، تا خودش ناتوان باشد: ﴿واللهُ وسِع عَلِیم﴾.
خداوند دو رحمت دارد: رحمت خاص و رحمت عام. رحمت عام خداوندی در این آیات آمده است: ﴿رَبَّنا وسِعتَ كُلَّ شیءٍ رَحمَة﴾ (سوره غافر، آیه 7) ﴿رَحمَتی وسِعَت كُلَّ شیءٍ فَسَاَكتُبُها لِلَّذینَ یتَّقون﴾ (سوره اعراف، آیه 156) و رحمت خاص او نیز در آیه مورد بحث: ﴿یختَصُّ بِرَحمَتِهِ مَن یشاء﴾.