تفسیر شریف تسنیم سوره آل عمران (شماره 130)
- توضیحات
- دسته: مقالات
- منتشر شده در 02 دی 1400
- نوشته شده توسط علی جزینی
- بازدید: 808
وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدينارٍ لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (75)
گزيده تفسير
از اهل كتاب، كساني هستند كه در مال فراوان اماني خيانت نميكنند، چه رسد در مال كم. در مقابل، برخي از اهل كتاب با پندار برتري نژادي خويش و انحصارطلبي فقهي و حقوقي، وجوب حفظ امانت و ردّ مال اماني را مخصوص اموال خود پنداشته، فكر و مال و جان مؤمنان را داراي هيچگونه حرمتي ندانسته و خيانت در آنها و تعدّي به حقوق ديگران را بر خود روا ميدانستند. اينان در مال اندك و كمترين و ناچيزترين نقدينه هم كه نزد آنان به امانت گذارده شود خيانت خواهند كرد، چه رسد به مال بسيار.
حق خود را از خائنان اهل كتاب تنها با ايستادگي و مقاومت مستمر ميتوان بازستاند. استدلال اين گروه اين است كه انجام هر كاري درباره غير اهل كتاب براي ما رواست و خداوند راهي جهت مقابله و كيفردهي براي اميّين (غير اهل كتاب) نگذاشته است، بنابراين آنان مصونيت پنداري خود در قبال ديگران را به خدا و كتاب آسماني او نسبت ميدادند؛ يعني افزون بر خيانت در اموال، اعم از اعيان و ديون، با دروغ بستن آگاهانه به دين خدا و تبيين احكام دين براساس هواي نفس، در كتاب آسماني و احكام الهي و امور ديني نيز خيانت كرده و نه تنها كتاب ديني را هادي خويش قرار نداده و به رهنمودهاي آن عمل نكردند، بلكه براثر رذيلت و خبث دروني بدان دروغ بستند. آنان ميدانند كه خداوند چنين چيزي را نگفته و آنان آگاهانه به خدا دروغ ميبندند.
تفسير
مفردات
اميّين: اين واژه يا به معناي انتساب به امّالقري، يا به اُمّ (مادر) است. واژه «اميّين» چون در اين آيه در مقابل اهل كتاب آمده است، پس بايد به معناي امتهاي غير اهل كتاب باشد. بر اين اساس، جمله ﴿لَيسَ عَلَينا في الامِّيِّينَ سَبيل﴾ يعني عدهاي از اهل كتاب ميگويند: انجام دادن هر كاري درباره غير اهل كتاب براي ما رواست.
تناسب آيات
پس از آنكه در آيات گذشته بخش مهمّي از انواع و اشكال اِضلال و نيرنگ برخي از اهل كتاب درباره مؤمنان بيان شد، در آيه مورد بحث نيز به رذيلت اخلاقي ديگري از آنها اشاره ميكند كه ريشه در خوي نژادپرستيشان دارد و برپايه آن خيانت در فكر، مال و جان مؤمنان را براي خود روا دانسته و براساس خوي نژادپرستي فكر، مال و جان مؤمنان را داراي هيچگونه حرمتي نميدانند.
اين آيه بر آيه ﴿وقالَت طَائِفَة مِن اَهلِ الكِتب﴾ (سوره آل عمران، آيه 72) يا بر آيه ﴿ودَّت طَائِفَة مِن اَهلِ الكِتبِ لَويُضِلّونَكُم﴾ (سوره آل عمران، آيه 69) عطف است؛ از باب عطف قصه بر قصه؛ و مناسبت آن بيان دخالت احوال يهود در معامله با مسلمانان است كه از حسد دروني و از انحرافشان از دين ابراهيم، ريشه ميگيرد.
٭ ٭ ٭
علّت تصريح به «اهل كتاب»
اگر به جاي ﴿مِن اَهلِ الكِتب﴾ ميفرمود: «منهم»، معنايش آن بود كه همان گروه طرّاح توطئه كه در آيه گذشته شرح حالشان آمد، يا اميناند يا خائن، در حالي كه همه اهل كتاب را ميتوان دو دسته دانست، زيرا عدهاي از آنها نهتنها كتاب ديني را هادي خويش قرار ندادند و به مقتضاي رهنمودهاي آن عمل نكردند، بلكه به كتاب آسماني خويش دروغ بستند، بنابراين بايد همه اهل كتاب در اين تقسيم باشند، تا خيانتكارانشان از با ايمانان راسخ و پيرو كتاب خدا بازشناخته شوند.
معناي قنطار
بررسي و تحقيق براي فهم لغت «قنطار»، در صورتي كه بيان حكم فقهي مراد باشد، ضروري است؛ امّا در آيه مورد بحث كه قنطار در برابر دينار قرار گرفته است، به معناي مال كثير است؛ يعني كساني هستند كه در مال فراوانِ اماني خيانت نميكنند؛ چه رسد در مال كم. در مقابل، افرادي از آنها در مال اندك هم خيانت خواهند كرد؛ چه رسد به مال بسيار.
﴿مَن اِن تَأمَنهُ بِقِنطار﴾ خطاب به مفرد است؛ امّا هر مخاطبِ شايسته خطابي را دربر ميگيرد.
پندار باطل اهل كتاب
انبياي فراواني از نسل حضرت ابراهيم خليل(عليهالسلام) براي بنياسرائيل برانگيخته شدند؛ امّا بنياسرائيل به جاي شكرگزاري مغرور شدند و به حرمتي براي خود معتقد شدند كه هرگز آن را براي عقايد، افكار، جان و مال ديگران نميپذيرفتند. انگيزه اين تفكّر باطل، نژادپرستي اهل كتاب است و همين برداشت ناصواب ميتواند زمينه جواز خيانت در امانت ديگران شود، بنابراين انحصارطلبي كلامي آنان كه بهشت را وقف خود دانستند، با انحصارطلبي فقهي و حقوقيشان كه وجوب حفظ امانت و ردّ مال اماني را مخصوص اموال خود ميپنداشتند، با هم مرتبطاند.
خيانت اهل كتاب
امانتداري دوگونه است: امانتداري در اموال؛ امانتداري در احكام الهي و امور ديني.
به هر روي، اهل كتاب در هر دو قسم از امانت خيانت كردند: 1.خيانت در اموال: گفتند كه ﴿لَيسَ عَلَينا في الامِّيِّينَ سَبيل﴾
2. خيانت در كتاب آسماني كه همان دروغ بستن آگاهانه به دين خداست: ﴿ويَقولونَ عَلَي اللهِ الكَذِبَ وهُم يَعلَمون﴾. تقسيم قرآن كريم درباره اهل كتاب در اين آيه، به اهل كتاب اختصاص ندارد و مسلمانان نيز دو دستهاند: امين و خائن؛ ليكن چون خيانت اهل كتاب بيش از ديگران است و يهوديان با پندار برتري نژادي خيانت و تعدّي به حقوق ديگران را حق خود ميدانند، تقسيم را درباره آنها ذكر كرده است.
بنابراين به چند نكته بايد توجه داشت: 1. خيانت برخي از اهل كتاب نسبت به مؤمنان مسلّم است. 2. اين كار ظلم و قبيح است و تجاوز به حقوق ديگران را خداوند تحريم فرمود و كاشف حكم خدا هم عقل است و هم نقل. 3. هر كس خيانت كند مغضوب خداست. 4. در احكام مزبور، فرقي بين يهود و ديگران نيست. 5.يهوديان اگر خود را مستثنا ميدانند و اين استثناي مزعوم را به خدا نسبت ميدهند، اين گناه كلامي مانند آن گناههاي اخلاقي و حقوقي است و افتراي محض به خداست.
اشارات و لطايف
1.وجوب اداي امانت
در انتقال اموال دو ركن معتبر است: تجارت؛ رضايت: ﴿ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتَأكُلوا اَمولَكُم بَينَكُم بِالبطِلِ اِلاّاَن تَكونَ تِجرَةً عَن تَراضٍ مِنكُم﴾ (سوره نساء، آيه 29) بنابراين در «ربا» و «مقبوض به عقد فاسد»، هرچند با رضايت دو طرف باشد، انتقال حاصل نميشود و در بعضي امور (مانند ربا) گذشته از حرمت وضعي يعني بطلان و عدم انتقال حرمت تكليفي نيز ثابت است، زيرا تجارت شرعي نيست؛ امّا در همين دو مورد فتوا دادهاند كه نسبت به نامسلمان (و نيز بانك غير اسلامي) حلال است، چون اولاً نامسلمان در پناه دولت اسلامي نيست، تا خون و مال و عرض او محترم باشد؛ ثانياً عقل كه خيانت را حرام و اداي امانت را واجب ميداند، اين دو مورد را خيانت نميداند؛ با اين حال، آنجا كه تعهّد متقابل و امضاي حسن تفاهم هست، چنين فتوايي نيست؛ يعني نسبت به كافر حربي كه طرف تعاهد قرار گرفته است نيز اداي امانت واجب خواهد بود.
اصل اداي امانت، واجب عقلي و نقلي است و اين وجوب از احكام بينالمللي اسلام است؛ يعني به اموال مسلمانان اختصاص ندارد، بلكه نسبت به فاجر و كافر متعهد و متعاهد (نه حربي و محارب) نيز بايد امانتداري رعايت شود.
قرآن كريم، هم به اداي امانت امر ميفرمايد: ﴿اِنَّ اللهَ يَأمُرُكُم اَن تُؤَدُّوا الامنتِ اِلي اَهلِها﴾ (سوره نساء، آيه 58) و هم از خيانت در آن نهي ميكند: ﴿ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتَخونُوا اللهَ والرَّسولَ وتَخونوا اَمنتِكُم واَنتُم تَعلَمون﴾ (سوره انفال، آيه 27)
بر اين اساس، اداي امانت نسبت به كافران اهل كتاب نيز واجب است و خيانت در مال آنان حرام. براي روشن شدن مطلب بايد گفت كه كافران از اهل كتاب دو دستهاند: كافران اهل كتاب كه به شرايط ذمه عمل ميكنند؛ كافران اهل كتاب كه به شرايط ذمه عمل نميكنند (كافر حربي). كافران اهل كتاب كه به شرايط ذمّه عمل نميكنند نيز دو دستهاند: پناهندگان دولت اسلامي و آنان كه در پناه دولت اسلامي نيستند.
كساني كه در پناه دولت اسلامي نيستند، نيز دو گروهاند: أ. حاميان زندگي مسالمتآميز و مشترك با مسلمانان كه بايد با آنها به قسط و عدل رفتار كرد: ﴿عَسَي اللهُ اَن يَجعَلَ بَينَكُم وبَينَ الَّذينَ عادَيتُم مِنهُم مَوَدَّةً واللهُ قَدير واللهُ غَفور رَحيم*لايَنهكُمُ اللهُ عَنِ الَّذينَ لَم يُقتِلوكُم فِي الدّينِ ولَم يُخرِجوكُم مِن ديرِكُم اَن تَبَرّوهُم وتُقسِطوا اِلَيهِم اِنَّ اللهَ يُحِبُّ المُقسِطين﴾ (سوره ممتحنه، آيات 8 ـ 7)
ب. دشمناني كه بر ضد اسلام و مسلمانان تلاش ميكنند. اموال اين دسته از كافران «فَيء» مسلمانان است، بنابراين اين گفته كه «مال غير مسلمان فيء مسلمانان است»، به طور مطلق درست نيست، زيرا مال اهل كتاب كه جزيه ميپردازند مانند مال مسلمان محترم است؛ حتي غير اهل كتاب يا اهل كتابي كه به احكام جزيه عمل نميكند، امّا مستأمن و در پناه دولت اسلامي است، مال و ناموس و خون او محترم است و اسلام تعدّي به آن را جايز نميداند. آري مال كافر حربي كه نه اهل جزيه است و نه مستأمن به دولت اسلامي تا از مقرّرات پناهندگي بهرهمند شود، فَيء مسلمانان است.
گاهي تعرض به اموال كافر و مهدور الدم نيز روا نيست؛ مثل آنكه كافر حربي با مسلمانان تعهّدي بسته يا مال خود را به امانت دست كسي سپرده است كه وفا به اين عهد و نيز اداي چنين امانتي واجب و خيانت در آن حرام است.
بحث روايي
1.شأن نزول
عن ابن عباس قال: يعني بقوله ﴿مَن اِن تَأمَنهُ بِقِنطارٍ يُؤَدِّهِ اِلَيك﴾ عبدالله بن سلام، أودعه رجل ألفًا و مائتي أوقية من ذهبٍ فأدّاه إليه فمدحه الله سبحانه و يعني بقوله: ﴿مَناِن تَأمَنهُ بِدينارٍ لايُؤَدِّهِ اِلَيك﴾ فَنْحاص بن عازوراء و ذلك أن رجلاً من قريش استودعه دينارًا فخانه (مجمع البيان، ج2 ـ 1، ص777)
اشاره: ظاهراً اين شأن نزول مانند همه رواياتي كه در مدح عبدالله بن سلام وارد شده است، ساختگي و داراي جنبه سياسي باشد. به هر روي، چون مورد نزول، مخصّص عموم يا مقيِّد اطلاق نيست، شمول آيه نسبت به غير مورد نزول قطعي است.
2.اهميت امانت و لزوم اداي آن
عن سعيد بن جبير لما نزلت: ﴿ومِن اَهلِ الكِتبِ مَن اِن تَأمَنهُ بِقِنطارٍ... قالوا لَيسَ عَلَينا في الامِّيِّينَ سَبيل﴾ قال: قال النبيصلي الله عليه و آله و سلم: كذب أعداء الله. ما من شيء كان في الجاهلية إلاّ و هو تحت قدميَّ إلاّ الأمانة فإنّها مؤدّاة إلي البَرّ والفاجر. (جامع البيان، ج3، ص407؛ ر.ك: مجمع البيان، ج2 ـ 1، ص778)
عن الصادق(عليهالسلام): ثلاثة لا عذر لأحد فيها: أداء الأمانة إلي البرّ و الفاجر و الوفاء بالعهد إلي البرّ و الفاجر و برّ الوالدين برَّين كانا أو فاجرَين. (الكافي، ج5، ص132؛ ر.ك: وسائل الشيعه، ج19، ص71)
عن الصادق(عليهالسلام): اتّقوا الله و عليكم بأداء الأمانة إلي من ائتمنكم، ولو أنّ قاتل عليّ بن أبي طالب(عليهالسلام) ائتمنني علي أمانة لأدّيتها اليه. (الكافي، ج5، ص132؛ وسائل الشيعه، ج19، ص72)
اشاره: أ. جمله كذب أعداء الله در حديث اوّل، ناظر به نفي ادعاي باطل يهود در جمله ﴿قالوا لَيسَ عَلَينا في الامِّيِّينَ سَبيل﴾ است. حصر در روايت اضافي است نه حقيقي.
ب. احاديث ياد شده در مورد اهميت اداي امانت نه تنها حكم بين المللي اسلام، بلكه از احكام و حقوق بينالمللي همه اديان و انبيا(عليهمالسلام) است.
ج. گرچه فعل امام صادق(عليهالسلام) برابر آنچه در حديث سوم آمده است، دليل بر وجوب نيست و شايد بر رجحان حمل شود؛ ليكن من ائتمن در عبارت اتّقوا الله و عليكم بأداء الأمانة إلي من ائتمنكم مطلق است و امام(عليهالسلام) براي دفع ادعاي انصراف، نمونه بارز را بيان فرمود.
گفتني است كه اهميت اداي امانت به قدري است كه برپايه برخي روايات همين باب حتي مال ناصبي نيز كه فيء مسلمانان است، اگر امانت باشد، محترم است.
3.حرمت خيانت در امانت
عن رسول اللهصلي الله عليه و آله و سلم: ثلاث من كنّ فيه فهو منافق و إن صلّي و صام و زعم أنّه مؤمن: ... و إذا اؤتمن خان (مجمع البيان، ج2 ـ 1، ص778)
عن النبيصلي الله عليه و آله و سلم: من خان أمانة في الدنيا و لم يردّها إلي أهلها ثمّ أدركه الموت، مات علي غير ملّتي و يلقي الله و هو عليه غضبان ... (من لا يحضره الفقيه، ج4، ص15؛ وسائل الشيعه، ج19، ص77)
اشاره: طبق اين روايات خيانت در امانت مطلقًا حرام و ممنوع است، چون ظلم است و هر ظلمي ممنوع و قبيح و حرام است، مگر چيزي از عنوان ظلم خارج باشد.