سلام علی آل یاسین...!(181)

 مهدویت در اندیشه شهید مطهری(قسمت اول)
همة گروه‌هاي اسلامي بر اين قول متفق‌اند كه در آخرالزمان, مردي ظهور مي‌كند كه دنيا را پر از عدل و داد مي‌كند و دولت حق را برپا مي‌سازد, دولتي كه تمام جهان را فرا مي‌گيرد. اين ديدگاه به استناد آيات كريمة قرآن از جمله:‌105 سورة انبيا, 5 قصص, 32 و 33 توبه و ... است. اهل سنّت با شيعيان اتفاق نظر دارند بر اين‌كه مهدي از خلفاي دوازده‌گانه‌اي است كه رسول اكرم(ص) به آن‌ها در احاديث گوناگون بشارت داده است. از آن‌جا كه حقايق وحي و وجود رهبران الهي در بين بشر, منطبق با نيازهاي طبيعي و فطري است, چنين اعتقادي نيز ريشه در نهاد انسان دارد و پاسخي به نياز آرماني بشريت است.

استاد شهيد مرتضي مطهري, در چند اثر ارزشمند خود به بررسي مسئله مهدويت و انتظار پرداخته‌اند. يكي از تعابير ارزشمند ايشان, در وصف جايگاه حضرت حجّت(ع) در زمين,‌ تعبير «صاحب» است. در كتاب گفتارهاي معنوي, ضمن بيان حديثي از رسول اكرم(ص) پيرامون امدادهاي الهي نسبت به بشريت به واسطة حضرت مهدي (ع), چنين نتيجه مي‌گيرند:
خدا هرگز دنيا را بي‌صاحب نگذاشته است,‌ و بي صاحب هم نخواهد گذاشت.1
شهید مطهري و فلسفة انتظار

«انتظار» از مفاهيم دو پهلو و لغزنده‌اي همانند: تقدير, توكل, صبر و ... است،2 كه در طول تاريخ انديشة اسلامي, برداشت‌هاي متفاوتي از آن شده است. هر بار كسي به تناسب فهم و درك خود, دستي بر اين واژه كشيده و به اين درك خشنود گشته, حق را همان پنداشته است و سپس به تعبير زيباي قرآن: «كل حزب بمالديهم فرحون؛ هر فرقه‌اي بدان چه نزد آن‌هاست دل‌خوش شدند.»3
استاد مطهري در اين باره مي‌فرمايند: «معلوم است كه بدعت در دين خاتم هم امكان‌پذير است چنان‌كه ما هم كه شيعه هستيم و اعتقاد داريم به وجود مقدس حضرت حجت‌بن الحسن, مي‌گوييم ايشان كه مي‌آيند «يأتي بدينٍ جديدٍ» . تفسيرش اين است كه آن‌قدر تغييرات و اضافات در اسلام پيدا شده است كه وقتي او مي‌آيد و حقيقت دين جدّش را مي‌گويد به نظر مردم مي‌رسد كه اين دين غير از ديني است كه داشته‌اند و حال اين اسلام حقيقي هماني است كه آن حضرت مي‌آورد.»4
دربارة مفهوم انتظار هم, متناسب با برداشت‌هاي متفاوت, اين انديشه منشأ رشد و پويايي يا ركورد و عقب ماندگي دانسته است. استاد مطهري خصوصيات دو گونه انتظار (مثبت) و (منفي) را اين گونه بيان مي‌كنند:
انتظار فرج و آرزو و اميد و دل بستن به آينده دو گونه است: ‌انتظاري كه سازنده و نگهدارنده،‌ تعهدآور, نيرو آفرين و تحرك بخش است, به گونه‌اي كه مي‌تواند نوعي عبادت و حق‌پرستي شمرده شود؛ و انتظاري كه گناه است:‌ ويرانگر,‌ اسارت‌بخش و فلج‌كننده و نوعي (اباحي‌گري) بايد محسوب شود. اين دو نوع انتظار فرج, معلول دو نوع برداشت از ظهور عظيم مهدي موعود است و اين دو نوع برداشت به نوبة خود, از دو نوع بينش دربارة‌ تحولات در انقلاب‌هاي تاريخي ناشي مي‌شود.5
در نگاه انتظار ويرانگر و منفي ـ كه متأسفانه در جامعة ما هم طرفدار دارد ـ هر اصلاحي در جامعه محكوم است چرا كه بايد ظلم و تباهي رواج داشته, حق و حقيقت هيچ طرفداري نداشته باشد, باطل يكه‌تاز ميدان گردد, تا انفجاري6 رخ دهد و انتظار به سر آيد. بنابراين هر اصلاحي محكوم است,‌ زيرا هر اصلاح يك نقطة روشن است. تا در صحنة اجتماع نقطة روشني هست دست غيب ظاهر نمي‌شود, برعكس, هر گناه و فساد، و هر ظلم، تبعيض و حق‌كشي و هر پليدي‌اي به حكم اين‌كه مقدمة صلاح كلي است و انفجار را قريب‌الوقوع مي‌كند، رواست، زيرا «الغايات تبرّر المبادي» هدف‌ها، وسيله‌هاي نامشروع را مشروع مي‌كنند. پس بهترين كمك به تسريع در ظهور و بهترين شكل انتظار, ترويج و اشاعة فساد است. اين‌جاست كه گناه، هم فال است و هم تماشا, هم لذت و كام‌جويي است و هم كمك به انقلاب مقدس نهايي».7
در چنين انديشه‌اي,‌ امر به معروف و نهي از منكر ديگر جايي ندارد. واجبي است كه بايد ترك شود و حدّ الهي است كه بايد در تاريخ بايگاني شود, چرا كه اجرايش, فريضه‌اي (ظهور مصلح) را به تأخير مي‌اندازد, پس وجوبش در ترك است. ديگر عاشورايي آفريده نمي‌شود, اصلاً نبايد عاشورايي انديشيد. انديشة عاشورايي محكوم است. در اين نگاه قصة كربلا افسانه‌اي مي‌گردد كه تنها ذكرش ثواب دارد و بس (همان كه سال‌ها گذشتگان شاهدش بودند) حتي شورآفريني عاشورا، عشق‌بازي قهرمانانش، در پاي انتظار قرباني مي‌شود. در اين انديشه‌, تمام تكاليف فردي و اجتماعي از انسان ساقط مي‌شود و داستان همان انگليسي معروف. 8
در انديشة آرمان‌گرايانة استاد مطهري, انتظار در معناي اوّلش بزرگ‌ترين محرك اجتماعي است كه انسان را براي حاكميت ارزش‌ها و محو ضدّ ارزش‌ها تشويق مي‌كند, براي همين انتظار بدين معنا را با فضيلت‌ترين عبادات9 دانسته‌اند: «افضل الأعمال إنتظار الفرج»
شهيد مطهري با استناد به آيات 5 سورة قصص, 105 سورة انبيا و ... چنين نتيجه‌گيري مي‌كند:
از اين آيات استفاده مي‌شود كه ظهور مهدي موعود حلقه‌اي از حلقه‌هاي مبارزة اهل حق و اهل باطل است كه به پيروزي‌ نهايي اهل حق منتهي مي‌شود, سهيم بودن يك فرد در اين سعادت موقوف به اين است كه آن فرد عملاً‌ در گروه اهل حق باشد. آياتي كه بدان‌ها در روايات استناد شده است، نشان مي‌دهد كه مهدي موعود (ع) مظهر نويدي است كه به اهل ايمان و عمل صالح داده شده است,‌ مظهر پيروزي نهايي اهل ايمان است.10 بنابراين هر مبارزة حق‌گرايانه‌اي, حلقه‌اي از حلقه‌هاي مبارزة جهاني و هر پيروزي، جلوه‌اي از پيروزي آن انقلاب بزرگ است.
فراموشمان نشود كه پيروزي انقلاب اسلامي در ايران محصول تئوري انتظار سازنده و عنايات آن امام منتظَر بود.
باش تا صبح دولتش بدمد
كاين هنوز از نتايج سحر است
در اين‌جا ذكر دو نكته ضروري به نظر مي‌رسد:
1. ساير اديان نيز به انتظار معتقدند با اين تفاوت كه در آن ديدگاه‌ها, سخن از يك موجود نجات‌بخشي است كه در آينده مي‌آيد و به امور سامان مي‌دهد ولي در انديشة تشيّع, سخن از انسان شريفي است كه او هم همراه با ساير مردم انتظار مي‌كشد؛ منتظري است كه با ما زندگي مي‌كند، دردها و غصه‌ها را احساس مي‌كند و مقام ولايت تكويني در بين مردم دارد.
2. انتظار فرج, صرف‌نظر از اسلامي بودن انديشه‌اي است كه چون نوعي خوش‌بيني نسبت به آيندة بشر (و طرد بدبيني) است,‌ ارزشمند و شور و تحرك آفرين، تحرك‌بخش، اميد دهنده و تعهد آور و ... است. به ويژه در اين عصر, كه بشر سرگردان و گرفتار (روزمره‌گي) زندگي ماشيني, بيش از هر زمان نياز به مأمن و ملجأ اعتقادي دارد تا خود را از انديشه‌هاي نيهيليستي برهاند و روان تشنة خود را سيراب نمايد.

پي‌نوشت‌:
1. مطهري، مرتضي، گفتارهاي معنوي,‌ انتشارات صدرا, ص 203.
2. اين مفاهيم هم معناي مثبت و سازنده دارند و هم معناي منفي و بازدارنده. متأسفانه از عوامل انحطاط مسلمين برداشت‌هاي منفي از همين مفاهيم بوده است.
3. سورة روم (30)، آية 32.
4.مطهري، مرتضي، اسلام و مقتضيات زمان, جلد اوّل, ص 377, انتشارات صدرا.
5. مطهري، قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفة تاريخ, صص 7 و 8، انتشارات صدرا.
6. از نگاه مطهري, تعبير ظهور به انفجار، نادرست است چرا كه مسئله قابليت پيدا كردن جامعه براي پذيرش است و شرايط آن كمال نهايي را فراهم آوردن, همانند رسيده شدن ميوه در شرايط نامطلوب.
7. مطهري، قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفة تاريخ, ص 62 به بعد.
8.. روزي در يكي از كشورهاي اسلامي (ظاهراً‌ عراق) يك مأمور انگليسي صداي اذان را مي‌شنود مي‌گويد اين چرا فرياد مي‌زند چه مي‌گويد: پاسخ مي‌دهند چيزي نيست اذان مسلمانان را مي‌گويد. مي‌پرسد آيا به سياست ما لطمه مي‌زند. پاسخ مي‌دهند خير مي‌گويد بگذار هر چه مي‌خواهد فرياد بزند.
9. مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 122.
10. مطهري، قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفة تاريخ, ص 64.
انشاالله ادامه دارد
منبع:معراج انديشه

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شما اینجا هستید: خانه مقاله ها قرآن و عترت سلام علی آل یاسین...!(181)