سلام علی آل یاسین...(289)

مقدمه نشریه هادی شماره 101

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و

...

وعيبِة علمِه؛

و گنجينه‏هاي علم او

عيبة» به چيزي گفته مي‏شود كه لباس يا اشياي ديگر را در آن قرار مي‏دهند (جامه‏دان، چمدان) و از زبان سرياني گرفته شده است

مخزن علوم الهي

در عبارت‏هايي از اين زيارت به وسعت علمي ائمّه(عليهم‌السلام) اشاره شده است، ليكن آنچه در اين عبارت و مشابه آن (خزّان العلم، خزنة لعلمه) مورد توجّه قرار گرفته، گنجينه علم بودن است. بدين بيان كه برخي از افراد از علومي برخوردار و به رموزي از خلقت آگاهند، ليكن به سفره گسترده‌اي شباهت دارند كه براي هر مَحرم و نامحرمي پهن شده و همگان به طور يكسان براي بهره‏مندي از آن فراخوانده شده‌اند ، امّا ائمّه(عليهم‌السلام) چنين نيستند، بلكه صندوق علم الهي هستند كه كليد آن به دست خود آن حضرات است و چون مظهر عنده مفاتح الغيب[سوره انعام، آیه59] و  له مقاليد السماوات و الأرض يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر إنّه بكلّ شي‏ءٍ عليم[سوره شوری، آیه12] هستند، درِ اين گنجينه را تنها براي كساني مي‏گشايند كه مصلحت بدانند.

بر اين اساس،

هر سخني را همه جا مطرح نمي‏كردند؛ زيرا اينان اُمراي بيان‌اند: «إنّا لأُمراء الكلام»[ نهج البلاغه، خطبه 233] و گاهي كه از روي مصلحتي رخ مي‏نماياندند و نقابي از چهره برمي‏گرفتند، اگر احساس مي‏كردند كه برخي از حاضران از ظرفيت كمتري برخوردار هستند و توان دريافت مطالب بلند را ندارند، بدون درنگ به نحو شايسته‌اي آن را ترميم مي‏كردند تا براي آن مخاطب يا خودشان مشكلي پيش نيايد.

صندوق علم الهي بودن، به موقع باز كردن درِ آن، بجا تدارك كردن و شبهه ذهني مخاطب را پاسخ گفتن، از خصايص امام است؛ زيرا كسي مي‏تواند امام باشد و عهده‏دار رهبري انسان‏ها شود كه:

اوّلاً، از جهات گوناگون، از ديگران افضل باشد تا بتواند نيازهاي علمي و معنوي افراد و اقشار گوناگون را برآورده كند

ثانياً، از نياز حقيقي مخاطبان و ظرفيت آنها باخبر باشد.

ثالثاً، ظرفيت حفظ و نگهداري علوم و اسرار الهي را داشته باشد و از اشاعه بي‏مورد آن كه مستلزم اضاعه است، پرهيز كند تا در اختيار اهلش قرار گيرد.

اشارات

1 قرآن و عترت، دو صندوق علم الهي

عنوان عَيْبه علم خدا بودن اهل بيت عصمت(عليهم‌السلام) با حديث ثَقَلين و نيز با آيه (كلّ شي‏ء أحصيناه في إمام مبين)[1] كه بر حضرت علي بن ابي طالب(عليه‌السلام) تطبيق شده، هماهنگ است؛ زيرا قرآن حكيم صندوق علم خداست ؛ يعني هيچ رطب و يابس معرفتي نيست مگر آنكه در اين كتاب آسماني تعبيه شده است؛ چنان كه هيچ مطلب علمي نيست مگر آنكه در صدر مشروح امام معصوم(عليه‌السلام) احصا شده است و اين عنوان با تعبير مخزن بودن آن ذوات قدسي مناسب است.

2 عيبه علم در كلام علي عليه‌السلام

عَيْبَه علم الهي بودن اهل بيت(عليهم‌السلام) در كلام نغز علي(عليهم‌السلام) به اين صورت آمده است: «هم موضع سرّه و لَجَأُ أمره و عَيْبَة علمه... »[ همان، خطبه 2]. آنچه در اين‏گونه موارد مطرح است، همانا علم فعلي خداي سبحان است كه خارج از ذات ربوبي بوده، و در قلمرو امكان قرار دارد؛ زيرا علم ذاتي كه عين ذات ازلي است، فراتر از اقليم امكان و برتر از قلمرو صدور يا ظهور است و براي اَبَد و نسبت به همگان، منطقه ممنوع است:

وحجّتِه؛

و حجّت او

حجّت‏هاي الهي

وجود حجّت در نظام هستي تنها با توجه به اختيار و تكليف انسان قابل توجيه است؛ يعني اگر پذيرفتيم كه انسان مكلّف است، بايد بپذيريم كه صاحب اختيار است و مي‏تواند از بين دو يا چند چيز، يكي را انتخاب كند و اگر مختار است، بايد محاسن و مفاسد راه‏هايي كه در پيش پاي او وجود دارد و سرانجامِ هريك براي او روشن شود تا آدمي يكي از آنها را آگاهانه برگزيند. با توجه به اينكه هدايت به معناي ارائه طريق و راهنمايي بدون واسطه تك‏تك انسان‏ها به وسيله ذات اقدس الهي محذوراتي را در پي دارد، به انسان‏هاي برگزيده‌اي نياز است كه از جانب او مبعوث و مأمور هدايت جوامع بشري گردند. اين انسان‏هاي برگزيده كه واسطه بين خلق و خالق هستند، بايد از چنان جايگاهي برخوردار باشند كه امين هر دو طرف باشند تا هر يك از دو طرف بتوانند به ابلاغ و عدم ابلاغ او اعتماد و استدلال كنند: رسلاً مبشّرين و منذرين لئلاّ يكون للنّاس علي الله حجّةٌ بعد الرسل.[ سوره نساء، آيه 165] اين استدلال بر ضرورت نبوّت، در پاسخ امام صادق(عليه‌السلام) به پرسش زنديق، مورد اشاره قرار گرفته است: { كافي، ج1، ص168]؛ امام صادق(عليه‌السلام) به زنديقي كه از او پرسيده بود: به چه دليل و از كجا ضرورت وجود انبيا و رسل را ثابت مي‏كنيد؟ فرمود: پس از آنكه ثابت كرديم خالقي داريم كه ما و جهان را خلق كرده و آن خالق از ما و همه جهان برتر است و اثبات كرديم كه اين خالق، حكيمي است كه مشاهده او، مباشرت، بحث و جدال با او براي بندگانش ممكن نيست، ناچار بايد سفيراني در ميان مخلوقات خود داشته باشد تا پيام‏ها و هدايت‏هاي او را به آنها برسانند و آنان را به مصالح و منافعشان هدايت كنند و آنچه را كه انجام آن مايه بقا و ترك آن مايه فنا و نابودي آنهاست، بيان كنند. پس آمران و ناهياني كه از جانب خداي حكيم در ميان مخلوقاتش باشند، لازم است. اين سفيران همان انبيا و برگزيدگان او از مخلوقاتند كه مؤدَّب به حكمت الهي و مبعوث به آن هستند و كسي از مردم در احوالاتشان شريك نيست. آنان از ناحيه حكيم عليم به حكمت تأييد شده‌اند....

بر اين اساس در برخي روايات آمده است: «أنّ الأرض لا تخلو من حجّة»[ بحار الانوار، ج23، ص38] به‏گونه‌اي كه نه تنها همراه خلق است، بلكه قبل و بعد از خلق نيز وجود دارد: «الحجة قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق».[ همان، ح66. مقصود از خلق، توده مردم (غير انبيا و امامان معصوم(عليهم‌السلام)) هستند؛ يعني قبل از اينكه افراد عادي خلق شوند، حجّت خدا خلق مي‏شود و آخرين فردي كه از جهان طبيعت رخت برمي‏بندد، حجّت خداست}

اشارات

1. امام، حجّت در تشريع و تكوين

انسان‏هاي كامل معصوم، يعني پيامبران و امامان معصوم(عليهم‌السلام) همان‏طور كه در نظام تشريع، حجّت بالغ خدايند و سنّت آنان در فقه، حقوق و اخلاق حجّت شرعي است، در نظام تكوين نيز حجت بالغ الهي‌اند ، يعني هويّت تجرّدي و كمال اعتصامي آنان در حكمت و كلام، حجّت تكويني و عيني است؛ زيرا گرچه هر موجودِ امكاني، آيت خدا و حجّت براي او و دليل بر وجود اوست: «فصار كلّ ما خلق حجّةً له و دليلاً عليه»[ نهج البلاغه، خطبه 91.]، ليكن موجود مجرّد معصومي كه در كسوت انسانيت آفريده شده، قوي‏ترين حجّت براي خداوند و متقن‏ترين دليل بر وجود الهي است.

2 حجت يك سويه و حجت دو سويه

حجّيت گاهي يك سويه است، مانند حجّت بودن قرآن حكيم كه بر تمام افراد واجد شرايط تكليف حجّت است و چيزي يا كسي بر او حجّت نيست؛ زيرا تكليفي ندارد و زماني دو سويه و متقابل است، مانند حجّت بودن امام معصوم(عليه‌السلام) بر امت كه از يك سو سنّت معصومانه وي حجّت بالغ الهي بر مردم است و از ديگر سو قيام مردم و حضور آنان و اعلام پشتيباني آنها از امام معصوم(عليه‌السلام) حجت بر اوست؛ زيرا در اين حال، پذيرش رهبري، امامت امّت و قيادت ملّت بر او فعليت مي‏يابد و واجب مشروط مطلقْ و واجب معلّق منجّز مي‏شود. «لولا حضور الحاضر و قيام الحجّة بوجود الناصر و ما أخَذَ الله علي العلماء ألاّ يُقارّوا علي كِظَّة ظالمٍ و لا سَغَبِ مظلومٍ لَأَلقَيْتُ حَبْلها علي غاربها».[ همان، خطبه 3 (شقشقيه).]

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شما اینجا هستید: خانه مقاله ها قرآن و عترت سلام علی آل یاسین...(289)