سلام علی آل یاسین...(290)

مقدمه نشریه هادی شماره های 102و 103

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و

...

وصِراطِه؛

و راه [وسيع و روشن ]او

صراط»: برخي اصل اين واژه را «سراط» (بلعيدن) دانسته‌اند ؛ بنابراين، بزرگراه را از آن جهت صراط گفته‌اند كه با فراخي و وضوحي كه دارد، گويا سالك را در كام خود مي‏كشد و او را پيش مي‏برد يا از آن جهت كه سالك با پيمودن خود، گويا آن را مي‏بلعد.

اگرچه بيشترين كاربرد «صراط» در قرآن كريم با وصف استقامت و استوا همراه است، ليكن به راه روشن و واضحي كه به دوزخ منتهي مي‏شود نيز صراط اطلاق شده است: فاهدوهم إلي صراط الجحيم.[ سوره صافات، آيه 23] بنابراين، «صراط» راه روشن و واضحي است كه انسان را به بهشت سعادت يا دوزخ شقاوت مي‏رساند و به كمك وصفي كه همراه آن است، مي‏توان مصداق آن را تعيين كرد.

 

امام، بزرگراه سعادت

 

انسان، موجودي پويا و پاياست كه به سوي پروردگار خويش در تلاش است و به لقاي او بار خواهد يافت: يا أيّها الإنسان إنّك كادح إلي ربّك كدحاً فملاقيه[سوره انشقاق، آيه 6]، ليكن برخي از افراد به لقاي مهر خداوند مي‏رسند: فأمّا من أُوتي كتابه بيمينه  ... و ينقلب إلي أهله مسروراً[سوره انشقاق، آيات 7ـ9] و برخي به لقاي قهر او: و أمّا من أُوتي كتابه وراء ظهره ... و يصلي سعيراً[ـ سوره انشقاق، آيات 10ـ12]. هر يك از اين دو مقصد، راه ويژه‌اي دارد كه قرآن كريم يكي را «صراط مستقيم»: إهدنا الصراط المستقيم[سوره حمد، آيه 6] و ديگري را «صراط جحيم» ناميده است: فاهدوهم إلي صراط الجحيم.[ ـ سوره صافّات، آيه 23

صراط مستقيم همان دين قيّم الهي است كه عهده‏دار هدايت انسان‏هاست: قل إنّني هداني ربّي إلي صراط مستقيم ديناً قيماً ملّة إبراهيم حنيفاً [سوره انعام، آيه 161.] و چون تبلور اين دين در عبوديت و بندگي پروردگار عالم و تسليم شدن در برابر اوست، صراط مستقيم به عبوديت نيز تفسير شده است: إنّ الله ربّي و ربّكمفاعبدوه هذا صراط مستقيم [سوره آل عمران، آيه 51؛ سوره مريم، آيه 36]، أن اعبدوني هذا صراط مستقيم [سوره يس، آيه 61

بنابراين، صراط مستقيم بزرگراهي است كه ورود به آن، ورود به حوزه امنيت، سلامت و هدايت است و سالك آن از آسيب اعوجاج مصون و از دستبرد اهريمن ايمن مي‏گردد. نور هدايتي در فراروي او روشن مي‏شود كه مقصد را برايش روشن و تا رسيدن به مقصود، گام به گام وي را راهنمايي مي‏كند. اين بزرگراه از يك سو به خدا استناد دارد و لذا بيش از يكي نيست و از سوي ديگر چون در فطرت انسان‏ها ريشه دارد: فأقم وجهك للدّين حنيفاً فطرت الله التي فطر النّاس عليها لا تبديل لخلق الله[سوره روم، آيه 30]، پيمودن آن آسان و براي همگان قابل دستيابي است. امام معصوم(عليه‌السلام) قرآن ناطق و دين مُمَثّل است. از اين رو بر او نيز «صراط مستقيم» اطلاق شده است: «و الله نحن الصراط المستقيم»[ تفسير نور الثقلين، ج1، ص 21 ـ 22]، «عليٌّ هو الصراط المستقيم»[ همان]، «الصراط المستقيم أميرالمؤمنين».[ همان.

اشارات

صراط مستقيم، مصون از اعوجاج.

ممكن است شيطان، سالكانِ صراط مستقيم را مجذوب كرده، از راه رفتن باز دارد يا خللي در آن ايجاد كند، ليكن هرگز به اصل راه دسترسي ندارد؛ چنان كه به مصداق ديگر آن، يعني امام معصوم(عليه‌السلام) نيز دسترسي ندارد:  لأُزيّننّ لهم في الأرض و لأُغوينّهم أجمعين  إلاّ عبادك منهم المخلصين [سوره حجر، آيات 39ـ40]. بر اين اساس، خداوند سبحان حفظ استقامت صراط مستقيم و نگهداري آن از دستبرد تحريف و اعوجاج را به خودش نسبت داد، نه به فلك و ملك: قال هذا صراطٌ علي مستقيم [ سوره حجر، آيه 41.]؛ يعني اين راهي مستقيم است كه حفظ آن بر من است و من عهده‏دار صيانت آن هستم.

ارتباط صراط مستقيم با سبل الهي

صراط مستقيم، بيش از يكي نيست، اما راههاي فرعي هدايت كه با اين صراط مستقيم ارتباط دارد، فراوان است: و الذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا [ـ سوره عنكبوت، آيه 69] اين راه‏هاي فرعي، همان دستورهاي صحيح اعتقادي، اخلاقي، فقهي و حقوقي است كه التزام به آن در مقام اعتقاد و عمل، انسان را در مسير صراط مستقيم الهي قرار مي‏دهد؛ چنان كه در مقابل، راه‏هاي فرعي انحرافي نيز فراوان است و انسان را به شرك، كفر و صراط جحيم مي‏رساند: ولا تتّبعوا السّبل فتفرّق بكم عن سبيله.[ سوره انعام، آيه 153

سُبُل‌الله» كه بسيار است، با صراط مستقيم ارتباط دارد. اين رابطه به دو گونه تصوير مي‏شود

الف. اين راه‏هاي فرعي به صراط مستقيم مي‏پيوندد؛ همان گونه كه يك بزرگراه، جاده‏هاي فرعي فراواني را دربردارد كه هر يك از آنها سالكان خود را به آن بزرگراه مي‏رساند.

ب. صراط مستقيم، با گستردگي خود، راه‏هاي فرعي (سُبُل) را زير پوشش خود دارد؛ همانند بزرگراهي كه داراي باندهاي متعددِ سبك‏رو و سنگين‏رو است. بر اساس اين تصوير، راه‏هاي فرعي نيز در حقيقت، متن صراط مستقيم است و از مراحل اصلي آن محسوب مي‏شود.

.

صراط دنيا و صراط آخرت

امام صادق(عليه‌السلام) در پاسخ مفضّل بن عمر كه از معناي صراط پرسيده بود، فرمود

صراط [مستقيم ]همان راه معرفت به سوي خداست كه به صراط در دنيا و صراط در آخرت تقسيم مي‏شود. صراط در دنيا همان امام واجب الاطاعه و صراط آخرت، پلي است كه از دوزخ عبور مي‏كند. ـ رک: تفسير نور الثقلين، ج1، ص21.

به بيان ديگر، صراط آخرت، باطن صراط دنياست. هر كس صراط دنيا (امام واجب الاطاعه) را بشناسد و از او پيروي كند، از صراط آخرت به آساني عبور خواهد كرد، اما كسي كه در شناخت امام معصوم يا پيروي از او كوتاهي كند، پايش بر صراط قيامت خواهد لغزيد و در دوزخ واژگون خواهد شد

از اين رو گفته مي‏شود: صراط آخرت در طول صراط دنيا و باطن آن است

اتّحاد سالك و صراط

صراط مستقيم، هم به خداي سبحان اسناد داده مي‏شود: هذا صراطي مستقيماً [ سوره انعام، آيه 153] و هم به سالكان و راهيان آن: صراط الذين أنعمت عليهم[سوره حمد آیه 7]

دين، مجموعه‌اي از عقايد، اخلاق و احكام است. حركت در اين مسير كه صراط مستقيم تشريعي است، چيزي جز اعتقاد به عقايد، تخلّق به اخلاقيات و عمل به احكام نيست. اين حركت، در اوايل راه، تغيير جوهري در انسان ايجاد نمي‏كند؛ لذا تنعّم و بهره‏وري او بيروني و عارضي خواهد بود؛ يعني نعمت «براي او» آماده مي‏شود: أُزلفت الجنة للمتّقين[ـ سوره شعراء، آيه 90]، اما پس از آنكه بر اثر مداومت و ممارست، تحوّل دروني در انسان ايجاد كرد و گوهر ذاتش هماهنگ با عقايد، اخلاق و اعمال الهي دگرگون شد، نه تنها بهشتي در برون، بلكه جنّتي در درون نيز خواهد داشت. به بيان ديگر، اين تحوّل و دگرگوني، بهشتي ديگر از وي خواهد ساخت و خود سالك، به بهشت تبديل خواهد شد.

از اين رو قرآن كريم، مقرّبان را به رَوح و ريحان و جنّت نعيم بودن: فأمّا إن كان من المقرّبين  فروحٌ و ريحان و جنّة نعيم[ سوره واقعه، آيات 88ـ89].

در نتيجه، صراط داراي دو مصداق خواهد شد: يكي مجموعه معارف و قوانين كه وجود نوشتاري آن در كتاب و سنّت آمده و وجود علمي آن در اذهان و وجود لفظي آن در افواه موجود است و صراط مستقيم تشريعي است و ديگري وجود شخصي پيامبران و امامان معصوم(عليهم‌السلام) كه صراط مستقيم تكويني هستند. از اين رو قرآن و عترت دو مصداق صراط مستقيم خواهند بود؛ يكي تدويني و ديگري تكويني.

تذكّر: انسان‏هاي غيرمعصوم نيز به مقداري كه راه مستقيم تشريعي را طي مي‏كنند، با آن متّحد مي‏شوند، ليكن طي كردن همه اين راه به طور كامل (به لحاظ كمّيت و كيفيّت) تنها در توان پيشوايان معصوم است. از اين جهت آنها «صراط الله» خواهند شد و ديگران كه در مراحل نازل‏تري هستند، «سبيل‌الله» مي‏شوند؛ چنانكه گمراهان معاندي كه در مراحل ابتدايي و نازل‏تر قرار دارند، «سبيل غي» هستند و آنان كه در مراحل نهايي و شديدتر واقع‌اند به «صراط الجحيم» تبديل مي‏شوند.

البته صراط مستقيم براي سالكي كه خود، صراط مستقيم تكويني است، بسيار وسيع و نرم است و نسبت به كسي كه خود مُعوَجّ بوده و عمري را به كژروي گذرانده است، از مو باريك‏تر و از شمشير تيزتر است]

...

ونورِه؛

و نور او

انتساب نور به ائمه اطهار(عليهم‌السلام) به صورت‏هاي گوناگوني در زيارت جامعه مطرح است؛ مانند: «نوره و برهانه عندكم»، «إنتجبكم لنوره»، «خلقكم الله أنواراً»، «و أنّ أرواحكم و نوركم و طينتكم واحدةٌ»، «تمام نوركم»، «أنتم نور الأخيار»، «كلامكم نورٌ»، «أشرقت الأرض بنوركم» و «مصابيح الدّجي»

قرآن كريم، واژه نور را در مفهوم جامعي كه مصاديق مختلفي دارد؛ به كار برده است؛ مانند قرآن: و النور الذي أنزلنا معه[ـ سوره تغابن، آيه 8]، روشنايي روز: جعل الظلمات و النور[سوره انعام، آيه 1] و... . مهم‏ترين مصداق، ذات اقدس الهي است: الله نور السموات و الأرض.[ سوره نور، آيه 35]( امام صادق(عليه‌السلام) نيز در پاسخ هشام بن سالم، خدا را اين‏گونه معرفي كرده است: «هو نورٌ لا ظلمة فيه».[ بحار الانوار، ج4، ص70)

يعني خداوند نه تنها ظاهر است، بلكه ظهور ديگران نيز از ناحيه اوست. توضيح اينكه «ظهور» يا «عدم ظهور» هر چيزي به وجود يا عدم وجود او بستگي دارد. بنابراين، ذات اقدس الهي كه منبع وجود است، خود به خود آشكار است. از سوي ديگر چون «وجود» اشياي ديگر به «ايجاد» الهي بستگي دارد؛ يعني با ايجاد او اشياي مختلف وجود پيدا مي‏كنند و براي يكديگر آشكار مي‏شوند، در نتيجه او آشكار كننده ديگران خواهد بود. بدين ترتيب، براي ذات اقدس الهي نور گسترده‌اي است كه روشني آسمان، زمين و ساير موجودات از مراتب آن نور جامع است. اين نورِ فعلي و گسترده، همان رحمت عامّه الهي است كه همه اشيا را دربر مي‏گيرد و نظام هستي از بركت آن ايجاد مي‏شود

افزون بر اين، نور ديگري نيز به ذات اقدس الهي نسبت داده شده كه همان نور ويژه و رحمت خاصّه اوست و به مؤمنان اختصاص دارد: يهدي الله لنوره من يشاء.[ ـ سوره نور، آيه 35] اين نور يا رحمت ويژه، هدايت مخصوصي را براي مؤمنان به دنبال دارد كه همان هدايت پاداشي است و پس از پاسخ‏گويي به هدايت عمومي قرآن كريم: أنزلنا إليكم نوراً مبيناً [ـ سوره نساء، آيه 174] نصيب آنان مي‏شود.

بدون ترديد، سنخيت بين علّت و معلول اقتضا مي‏كند كه هرچه آن نور مطلق يعني ذات اقدس الهي كه علّة العلل است خلق مي‏كند، از سنخ نور باشد. ازاين‏رو اميرمؤمنان(عليه‌السلام) در پاسخ مرد شامي فرمود: اوّلين مخلوق الهي نور است؛ أخبرني عن أوّل ما خلق الله تبارك و تعالي فقال(عليه‌السلام): «النور».[ بحار الانوار، ج1، ص96] اگرچه نور در اين روايت به صورت مطلق آمده، ليكن در بسياري از روايات به عنوان نور رسول خداص معرفي شده كه عوالم و موجودات ديگر را از آن خلق كرده است:

بنابراين، هرچيزي كه خداوندِ صاحبِ نور آسمان‏ها و زمين خلق كرده، بهره‌اي از دو ويژگي اصلي نور (كيفيةٌ ظاهرة بنفسها مظهرةٌ لغيرها) دارد و از اين جهت آيه و نشانه‌اي براي اوست، ليكن رسول خداص بزرگ‌ترين آيه، برترين نشانه و بالاترين مخلوقي است كه رداي خلافتِ الهي به طور شايسته و كامل، بيش و پيش از هر چيزي زيبنده قامت رساي اوست. ازاين رو با توجه به ضرورت هماهنگي و سنخيّت بين خليفه و مستخلفٌ عنه لازم است كه خليفه (نور السّموات و الأرض) از نورانيتي ويژه و برتر از نورانيت عمومي موجودات برخوردار باشد؛ وگرنه اين موجود، خليفه آن مبدأ نخواهد بود. همين هماهنگي و سنخيّت اقتضا مي‏كند كه خليفه رسول نور كه خود خليفه (نور السّموات و الأرض) است نيز نور باشد.

سلمان فارسي از رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) نقل كرده است: «خُلقتُ أنا و عليٌّ من نورٍ واحد»[ بحار الانوار، ج38، ص150

اين روايات، افزون بر تصريحي كه به نورانيّت آن ذوات مقدّس دارد، به مبدأ آن كه ذات اقدس الهي است نيز اشاره كرده است. بر اين اساس، آنها مظهر «نورٌ لا ظلمة فيه» خواهند بود.

همان‏گونه كه قبلاً گذشت، نور به دو معنا به خدا اسناد داده شد كه يكي مصداق رحمت عامّه و منشأ هستي و ديگري مصداق رحمت خاصّه و منشأ هدايت ويژه براي مؤمنان است. اين دو معنا براي مظاهر آن نور مطلق نيز ثابت است؛ زيرا اين ذوات قدسي ـ چنان كه كراراً اشاره شد ـ در نظام تكوين، واسطه فيض الهي هستند و ساير موجودات از بركت وساطت آنها از نور وجود و نعمت هستي بهره‏مند مي‏شوند و در نظام تشريع نيز افزون بر هدايت عمومي، به صورت ويژه‌اي مؤمنان را هدايت مي‏كنند. در زيارت روز جمعه حضرت ولي‏عصرعلیه السلام آمده است:

«السلام عليك يا نور الله الذي به يهتدي لمهتدون....

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شما اینجا هستید: خانه مقاله ها قرآن و عترت سلام علی آل یاسین...(290)