تفسیر شریف تسنیم (نشریه هادی شماره67)

آیه آخر...

لطایف و اشارات

1-ابزار اغوای شیطان

پیمودن راه بدون نعمت­های باطنی و معنوی ممکن نیست. نعمت­های ظاهری زینت شیطان بوده و او  این نعمت­ها را تزیین کرده و از آن­ها در جهت فریب و اغوای انسان­ها استفاده می­کند«لأزينن لهم فى الأرض و لأغوينهم أجمعين»«ولأضلنهم و لا منينهم».

قرآن کریم نعمت­های ظاهری را مایه­ی آرامش زمین معرفی کرده و آن­ها را مایه­ی آزمایش انسان­ها و ناپایدار می­داند«انا جعلنا ما على الأرض زينة لها لنبلوهم أيهم أحسن عملاَ و انا لجاعلون ما عليها صعيدا جرزا» در نتیجه این نعمت­ها در کنار فصل خرمی، فصل خزانی دارند و زینت زمین هستند.

دربرابر این نعمت­ها زینت انسان قرار دارد که همان ایمان است«ولكن الله حبب اليكم الايمان و زينه فى قلوبكم و كره اليكم و الفسوق و العصيان»

 تشخیص زینت زمین از زینت انسان کار دشواری نیست ولی شیطان با اغوای خود جای این دو نعمت را با یکدیگر تغییر می­دهد. برای مثال کسانی که مصونیت از آسیب و شهادت در راه خدا بر اثر شرکت نکردن در جنگ و جهاد در راه خدا را نعمت می­دانند در تشخیص نعمت از نقمت دچار اشتباه گردیده­اند«يا أيها الذين امنوا خذوا حذركم فانفروا ثبات أو انفروا جميعاَ و ان منكم ليبطئن فان أصابتكم مصيبة قال قد أنعم الله على اذلم أكن معهم شهيداَ و لئن أصابكم فضل من الله ليقولن كأن لم تكن بينكم و بينه مودة يا ليتنى كنت معهم فأفوز فوزا عظيما»

بنابراين، آنچه به عنوان نعمت در قرآن مطرح است سه قسم است:

الف: نعمتهاى معنوى و باطنى، كه همان توفيقات الهى و زمينه ساز سعادت انسان است.

ب: نعمتهاى ظاهرى، كه گاه ابزار خدمت به دين و گاهى عامل مغضوب شدن و گمراهى از دين است.

ج: نعمتهاى كاذب و پندارى، مانند مصونيت از آسيبهاى جبهه هاى جنگ حق با باطل.

2-نمونه­ای از نعم باطنی

در این­جا به تعدادی از نعمت­های باطنی که از منظر قرآن کریم خداوند به سالکان راهش عطا کرده است اشاره می­کنیم

الف: ولایت

در قرآن هر جا نعمت به صورت مطلق ذکر شده است منظور از آن ولایت است. مانند آیه­ی «اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتى» که در آن منظور از اکمال دین و اتمام نعمت چیزی جز ولایت نیست. امام صادق(ع) در تفسیر آیه­ی «ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم» فرمودند ما از مصادیق نعیم هستیم. در روایات آمده که خداوند برتر از آن است که از شما درباره­ی آب و نان سوال کند، بلکه درباره­ی ولایت می­پرسد. آن­چه سبب می­شود که همه­ی نعمت­ها در سر جای خود قرار گیرند نعمت ولایت است.

ب: تایید الهی

خداوند متعال به حضرت عیسی می­فرماید: «يا عيسى بن مريم اذكر نعمتى عليك و على والدتك اذ أيدتك بروح القدس» بياد آور نعمتى را كه بر تو و مادرت نازل كردم و آن نعمت، تاييد به وسيله روح القدس است. همین نعمت تایید الهی بود که سبب انجام معجزات و برکات فراوان توسط حضرت عیسی (ع) گردید.

ج: اتحاد

از نعمت­های بزرگ خداوند اتحاد و همدلی مردم جامعه حول محور خدا و از عذاب­های او اختلاف و تشتت در جامعه است«و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا و اذكروا نعمة الله عليكم أعداء فألف بين قلوبكم فأصبحتم بنعمته اخوانا»

 

 

الف: دعوت به مبارزه؛ دعوت به مبارزه در برابر جباران ناشى از نعمتهاى باطنى و خاص الهى است.

هنگامى كه حضرت موساى كليم (عليه السلام) به بنى اسرائيل دستور مبارزه، مقاومت و فتح سرزمين مقدس را داد، گروهى گفتند: توان مبارزه و مقابله با عمالقه جبار را نداريم. تو و پروردگارت شهر را بگشاييد تا ما به آن در آييم. دو نفر از خدا ترسان قوم كه مشمول لطف و نعمت خدا بودند، گفتند: بر خدا توكل كنيد و به دشمن هجوم آوريد تا پيروز شويد: «قال رجلان من الذين يخافون أنعم الله عليهما ادخلوا الباب فاذا دخلتموه فانكم غالبون و على الله فتوكلوا ان كنتم مؤ منين» (سوره مائده، آیه23) اين آيه كريمه با تعليق حكم (دعوت به مبارزه) بر وصف (انعام الهى) مشعر به اين حقيقت است كه عامل شهامت اين دو، در شوراندن مردم عليه ستمكاران، همان انعام الهى بوده است.

ب: رهايى از دوزخ؛ پس از استقرار بهشتيان و دوزخيان در جايگاههاى خود، يكى از بهشتيان ابتدا درباره سرنوشت همنشين خود كه از منكران معاد بود جويا مى شود و آنگاه خود به حال او اشراف يافته، چون او را در متن دوزخ مى يابد به او مى گويد: به خدا سوگند نزديك بود مرا نيز به هلاكت برسانى و اگر نعمت پروردگارم نبود، من نيز بر اثر همراهى با رفيق بد در صف احضار شدگان به دوزخ بودم: «قال هل أنتم مطلعونَ فاطلع فراه فى سواء الجحيمَ قال تا لله ان كدت لتردينَ و لولا نعمة ربى لكنت من المحضرين» (سوره صافات، آیات 54 تا 57)

نعمتى كه در قيامت انسان را از عذاب الهى حفظ مى كند از نعمتهاى ظاهرى نيست؛ زيرا آن نعمتها به جهنميان نيز عطا شده و همان نعم باعث هلاكت آنان گرديده است.

طلب هدايت به صراط نعمت يافتگان در آيه «اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين أنعمت عليهم»، مسئلت همراهى با پيامبران است و كسانى كه در دنيا اهل امل و عمل هدايت به صراط مستقيم نباشند، در جهان آخرت زبان به يا ليتنى اتخذت مع الرسول سبيلا مى گشايند.

3- درجات نعمت يافتگان 

خداى سبحان در آيه مورد بحث انسانها را به سه گروه: نعمت داده شدگان، عضب شدگان و گمراهان تقسيم مى كند كه گروه اول اهل نجات و دو گروه ديگر گرفتار عذابند. در تقسيم ديگرى نيز انسانها به سه دسته تقسيم شده اند؛ ليكن دو دسته از آنان اهل نجاتند و يك دسته گرفتار عذاب... «و كنتم أزواجا ثلاثةَ فأصحاب الميمنة ما أصحاب الميمنةَ و أصحاب المشئمة ما أصحاب المشئمةَ و السابقون السابقونَ اولئك المقربونَ فى جنات النعيم» (سوره واقعه، آیات 7 تا 12)؛ در قيامت انسانها سه گروهند: گروهى كه كارشان با يمن و بركت توأم بوده، براى ديگران نيز مايه خير و بركت بودند، اصحاب ميمنت اند و گروهى كه كارشان همواره با شومى و زشتى گذشته، براى خود و جامعه خود شوم بوده اند، اصحاب مشئمت و گروه سوم پيشتازان و پيشگامان در فضايل و از مقربانند.

از تطبيق اين دو تقسيم تثليثى بر مى آيد كه منعم عليهم خود به دو گروه: اصحاب ميمنت و مقربان، تقسيم مى شوند. پس نعمت يافتگان در مرتبه اى واحد نيستند؛ متوسطان از آنان كه با توفيق خداوندى صراط مستقيم را پيموده اند از اصحاب ميمنت و با يمن و بركتند و ممتازان آنها از مقربان و پيشگامان.

نمازگزارى كه هدايت به راه نعمت يافتگان را مسئلت مى كند، گاه از اوساط مؤمنان است كه در حد ابرار و اصحاب ميمنت از نعمت برخوردار است؛ اما گاهى از اوحدى از اهل ايمان است، مانند اهل بيت (عليهم السلام) كه درجات برتر را مى طلبند. پس نمازگزاران و نعمت داده شدگان در يك پايه و مرتبت نيستند. گرچه اصحاب يمين و مقربان هر دو از نعمت خداوندى برخوردارند، اما مقربان از نعمتهاى خالص و اصحاب ميمنت از نعمتهاى مشوب بهره مندند.

4- نعمتهاى ناب و مشوب در بهشت 

نعمتهايى كه بهره سالكان صراط مستقيم است به اختلاف درجات آنان متفاوت است؛ برخى خالص و برخى مشوب. قرآن كريم در تبيين نعمتهاى بهشتى مى فرمايد: در بهشت چشمه هاى فراوان و گوناگونى است؛ برخى خالص و برخى مشوب. چشمه هاى ناب و خالص بهره مقربان است و سهم ديگران آميخته اى از آنهاست: «و يسقون فيها كاءسا كان مزاجها زنجيلاَ عينا فيها تسمى سلسبيلا» (سوره انسان، آیات 17 و 18)؛ جام شراب بهشتيان آميخته از زنجبيل است كه بهره اى از سلسبيل دارد و سلسبيل چشمه اى بهشتى است برتر از زنجبيل و چشمه هاى ديگر كه متوسطان از آن مى نوشند. در جاى ديگر مى فرمايد: «ان الأبرار يشربون من كأس كان مزاجها كافوراً» (سوره انسان، آیه 5)؛ نوشيدنى ابرار از جامى آميخته با قطراتى از چشمه كافور است ولى شراب خالص كافورى فقط بهره مقربان است.

پس مقام مقربان بسى برتر از ابرار است؛ زيرا قطراتى از چشمه سار ويژه آنان را در جام ابرار مى ريزند و نمازگزارى كه هدايت به صراط را مى طلبند به تناسب مرتبه اش از اين نعمتها برخوردار است.

5 ـ سيرهٴ نعمت‏يافتگان

قرآن كريم همراه با معرّفي برخورداران از نعمتهاي الهي و تبيين نعمتهايي كه به آنان عطا شده است، سيرت آنان را نيز بازگو مي‏كند تا راه بهره‏وري از نعمتها را به انسانها بياموزد. از اين رو در تشريح سخنان حضرت موساي كليم (عليه‏السلام) مي‏فرمايد: «قال ربِّ بما أنعمتَ عليّ فلن أكون ظهيراً للمجرمين» (سورهٴ قصص، آيهٴ 17)؛ بار خدايا به پاس نعمتي كه به من عطا كردي، پشتيبان تبهكاران و مجرمان نخواهم بود.

حضرت موساي كليم (عليه‏السلام) كه از بهره‏مندان نعمت الهي است، عدم پشتيباني از مجرمان را مرهون نعمتي مي‏داند كه خداي سبحان به او عطا كرده است و همهٴ رهپويان و سالكاني كه آرزوي هم‏سفري با پيامبران را در سر مي‏پرورانند: «يا ليتني اتّخذتُ مع الرّسول سبيلًا» (سورهٴ فرقان، آيهٴ 27) و طالب هدايت به راه آنان هستند: «اهدنا الصراط المستقيم * صراط الّذين أنعمت عليهم»، بايد نه خود مجرم باشند و نه از تبهكار جرم پيشه‏اي پشتيباني كنند.

6 ـ ظرف همراهي با پيامبران

همراهي سالكان صراط مستقيم با پيامبران و صديقان تنها در بهشت نيست، بلكه در پيمودن راه نيز با آنان همراهند. بنابراين، سالكان در اين راه تنها نيستند و شاهد اين مدعا ذيل آيهٴ 69 سورهٴ مباركهٴ نساء است: «وحَسُن أولئك رفيقاً»؛ زيرا «رفاقت» در مورد طريق مطرح است و از اين رو گفته مي‏شود: «الرفيق ثم الطريق».

بنابراين، طلب هدايت به صراط مستقيم كه صراط نعمت‏يافتگان است، تنها براي همراهي با نيكان در بهشت نيست، بلكه مسئلت همراهي و هم‏سفري با آنان در پيمودن راه نيز هست، تا در پرتو همراهي با اين اُسوه‏ها و قدوه‏هاي سلوك إلي الله، راه حق به خوبي و آساني طي شود.

7 ـ زمينهٴ همراهي در آخرت

در آيات آغازين سورهٴ مباركهٴ حمد سخن از تحميد و خضوع در پيشگاه خداي سبحان است و در آيات پاياني آنْ درخواستِ همراهي با همسفراني الهي، مانند پيامبران، صدّيقان، شهيدان و صالحان. بنابراين، خضوع و عرض ادبِ پيشين زمينه‏اي براي طلب بعدي است، نه خضوعي بي‏طلب و عرض ادبي  و بی طمع .

قرآن كريم مؤمنان را به همراهي با نيكان و اهل صدق فرا مي‏خواند: «كونوا مع الصادقين» (سورهٴ توبه، آيهٴ 119) و درخواست همراهي با ابرار در مرگ را تعليم مي‏دهد: «توفّنا مع الأبرار» (سورهٴ آل عمران، آيهٴ 193) سبيل رسول خدا كه ستمكاران در حسرت پيمودنش هر دو دست خود را به دندان مي‏گزند، (برخلاف دنيا كه انسانِ پشيمان تنها سرانگشت خود را مي‏گزد)، در دو جاي قرآن كريم بيان شده است:

الف: در سورهٴ مباركهٴ نور: «إنّما المؤمنون الّذين امنوا بالله ورسوله وإذا كانوا معه علي أمر جامع لم يذهبوا حتي يستأذنوه إن الّذين يستأذنونك أولئك الّذين يؤمنون بالله ورسوله فإذا استأذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئتَ منهم واستغفر لهم إن الله غفور رحيم» (سورهٴ نور، آيهٴ 62)؛ مؤمنانِ به خدا و رسول، در مسايل اجتماعي همانند جنگ و دفاع در برابر تهاجم دشمن، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را تنها نمي‏گذارند و بي‏اجازهٴ او صحنه را ترك نمي‏كنند و اين، گونه‏اي از همراهي با رسول خدا و پيمودن راه اوست. كسي كه در صحنه‏هاي اجتماعي وليّ خود را تنها نگذارد، مي‏تواند توفيق مرگ با ابرار را از خداي سبحان مسئلت كند.

ب: در سورهٴ مباركهٴ فتح نحوهٴ ديگري از همراهي با رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) بيان شده است: «محمّدٌ رسول الله والّذين معه أشدّاءُ علي الكفار رُحماءُ بينهم تَريهم رُكّعاً سُجّداً يبتغون فضلًا من الله ورضواناً سيماهم في وجوههم من أثر السجود ذلك مَثلهم في التورة ومَثَلُهم في الإنجيل كزرع أخرج شطئه فازره فاستغلظ فاستوي علي سوقه يُعجب الزُرّاع ليغيظ بهم الكفار وعد الله الّذين امنوا وعملوا الصالحات منهم مغفرةً وأجراً عظيماً» (سورهٴ نساء، آيهٴ 69)

بخش اوّل اين آيهٴ كريمه، همراهي عبادي و همگامي سياسي و نظامي ياران و همراهان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را بيان كرده، مي‏فرمايد: همراهان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) افزون بر عبادت (ركوع، سجود، شب زنده‏داري) نسبت به يكديگر رحيم و مهربان و در برابر بيگانگان شديد و با صلابتند. ذيل آيه نيز هماهنگي و همراهي اقتصادي آنان را بيان كرده، آنان را به زرعي تشبيه مي‏كند كه جوانه، ريشه، ساقه، شاخه و محصولش را خود برآورده، در همهٴ شئون خودكفاست.

8- فراتر از همراهی

همراهی سالکان صراط مستقیم با نعمت یافتگان (پیامبران، صدیقان، شهیدان و صالحان) نه تنها مخصوص بهشت نیست و پیمودن راه را نیز در بر می‌گیرد، بلکه سالک صراط می‌تواند از همراهی فراتر رفته، به مقام صدق، شهادت و صلاح بار یافته، در سلک آنان درآید و پس از همراهی «با» آنان: «مع الذین انعم الله علیهم» (سوره نساء، آیه 69) «از» آنان شود.

قرآن کریم در آغاز به سالکان صراط مستقیم دستور «سرعت» می‌دهد: «و سارعوا الی مغفرة من ربکم وجنة عرضها السموات و الارض» (سوره آل عمران، آیه 133) و در پی آن فرمان «سبقت»؛ که دستور اول درباره خود سالک است و دستور دوم در مورد رابطه سالک با دیگران: «فاستبقوا الخیرات» (سوره مائده، آیه 48).

سالکی که راه را با سرعت پیمود، می‌تواند بر دیگران پیشی بگیرد و سبقت او مزاحم و مصادم سلوک دیگران نیست؛ زیرا صراط مستقیم راه بی‌تزاحم است. پس اگر دیگران عالم، عادل و شجاعند او می‌تواند اعلم، اعدل و اشجع باشد.

آن کس که از دیگران سبقت گرفت شایسته امامت و رهبری دیگران است. از این رو دعای سابقین، به تعلیم قرآن این است: «واجعلنا للمتقین اماماً» (سوره فرقان، آیه 74) و محصول این امامت، دستگیری از دیگر رهپویان صراط مستقیم است تا آنان نیز ابتدا اهل سرعت و سپس اهل سبقت شوند و سرانجام به امامت و پیشوایی پرهیزکاران دیگر برسند.

مهمترین عامل در صعود راهیان صراط مستقیم از معیت و همراهی به «از آن‌ها شدن» علم و عمل است و در این راه هیچ یک از این دو به تنهایی کافی نیست؛ اما این که کدام عامل از اهمیت بیشتری برخوردار است؟ باید گفت: همه انسان‌ها در پیکره و بدنه کار یکسانند، چه اولیای الهی و چه انسان‌های متوسط، اما آنچه به عمل اولیای الهی بها می‌دهد، معرفت و محبت است.

9- محور صراط مستقیم

«و من یطعِ الله و الرسول فأولئک مع الذین أنعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن أولئک رفیقاً» (سوره نساء، آیه 69) «و من یعصِ الله و رسوله فقد ضل ضلالاً مبیناً» (سوره احزاب، آیه 36)

از این آیات بر می‌آید که محور صراط مستقیم سیرت و سنت پیامبران و امامان معصوم (علیهم السلام) است؛ زیرا هر کس مطیع آنان بود در صراط مستقیم است و آن که از اوامرشان سرپیچی کرد به گمراهی آشکار گرفتار شده است.

10- هم‌سفران صراط و دشواری سلوک

پیمودن صراط مستقیم دشوار است؛ زیرا هم‌سفرانش گرچه بزرگانند، لیکن اندکند و این راه طولانی را با همسفرانی اندک باید طی کرد. امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) که خود صراط مستقیم است، می‌فرماید: «لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلة اهله» (نهج البلاغه، خطبه 201، بند 1)

نشانه دیگر اندک بودن هم‌سفر در سلوک صراط آن است که گرچه قرآن کریم در آیه مورد بحث، «منعم علیهم»، «مغضوب علیهم» و «ضالین» را به لفظ جمع آورده، اما امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حدیثی، مردم را به سه دسته تقسیم و تنها یک گروه را با لفظ جمع ذکر می‌کند: «الناس ثلاثة: فعالم ربانی و متعلم علی سبیل نجاة و همج رعاع أتباع کل ناعق یمیلون مع کل ریح» (نهج البلاغه، حکمت 147) در این حدیث عالم ربانی و متعلم اهل نجات که اندکند به لفظ مفرد و انسان‌های بی‌اراده‌ای که نه عالمند و نه متعلم به لفظ جمع آمده است.

شاهد دیگر بر کمی هم‌سفران صراط مستقیم آن است که خدای سبحان درباره جهنم می فرماید: آن را از کافران لبریز می‌کنم: «لأملأن جهنم من الجِنة و الناس اجمعین» (سوره سجده، آیه 13) اما درباره بهشت نفرموده: آن را از نیکان لبریز می‌کنم؛ زیرا پرکننده جهنم فراوانند، اما مأواگیرندگان در بهشت اندک.

11- معیت و مغایرت سالکان با دیگران

رهروان صراط مستقیم با دیگران معیتی دارند و مغایرتی؛ معیت و همراهی آنان با پیامبران، صدیقان، شهیدان و صالحان است و مغایرت و جداییشان با مغضوبان و گمراهان و چون معیت و مغایرت ناسازگار و رو در روی یکدیگر است، آنان که سنت و سیرت غضب شدگان و گمراهان را برگزیدند، هرگز با نعمت یافتگان همراه نبوده، در نتیجه از سالکان صراط مستقیم نخواهند بود.

12- وحدت موصوف و کثرت اوصاف

تقسیم انسان‌ها به «منعم علیهم، مغضوب علیهم و ضالین» بدان معنا نیست که منحرفان تنها همین دو صفت را دارند، بلکه آنان اسامی و اوصاف دیگری نیز دارند که در مقابل منعم علیهم قرار دارند؛ چنانکه تقسیم مزبور مقتضی تقابل مغضوب علیهم با ضالین نیست، بلکه هر منحرف از حقی، هم ضال است و هم به میزان ضلالتش مورد غضب الهی است؛ زیرا صراط مستقیم حق است و غیر حق چیزی جز گمراهی نیست: «فماذا بعد الحق الا الضلال»(سوره یونس، آیه 32). پس مغضوبان نیز از ضالین هستند؛ چنانکه گمراهان نیز مورد غضب خداوندند؛ مگر کسانی که ضلالت آن‌ها بر اساس قصور باشد، نه تقصیر و یا بر پایه‌ خطای در اجتهاد باشد و این در صورتی است که اصل شرایط اجتهاد حاصل باشد؛ که در این گونه موارد، ضلالت هست، ولی غضب نیست.    

 

بحث روايي

1 ـ معرفي نعمت يافتگان

عن الصادق (عليه‏السلام): قال: «قول الله عزّ وجلّ فى الحمد: (صراط الّذين أنعمتَ عليهم)، يعنى محمّداً وذريته صوات الله عليهم»[ بحار، ج10، ص61].

اشاره: آنچه در اين گونه احاديث ياد مي‏شود، از باب جَرْي و تطبيق است، نه تفسيرِ مفهوميِ آيه. گذشته از آن كه خود اهل‏بيت عصمت (عليهم‏السلام) همان راهي را مي‏پيموده‏اند كه انبياي سَلَف طي كرده‏اند؛ يعني رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و به تَبَع او اهل‏بيت طهارت (عليهم‏السلام) تابع راهي بوده‏اند كه خداوند، انبياي گذشته را به آن راه راهنمايي كرده است، نه آن كه تابع انبياي گذشته باشند؛ چنانكه از آيه 90 سوره انعام استنباط مي‏شود. تطبيق منعمٌ عليهم بر اهل‏بيت (عليهم‏السلام) در روايات نيز از باب جري است، نه تفسير و بيان معنا تا از آن انحصار استفاده شود.

2 ـ نعمتهاي باطني و معنوي

عن أميرالمؤمنين (عليه‏السلام): «... وأما قوله (صراط الّذين أنعمتَ عليهم) فتلك النعمة التى أنعمها الله عزّ وجلّ علي من كان قبلنا من النبيّين والصدّيقين. فنسأل الله ربّنا أن يُنعِم علينا كما أنعم عليهم»[ بحار، ج24، ص13].

«... ليس هؤلاء المنعم عليهم بالمال وصحة البدن، وإن كان كلّ هذا نعمة من الله ظاهرة، ألا ترون أن هؤلاء قد يكونون كُفاراً أو فُسّاقاً فما ندبتم إلي أن تدعوا بأن ترشدوا إلي صراطهم وإنما اُمرتم بالدعاء بأن ترشدوا إلي صراط الّذين اُنعم عليهم بالإيمان بالله وتصديق رسوله وبالولاية لمحمّد وآله الطيبين... »[ نور الثقلين، ج1، ص23].

عن الباقر (عليه‏السلام): «... ونحن من نعمة الله علي خلقه»[ نور الثقلين، ج1، ص24].

عن النّبى (صلي الله عليه و آله و سلم): «يعنى أنعمت عليهم بولاية على‏بن أبى‏طالب... »[ تفسير صافي، ج1، ص74].

3 ـ وحدت مصداقي ضالّ و مغضوب

عن أميرالمؤمنين (عليه‏السلام): «كل من كفر بالله فهو مغضوب عليه وضالّ عن سبيل الله»[ بحار، ج25، ص274].

عن الرضا (عليه‏السلام): «من تجاوز بأمير المؤمنين (عليه‏السلام) العبوديّة فهو من المغضوب عليهم ومن الضالّين»[ نور الثقلين، ج1، ص25].

اثبات غضب و ضلالت براي كافران و اهل غلوّ در اين احاديث نشانه آن است كه تقسيم انسانها به منعمٌ عليهم، مغضوبٌ عليهم و ضالّين در آيه پاياني سوره حمد، مقتضي تقابل نيست، بلكه هر منحرف از حقي، هم ضال است و هم مغضوب.

4 ـ مصاديقي از ضالّ و مغضوب

عن معاويةبن وهب قال: سألت أبا عبدالله (عليه‏السلام) عن قول الله: (غير المغضوب عليم ولا الضّالّين)، قال: «هم اليهود والنصاري»[ تفسير عياشي، ج1، ص24].

عن أميرالمؤمنين (عليه‏السلام): (غيرالمغضوب عليهم)، قال: «هم اليهود الّذين قال الله فيهم: (...من لعنه الله وغضب عليه) [سوره مائده، آيه 60] ». (ولاالضّالّين)، قال: «وهم النصاري الّذين قال الله فيهم: (... قد ضلّوا من قبل وأضلّوا كثيراً)»[ ـ بحار، ج25، ص274].

عن الصادق (عليه‏السلام): «المغضوب عليهم النُصّاب، والضّالّين الشكّاك الذين لا يعرفون الإمام»[ نور الثقلين، ج1، ص24].

اشاره: معرفي يهود به عنوان «مغضوبٌ عليهم» و مسيحيان به عنوان «ضالّين» در روايات از باب جري و تطبيق است، نه تفسير؛ چون هر دو گروه هم مورد غضبند و هم گمراه؛ گرچه در هر كدام، يكي از آن دو صفت بارزتر است اما اين دو از هم جدا نيستد، بلكه هر گمراهي به ميزان گمراهيش گرفتار غضب الهي است و هر مغضوبي به اندازه مغضوب بودنش گمراه است.

5 ـ نعمتهاي ناب و مشوب در بهشت

عن النّبي (صلي الله عليه و آله و سلم): (ومزاجه من تسنيم) [سوره مطفّفين، آيه 27]، قال: «هو أشرف شراب فى الجنة يشربه محمّد وآل محمّد وهم المقربون السابقون: رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) وعلي‏بن أبى‏طالب والأئمة وفاطمة وخديجه صلوات الله عليهم وذريتهم... »[ بحار، ج 8، ص 150].

«تسنيم، أشرف شراب فى الجنة يشربه محمّد وآل محمّد صِرفاً ويمزج لأصحاب اليمين وسائر أهل الجنة»[ بحار، ج 8، ص 150].

اشاره: آنچه در بهشت يافت مي‏شود، اعمّ از نوشيدني و خوراكي، از قذارتهاي زيانبار مصون است، ليكن خلوص، صفا و ناب بودن مراتبي دارد و مراتب آن بر اساس خلوص ايمان، صفاي اعتقاد و ناب بودن اعمالي است كه مؤمنان در دنيا به آنها موفق شده‏اند و چون عقايد و اخلاق و اعمال اهل‏بيت (عليهم‏السلام) از هر نظر خالص بوده است، از اين رو آنان از چشمه تَسْنيم برخوردارند كه مقداري از آن چشمه در شراب ابرار و اصحاب يمين ممزوج مي‏شود.

6 ـ نعمتهاي ظاهري زمينه گمراهي

عن أميرالمؤمنين (عليه‏السلام): «نَسأل الله سبحانه أن يجعلنا وإياكم ممن لا تبطره نعمة» [نهج‏البلاغه، خطبه 64، بند 8]، «فاتّقوا سكرات النعمة واحذروا بوائق النقمة» [خطبه 151، بند 4]، «تسكرون من غير شراب بل من النعمة والنعيم» [خطبه 187، بند 3]، «أيّها الناس لِيَرَكم الله من النعمة وَجِلين كما يراكم من النقمة فرقين» [حكمت 358]، «ما لعلىٍّ ولنعيم يفني ولذّةٍ لا تبقي» [خطبه 224، بند 12]، «وكلّ نعيم دون الجنة محقور»[ حكمت 387].

اشاره: نعمت ظاهري اگر همراه با نعمت معنوي و توفيق الهي نباشد ابزار مناسبي براي تحريك شهوت و غضب از يك سو و اِغواي وَهْم و خيال از سوي ديگر خواهد شد و شيطان با تسخير قواي تحريكي و ادراكي افراد مُتْرَف آنها را به اسراف و طغيان كشانده، تباه مي‏كند. از اين رو مردان الهي از خداوند حسنات دنيا را طلب مي‏كنند، چنانكه حسنات آخرت را مي‏خواهند، نه هر گونه كالاي دنيايي را [سوره بقره، آيه 201].

والحمد لله ربّ العالمين

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شما اینجا هستید: خانه مقاله ها تفسیر شریف تسنیم (نشریه هادی شماره67)