تفسیر شریف تسنیم (نشریه هادی شماره 69)

تفسیر آیه اول:" الم "

در تفسیر حروف مقطعه مفسران دو راه را برگزیده اند:

1-      برخی آنرا راز و رمزی بین خدای سبحان و پیامبر اکرم دانسته اند و غیر قابل تفسیر.

2-      مانند آیات دیگر میتوان به کنه معرفت آن رسید.

ویژگی های حروف مقطعه

حروف مقطعه دارای  ویژگی هایی است از جمله:

1-      فقط مختص قرآن است و در تورات و انجیل سابقه ندارد.

2-      هم در سور مکی و هم مدنی یافت میشود.

3-      برخی سور تک حرفی، در برخی دو حرفی، در برخی سه و یا چهار و یا پنج حرفی میباشد.

 

4-      در برخی از سور یک آیه و در برخی جزوی از یک آیه و در سوره شوری دو آیه جداگانه.

5-      برخی از آنها اصلا تکرار نشده اند و برخی چندین بار مانند سور "حوامیم سبعه".

6-      کل این حروف پس از حذف مکررات از 14 حرف شامل میشوند.

7-      در اکثر این سور سخن از وحی و عظمت قرآن و معجزات پیامبران سخن به میان آمده است.

8-      سوری که با حروف مقطعه یکسان آغاز شده اند دارای مضامین یکسانندمانند سور "حوامیم سبعه"

9-      برخی مفسران پس از حذف مکررات به جملات نغزی رسیده اند مانند "صراط علی حق نمسکه"

آرای مفسران

رای یکم؛ حروف مقطعه از متشابهاتی است که علم آن مخصوص خداست و درک آن غیر میسور است.

پاسخ: حروف مقطعه قرآن را نمی توان از متشابهات به شمار آورد؛ زیرا متشابه آیه ای است که می تواند دلالت بر معنایی روشن داشته باشد یا می توان از آن معنایی را استظهار کرد.

رای دوم؛ حروف مقطعه هر سوره نام همان سوره است.

پاسخ: گرچه نامگذاری اشیا یا اشخاص در مواردی ارتجالی است و مناسبت خاصی نمی طلبد، لیکن اثبات مدعای مزبور در موارد خاص دلیل می طلبد.

رای سوم؛ حروف مقطعه نام های قرآن است.

پاسخ: گرچه این احتمال نیز محال عقلی نیست، ولی اثبات آن دلیل معتبر می خواهد.

رای چهارم: هر یک از حروف مقطعه علامت اختصاری و اشاره ای به اسمی از اسمای حسنای الهی یا رمز و اشره ای به نام پیامبر است؛ هر یک از نام های الهی مرکب از چند حرف است و از هر نامی حرفی گزینش شده است.

پاسخ: علامه طباطبایی: استفاده از رمز در جایی است که گوینده نمی خواهد جز مخاطب، کسی به مراد او پی ببرد در صورتی که این احتمال ضعیف است.

رای پنجم: حروف مقطعه اجزای اسم اعظم الهی است و اگر به درستی و از روی بصیرت ترکیب شود، اسم اعظم ظهور می یابد.

پاسخ: اسم اعظم گاهی بر اسمای لفظی خدا اطلاق می شود و گاهی بر اسمای تکوینی.

شایان ذکر است که، غیر از "الله" و "الرحمن" هر نامی که بر نام دیگری احاطه دارد، نسبت به نام زیر پوشش خود اسم اعظم نسبی است اما "الله" و "الرحمن" اسم اعظم مطلق است.

گاهی نیز مراد از اسم اعظم، اسم اعظم تکوینی است، نه لفظی و مفهومی و این اصطلاح اهل معرفت است.

رای ششم: حروف مقطعه سوگندهایی است که خداوند یاد کرده است بر این که قرآن کلام و کتابت اوست و سرش این است که حروف الفبا دارای شرافت و حرمت است.

پاسخ: این احتمال نیز دلیل معتبر عقلی ندارد چون قسم در موردی است که در صحت دعوی شک دارد در حالی که معصومین نیاز به سوگند ندارند و بقیه نیز به معنای آن راه ندارند.

رای هفتم: این حروف بر اساس ابجد اشاراتی است به مدت بقای اقوام و ملتها.

پاسخ: این احتمال نیز دلیل معتبر عقلی ندارد.

رای هشتم: این حروف بر اساس حساب جمل اشاراتی به مدت بقای امت اسلامی است.

پاسخ: این وجه نیز هم دلیلی معتبر ندارد و هم با قرآن ناهماهنگ است.

رای نهم: مراد از این حروف همان حروف الفباست که به عنوان مثال ذکر شده است.

پاسخ: گرچه این حروف نمونه ای از حروف الفباست ولی تفسیر خاصی ندارد.

رای دهم: حروف مقطعه برای تنبیه و اسکات کافران است.

پاسخ: اولا این وجه احتمالی صرف است و ثانیا هم برخی سور اولیه فاقد آنها و هم برخی سور پس از هجرت واجد آن هستند و ثالثا نقل نشده که مشرکان پس از این آیات سکوت کرده باشند.

رأی یازدهم

یکی از آرایی که درباره­ی حروف مقطعه بیان شده است این است که خداوند متعال با ذکر این حروف مخالفان را به تحدی و مبارزه دعوت کرده است. در واقع آیات قرآن کریم ساخته شده از همین حروف زبان عربی است. خداوند متعال بیان می­دارد اگر توانایی دارید با همین حروف کتابی مانند قرآن یا ده سوره و یا حداقل یک سوره مانند سور قرآن کریم بیاورید. آن­چه این نظر را تایید می­کند در آن است که بیشتر سوره­هایی که با حروف مقطعه آغاز می­شوند دارای آیات ابتدایی با مضامینی مانند عظمت قرآن و اعجاز آن یا وحی و رسالت می­باشند.

پاسخ: گرچه در میان آرای بیان شده درباره حروف مقطعه این نظر از بهترین آراست لیکن دلیل معتبری برای اثبات آن بیان نشده است.

در اموری که نه دلیلی بر تایید آن وجود دارد نه دلیلی بر رد آن، آن­چه که در جهت تقریر مطلب مورد نظر باشد استحسان و آن­چه در جهت نفی آن باشد استبعاد نامیده می­شود. عموم مردم بر اثر تراکم موارد استحسانی به طمانینه می­رسند. زیرا برای آن­ها تراکم موارد استحسانی علم است. اما محقق در کنار وجوه استحسانی وجوه استبعادی را نیز در نظر می­گیرد.

دلیل ارایه شده مبنی بر آغاز سوره­هایی که با حروف مقطعه آغاز می­شوند با آیاتی پیرامون عظمت قرآن و اموری شبیه به آن صحیح است. به­جز 4 سوره­ی روم، عنکبوت، مریم و قلم، تمامی سوره­هایی که با حروف مقطعه آغاز می­شوند این­گونه اند. در این چهار سوره نیز در آیات میانی، آیاتی با این مضامین وجود دارند.

تذکر:

بر مبنای این نظر لازم نیست که حروف مقطعه دارای معنی باشند. معنای آن این است که این مواد خام در دسترس شما است. اگر می­توانید با همین حروف سوره­ای مانند قرآن بیاورید. یکی از موارد تحسینی درباره­ی این نظر آن است که همان­گونه که تمامی اسمای حسنای خداوند شامل حروف مقطعه است، آیات قرآن نیز یا به صورت کامل از حروف مقطعه تشکیل شده اند مانند «علم الانسان ما لم يعلم» یا شامل حرف و یا حروفی از حروف مقطعه هستند.

رأی دوازدهم

مدعیان این رای معتقدند که نسبت تعداد حروف مقطعه نسبت به سایر حروف یک سوره در سوره­هایی که دارای آن حروف مقطعه است از این نسبت در سایر سوره­ها بیشتر است. برای مثال در سوره­ی (ق) نسبت حرف ق نسبت به سایر حروف سوره برابر 3.782349 است که این نسبت از نسبت تعداد حرف ق به تعداد سایر حروف در همه­ی سوره­های قرآن به جز سور شمس و قیامت و فلق بیشتر است. یا در سوره­ی اعراف که با حروف مقطعه المص آغاز می­شود نسبت مجموع حروف  الف و میم و صاد نسبت به سایر حروف از همین نسبت در تمام سوره­های دیگر قرآن بیشتر است.

پاسخ:

اگر این وجه اثبات شود از نمونه­های اعجاز لفظی قرآن است. زیرا اگر برای سوره­ای مانند بقره که در طی 12 تا 18 ماه نازل شده است چنین موردی وجود داشته باشد خود یک معجزه است. برشمردن عدد قمر در قرآن به تعداد 12 بار و یا عدد یوم به تعداد 365 بار و یا برابر بودن تعداد واژه های قرآن و آخرت از دیگر نمونه­های اعجاز عددی قرآن است.

كتابى كه طى 23 سال نازل شده است و داراى چنين نظم رياضى است، اگر اين نظم عددى در حد گمان نيز براى ما پيامى داشته باشد سودمند است. اما این تحلیل آماری به علت مثال­های نقضی که وجود دارد چندان قابل اعتماد نیست و برای حل این موارد نیاز به تحقیق و پژوهش بیشتر است.

رأی سیزدهم

وجود حروف مقطعه نشانه­ی پایان سوره قبلی و شروع سوره­ی جدید است

پاسخ:

برای رد این نظر دو دلیل وجود دارد. دلیل اول این­که برای بیان پایان سوره­ی قبلی و آغاز سوره­ی جدید حضور آیه­ی «بسم الله الرحمن الرحیم» کافی است چنانکه در روایات نیز به این امر اشاره گردیده است(و انما كان يعرف انقضاء السوره بنزول «بسم الله الرحمن الرحيم» ابتدا للاخرى). و دوم آن­که برای اثبات صحت این امر لازم است که تمامی سوره­های قرآن(به­جز اولین سوره) دارای حروف مقطعه باشند در حالی که تنها 29 سوره دارای حروف مقطعه هستند.

رأی چهاردهم

این حروف به منزله خلاصه و پیام اجمالی محتوای سوره است.

پاسخ: در این صورت باید سایر سوره ها نیز دارای چنین عنوانی باشد. زیرا قرآن کتاب منسجمی است.

رأی پانزدهم

حروف مقطعه مقدمه و مفتاح سوره هاست.

پاسخ: لازمه این رای آن است که همه سوره های قرآن دارای چنین مقدمه و مفتاحی باشد، در حالی که 85 سوره قرآن فاقد آن است.

رأی شانزدهم

برخی مستشرقان گفته اند: این حروف ناظر به نام های کسانی است که نسخه های قرآن را در اختیار داشتند.

پاسخ: بی پایگی این سخن روشن است زیرا اولا بر این اساس این حروف جز وحی و کلام خدای سبحان نیست و این مخالف اجماع همه مسلمانان است. ثانیا چنانکه در تاریخ ثبت شده پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نیز این حروف را قرائت کرده اند. ثالثا نامبردگان کاتبان وحی و صاحبان نسخه های اصلی قرآن نبوده اند. رابعا اگر این حروف ناظربه نام های صاحبان نسخه ها باشد باید مانند سایر علامت های اختصاری در صدر نسخه یا در ÷شت جلد نسخه نوشته شود. خامسا صاحبان این رای تنها برای برخی از حروف مقطعه چنین توجیهی ارائه کرده اند.

رأی هفدهم

محتمل است این حروف به گونه ای ناظر به تعداد آیات سوره ها باشد

پاسخ: این وجه نیز از وجوه استحسانی و فاقد دلیل است.

رأی هجدهم

از ابوبکر تبریزی نقل شده است که چون خداوند می دانست گروهی از این امت به قدم قرآن قائل می شوند، این حروف را در انبتدای برخی سوره هاآورد تا انسان ها بدانند که قرآن از همین حروف حادث تشکیل شده است.

پاسخ: این رای نیز فاقد هر گونه برهان عقلی و دلیل نقلی است.

رأی نوزدهم

استاد علامه طباطبایی (قدس سره) در تفسیر حروف مقطعه گفته اند:

با تدبر در سوره هایی که حروف مقطعه همسان دارد، مانند سوره هایی که با (الم، الر، طس یا حم) شروع می شود، در می یابی که سوره های دارای حروف مقطعه مشترک ، در مضامین و سیاق ها نیز با یکدیگر مشابه و متناسب است ئ این تشابه ویپه میان سوره های مزبور با سایر سوره ها وجود ندارد.

پاسخ: رای استاد علامه (قدس سره) گرچه کوششی ارزشمند است در جهت دستیابی به تفسیر حروف مقطعه است و شواهدی نیز ان را تایید می کند، لیکن برای رسیدن به نصاب پذیرش نیاز به بررسی و مداقه بیشتری دارد.

رأي بيستم

آراء و وجوهي كه تا كنون تبيين شد، همه در جهت تفسير حروف مقطعه بود ومبناي همه آنها اين بود كه حروف مزبور تفسيرپذير است. اما رأي بيستم كه در مقابل آراي پيشين قرار دارد، اين است كه حروف مقطعه رمز و سرّي است ميان خداي سبحان و حبيب او، رسول اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم و مراد از آن اِفهام ديگران نيست .چنانكه آلوسي مي‏گويد:

درباره تفسير حروف مقطعه اقوال فراواني است، ولي آنچه به نظر راجح مي‏آيد اين است كه تفسير اين حروف علم مستور و سرّ محجوبي است كه عالمان از درك آن عاجزند و... از اين‏رو گفته‏اند: «سرّ الهي است، در پي فهم آن نرويد»

بسياري از دستورهاي دين نيز رمز و سرّ است و چنانكه خداي سبحان ما را به افعالي وامي‏دارد كه راز و رمز آن براي ما روشن نيست، به اقوالي نيز مأمور مي‏كند كه فهم معناي آن ميسور ما نيست. افعال رمزي مانند رمي جمره و تعليق هدي(آويختن كفش بر گردن شتر يا گوسفند قرباني براي تحقّق احرام حج قِران) و «هَرْوَلَة» بين صفا و مروه در حج، و اقوال رمزي مانند حروف مقطعه قرآني.

بر اساس رأي مزبور نبايد براي فهم معناي حروف مقطعه كوشش كرد و اين در صورتي است كه ما بخواهيم از راه علوم متعارف حصولي بدان دست يابيم، ليكن راه رسيدن به اين راز و رمز نيز به طور كلي بسته نيست؛ چنانكه اولياي الهي از راه قرب فرايض و نوافل[1] دستيابي به آن برايشان ميسور است. عارف نامدار، ابن عربي نيز از كساني است كه اين حروف را رمز و سرّ مي‏داند.

پاسخ: دستور تدبر در قرآن شامل حروف مقطعه نيز مي‏شود؛ زيرا حروف مزبور الفاظ مستعمل است، نه مهمل و براي بسيط يا مركب آنها معنايي قابل فهم است و ادعاي رمز بودن آنها حتماً بعد از پذيرش معنادار بودن آنهاست. اما ادعاي انحصار فهم آن معنا به رسول اكرم و اولياي معصوم(عليهم‏السلام) گرچه ثبوتاً ممكن است، ليكن اثباتاً محتاج دليل است؛ چنانكه آياتي مانند «لا يَمَسّه إلاّ المطهرون» سوره واقعه، آيه 79  كه حرمت مسّ كتابت قرآن بدون طهارت از آن مستفاد است، شامل حروف مقطعه نيز مي‏شود و بدون طهارت، مسّ و حتي بوسيدن حروف مقطعه نيز جايز نيست.

رمز بودن حروف مقطعه با ذكر آن در قرآن(كتاب هدايت و بيان و تبيان) و با دستور تدبر در همه آياتِ آن(به نحو عموم يا اطلاق) سازگار نيست؛ قرآن كريم مي‏فرمايد: «أفلا يتدبرون القرآن أم علي قلوب أقفالها» سوره محمّد صلي الله عليه و آله و سلم، آيه 24 و چون حروف مقطعه نيز جزو قرآن است، امر به تدبّر شامل آن نيز مي‏شود و رمز بودن با تدبر هماهنگ نيست و دليل معتبري نيز اين رأي را تأييد نمي‏كند، تا بتواند سبب تخصيص عموم يا تقييد اطلاق گردد.

تذكّر: مراد ما از اين پاسخ، نفي هرگونه راز و رمز ميان خداي سبحان و رسول اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم يا ساير اولياي الهي نيست؛ چنانكه خداي سبحان در معراج اسرار فراواني به رسول اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم آموخت و آن حضرت نيز علوم فراواني به اميرالمؤمنين علي(عليه‏السلام) آموخت كه از ديگران مكتوم و مستور بود و علي(عليه‏السلام) به كميل بن زياد نخعي فرمودند: «ها إنّ هيهنا لعلماً جمّاً لو أصبت له حملةً» نهج البلاغه، حكمت 147، بند 6؛ علوم فراواني در سينه دارم كه كسي را ياراي تحمل آن نيست، اما حروف مقطعه كه جزئي از قرآن است، از موارد آن رموز نبوده، يا رمز بودن آن معلوم نيست.

اما بزرگان اهل معرفت، همچون عارف نامدار ابن عربي، مي‏توانند از راه شهود به بخشي از اسرار عالم آگاه شوند و اموري را كشف كنند، ليكن كشف آنان براي ديگران حجت نيست و ما راهي براي اثبات آن نداريم. اهل شهود اگر بتوانند مشهودات خود را معقول و برهاني كنند، براهين آنان بر ميزان صحت و سقم، يعني علوم متعارفه يا اصولِ منتهي به آن عرضه مي‏شود و در صورت تأييدْ پذيرفته خواهد شد. خلاصه آن‏كه، قرآن به وصف نور بودن ستوده شده وچيزي كه نور است تا دليل بر اختصاص نورانيّت آن اقامه نشود، نسبت به همه اجزاي آن نور است، گرچه مراتب ديدن مختلف است. بنابراين، لازم‏است دست‏كم برخي از مراتب فهم معناي حروف مقطعه بهره ديگران شود.

لطايف و اشارات

1 ـ اشتراك سوره‏ها در عدد حروف مقطعه

حدس صائب يا محتمل‏الاصابه حضرت استاد علامه طباطبايي(قدّس‏سره) قابل تسرّي نسبت به اشتراك سور مصدّر به حروف مزبور از جهت ديگر، يعني عدد نيز خواهد بود و آن اين‏كه سه سوره مشترك است در اين‏كه هر كدام داراي يك حرف مقطع است و چهار سوره شركت در اين دارد كه حروف مقطع آنها دو حرفي است و سه سوره داراي حروف مقطع سه‏حرفي است و دو سوره چهارحرفي و دو سوره پنج‏حرفي است. شايد براي اشتراك در عدد، رمز خاص باشد و همچنين در ساير جهات مشترك.

2 ـ راه حل دو مُعْضِل

وضع حروفْ اعتباري است و با تفاوت قراردادها متفاوت مي‏شود و بر اين اساس، ممكن است حرفي در زبان قومي براي معنايي ويژه نهاده شده باشد و همان حرف در زبان ملّت ديگر، مهمل باشد، نه مستعمل. همان‏طور كه درباره اصل كلمه، نيز چنين است؛ زيرا اين ويژگي حروف و كلمات امري تكويني نيست تا اوّلاً، براي همه اقوام و ملل يكسان باشد و ثانياً، پيوند عيني با موجودهاي تكويني برتر مانند موجود مثالي، عقلي و مافوق آنها داشته باشد، ليكن مُعْضِلِ اعتباري بودن وضعِ حرفْ از يك سو و اِعضال پيوند اعتبار و تكوين از سوي ديگر همان‏طور كه درباره اصل آيات قرآن كريم مطرح است درباره حروف مقطع نيز وجود دارد و براي حلّ آن پاسخ معقول و مقبولي با استمداد از مباني عرفان و استعانت از مسئله خلافت انسان كامل و تنظيم پيوند موجود اعتباري با موجود حقيقي در محدوده هستي خليفة الله ارائه مي‏شود؛ يعني، انسان كاملي كه بر اثر قرب نوافل و فرايض، فيض خاص خداوند در همه مجاري ادراكي و تحريكي او ظهور يافته و فوز ويژه الهي در همه شئون هستي وي زهور پيدا كرده است.

ساقي بيا كه عشق ندا مي‌كند بلند           كان كس كه گفت قصّه ما هم ز ما شنيد [ديوان حافظ]

يعني، بيگانه‏اي دخالت نكرده و نامحرمي رازدان و رازگو نشده، بلكه خود صاحب سرّ دست به افشاگري ويژه زده است. بنابراين، فتواي عقلِ حازم و خرد جازم بعد از ديدن نمونه تنزّل أمّ‏الكتاب و كتاب مبين كه موجود عيني و تكويني است در كسوت آيات و سور عربي مبين كه موجود وضعي و اعتباري است، اين است كه از اظهار برخي از پرده‏داران اسرار، ابراز شگفتي نشود و «استبعاد» به جاي «استحاله» قرار نگيرد و «عدم‏الادراك» جايگاه «ادراك‏العدم» را اشغال نكند و قولِ «لاادري» در مطالب معرفتي كه فوق مسائل دارج و رايج است، ترك نگردد وگرنه در محكمه عرفانِ ناب به حكم «اُصِيْبَتْ مَقاتِلُهُ»[ نهج‏البلاغه، حكمت 85] محكوم خواهد شد كه اين چنين محكوميّتِ عقل در دادگاه عشق خسران عظيمي است.

اكنون كه سَوْرَتِ استبعاد رأي اهل معرفت شكست و صولت انكار خردورزان و انديشه‏پيشگان در ساحت محترفان شهود و مدّعيان صعود قلّه عرفان تعديل شد، به نقل برخي از كلمات پيش‏كسوتان اين حرفه و پيش‏گامان اين كوي در اشارت بعد اكتفا مي‏شود تا پيام «اصحاب بَصَر» همراه با سخن «ارباب نَظَر» در يك صحيفه صف‏آرايي شود و متغذّيان مائده قرآني و مُغْتَذِيان مأدبه آسماني هر كدام برابر سعه وادي خود از سَرابْ برهند و سَرِ آب آيند و سيراب گردند و سائلان مسائل غيبي به وسعت هندسه وعاء خويش سائل شوند: (...فسالَتْ أوديةٌ بقَدَرها... )[ سوره رعد، آيه 17] و آن اشارت اين است:

3 ـ سخنان ابن عربي درباره حروف مقطعه

عصاره مطالب ايشان (در مورد سوره مبارکه بقره) به شرح زير است:

الف: حروف مقطعه اجساديند كه ارواح و فرشتگان ويژه حافظان آنها هستند و هر گونه تأثيري كه با كتابت يا تلفظ آن حروف صورت مي‏پذيرد مُسْتَند به آن ملائكه است؛ هنگامي كه قرائت كننده گفت: الف، لام، ميم سه فرشته به او جواب مي‏دهند: چه مي‏گويي. هنگامي كه قرائت كننده آنچه را كه بعد ازاين حروف قرار دارد بخواند، فرشتگان سه گانه مي‏گويند: راست گفتي....

ب: الف، از (الم) اشاره به توحيد است. الف در قياس با ساير حروف همانند واحد، در قياس با مراتب عدد است، همان‏طور كه واحد، عدد نيست ولي عدد، به سبب واحد، ظاهر مي‏شود. الف، نزد كسي كه بويي از حقايق برده است، از حروف نيست، گرچه حروف به وسيله الف پديد مي‏آيد و توده مردم آن را حرف مي‏نامند. هنگامي كه محقّق گفت: الف حرف است، آن را به نحو مجاز در تعبير مي‏گويد، نه حقيقت. مقام الف، مقام جمع است و نامي كه دارد اسم الله است و از صفاتِ قيوميّت برخوردار و واجد همه مراتب حروف است. ميم اشاره به مَلِك و سلطاني است كه هرگز هلاك نمي‏گردد و لام كه بين الف و ميم قرار دارد براي وساطت بين ذات و سلطنت پايدار است. [ج 1، ص 42 ـ 47]

4 ـ رأي ابن عربي درباره «يس» و «ص»

گرچه، يس، طبق آنچه معروف بين مفسّران است از حروف مقطعه محسوب مي‏شود، ليكن در تفسير ابن عربي، اين كلمه مناداي مُرَخّم تلقي شده است. از اين رو در آن تفسير چنين آمده است: يس، نداي مُرَخّم و مراد از آن يا سيّد است؛ چنانكه مراد از يا اَباهُرْ، يا اباهريره است[ج 3، ص 461]. بنابراين، يس كلمه‏اي است كه از حروف متّصل تشكيل شده، نه آن‏كه حروف آن ناپيوسته بوده، مجموعِ آن حروف، عنوانِ كلمه نداشته باشد.

جناب ابن عربي از يك سو در مطلع سوره يس يس را مناداي مرخم مي‏داند و از سوي ديگر در طليعه سوره بقره مجموع سُوَر مُصَدّر به حروف مقطعه را 29 رقم مي‏داند، چنانكه براي سوره‏هايي كه مصدّر به دو حرف از حروف مقطعه است به طس، يس و حم(حواميم سبعة) و طه مثال ياد مي‏كند. بنابراين، جمع ميان دو بيان مزبور قابل تأمل است؛ زيرا در ابتداي امر، ناهماهنگ به نظر مي‏رسد.

ابن عربي در مطلع تفسير سوره ص مي‏گويد: صاد حرفي از حروف صِدقْ، صَوْن و صُورت است. پس حرفي است شريف و عظيم[همان، ص 501]. اين تعبير منافات با حرف مقطّع بودن «ص» ندارد، بر خلاف آنچه در طليعه تفسير سوره‏يس گذشت؛ زيرا در سوره ص تصريح نشد كه مراد از اين حرف، خصوص مطلب معين است كه حرفِ ص جزئي از اجزاي نام آن است و اما آنچه درباره «ن» در طليعه سوره قلم بيان كرده‏اند اجمالي از آن در مطلع سوره بقره آمده[ج 4، ص 363] و منافاتي با حرف مقطّع بودن «ن» ندارد.

بحث روايى 

روايات تفسيرى حروف مقطعه قرآن به چند گروه تقسيم مى شود:

1- رواياتى كه آنها را اجزاى اسم اعظم الهى مى داند:

قال: «الم» هو حرف من حروف اسم الله الاعظم فى القرآن الذى يولفه النبى و الامام الذى اذا دعى به اجيب. (تفسير برهان ، ج 1، ص 53)

عن اميرالمومنين (عليه السلام ) و... ان الحروف المقطعه فى القرآن اسم الله الاعظم، الا انا لا نعرف تاليفه منها. (الجامع لاحكام القرآن ، ج 1، ص 151)

2- رواياتى كه اين حروف را به نحو غالب ناظر به اسماى الهى و به نحو اجمال ناظر به مظاهر ويژه آن مى داند:

عن جويريه عن سفيان الثورى قال : قلت للصادق (عليه السلام ): يابن رسول الله ما معنى قول الله عزوجل : (الم والمص والر و المر و كهيعص و طس و طسم و يس و ص و حم و حمعسق وق ون ؟ قال (عليه السلام): اما «الم» فى اول البقره فمعناه انا الله الملك و اما «الم» فى اول آل عمران فمعناه انا الله المجيد و المص معناه انا الله المقتدر الصادق و «الر» معناه انا الله الرؤ ف و «المر» معنا انا الله المحيى المميت الرزاق و «كهيعص» معناه انا الله الكافى الهادى اولى العالم الصادق الوعد واما «طه» فاسم من اسماء النبى (صلى الله عليه وآله) و معناه يا طالب الحق الهادى اليه ... و اما «طه»  فاسم من اسماء النبى (صلى الله عليه وآله) و معناه يا ايها السامع لوحيى ... و اما «ص» فعين تنبع من تحت العرش و هى التى توضا منها النبى لما عرج به و... اما «حم» فمعناه الحميد المجيد و اما «حمعسق» فمعناه الحليم المثيب العالم السميع القادر القوى و اما «ق» فهو الجبل المحيط بالارض و خضره السماء منه و به يمسك الله الارض ان تميد باهلها اوما «ن» فهو نهر فى الجنه ... قال سفيان : فقلت له يابن رسول الله بين لى امر اللوح والقلم و المداد فضل بيان ...فقال : يابن سعد لولا انك اهل للجوب ما اجبتك . فنون ملك يؤدى الى القلم و هو ملك ... ثم قال: قم يا سفيان فلا آمن عليك. (بحار، ج 89، ص 373)

3- رواياتى كه برخى از حروف مقطعه را ناظر به نام مبارك پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مى داند:

عن الصادق (عليه السلام) قال: «طه» اسم من اسماء النبى (صلى الله عليه وآله) و معناه يا طالب الحق الهادى اليه ... (تفسير برهان ، ج 3، ص 29.)

- عن ابى جعفر (عليه السلام ) قال : ان لرسول (صلى الله عليه وآله) اثنى عشر اسما. خمسه فى القرآن : محمد و احمد و عبدالله و يس و نون . (تفسير برهان ، ج 4، ص 3)

4- رواياتى كه حروف مقطعه را ناظر به مطالبى غير از اسماء الله مى داند:

عن الصادق (عليه السلام) (فى قوله تعالى «طه»): طهاره اهل بيت محمد (صلى الله عليه وآله) ثم قرء «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً» (همان ، ص 28، به نقل از تفسير ثلعبى)

عن ابى جعفر (عليه السلام) قال: «حم» حتم و عين عذاب و سين سنون كسنى يوسف (عليه السلام) وقاف قذف و مسخ يكون فى آخر الزمان منه، بالسفيانى واصحابه وناس من كلب ثلاثون الف يخرجون معه و ذلك حين يخرج القائم (عليه السلام) بمكه و هو مهدى هذه الامه. (همان ، ج 4، ص 115)

5- رواياتى كه برخى از حروف مقطعه را نام موجودى خاص و شريف مى داند:

عن الصادق (عليه السلام) (فى معنى قوله «ص») قال: ص عين تنبع من تحت العرش و هى التى توضى منها النبى (صلى الله عليه وآله) لما عرج به و يدخلها جبرئيل (عليه السلام) كل يوم دخله فينغمس فيها يخرج منها فينفض اجنحته فليس من قطره قطره من اجنحته الا خلق الله تبارك و تعالى منها ملكا يسبح الله و يقدسه من قطره تقطر من اجنحته الا خلق الله تبارك و تعالى منها ملكا يسبح الله و يقدسه و يكبره و يحمده الى يوم القيامه. (همان ، ص 40.)

- عن سفيان الثورى عن الصادق (عليه السلام) و سئل عن معنى «ق» فقال: ق فهو جبل محيط بالارض و خضره السماء منه و به يمسك الله الارض ان تميد باهلها. (همان ، ص 216)

6-رواياتى كه حروف مقطعه را ناظر به اجل امتها مى داند:

- جاء رجل الى ابى جعفر (عليه السلام) فى مكه فسئله عن مسائل فاجابه فيها فذكر الحديث الى ان قال: فقال له: فما «المص»؟... فقال ابو جعفر (عليه السلام)...: امسك، الالف واحد واللام ثلاثون والميم اربعون والصاد تسعون. قلت: فهذه ماه واحدى و ستون. فقال: يا بالبيد اذا دخلت سنه احدى و ستون و ماه سلب الله قوما سلطانهم.( تفسير برهان ، ج 2، ص 3)

7- رواياتى كه حروف مقطعه را ناظر به تحدى مى داند:

- عن الحسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر... (صلوات الله عليهم)... انه قال: كذب قريش واليهود بالقرآن و قالوا هذا سحر مبين تقوله. فقال الله: «الم ذلك الكتاب» اى يا محمد! هذا الكتاب الذى انزلته اليك هو الحروف المقطعه التى منها الف و لام وميم و هو بلغتكم و حروف هجائكم «فاتوا بمثله ان كنتم صادقين» واستعينوا بذلك بسائر شهدائكم. ثم بين انهم لايقدرون عليه بقوله: «قل لئن اجتمعت الانس والجن على ان ياتوا بمثل هذا القرآن لا ياتون بمثله ولو كان بعضهم لبعض ظهيرا».... (تفسير برهان ، ج 1، ص 54)

8- رواياتى كه حروف مقطعه را مفتاح سوره ها مى داند:

- عن حسن بن على بن محمد... (عليه السلام) انه قال: ... كذبت قريش واليهود بالقرآن و قالوا هذا سحر مبين تقوله، فقال الله: «الم * ذلك الكتاب» اى... هو القرآن الذى افتتح ب «الم» هو ذلك الكتاب الذى اخبرت به موسى.... (نور الثقلين ، ج 1، ص 27)

9- رواياتى كه اين حروف را رمزى ميان خداى سبحان و رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) مى داند:

عن الصادق (عليه السلام): «الم» رمز و اشاره بينه و بين حبيبه محمد (صلى الله عليه وآله) اراد ان لا يطلع عليه سواهما بحروف بعدت عن درك الاعتبار و ظهر السر بينهما لا غير. (بحار ج 89، ص 384)

10- رواياتى كه اين حروف را صفوه قرآن مى داند:

عن اميرالمومنين (عليه السلام): ان لكل كتاب صفوه و صفوه القرآن حروف التهجى. (همان ، ج 88، ص 11، نورالثقلين ، ج 1، ص 30.)

اشارت: ذكر چند نكته درباره روايات تفسيرى حروف مقطعه سودمند است:

يكم: گرچه روايات حروف مقطعه تنويع شد، ليكن مصون از تداخل نيست؛ زيرا گذشته از مطالب ويژه، مطالب مشترك نيز در بين آنها مشهود است.

دوم: اين روايات همانند رواياتى كه در ابواب گوناگون فقه مستند فروع فقهى است، برخى صحيح و معتبر و برخى نيز فاقد نصاب حجيت است و از اين رو در بررسى آنها ابتدا بايد روايات صحيح شناسايى شود تا در بررسى تفسير حروف مقطعه مورد استناد قرار گيرد و از استناد به اسرائيلياتى كه ممكن است در ميان اين احاديث باشد احتراز شود؛ چنانكه استاد علامه طباطبايى (قدس سره) روايات ذيل حرف مقطع «ق» را كه مى گويد: «ق» نام كوهى است سبز رنگ كه محيط بر زمين است و سبزى رنگ آسمانها از آن است، از اسرائيليات مى داند. (الميزان ، ج 18، ص 15)

گرچه سر اسرائيلى بودن اين روايات چندان روشن نيست، ليكن تفكيك و تشخيص روايات صحيح از ضعيف براى دستيابى به معارفى كه ثقل اصغر، عترت طاهرين (عليه السلام)، به بشر ارزانى داشته لازم است؛ زيرا، حصول اطمينان به مضمون اين گونه احاديث بدون رسيدگى و تبين سندى و دلالى آنها ممكن نيست.

سوم: روايات تفسيرى حروف مقطعه دست كم بايد اعتبار لازم در روايات فقهى را داشته باشد يعنى، بايد صحيحه يا موثقه يا حسنه باشد. توضيح اين كه، فقه از امور عملى و تعبدى است و تفسير از امور علمى و تفاوت اين دو، آن است كه در مسائل عملى امكان تعبد به ظن وجود دارد، در حالى كه در مسائل علمى تعبد به ظن ممكن نيست.

چهارم: حصول اطمينان روان شناختى نه منطقى از مراسيل و روايات ضعيف ضابطه مند نيست و براى هر كس پديد آمد مى تواند به آن اعتماد كند؛ گاهى از مجموع احاديث ضعيف اطمينان منطقى حاصل مى شود كه يكى از آنها صادر شده است. البته بايد به مضمون مشترك بين آنها اعتماد كرد، نه خصوصيت ممتاز بعضى از آنها.

پنجم: روايات تفسيرى معتبر، معانى گوناگونى براى حروف مقطعه بيان مى كند و چون اينها از قبيل مثبتات است، بدين معنا كه هر يك امرى را اثبات مى كند و هيچ يك مفاد ديگرى را نفى نمى كند، پس مطالب آنها قابل جمع است و ممكن است همه آنها درست باشد و راهى براى تخصيص يا تقييد و تصحيح نيست؛ بلكه ممكن است از باب تعدد مطلوب، ناظر به تعدد مراتب در معانى حروف مقطعه بوده، همه آنها درست باشد.

پس در بررسى روايات تفسيرى حروف مقطعه بايد گفت: پس از شناسايى روايات ضعيف و اسرائيليات و رها كردن آنها بقيه قابل قبول است و بر تعدد مراتب و مصاديق حمل مى شود، نه بر تعدد مفاهيم.

ششم: از رواياتى كه ذيل حرف مقطع ص ذكر شده و مى گويد: «ص» نام چشمه اى است كه از عرش الهى مى جوشد و رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) در معراج از آن وضو گرفت و نماز گزارد، نكاتى استفاده مى شود:

الف. بهشت هم اكنون موجود است. ب: بهشت به عرش الهى مرتبط است. ج: آب آن نهر بهشتى باعث عروج است. د: در بهشت، شب نيز روز است؛ زيرا آن حضرت در شب معراج وارد بهشت شد و در عين حال نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را خواند و همان شب نيز از معراج بازگشت.

اين معارف ارزشمند كه از اين گونه روايات استفاده مى شود، مصداقى است از آنچه حضرت امام رضا (عليه السلام) فرموده اند: علينا القاء الاصول اليكم و عليكم التفرع ؛ (بحار، ج 2، ص 245) زيرا القاى اصول و تفريع فروع اختصاص به فقه اصغر (فقه متعارف) ندارد، بلكه شامل فقه اكبر (معارف قرآنى، فلسفى و عرفانى) نيز مى شود و اجتهاد و تفريع و رد فرع به اصل در همه احكام و حكم جارى است.

هفتم: ذيل حرف مقطع ن روايتى نقل شده كه مى گويد: ن نام نهرى است در بهشت كه خداوند آن را مركب قرار داد و به قلم فرمان داد تا با آن مركب بر روى لوح بنويسد، راوى (سفيان ثورى) از امام صادق (عليه السلام) خواست تا درباره لوح، قلم و مداد توضيح بيشترى بدهد. آن حضرت فرمودند: اى پسر سعيد اگر تو اهل جواب نبودى به تو پاسخ نمى دادم. ن و قلم دو فرشته از فرشتگان هستند. آنگاه به سفيان فرمودند: اى سفيان برخيز كه از تو ايمن نيستم.

از سخن امام (عليه السلام) برمى آيد كه سفيان استعداد شنيدن بيش از آن را نداشت وگرنه امامان (عليه السلام) كه ديگران را به فراگيرى معارف عميق دينى ترغيب مى كردند، اگر انسانهاى مستعد و صاحبدلى مى يافتند معارف برتر را به طور مبسوط براى آنها تبيين مى كردند؛ چنانكه در تفسير آيه شريفه «ثم ليقضوا تفثهم وليوفوا نذورهم» (سوره حج ، آيه 29.) دو بيان، در دو سطح متفاوت از آنان نقل شده است و حضرت درباره ذريح محاربى كه تفسير دقيقتر را از آن حضرت فرا گرفته بود به عبدالله بن سنان فرمودند: و من يحتمل ما يحتمل ذريح ؟ (بحار، ج 89، ص 84) و همچنين كنيه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله)، ابوالقاسم، بر اساس فهمهاى گوناگون و مخاطبان متفاوت چند گونه تفسير شده است. (معانى الاخبار، ص 52)

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شما اینجا هستید: خانه مقاله ها تفسیر شریف تسنیم (نشریه هادی شماره 69)