رساله الولایه (نشریه شماره86)

1-     عوالم حقیقی انسان در قوس صعود و نزول

در فصل اول گذشت که انسان در دنیا با قوانین اعتباری زندگی می­کند، در حالی که انسان موجود حقیقی و تکوینی است و کمالات او باید حقیقی و تکوینی باشد و با اعتباریات تأمین نمی­شود؛ پس باید پشتوانه این قوانین اعتباری حقایقی تکوینی باشد، زیرا انسان در قوس نزول از دیار حقیقت آمده و در قوس صعود نیز به دیار حقیقت می­رود.

اینک پس از بیان فلسفی اصول و براهین، بیان تمثیلی آن­ها در چند محور اصلی ارائه می­گردد:

  1. بر شمردن عوالم طبیعت (ناسوت)، مثال (ملکوت)، عقل (جبروت) و اسماء الهی (لاهوت) به عنوان دیار حقیقی انسان در قوس نزول و صعود،
  2. بیان این­که نسبت این عوالم با یکدیگر به علّیت و معلولیت و کمال و نقص بر می­گردد و بیان ویژگی عالم ناقص و عالم کامل و ضرورت منتهی شدن سلسله عوالم به کمال مطلق (ذات اقدس اله)،
  3. بیان تفاوت عوالم حقیقی انسان در قوس نزول و صعود،
  4. بیان چیستی کمال و نقص انسان در این عوالم، درجات و مراتب انسان­ها و راه تکامل و باریافتن او به کمال مطلق.

عوالم طبیعت و مثال در شماره قبل مطرح شد، و اما ادامه ماجرا...

 

1-3 عالم عقل:

نتیجه دو مطلب اخیر پیرامون نقص و محدودیت عالم مثال این است که عالمی بالاتر از عالم مثال وجود دارد که در آنجا اصل حقیقت و وجود کمالات و لذت ها بدون مرتبه مثالی و حدود و نواقص آن یافت می شود. این نشئه در اصطلاح اهل حکمت و عرفان عالم عقل  یا جبروت خوانده می شود، چون جبران کننده ی نقص مادون است. موجودات عالم مثال به سبب مرتبه مثالی شان همه کمالات و لذتهایشان نیز ناقص و محدود به حد خاص جسمانیت است و از آن حد فراتر نمی­رود، یعنی هر یک از کمالات و لذت­های آن عالم (مانند خوردن و نوشیدن و پوشیدن و بوییدن و...) غیر از یکدیگرند و به جهت وجود جسم و بدن در عالم مثال، برای هر یک از کمالات و لذات قوایی  با حدی خاص و کاری ویژه وجود دارد؛ مثلا لذت بردن از آهنگی خوش تنها با گوش و شنیدن، لذت بردن از صورت زیبا فقط با چشم و دیدن، لذت بردن از میوه خوشمزه و شربت گوارا تنها با دهان و خوردن حاصل نمی شود. کوتاه سخن اینکه کمال و لذت و خصوصیت یکی از امور در دیگری نیست. وانگهی همچنانکه خصوصیت هر یک از این انواع در دیگری نیست، خصوصیت اصناف و افراد یک نوع نیز با یکدیگر تفاوت دارند، یعنی نه تنها شنیدن و دیدن و خوردن و نوشیدن از هم جدایند، بلکه یک خوردن با خوردن دیگر، یک دیدن با دیدنی دیگر و یک شنیدن با شنیدنی دیگر تفاوت دارد؛ مثلا مزه شخصی یک میوه با مزه شخصی یک میوه دیگر متفاوت است و به همین سبب نمی توان با خوردن یک میوه مزه میوه های دیگر را چشید و با دیدن یک صورت زیبا لذت رویت سایر چهره های زیبا را ادراک کرد. از سویی دانستیم که حد و نقص در حقیقت و اصل وجود کمالات و لذات نیست، بلکه این محدودیت به جایگاه مرتبه مثالی بر می گردد و حقیقت و اصل وجود هر یک از آنها غیر از دیگری نیست؛ مثلا حقیقت و اصل سمع جدای از حقیقت بصر نیست. از این رو در مرتبه و عالم بالاتر از مثال (یعنی عالم عقل) چنین نقص و محدودیتی وجود ندارد و همه کمالات و لذات عین یکدیگرند و به نحو وحدت جمعی موجودند و تحقق هر کمال و لذتی مختص به جهت و قوه و محل خاصی نیست. برای نمونه خدای سبحان طبق دعای جوشن کبیر هزار و یک اسم و کمال به نحو وحدت و جمعی دارد و این اسمای الهی در کاملترین مظهر خداوند یعنی انسان کامل، نیز موجود است . او همه اسمای الهی را به جهت واحد دارد، یعنی مثلا از همان جهت که سمیع است، بصیر نیز هست. همچنین مجردی عقلی مانند حضرت جبرئیل (ع) نیز چون جسم و بدن و دهان و گوش ندارد (هرچند گاهی با بدن متمثل می شود)، سخن گفتن او با دهان یا شنیدن او با گوش یا دیدن او با چشم نیست و هر یک از دیدن و شنیدن و تکلم با جهت و محلی خاص، غیر از جهت و محل دیگری نیست، بلکه او از یک جهت سمیع و بصیر و متکلم و... است. در سوره مبارکه «قمر» دو مقام برای متقیان برشمرده شده است:

یکی «اِنَّ المتقینَ فی جناتٍ و نهر» و دیگری «فی مقعد صدقٍ عند ملیکٍ مقتدِر». متقیان در مقام بهشت جسمانی (جنات و نهر) دست و پا و اعضا و جوارح مثالی دارند و تحقق کمال و لذت اهل تقوا در این مقام نیازمند به آنها است؛ مثلا آنها با چشم مناظر زیبای بهشت را می بینند و با گوش صدای دلنشین قرائت داودی را میشنوند و از آن لذت میبرند، اما در مقام «فی مقعد صدقٍ عند ملیکٍ مقتدِر» که مقام حضور ذات اقدس حضرت الهی است، همه این کمالات و لذایذ به نحو تجرد عقلی و مبرّای از محدودیت جسم و بی نیاز از اعضا و جوارح بدنی وجود دارد.

خلاصه اینکه:

1-  کثرت عینی در سه قسم از اقسام هستی مطرح است و در قسم چهارم قابل طرح نیست، یعنی در موجودهای ناقص(عالم طبیعت)، مستکفی(عالم مثال) و تامّ (عالم عقل) جریان کثرت خارجی وجود دارد. زیرا در عالم تجرد تام هم موجودهای فراوانی هستند که هویت هر یک غیر از دیگری است و ادراک های آنها از هم متفاوت است.

2-  بنابر مطلب بالا لذت به نحو تجرد عقلی ناظر به شئون متعدد یک موجود مجرّد عقلی است و یک موجود مجرد عقلی تمام شئون علمی و عملی اش عین همدیگرند و قوه ای جدای از قوه دیگری ندارد. یعنی به تمام ذات خود هم سمیع است هم بصیر.

کثرت اسمائی در مقام «واحدیت» از لحاظ تعدد مفهومی و اسمی است، ولی در مقام «احدیت» مجالی برای کثرت مفهومی هم نیست.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شما اینجا هستید: خانه مقاله ها رساله الولایه (نشریه شماره86)