تفسیر شریف تسنیم سوره بقره(نشریه هادی شماره(107)

آیه 62- انّ الّذين آمنوا و الّذين هادوا و النّصارى والصّابئین من امن باللّه واليوم الآخر وعمل صالحاً فلهم اجرهم عند ربّهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون

تفسیر

الذین هادوا: مقصود کسانی هستند که یهودی شدند. یهود اسم جمع و مفرد آن یهودی است(همانند روم و رومی) یا این که مشتق از « هَود» به معنای توبه و بازگشت است .

النصاری:نصارا جمع « نصران» و «نصرانه» مانند « سکاری» جمع «سکران و «سکرانه» است.

الصابئین: «صابئین» جمع «صابی» نزد بیشتر مفسران ، واژه­ای عربی و مشتق از «صبأ» به معنای خروج است؛ از باب این که آنان از دینی خارج و به دین دیگر درآمدند و نزد بعضی مشتق از «صبا» به معنای میل پیدا کردن است؛ از باب اینکه آنان به گمان خودشان به دین خدا میل پیدا کردند.

تناسب آیات

پس از تبیین بعضی از احوال یهود و نعمت­هایی که به آنان ارزانی شد و نیز پس از بیان ناسپاسی­ها و کفرورزی­های آنان در برابر آیات حق و به تعبیر دیگر، پس از بیان آنچه به منزله«وعید» و «ترهیب» است ، در این آیه، بر اساس شیوه­ی خاص قرآن، که پیوسته وعید و ترهیب را در کنار وعده و ترغیب ذکر کی­کند، به احوال مؤمنان اعم از مسلمان و اهل کتاب اشاره می­شود که مشتمل بر نوعی از «وعد» و « ترغیب» است.

آزادی دین و عقیده در تکوین و تشریع

آزادی عقیده نیز بدین معنا نیست که هر کس در هر عقیده­ای آزاد و با هر عقیده در قیامت اهل نجات است، بلکه بدین معناست که گرچه عقیده تحمیلی نیست:«لا إکراه فی الدین» ؛ زیرا عقیده امری علمی و قلبی است که اگر مبادی آن ( برهان عقلی و نقل قطعی) حاصل شود پدید می­آید و گرنه تحقق نمی­یابد و انسان گرچه تکویناً ازاد است که هر دینی را بپذیرد:«إنا هدینه السبیل إما شاکراً و إما کفورا»، لیکن تشریعاً موظف است دین حق را برگزیند و چون تحصیل مبادی اعتقادی به دین حق مقدور است، خدای سبحان برای معتقدان به حق و عاملان به آن ، پاداش نیکو قرار داده و برای آنان که بی­اعتنایی به آن مبادی، از اعتقاد به دین محروم شدند، جهنم را مقرر داشته و جعل چنان پاداش و کیفری در قیامت ، با آزادی و اختیار تکوینی انسان منافاتی ندارد.

تأثیر وحی بر آسمان و زمین     

اصل کلام خدا و ایحای الهی در همه­ی صحیفه­های آسمانی مطرح است، هر چند درجات آنها متفاوت بوده است؛ یعنی آنچه درباره­ی قرآن وارد شده مرحله­ی نازل آن برای نزول تورات و انجیل قابل ترسیم است. خداوند سبحان درباره­ی عظمت قرآن کریم چنین می­فرماید: کوه ستبر توان تحمل بار معنوی و وزین وحی را ندارد. از این جهت آسمان­ها و زمین­ها که مجلای مٌلکی چنین رخداد ملکوتی است دچار نوسان و اضطراب می­شود که گویا نزدیک است متفطّر و متلاشی گردد و در این بارقه­ی الهی فرقی بین قرآن و تورات و مانند آنها نیست؛ زیرا خصیصه­­ی وحی خدا چنین است هر چند مراتب آنها مختلف است.

تساوی اقراد، اقوام و ارباب ملل در برابر قانون

هیچ دارنده ملتی حق احتکار سعادت را و هیچ صاحب عقیده­­ای حق مصادره کردن بهشت را به عنوان منتسب به ملت خاص و مکتب مخصوص خویش ندارد؛ چون میزانِ حق نزد خداست و توزین حقیقی در معاد ظهور می­یابد.

پاداش ابدی مومنان

معاد را نیز مانند توحید ناب ا باید با کمک قرآن و اهل بیت دریافت. با تفکر در آیات الهی در قرآن برای معاد سه اصل مهم قابل دریافت است. 1-حضور هر عمل اعم از زشت و زیبا 2-احضار عمل. یعنی حضور عمل در قیامت با تدبیر حاضر کننده است.3- عامل هر عمل حاضر کننده آن عمل است.

معرفت به معاد تنها با برهان قطعی عقلی و نقلی قابل دریافت بوده و ذکر این نکته قابل بیان است که برای رستگاری اعتقاد اجمالی به معاد کافی بوده و معرفت تفضیلی سبب رشد و کمال بیشتر انسان است

از این آیه از دو جهت ابدی بودن پاداش مومنان قابل ئرک است.

1-وجود اجر مومنان نزد خدا و ابدی بودن هر چه نزد خداست.

2-عدم ترس و حزن برای مومنان در قیامت که نشانه­ی دائمی بودن پاداش است.

راز تصریح به نفی خوف و حزن

نفی خوف و حزن از سنخ سلب سلب است. وجود خوف و حزن احتمالا در برابر دو واژه­ی ذلت و مسکنت آمده است. زیرا ذلیل همواره خائف و مسکین همواره محزون است.

حکم فقهی و کلامی اهل کتاب

اهل کتاب با پذیرفتن شرایط حکومت اسلامی و پرداخن جزیه، با داشتن امنیت ملی می­توانند در حکومت اسلامی زندگی کنند. این حکم فقهی اهل کتاب است. بنا بنابر آیه «ولو انّهم اقاموا التورية والا نجيل وما انزل إ ليهم من ربّهم لا كلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم منهم امّةٌ مقتصدة و كثيرٌ منهم ساء ما يعملون» تنها تعداد محدودی از آن­ها مومن واقعی هستند که از آیات نازل شده بر پیامبر تبعیت  می­کنند. پس کسانی که این تبعیت را ندارند اگر چه از لحاظ فقهی مشکلی برای زندگی در کنار مسلمانان ندارند، ولی از نظر کلامی بر راه باطل قرار دارند.

دوران اهل فترت و حکم اهل فترت

اهل فترت کسانی اند که حجت نقلی توسط پیامبر و یا جانشین او برای آن­ها نباشد. اهل کتاب به علت داشتن کتاب آسمانی اهل فترت نیستند. کسانی که گرفتار استضعاف فکری و فرهنگی هستند معذور بوده و آنان که مبتلا به رسوب برخی عقاید نادرست هستند و به استخفاف فکری گرفتارند اهل فترتند. ولی مسنکبرانی که امکان تحقیق در ایات الهی را دارند ولی آن را انجام نمی­دهند اهل فترت نیستند.

ابطال پلورالیزم دینی

با توجه به آیه «قاتلوا الذين لايؤ منون باللّه ولا باليوم الخر ولا يحرّمون ما حرّم اللّه و رسوله ولا يدينون دين الحق من الذين اوتوا الكتاب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صاغرون» با کسانی که ایمان به خداوند و روز قیامت ندارند و حرام خدا را حرام نمی­دانند و دین حق ندارند باید مبارزه کرد. با بررسی این آیه در کنار آیه مورد نظر قابل دریافت است که اصول چهارگانه یادشده برای حق بودن آیین الزامی است و این گونه نیست که صاحبان ادیان ذکر شده در این آیه بدون داشتن اصول ذکر شده حق باشند. با توجه به این نکته پلورالیزم دینی رد شده و تنها گروه هایی از مسیحیان و یهودیان و صائبی ها حق هستند که اصول 4 گانه ذکر شده را معتقد بوده و انجام دهند. فردی با وجود اعتقاد به این 4 اصل قطعا به پیامبر اسلام ایمان خواهد آورد.

آیه 63-  و اذ اخذنا ميثقكم ورفعنا فوقكم الطّور خذو ما آتينكم بقوّة واذكروا ما فيه لعلّكم تتّقون

آیه 64- ثمّ تولّيتم من بعد ذلك فلولا فضل اللّه عليكم ورحمته لكنتم من الخاسرين

پس از بررسی دو ایه فوق سوالات کلی زیر به ذهن متواتر می­گردد:

1-     موضوع میثاق اخذ شده چه بوده است؟

ميثاق ذکر شده همان عهدى است كه در آيه 40: «واوفوا بعهدى اوف بعهدكم» و آيه 83: «وإ ذ اخذنا ميثاق بنى اسرائيل لاتعبدون إ لاّ اللّه...» و آيه 84 «وإ ذ اخذنا ميثاقكم لاتسفكون دماءكم...» همين سوره به آن اشاره شده و نيز ميثاقى كه در آيه «ولقد اخذ اللّه ميثاق بنى اسرائيل...» مطرح شده و در مجموع ميثاقى است كه از بنى­اسرائيل درباره عمل به مجموعه احكام و قوانين تورات گرفته شده است. نباید میثاق مذکور در این آیه را با میثاق عام از تمام بنی آدم که در آیه «وإ ذ اخذ ربّك من بنى ادم من ظهورهم ذرّيّتهم»  آمده است اشتباه گرفت.

2-     دلیل استفاده از کلمه میثاق به­صورت مفرد در آیه مذکور چیست؟

با توجه به اینکه میثاق مذکور که به طبع آن با برافراشتن کوه طور در بالای سر قوم یهود اتفاق افتاده است از فرد فرد قوم بنی اسراییل اخذ شده است به همین دلیل کلمه میثاق به صورت مفرد در این آیه آورده شده است

نکته جالب:

 شیوه سجده یهودیان بدین صورت است که طرف راست صورت خود را بر زمین می­گذارند و به نظر می رسد این بخاطر زمانی است که کوه طور در بالای سر آنها برافراشته شد و آنها مجبور به سجده شدند و بدلیل ترس، از کنار چشم به کوه بالای سر نگاه می کردند و این گونه سجده  در این قوم مرسوم شد.

3-     مراد از طور در این آیه چیست؟

بيشتر مفسّران بر آنند كه مراد از طور همان كوه معروف طور، محل مناجات حضرت موسى است كه در سوره تين از آن به طور سينين  و در سوره مؤ منون به طور سينا و در سوره طه به وادى مقدّس طوى و در سوره اعراف به الجبل (با الف و لام عهد) تعبير شده است.

4-     مراد از قوّه در جمله خذوا ما اتيناكم بقوّة  چیست؟

مراد از قوّه،  هم قوّت بدنى و مادّى است و هم قوّت قلبى و معنوى ؛ چنان كه امام صادق در پاسخ اين پرسش كه آيا مقصود، قوّت جسمانى است يا قوّت قلیى، فرمودند:هردو، پس مقصود از اخذ با قوّت خوب فهميدن كتاب و خوب عمل كردن به آن و خوب حمايت كردن از آن است، در حقیقت دفا همه جانبه از دین خدا منظور است.

لازم به ذکر است که از این کلمه هرگز نباید برداشت کرد که مفهوم خوب تهذیب کردن آیات کتاب و یا مثلا با آب طلا نوشتن آیات که اینها تشریفات است و اصلا منظور نبوده است.

5-     مراد از جمله واذکروا ما فیه چیست؟

مراد این است که تنها به قرائت کتاب بسنده نکنید و مبانی را به مذاکره و بحث بگذارید و بدان عمل کنید که یکی از مبانی پایدار ماندن یک موضوع، تدبر در آن موضوع است.

6-      چرا از کلمه لعل در آیات مذکور استفاده شده است؟

یک نکته تربیتی در کلمه لعل است و آن اینکه مومن می بایست همواره در خوف و رجا باقی بماند و اینگونه همواره با امید آینده بکوشد که بهتر باشد.

7-     تعبير به ثمّ تولّيتم من بعد ذلك چیست؟

علت تعبیر مذکور به دلیل خصوصیت اخلاقی یهودیان است که همواره عهد شکنند و حتی در عصر پیامبر اکرم نیز با این عهد شکنی­ها باعث آزار ایشان می­شدند. در مورد مذکور این یهودیان مجددا پس از اخذ میثاق، شروع به عهد شکنی کردند.

8-     مفهوم فلولا فضل اللّه عليكم و رحمته لكنتم من الخاسرين چیست؟

دلیل آورده شدن جمله مذکور بدین جهت است که بعد از گوساله­پرست شدن قوم بنی اسرائیل، طبق عدل الهی هرگز مستحق بخشیده شدن نمی­باشند اما به دلیل مشمول گذشت و رحمت بی­کران الهی شدند.

نمودارى از آن گذشت بيكران را مى توان از اين حديث قدسى استظهاركرد كه حضرت ختمى مرتبت فرمود: من ازخداوند خواستم كه حساب امّت مرا به من واگذارد تا امّت من نزد امّت هاى ديگر رسوا نگردد. خداوند به سوى من وحى فرستاد: بلكه من آنان را حساب رسى مى كنم تا اگر لغزشى داشته باشند آن را از تو مستور كنم، تا آنان نزد تو شرمنده نگردند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شما اینجا هستید: خانه مقاله ها تفسیر شریف تسنیم سوره بقره(نشریه هادی شماره(107)