قرآن و عترت

سلام علی آل یاسین...(258) با عرض تبریک میلاد امام زمان سلام الله علیه

 امام معصوم(عليه‌السلام) همسنگ قرآن كريم

اتحاد و يگانگي قرآن علمي و قرآن عيني، در يك زمينه نيست، بلكه همه زمينه‌ها را شامل مي‌شود. اين معيّت و يگانگي مطلق و فراگير را مي‌توان از حديث معروف ثقلين كه به عبارات متعدد بيان شده و در صحاح اهل سنّت نيز آمده است، فهميد. رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) در آن حديث معروف چنين فرمود:

«إنّي تارك فيكم ثقلين، ما إن تمسكتم بهما لن تضلّوا بعدي، أحدهما أعظم من الآخر و هو كتاب الله حبل ممدود من السماء إلي الأرض وعترتي أهل بيتي لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض، فانظروا كيف تخلفوني في عترتي»[ بحار، ج23، ص108؛ مرحوم علاّمه مجلسي اين روايت را به چند كتاب اهل سنت نسبت مي‌دهد. براي نمونه ر.ك: سنن ترمذي، ج5، ص663، ح3788.]؛ من دو چيز گرانبها در ميان شما به يادگار و امانت مي‌گذارم، تا زماني كه به آنها تمسّك جوييد، بعد از من به گمراهي و ضلالت گرفتار نخواهيد شد. يكي از اين دو، بزرگ‌تر از ديگري است و آن كتاب خداست كه به صورت ريسماني از آسمان آويخته شده است و ديگري عترت و اهل بيت من است. اين دو از هم جدايي و انفكاك ندارند تا سرانجام در حوض كوثر به من برگردند. پس مواظب باشيد و بنگريد كه بعد از من با عترتم چگونه رفتار خواهيد كرد. 

تعبير «لن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض»، بدين معناست كه اين دو گوهر گرانبها در هيچ مرحله‌اي از مراحل عيني و در هيچ بُعدي از ابعاد علمي، از يكديگر جداشدني نيستند؛ چون اگر تفكيك در مرحله‌اي از مراحل يا بُعدي از ابعاد، روا بود، بايد به صورت استثنا بدان اشاره مي‌شد.

در اين روايت آمده است: «أحدهما أعظم من الآخر» و در برخي ديگر از روايات آمده است: «أحدهما أكبر من الآخر».بدين سبب است كه

سلام علی آل یاسین...(257)

حبّ الهي، مانند خورشيد تابان و محبّت به دنيا، مانند شب ديجور ظلماني است. از اين‌رو، هرگز در يك‏جا جمع نمي‌شود: «كما أنّ الشمس و الّيل لايجتمعان كذلك حبّ الله و حبّ الدنيا لا يجتمعان(شرح غررالحکم،ج4)از اين رو، اهل‏بيت‏عصمت(عليهم‌السلام) هم خودشان قلبي فارغ از هر چيز و مالامال از عشق به خدا را از او طلب مي‌كردند: «إلهي فاجعلنا ممّن... فرّغت فؤاده لحبّك» (مفاتيح الجنان، مناجات خمس عشرة، مناجات المحبّين، ص237.) و از آن حضرت مي‌خواستند كه نهال شوق به خود را در باغ سينه‌هايشان سبز و خرّم گرداند و سوز محبّتش سراسر قلب‌هايشان را فراگيرد: «إلهي فاجعلنا من الذين ترسّخت أشجار الشوق إليك في حدائق صدورهم و أخذت لوعة محبّتك بمجامع قلوبهم (همان، مناجات العارفين، ص241.) و هم به ديگران توصيه مي‌كردند كه سراسر قلبتان را از محبّت الهي پُر كنيد: «أحبّواالله من كلّ قلوبكم(كنزالعمال، ج16، ص124، ح44147

سلام علی آل یاسین...(256)

مقدمه نشریه هادی شماره 79

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و ...

والتامین فی محبت الله

سلام علی آل یاسین....! (255)

ذات اقدس الهی بیش از هر موجودی علم به کمالات خود دارد پس بیش از هر موجودی به ذات قدسی خود عشق می ورزد.

و در میان موجودات امکانی هیچ موجودی همتا و همپای ائمه علیهم السلام در میدان معرفت الله نیست، بنابراین هیچ موجودی در میدان محبت و عشق به خدا به درجه آنان نمی رسد به بیان دیگر برای موجودات امکانی شناخت خدا بیش از آن مقدار که ائمه بدان دست یافتند ممکن نیست و بیش از آن مقدار جون مقدور نیست مورد تکلیف هم نیست، بلکه تنها باید اظهار عجز کرد.

بنابراین می توان گفت که ائمه علیهم السلام در باب معرفت الهی البته در حدی که مقدور است به مرحله تام آن رسیده اند. از این رو محبت آنان به محبت خدا تام است و در نتیجه همه اعمالشان از روی عشق و محبت به خداست.

برگرفته از نشریه هادی شماره 78

سلام علی آل یاسین....! (254)

                                                            مقدمه نشریه هادی شماره 78

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و ...

والتّامّين في محبّة الله؛

 و تمامان در محبّت خدا

«تامّين» جمع «تامّ»، اسم فاعل «تمّ» است. معناي تَمام و كَمال است

.(راجع به مبحث اسم و اسم فاعل در پایان مبحث به طور مختصر توضیحی برای عزیزان آماده شده است)

راغب اصفهاني مي‌گويد: تمام شدن يك چيز، بدين معناست كه به جايي برسد كه همه اجزاي آن، بدان ملحق شود و احتياج به چيزي ديگر نداشته باشد، در حالي كه ناقص، به اشياي خارج از خودش احتياج دارد اما كمال شي‏ءبه اين است كه به جايي برسد كه غرض از آن حاصل شود

نيز گفته‌اند: تمام، غالباً در كمّيات استعمال مي‌شود و كمال در كيفيات

و اما محبت از ریشه «حبب» و ضد بغض است. در روایات نیز حب و بغض مقابل یکدیگر به کار رفته است: مانند «هل الدین الا الحب و البغض» (بحار، ج 65، ص 63)؛ بنابراین، « تامّين في محبّة الله» به معنای تمامان در دوست داشتن خدا یا تمامان در دوستداری خداست.

راغب اصفهانی می گوید: محبت خدا به بنده اش این است که نعمت خود را بر او نازل کند و محبت بنده به خدا این است که خواستار نزدیک شدن به او باشد.

ریشه محبت

سلام علی آل یاسین....! (253)

شعبي مي‌گويد:

روز عيد قرباني، نماز عيد را با حَجّاج بن يوسف ثقفي خواندم. وقتي از نماز برگشتم، مأمور حجّاج به سراغم آمد. هنگامي كه نزد حجّاج رفتم، ديدم سرپا نشسته و آماده حركت است. وقتي مرا ديد، گفت: اي شعبي! امروز روز عيد قربان است و من مي‌خواهم مردي از اهالي عراق را قرباني كنم. دوست دارم تو نيز همراه ما باشي، سخنش را بشنوي و بداني كه من بي‌جهت چنين كاري را نمي‌كنم.

گفتم: اي امير! آيا بهتر نيست كه با اقتدا به سنّت رسول خدا(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و پيروي از دستور او، حيواني قرباني كني و از آنچه تصميم گرفته‌اي منصرف شوي؟

حجّاج گفت: اي شعبي! اگر تو نيز بشنوي آنچه را آن مرد عراقي مي‌گويد، كار مرا تصديق خواهي كرد؛ زيرا او به خدا و رسولش دروغ مي‌بندد و شبهه در اسلام داخل مي‌كند؟

گفتم: آيا امير صلاح مي‌داند كه مرا از اين همراهي معاف بدارد؟

سلام علی آل یاسین....! (252)

انسان كامل معصوم ، همه نصابِ اقامه امر و احياي آن را در حدّ ملكه عصمت، به نحو تمام و كمال داراست؛ يعني اگر براي نگهداري و نگهباني امر خدا شرايطي لازم است، همه آن شرايط لازم را انسان كامل به طور كمال، واجد است. اميرمؤمنان(عليه‌السلام) براي اقامه امر خدا فضايلي را لازم دانست: «لا يُقيم أمرَ الله سبحانه إلاّ مَن لايُصانع و لا يُضارع و لايتّبع المطامع»[ نهج‌البلاغه، حكمت 110.]؛ كسي امر خدا را به پا نمي‌دارد، مگر آنكه اهل ادهان و ايهان و سازش و سهل‌انگاري در احكام خدا و همسان و هماهنگ باطل‌گرايان نباشد و نيز پيرو آز و تابع حرص و طمع نباشد. نزاهت مستقرّين در امر خدا از رِجْزِ مُصانعه و رِجْسِ مضارَعه و طمعْ به خوبي معلوم است؛ لذا از آن ذوات قدسي، به عنوان مَلجَأ امر ياد شده است «هُم مَوضِعُ سِرّهِ وَ لَجَأُ أمرِهِ، وَ عَيْبةُ عِلمِهِ و مَوئِلُ حُكمِهِ و كُهُوفُ كُتُبه و جِبالُ دينه... ».[ همان، خطبه 2](ترجمه: عترت پیامبر(صلی الله علیه و آله) جایگاه اسرار خداوندی و پناهگاه فرمان الهی و مخزن علم خدا و مرجع حکم خداوند و نگهبان کتابهای آسمانی و کوههای همیشه استوار  دین خدایند....)

برگرفته از مقدمه نشریه هادی شماره 77

سلام علی آل یاسین...!(251)

نقش انسان در امر ويژه ملكوتي

انسان كامل، گذشته از حضور در ساحتِ امر (به معناي فرمان الهي) و صرف نظر از ظهور در صحنه امر (به معناي شأن و كار)، در امر ويژه (به معناي شأن ملكوتي وكار مجرّد) نيز استقرار دارد؛ به طوري كه رهبري دل‌ها، هدايت اعمال و باطن‌ها به اذن خدا به عهده اوست: و جَعَلناهم أئمّةً يهدون بأمرنا و أَوحينا إليهم فِعْلَ الخيرات... [ ـ سوره انبياء، آيه 73.]؛ يعني انسان‌هاي كامل و معصوم، گذشته از نفوذ در اوامر و امور الهي، به اذن خدا در كارهاي ملكوتي كه از نبش زمان و فرش زمين برترند، حضور دارند و رهبري آن را واجداند؛

سلام علی آل یاسین...!(250)

مقدمه نشریه هادی شماره 77

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و ...

والمستقرّين في أمر الله؛

استقرار يافتگان در امر خدا

بندگان خالص

اوصاف انسان از لحاظ ثبات و عدم ثبات، تابع بينش و عمل است؛ بدين معنا كه هر چه بينش آدمي و معرفت او از امري پسنديده بيشتر و در عمل كردن به آن، كوشاتر باشد، اتّصاف وي به آن صفت، شديدتر و آن صفت در وي راسخ‌تر مي‌شود. از اين‏رو، ايمان كه يكي از اوصاف نفساني است، در برخي روايات به مستقرّ و مستودع تقسيم شده و در تعريف ايمان چنين آمده است: ايمان مستقرّ، ايمان ثابت و پابرجاست، اما ايمان مستودع، ايمان عاريتي است كه روزي از دست آدمي خواهد رفت.

شما اینجا هستید: خانه مقاله ها قرآن و عترت