جلسه ی 74 حکمت متعالیه
- توضیحات
- زیر مجموعه: مقالات
- دسته: فلسفه و حکمت
- منتشر شده در 17 مهر 1392
- نوشته شده توسط احسان کوچک
- بازدید: 1621
بسم الله الرّحمن الرّحیم
جلسه ی 74 حکمت متعالیه
در بحث تحقق فلسفه ی اسلامی پس از فاربی به بوعلی پرداخته شد. باب وحی بوعلی میتواند به عنوان نشان دهنده ی نوع نگاه بوعلی به متون دیدنی باشد، در جلسه ی گذشته عرض شد که در اندیشه ی بوعلی پیرامون باب وحی مسئله ای به نام قوّه ی قدسیّه مطرح است، این قوه که متعلّق به انبیا است به اندازه ای از استعداد دارا می باشد که نزدیک است خود به مَلَک یا عقل فعّال تبدیل شود و به گونه ای است که احتیاجی به تامّل و تفکّر برای حصول نتیجه ندارد بلکه به قوّه ی حدس مطلب را می یابد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
جلسه ی 74 حکمت متعالیه
در بحث تحقق فلسفه ی اسلامی پس از فاربی به بوعلی پرداخته شد. باب وحی مرحوم بوعلی میتواند به عنوان نشان دهنده ی نوع نگاه بوعلی به متون دیدنی باشد، در جلسه ی گذشته عرض شد که در اندیشه ی بوعلی پیرامون باب وحی مسئله ای به نام قوّه ی قدسیّه مطرح است، این قوه که متعلّق به انبیا است به اندازه ای از استعداد دارا می باشد که نزدیک است خود به مَلَک یا عقل فعّال تبدیل شود و به گونه ای است که احتیاجی به تامّل و تفکّر برای حصول نتیجه ندارد بلکه به قوّه ی حدس مطلب را می یابد، همچنین بوعلی توضیح می دهد در مورد روش دستیابی از طریق حدسی که برای خودش مهیّا است مقداری نیاز به زحمت دارد با این وجود انبیا همین مقدار زحمت را نیز برای دستیابی به مطلب نمی کشند. در واقع می توان گفت فیلسوفان خیلی قوی نیز از لحاظ عقلی به پای انبیا نمی رسند، و به تعبیر او در مورد این خاصیت(قوّه ی قدسی) همچون کبریتی که تنها نیاز به شعله ور شدن دارد انبیا نیاز دارند به اصل یا عقل فعّال وصل شوند و عملا هم به سرعت وصل می شوند و در حقیقت به سرعت شعله ور می شوند، و این مطلب متفاوت است با دیگران که گهگاهی مطلبی می آموزند و باز مطلبی دیگر. در صفحه ی115 کتاب مبداء و معاد بوعلی سینا بیان می شود که افرادی که میتوان به حقیقت آن ها را انسان نامید و به سعادت حقیقی می رسند دارای قوه ی خاصی به نام قوه ی قدسی هستند که انبیا اکمل و اشرف این قوه را دارا هستند، برای این قوّه ی نبویّه ی انبیا سه خاصیت بر شمرده می شود: 1- قوّه ی عقلی 2- قوّه ی خیالی(به همراه قوه ی عقلی، قوه ی وحی) 3- قوّه ی تحریکی(معجزات) این قوه، انسان را به ملک و جوهر خود تبدیل و احاله می کند. هرچند ایشان به ظاهر بالاترین مرحله ی عقلی را مورد اخیر میدند ولی بعدا بیان می گردد که مواردی چون کشف و شهود عقل مراتب بالاتری از شناخت نسبت به این مراحل است. واضح است که عقل فعّال منبع همه ی کلیّات است، ولی اگر به شکل الفاظ بخواهد دربیاید(مانند: بسم الله الرّحمن الرّحیم، الحمد لالله الرّب العالمین، الرّحمن الر...) که تقدّر لفظی جزیی دارند، و مَلَک را دیده اند(مثلا دهیه کلبی) و از ملک شنیده اند...، این مواد همگی تقّدر جزیی پیدا می کنند، با بیان بوعلی نسبت به بحث عقل فعّال ارئه شده باید دید که چه مراحلی طی شده است تا بدین مکان رسیده است. در این بین وجود چیز دیگری خالی است تا بتواند آن کلیّات را جزیی کند و بتواند همان وحی رسالی(قرآن) را ایجاد کند. با این توضیح که این مطلب برای انبیای دیگر نیز بوده است به طور مثال مکتوبی که در آن آیات آن پیامبر نوشته شده بوده است.
ابتدا بیان میکند که همانگونه که در خواب با استفاده از قوه ی خیال به عنوان قوه ای که از بالا مطالب را می گیرد و صورت گری جزیی می کند، وقتی نبی قرار است کلام الله را دریافت کند، در قوه ی خیال او مطالب به الفاظ تبدیل شده و صورت به مانند دهییه کلبی متمصّل می شود. به عبارتی میتوان گفت قوّه ی خیال یک ترجمان صادق است به مانند خواب هایی که واضح است و نیازی به تعبیر ندارد. مثلا وقتی که برای بیان مفهوم و مطلبی به دنبال مثال میگردیم، قوه ی خیال آن مثال را می سازد.
باید دقّت شود این مطلب با شبهه ای که نبی خود مطالب وحی را ساخته و ... متفاوت است، باید اشاره کرد که بوعلی مطالب وحی را از اخبار نبی جدا می کند. این مطلب مانند خوابی است که به عینه دیده ایم و از آن گزارش می کنیم مثلا فلان شخص در خواب به من گفت تو به آنجا برو، ولی بعضی از خواب ها مطلب حاصل برداشت ما از مطالب دیده شده در خواب است، مثلا از خوابی چنین گزارش می کنیم که فلان شخص حالتی داشت که بنده فهمیدم این منظور را دارد. در جایی که اخبار نبی مطرح است به مانند مثال اوّل، خودِ نبی دارد گزارش می کند.
در کتاب رسائل بوعلی صفحه ی 252 در باب صفات حضرت حق(صفت تکلّم) بو علی بیان میکند که کلام الله فَیَضآن علوم از خود بر لوح قلب نبی(صلی الله علیه و آله سلم) است و نویسنده ی این امر بر قلب نبی، عقل فعّال(ملک مقرّب) است...، اگر حقیقتی برای نبی عینا همان را صورتگری آن را دیده باشد(بدون دخالت در این امر) این همان آیات کتاب است و هر چه که خود نبی از رویایی با حقیقت تعبیر کند اخبار النّبی(به طور مثال حدیث قدسی و یا اخبار از معراج(به غیر از آیات قرآن) و ...) است.
در کتاب تعلیقات صفحه ی82 بیان می شود وقتی چیزی از ملکوت عالم(که مجرّد و بدون همراهی وهم خیال باید باشد) وارد می شود در ابتدای امر به صورت امور کلی است، سپس توسط قوّه ی خیال منظّم میگردد، به عبارتی آنچه که از روح القدس میآید کلی است. سپس اشاره میکند که برای افاضه ی وحی بر نفس احتیاجی به قوّه ی تخیلیّه نیست.
در کتاب نفس شفا صفحه ی154 بیان می شود، گاهی برخی از مردم دارای قوّه ی مخیلیه ی شدیدی می شوند به گونه ای که حتّی حواس بر او مستولی نیست و نفس به قدری قوی است که التفات الی العقل او را باطل نمی کند، این افراد در بیداری چیزهایی دارند که برای دیگران در خواب این مطالب هست. در ادامه توضیح داده می شود که عده ای برایشان امکان فرار از محسوسات و دیدن حقایق هست و شیی را به همان گونه که هست می بینند، و گاهی نیز شیی را به شکل دیگر می بینند به مانند مثال دوم(خوابی که عینی نیست و احتیاج به تعبیر دارد) و گاهی می بیند که گویی شَبَهی آمده و می خواهد با او صحبت کند و الفاظی به او بگوید، و این نبوّت خاصه مرتبط با قوّه ی متخلیّه است. و به تعبیر همان چیزی را که از عقل به نحو حدسی گرفته است، همان به سرعت توسط قوه ی خیال صورتگری می شود.
در الهایات شفا صفحه ی 435 که نبوّت سه خاصیت دارد: در باب قوّه ی عقلی، خیالی و تحریکی. سپس بیان میشود که در بین موجودات افضل آن ها انسان است و در بین انسان ها افضل کسی است که نفسش به نحوِ عقل بالفعل کامل شده باشد و محصّل اخلاقی باشد که به عنوان فضایل علمی است(فیلسوفان اهل عمل)، و افضل این افراد انبیا هستند کسانی که سه قوّه ی ذکر شده را داشته باشند ...
در صفحه ی 441 و 442 اصل مسئله ی نبوّت بیان می شود که علاقه مندان میتوانند به آن رجوع کنند. در کتاب مبدائ و معاد بوعلی صفحه ی 115 تا 119، بیان می شود که کسی که قوّه ی خیالش و نفسش به جِد قوی باشد، اشتغال به محسوسات او را از کلیّات و حقایق غافل نمی سازد... صورت خیالی ساخته شده توسط نبّی نیست، بلکه به هنگام اشراق عقل فعّال(مَلَک) برای انتقال حقایق به نبی، صورت گری انجام می شود.(در آینده گفته می شود که به اراده ی جبرئیل صورت گری و الفاظ ایجاد می شوند) سپس اشاره می شود که در این حس(یافت در باطن) و در نفس تمثّل جبرئیل عظمت خدای عزّوجل اشباع شده است.(این موضوع به روایاتی اشاره داردکه به هنگام وحی گاها رسول عرق میکردند و گاهی گفته می شد که از شدّت فشار سرشان سنگین می شده است)
درکتاب دانشنامه ی اشارات جلد سوم صفحه ی 408 تا 411، انبیا را اندیشه ی خدا روی زمین میدانند.(به عبارتی چیزی در انبیا میبیند که در مردم عادی و فیلسوفان مشاهده نمی کنند.) در کتاب تسعه رسائل، صفحه ی 66 به بعد بیان میشود که ملائکه دارای ذوات حقیقی و ذوات بالقیاس الی الناس هستند.(یعنی ملک به نسبت شخص مخاطب خود را به صورت مورد نظرش در می آورد) وقتی که مخاطبه بین مَلَک و انسان شروع می شود، حس ظاهر(حواس پنج گانه) و حس باطن(تمام حس مشترک و ...) همه جذب آن حقیقت می شوند به عبارتی همه به سمت عالم عقل می روند و مَلَک به حسب تحمّل فرد مخاطب برای او تمثّل پیدا می کند، آنگاه شخص ملک را به صورت دیگری(نه آن صورت حقیقی عقل مفارقی) می بیند، و کلام او را میشنود و آن همان وحی است و .... و این همان کلام حقیقیه است. باید بیان کرد که همانگونه که اگر بر فرض ملک در عالم خارج ظاهر شود چشم و گوش نبی او را می بیند و سخنش را می شنود، هنگامی که ملک در خیال نبی ظاهر میگردد خیال اوست که او را میبیند و این به معنی آن نیست که نبی خود ملک را در خیالش ساخته و پرداخته است ...
در آخر به جهت نتیجه گیری مبحث باید گفت به نظر مرحوم بوعلی انبیا سرآمد و بلکه دارای مرزی نسبت به فیلسوفان هستند و آنچه را میابند با حضور نزد حقیقت یافته اند و برای این امر نیازی به فکر ندارند از سویی نفسِ وحی نیز به همین گونه با این وجود که خیال نیز در آن آمده است. در نتیجه هر آنچه را که او(نبی) می گوید مُرّ واقع هست چرا که عقل فعّال(منبع همه ی حقایق از نظر بوعلی) در ارتباط با نبی همه ی حقایق را حاضر دارد، چه نبی خود سخن بگوید(اخبار نبی)، چه وحی باشد، چه حدیث قدسی باشد هر آنچه او گوید برترین نوع علم و معرفت و مسائل فلسفی است. و این خود میتواند نشان از تواضع بوعلی در برابر علوم دینی باشد.
باید بحث شود که آیا پس از صورت گری حقایق آن ها به صورت رمزگونه در می آیند یا خیر، که ان شا ... در جلسات بعدی به این مطلب پرداخته می شود.