دقایقی از درس اخلاق 93/3/15

بسم الله الرحمن الرحیم

يك نكته درباره قيام امام به عرضتان برسد كه در جمع دوستان ديگر هم مطرح شد و يك نكته هم وظيفه ما در ماه پربركت شعبان كه ذخيره سالانه ما باشد. امام راحل(رضوان الله تعالي عليه) آن طوري كه در اوّلين سالگرد رحلتشان يا اوايل رحلتشان به عرض همه شنونده‌ها رسيد اين بود كه امام راحل؛ نظير فقها و اصوليون يا حكما و مفسّران ديگر كارش اين نبود كه يك مطلب جديدي در برابر مطالب فراوان علمي اضافه كند. امام راحل گذشته از اينكه مطالب فراوان علمي ارائه كردند نظامي را نشان دادند كه در آن نظام رابطهٴ فقيه با جامعه, رابطهٴ امام و امت مي‌شد.

 

در صدر اسلام رابطهٴ فقها با مردم, رابطهٴ مسئله‌گو بود؛ مردم مسائلي كه داشتند از زراره, از محمدبن‌مسلم, از هشام, از حمران‌بن‌اعين اين مسائل شرعي را سؤال مي‌كردند. كم كم از اين حد گذشت به عنوان يك مدرّس, به عنوان يك مؤلّف ديني شناخته مي‌شدند. در اعصار ميانه مقداري وضع روحانيّت به صورت مرجعيّت مي‌رفت كه ترقّي كند، متأسفانه با جريان شوم اخباري‌گري روبه‌رو شد كه رابطهٴ فقيه «جامع‌الشرائط» با مردم رابطهٴ محدّث شد كه بايد حديث بگويد و حديث ترجمه كند و مردم برابر حديث عمل كنند. در آن عصر رشد اخباري‌گري، مرحوم آقا باقر وحيد بهبهاني و ساير بزرگان اصوليين نجف تلاش و كوشش كردند كه رابطهٴ فقيه «جامع‌الشرائط» با مردم را رابطهٴ مرجع تقليد با مقلِّد كنند كه مردم از آراي فقها, از نظرات اجتهادي فقها پيروي كنند. ساليان متمادي اين اصل رواج داشت كه رابطه فقيه «جامع‌الشرائط» با مردم, رابطهٴ مرجع و مقلّد بود. امام راحل(رضوان الله عليه) از اين مرحله گذشتند تحوّل جديدي به بار آوردند و آن اين بود كه رابطهٴ فقيه «جامع‌الشرائط» با مردم, رابطهٴ امام است و امّت؛ اينها امّت اين امام‌اند رابطهٴ وليّ هست و مولّي‌عليه که بر اساس ولايت فقيه, جامعه, مولّي‌عليه اين وليّ هستند اين يك ساختار كاملي از نظام اسلامي را ارائه مي‌كند تنها طرح يك مسئله يا يك نظر تفسيري يا فلسفي يا كلامي يا فقهي يا اصولي نيست، اين حرفي بود كه در 25 سال قبل در مسجد اعظم گفته شد.
اما آن حرفي كه امروز يعني بعد از 25 سال عرض مي‌كنيم اين است كه همه فقها و بزرگان دين, اسلام را مي‌شناختند مي‌دانستند اسلام به اينها شرف مي‌دهد عزّت و آبرو مي‌دهد اينها درست بود; ولي اينها خيال مي‌كردند اسلام يك پارچه‌هاي خوبي است كه هر كسي برابر نياز خودش از اين پارچه استفاده كند آن‌كه روحاني است قبا و ردا تهيه مي‌كند, آن‌كه غير روحاني است كُت و لباس ديگر تهيه مي‌كند از اين لباس بهره مي‌برد. امام راحل(رضوان الله عليه) فرمود اينكه مي‌بينيد اين نرم است و شبيه لباس است اين لباس براي كسي نيست، اين خيمه است، بايد اين خيمه را بلند كرد با ستون‌هايي كه صاحب اين خيمه مشخص كرد، بعد رفت زير اين خيمه قرار گرفت همه امكانات در اين خيمه فراهم است. دين, خيمه است دوتا ستون دارد يكي عبادت مردم است كه «الصلاة عمود الدين»[1] يكي حضور عقلاني مردم است كه آن هم در بيان نوراني اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) در عهدنامه مالك اشتر آمده. «الصلاة عمود الدين» كه معروف است همه ما شنيديم; يعني نماز ستون دين است؛ البته اين يك نماد است، روزه همين‌طور است, حج همين‌طور است، گرچه نماز خصوصيتي دارد كه نسبت به آنها برتر است; ولي همه آنها واجب‌اند و جزء اركان عبادي‌اند حج اين‌طور است, عمره اين‌طور است, زكات اين‌طور است, خمس اين‌طور است و مسائل ديگر از همين قبيل است. عبادت يك ستون مستحكمي است براي خيمه دين. ستون محكم ديگر, جامعهٴ عاقل مدير مدبّر است كه در همان عهدنامه مالك فرمود با تأكيد «إنّ», «إِنَّمَا عِمَادُ الدِّيْنِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِيْن وَالْعُدَّةُ للْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ»[2] با جمله اسميه, تأكيد «إنّ»؛ يعني تحقيقاً ستون دين, توده مردم‌اند. اگر مردمِ عاقل متديّن از يك طرف, عبادت‌هاي خالصانه از طرف ديگر حضور داشته باشند، اينها دو ستون مستحكم‌اند كه اين خيمه دين را به پا مي‌كنند آن وقت ما وقتي كه تحت اين خيمه رسيديم همه نعمت‌ها و امكانات زير اين خيمه هست. كار امام اين بود كه به همه بفهماند آنچه افتاده است لباس نيست, پارچه نيست اين خيمه است بايد اين را نگه داشت وقتي اين خيمه سر پا شد همه مسائل در كنارش هست.
شما مي‌بينيد انقلابي كه بخواهد هر هفته ميليون‌ها نفر را در صحنه حاضر كند هيچ انقلابي در شرق عالَم, در غرب عالم اين‌طور نيست، مناسبتي ندارد كه هر هفته ميليون‌ها مردم را انسان حاضر كند، نماز جمعه اين‌طور است وقتي مردم پذيرفتند كه خداي سبحان در قرآن دارد: ﴿إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا﴾[3] هر هفته در هر شهري هزارها نفر شركت مي‌كنند مي‌شود ميليون‌ها نفر; يعني ابزار حفظ نظام آماده است و اين نكته را بارها شنيديد كه اگر كسي خواست نظامي تشكيل بدهد, حكومتي تشكيل بدهد گذشته از آن قانون و دستورهاي ديني, حضور مردم عاقل متفكّر سهم‌ تعيين‌كننده دارد. وجود مبارك ابراهيم خليل عرض كرد خدايا به ما دستور دادي كعبه بسازيم گفتيم چشم ساختيم, گفتي كعبه را از بت‌ها تطهير كنيد گفتيم چشم, به من فرمودي پسر قرباني كن من آمدم شما نپذيرفتي من گفتم چشم! به من فرمودي در آن امواج آتش برو من رفتم ولي تو نخواستي گفتم چشم! اما گفتي حكومت تشكيل بده اين دست من نيست حضور مردم مي‌خواهد, دل‌هاي مردم دست من نيست دل‌هاي مردم دست توست ﴿فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ﴾[4] فرزندان من اسماعيل, اسحاق, يعقوب اينها اگر بخواهند حكومت تشكيل بدهند دل‌هاي مردم را متوجّه اينها بكن اگر دل‌هاي مردم متوجّه اين رهبر باشد اين حل مي‌شود, اگر انقلاب اسلامي به لطف الهي سامان پذيرفت و الآن به لطف الهي ادامه دارد بر اساس اين اصول است.
بنابراين كاري كه امام(رضوان الله عليه) كرد به دنبال كار انبياي الهي بود كه هم ديانت مردم و هم حضور عقلاني مردم تأمين شده است اينها ستون‌اند, اگر ـ ان‌شاءالله ـ اين دو ستون ستبر محفوظ بماند، هيچ آسيبي اين انقلاب را تا ظهور صاحب اصلي‌اش ـ ان‌شاءالله ـ تهديد نمي‌كند, اين مطلب اول.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شما اینجا هستید: خانه مقاله ها اخلاق و عرفان دقایقی از درس اخلاق 93/3/15